< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: جهاد دفاعی

الآیتان: الخامسة و السادسة

«أُذِنَ لِلَّذِينَ يقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ *** الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَينْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ينْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِي عَزِيزٌ »[1]

ترجمه: به کساني که جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته‌اند؛ و خدا بر ياري آنها تواناست.

همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اينکه مي‌گفتند: «پروردگار ما، خداي يکتاست!» و اگر خداوند بعضي از مردم را بوسيله بعضي ديگر دفع نکند، ديرها و صومعه‌ها، و معابد يهود و نصارا، و مساجدي که نام خدا در آن بسيار برده مي‌شود، ويران مي‌گردد! و خداوند کساني را که ياري او کنند (و از آيينش دفاع نمايند) ياري مي‌کند؛ خداوند قوي و شکست ناپذير است.

معنای مفردات آیه

1: «أُذِنَ»: رُخص

2: « صَوَامِعُ»: هی بیوت عبادة الرهبان من النصاری، واحدها صومعة

3: «َبِيعٌ »: هی بیوت عبادة النصاری عامّة،‌ واحدها بیعة.

4: «وَصَلَوَاتٌ»: قیل هی معرّب «صلوتا» بالعبرانیة، و معناها فی لغتهم المصلّی، و یقال: الصلوات جمع صلاة، و هی مصلّی الیهود، سمّی بها تسمیة للمحل باسم الحال.

5:« مَسَاجِد»: هی بیوت عبادة المسلمین.

آیات جهاد ما بر سه قسم‌اند: قسم اول آیاتی بود که رنگی نداشتند، فقط دعوت به جهاد می‌کردند، قسم دوم آیاتی هستند که رنگ دارند، یعنی جهاد دفاعی را بیان می‌کند، قسم سوم آیات راجع به جهاد ابتدایی می‌باشند که بعداً بررسی خواهیم نخود.

پس آیاتی که در اول بود، رنگ و بو نداشتند، یعنی مطلق بودند، ولی این آیات مقید به جهاد دفاعی می‌باشند، اما آیاتی که بعداً خواهیم خواند، راجع به جهاد ابتدایی می‌باشند، آیاتی که ر اجع به جهاد دفاعی‌اند ، چهار تا را خواندیم، الآن پنجمی و ششمی را می‌خوانیم: «أُذِنَ لِلَّذِينَ يقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ *** الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَينْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ينْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِي عَزِيزٌ »

این آیه مسلّماً در باره جهاد دفاعی است، زیرا می‌فرماید: «أُذِنَ لِلَّذِينَ يقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ» وقتی دشمن سراغ شان آمد، اینها نیز حق دارند که از خود دفاع کنند، خدا بر نصرت آنها قادر است، این آیه را قبلاً خوانده بودیم، از این رو لازم نیست که در باره آن صحبت کنیم، بلکه بیشتر روی آیه ششم تکیه می‌کنیم که می‌فرماید:« الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَينْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ينْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِي عَزِيزٌ »، قرآن کریم در این آیه مبارکه دو صفت برای «يقَاتَلُونَ» بیان می‌کند:

الف؛ «أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيرِ حَقٍّ» بدون جرم و گناه آنها را از مکه رانده‌اند ولذا آنان حق دارند که از خود دفاع کنند، جهاد دفاعی را کاملاً‌ مدلل می‌کند و می‌خواهد بفرماید که جهاد دفاعی صرف تعبد نیست، چرا من اذن و اجازه جهاد دفاعی می‌دهم؟ چون اینها مظلوم هستند و به ناحق از خانه و کاشانه خود رانده شده‌اند.

ب؛ وصف دیگر آنان این است می‌گویند:« رَبُّنَا اللَّهُ» پروردگار ما خداست نه بت‌ها، اینها جرمی نداشتند جز اینکه می‌گفتند: «إِلَّا أَنْ يقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ» یعنی تنها جرم شان این است که می‌گویند: پروردگار ما خداست نه بت‌ها، و حال آنکه این جرم نیست، بلکه عین مدح است، در مطول یک بابی است بنام:« المدح بصورة الذم» من برای روشن شدن مطلب دو مثال می‌زنم:

