درس خارج فقه آیت الله سبحانی
97/10/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جهاد دفاعی
«وَقاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»[1]
ترجمه: و در راه خدا، با کساني که با شما ميجنگند، نبرد کنيد! و از حد تجاوز نکنيد ، که خدا تعديکنندگان را دوست نميدارد!
معنای مفردات آیه
1:« يقَاتِلُونَكُمْ»: من المقاتلة، و هی محاولة الرجل قتل من یحاول قتله و أما التقاتل: فهو محاولة کلّ واحد من المتعادیین قبل الآخر.
2:« تَعْتَدُوا»: من الاعتداء: تجاوز الحدّ.
بخش سوم از مباحث جهاد، جهاد دفاعی است، جهاد دفاعی این است که طرف مقابل به شما حمله میکند، شما از خود دفاع میکنید، بخشی از آیات قرآن راجع به جهاد دفاعی است، بخشهای قبلی جنبه دفاعی نداشت، بلکه مطلق بودند، یعنی هم قابل حمل بر جهاد دفاعی بودند و هم قابل حمل بر جهاد ابتدایی بودند، ولی این آیه مبارکه مقید بر جهاد دفاعی است، چند آیه راجع به جهاد دفاعی داریم که به ترتیب بررسی خواهیم کرد.
البته جهاد دفاعی چندان توجیه نمیخواهد چون همه دنیا جهاد دفاعی را پذیرفتهاند «وَقاتِلُوا سَبِيلِ اللَّهِ فِي الَّذِينَ يقَاتِلُونَكُمْ »، کلمه: «قاتِلُوا» از باب مفاعله است نه از باب تفاعل، در باب مفاعله یک طرف به شما حمله میکند، اما در باب تفاعل طرفین با هم میجنگند و حمله میکنند، در این آیه مبارکه، کلمه:«قاتِلُوا» و همچنین کلمه: « يقَاتِلُونَكُمْ » از باب مفاعله آمده، یعنی یک طرف هم کافی است.
بنابراین، قرآن مجید میفرماید: «وَقاتِلُوا سَبِيلِ اللَّهِ» در راه خدا برای دفاع از دین و اسلام بجنگید، با چه کسانی بجنگیم؟ «فِي الَّذِينَ يقَاتِلُونَكُمْ » یک طرف حمله میکند، شما از خود دفاع میکنید، «وَلَا تَعْتَدُوا» این فرازِ آیه مبارکه خیلی مهم است، چون انسان وقتی عصبانی میشود به جهات دیگر توجه ندارد، یعنی جهات دیگر را رعایت نمیکند و میخواهد با انتقام گرفتن به هر شکلی که شده عصبانیت خود را فرو بنشاند، ولی ذات اقدس الاهی فوق این مسائل است، به این معنی که نه برای او عصبانیت رخ میدهد و نه خشمگین میشود ولذا میفرماید:درست است که من گفتم با آنان که با شما میجنگند، بجنگید، اما در همان حد بجنگید که از خودتان دفاع کرده باشید ( نه بیشتر از آن).
شأن نزول آیهپیغمبر اکرم (ص) در ماه ذیقعده (سال ششم هجرت) جمعی را با خود همراه کرد که عمره را بجا بیاورند، بدون اینکه قریش را خبر دار کند که ما برای عمره میآییم، کفار قریش در حدیبیه جلوی پیغمبر و مسلمانان را گرفتند و گفتند ما هرگز اجازه نمیدهیم که به مکه بیایید و عمره را انجام بدهید، چون اگر شما با این وضع وارد مکه بشوید آبروی قریش میرود، امسال را به مدینه بر گردید، سال آینده بیایید، سال آینده سه روز در اینجا بمانید و سپس به اوطان خود بر گردید، بعد از مشاجره و کشمکشهای زیاد، پیغمبر اکرم راضی به این مسئله شد، سال هفتم هجرت این آیه نازل شد و فرمود شما که الآن که عازم مکه هستید، آنها سال گذشته از آمدن شما برای عمره ممانعت کردهاند، اگر واقعاً امسان هم (که سال هفتم است) ممانعت و جلوگیری نمودند، با آنها بجنگید ، اگر آنها به قرار داد خود عمل کردند، شما نیز عمل بکنید، اما اگر دو مرتبه ممانعت کردند، شما نیز استقامت به خرج بدهید و با آنها بجنگید.
منتها نباید بگویید که چون سال گذشته مانع از رفتن ما به حج شدند، الآن باید تلافی کنیم و چند برابر با آنان بجنگیم،«وَلَا تَعْتَدُوا» این کار را نکنید.
البته شأن نزول آیه مبارکه، مفاد آیه برای ما روشن تر میکند، که در چه زمانی نازل شده است.
إنّ الجهاد الدفاعی عبارة عن مقاتلة الأعداء المعتدین دفاعاً عن النفس و المال و ذبّاً عن الوطن و الحرّیة، و ذوداً عن الشرف و الاستقلال، و آیتنا هذه من هذه المقولة، روی السیوطی عن ابن عباس:« لما سار رسول الله (ص) معتمراً سنة ستّ من الهجرة، و حبسه المشرکون عن الدخول و الوصول إلی البیت، و صدّوه و من معه من المسلمین فی ذی القعده و هو شهر حرام، حتّی قاضاهم علی الدخول من قابل، فدخلها فی السنة الآتیة»[2]
فلمّا کان العام المُقبِل، تجهّز المسلمون لقضاء العمرة، و لکنّهم خافوا أن لا تفی لهم قریش فیقاتلونهم، و کره النبی (ص) و أصحابه قتال المشرکین فی الشهر الحرام فی الحرم، فأنزل الله هذه الآیة: «وَقاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْمُعْتَدِينَ» و أذن لهم بالقتال»[3]
ثمّ إنّ الآیة علی وجازتها تتضمّن بیان أمور ثلاثة:
1: ما هی الغایة الجهاد و قتال العدو.
غایت و هدف از جهاد چیست؟
غرض وهدف از جهاد، کسب رضایت خداست.
2: تحدید من یقاتل معهم.
با کسانی بجنگید که با شما میجنگند.
3: النهی عن الاعتداء وتجاوز الحدّ.
از حد تجاوز نکنید.
یعنی مبادا از حد تجاوز کنید، آیهای به این کوتاهی، این حقایق سه گانه را دارد، غایت از جهاد، کسب رضایت خداست (فِي سَبِيلِ اللَّهِ)، با چه کسانی بجنگیم؟ با کسانی بجنگید که با شما جنگ میکنند (الَّذِينَ يقَاتِلُونَكُمْ)، تا چه حد بجنگیم؟ حدش و لا تعدوا، آیا میشود یک بشر در یک آیه کوتاه این حقایق را بگوید، اولاً، غرض از قتال و جنگ کسب مقام نیست، سر زمین گشایی نیست، جمع آوری اموال نیست، بلکه هدف رضایت خداست، با چه کسانی؟ الذین یقاتلونکم، تا چه حد؟ «وَلَا تَعْتَدُوا»
خلاصه مطلب اینکه: این آیه مبارکه، همه مسائل را برای ما میرساند، علاوه براینکه آیه مبارکه همه مسائل را برای ما میرساند، در این زمینه روایت نیز داریم:
روی الکلینی بسنده ِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:« كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَرَادَ أَنْ يَبْعَثَ سَرِيَّةً دَعَاهُمْ فَأَجْلَسَهُمْ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ يَقُولُ سِيرُوا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ لَا تَغُلُّوا وَ لَا تُمَثِّلُوا وَ لَا تَغْدِرُوا وَ لَا تَقْتُلُوا شَيْخاً فَانِياً وَ لَا صَبِيّاً وَ لَا امْرَأَةً وَ لَا تَقْطَعُوا شَجَراً إِلَّا أَنْ تُضْطَرُّوا إِلَيْهَا وَ أَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ أَدْنَى الْمُسْلِمِينَ أَوْ أَفْضَلِهِمْ نَظَرَ إِلَى أَحَدٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَهُوَ جَارٌ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ فَإِنْ تَبِعَكُمْ فَأَخُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ إِنْ أَبَى فَأَبْلِغُوهُ مَأْمَنَهُ وَ اسْتَعِينُوا بِاللَّه»[4]
ما جاء من هذه الآداب فی هذه الروایة و غیرها، یختص بمن یُعلم أو یظنّ أنّه یحترم علاقاته مع الآخرین، و لا یخون، و أمّا لو ظنّ الحاکم الشرعی، بأنّ العدو بصدد الخیانة، ور فض المعاهدة، فعلی الحاکم الإسلامی المبادرة إلی رفض ما عاهدهم علیه، کما فی قوله سبحانه:« وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْخَائِنِينَ»[5]
اینکه قرآن کریم میفرماید به این سبک عمل کنید، این در صورتی است که بدانیم دشمن به عهد خود عمل میکند، اما اگر بدانیم که دشمن (کفار) هر چند در ظاهر با ما پیمان بسته، اما این پیمان صوری و ظاهری است، اما در واقع دنبال فرصت است، آن یک مسئله دیگری است.
البته این دستورهای اسلام، در جایی است که کفار به پیمان خود عمل کنند، اما اگر بدانیم که به پیمان خود عمل نمیکند، آن یک مسئله دیگری است.
«ما جاء من هذه الآداب فی هذه الروایة و غیرها، یختص بمن یُعلم أو یظنّ أنّه یحترم علاقاته مع الآخرین» کلمه «علاقه» در فارسی به معنای محبت است، اما علاقه در لغت عرب به معنای روابط است، ولذا آقایانی که عربی مینویسند، گاهی تحت زبان فارسی قرار میگیرند و لذا کلمه علاقه را به همان معنی فارسی میگیرند، در حالی علاقه در لغت عرب به معنای روابط است.
پیغمبر اکرم (ص) از جانب مامور است که تمام پیمانها را محترم بشمارد، اما اگر بداند که دشمن درست است که پیمان بسته، اما پیمان بستن او ظاهری است، اما در واقع میخواهد ما را گول بزند و خام کند، در اینجا پیغمبر اعلام میکند که: ای دشمن، پیمان ما پیمان ما کلا پیمان، عهد