مثال1

رسول می‌خدا می‌فرماید من فصیح ترین عرب هستم،« أنا أفصح من نطق بالضاد بید أنّی من قریش» تنها عیبم این است که من از قریش هستم، و حال قریش بودن از نظر زبان افتخار است، چون قریش افصح العرب است، این به ظاهر ذم است، چون می‌گوید عیبم این است که از قریش هستم، ولی در واقع مدح است، به این می‌گوید:« المدح بصورة الذم» شاعر عرب در این زمینه می‌گوید:

و لا عيب فيهم غير أن سيوفهم     بهنّ فلول من قراع الكتائب

می‌گوید قوم من هیچ عیبی ندارد، فقط یک عیب دارد و آن اینکه شمشیر‌های آنها کند است، چرا کند است؟ از بس که بر سر دشمن زده‌اند، کند شده است، این در واقع ذم است، در صورت و ظاهر ذم است، اما در واقع مدح است، چون شجاعت آنها را می‌رساند، کلمه « فلول» جمع « فل» است، «فل» یعنی کُند، به این می‌گوید ذم به صورت مدح، آیه مبارکه از این قبیل است،« الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ» به ظاهر ذم است،‌اما در واقع مدح است، ‌این بهترین مدح است که بت پرستی را ترک کرده‌اند و خدا پرستی را انتخاب کرده‌اند.

جهاد دفاعی مخصوص اسلام نیست

آنگاه می‌فرماید خیال نکنید که جهاد منحصر به قانون اسلام است، جهاد در قانون یهود، نصاری و سایر ادیان نیز بوده، در اسلام نیز تشریع شده است، چرا قانون جهاد را تشریع کردیم، چون اگر تشریع نکرده بودیم، مشرکین عبادتگاه رحمان را خراب می‌کردند، مشرکین نماز خانه یهود و نصاری را هم خراب می‌کردند، و چون مشرکین با خدا پرستی مخالف‌اند، مراکز عبادت خدا را خراب می‌کردند، پس جهاد هم در دین یهود بوده و هم در نصاری بوده و هم در اسلام است، چون اگر قانون جهاد نبود، خبری از صومعه‌ها و مساجد نبود، «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا»، مشرک همیشه با مظاهر خدا پرستی مخالف است، ما جهاد را تشریع کردیم تا اینها محفوظ بمانند.

سپس خداوند وعده پیروزی می‌دهد و می‌فرماید:« وَلَينْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ينْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِي عَزِيزٌ » خداوند در اینجا فلسفه جهاد را بیان می‌کند و می‌فرماید جهاد اختصاص به دین اسلام ندارد، بلکه در همه ادیان بوده است.

تا اینجا معنای آیه روشن شد و معلوم شد که این آیه از آیات مربوط به جهاد دفاعی است.

الآیة السابعة

«مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يطَئُونَ مَوْطِئًا يغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا ينَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»[2]

ترجمه: سزاوار نيست که اهل مدينه، و باديه‌نشيناني که اطراف آنها هستند، از رسول خدا تخلف جويند؛ و براي حفظ جان خويش، از جان او چشم بپوشند! اين بخاطر آن است که هيچ تشنگي و خستگي، و گرسنگي در راه خدا به آنها نمي‌رسد و هيچ گامي که موجب خشم کافران مي‌شود برنمي‌دارند، و ضربه‌اي از دشمن نمي‌خورند، مگر اينکه به خاطر آن، عمل صالحي براي آنها نوشته مي‌شود؛ زيرا خداوند پاداش نيکوکاران را تباه نمي‌کند!

معنای مفردات آیه

1:« يرْغَبُوا»: الرغبة طلب المنفعة، یقال: رغبت فیه إذا طلب المنفعة، و رغب عنه، أعرض.

2: «ظَمَأٌ»: شدّة‌ العطش

3: «نَصَبٌ»: تعب

4: «مَخْمَصَةٌ»: مجاعة

5:« مَوْطِئًا»: الموطء: الأرض أی «أرضاً»

6:« يغِيظُ»: الغیظ: الغضب

7:« نَيلًا»: نیلاً: أسراً و قتلاً و هزیمة

«مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ» هر موقع قرآن بفرماید:« مَا كَانَ» یا برای نفی امکان است، یا به معنای نفی شأنیت است، نفی امکان مانند:« مَا كَانَ لِلَّهِ أَنْ يتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ»[3]

گاهی « مَا كَانَ» برای شأنیت است،‌مانند:« مَا كَانَ لِنَبِي أَنْ يكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَاللَّهُ يرِيدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»[4]

در این آیه مورد بحث نیز‌ کلمه: «مَا كَانَ» برای نفی شأنیت است، یعنی شأن مسلمانان این نیست که پیغمبر را تنها بگذارند، کلمه:« اعراب» به معنای بیان نشین است، خواه عرب باشد یا عجم، «مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ» سزاوار نيست که اهل مدينه، و باديه‌نشيناني که اطراف آنها هستند، از رسول خدا تخلف جويند؛ و براي حفظ جان خويش، از جان او چشم بپوشند و او را تنها بگذارند، یعنی اهل در مدینه بمانند، اطراف مدینه هم در آنجا بمانند، پیغمبر تنها به سوی جهاد برود «وَلَا يرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ» کلمه :«رغب» اگر با فی تعدی کرد، به معنای میل است، اما اگر با «عن» تعدی نمود، به معنی اعراض و رو گرداندن است، ضمیر « عَنْ نَفْسِهِ» به نبی (ص) بر می‌گرد، یعنی مبادا بخاطر علاقه به نفس خود، از نفس و جان پیغمبر اکرم (ص) اعراض کنند و غافل بشوند، چرا شأن آنها نیست که پیغمبر را تنها بگذارند؟« بِأَنَّهُمْ لَا يصِيبُهُمْ ظَمَأٌ تشنگی - وَلَا نَصَبٌ خستگی - وَلَا مَخْمَصَةٌ گرسنگی - فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يطَئُونَ مَوْطِئًا يغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا ينَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيلًا – ضرر یا زخمی از دشمن می‌بینند - إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ – امور - عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» در مقابل همه این گرفتاری‌ها ثواب است، خدا که وعده می‌دهد، خلف وعده نمی‌کند و پاداش آنها را ضایع نمی‌کند، در این آیه مبارکه، دستور نفر عام است که در فارسی به آن بسیج عمومی می‌گویند.

فقط خدا می داند که از مدینه تا تبوک چه قدر راه نا هموار بوده، به قدری نا هموار بود، که شتر ابوذر در وسط راه خوابید و از راه رفتن و حرکت باز ماند، یعنی هر چه شترش را وادار به راه رفتن کرد، شتر حرکت نکرد، شتر خود را رها کرد، پیاده راه را پیمود تا اینکه به پیغمبر (ص) رسید، وقتی چشم رسول خدا به ابوذر افتاد، فرمود:« هذا ابوذر یمشی وحده، و یموت وحده»، همین که محضر پیغمبر رسید، از شدت خستگی و گرسنگی به زمین افتاد و غش کرد، چون اسلام به دست ما مجانی رسیده، ولذا آنچنان که باید قدرش را بدانیم، قدرش را نمی‌دانیم.

حدیث

وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ قَالَ:« قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كَانَ فِي وَصِيَّةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ لِأَصْحَبِهِ إِذَا حَضَرَتْ بَلِيَّةٌ فَاجْعَلُوا أَمْوَالَكُمْ دُونَ أَنْفُسِكُمْ وَ إِذَا نَزَلَتْ نَازِلَةٌ فَاجْعَلُوا أَنْفُسَكُمْ دُونَ دِينِكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْهَالِكَ مَنْ هَلَكَ دِينُهُ وَ الْحَرِيبَ مَنْ حُرِبَ دِينُهُ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا فَقْرَ بَعْدَ الْجَنَّةِ- أَلَا وَ إِنَّهُ لَا غِنَى بَعْدَ النَّارِ- لَا يُفَكُّ أَسِيرُهَا وَ لَا يَبْرَأُ ضَرِيرُهَا»[5] .

ترجمه: هرگاه بلایی فرا رسد مال خود را فدای جان تان سازید، و هر گاه مسأله‌ای دین تان را تهدید کرد، جان خود را فدای دین خود نمایید و این را بدانید که آنکس هلاک شده که دینش از دست برود و آنکس غارت شده به شمار می‌آید که دینش ربوده شده است.

هان! پس از( به دست آوردن) بهشت فقری نیست و پس از دوزخ، توانگری نیست.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo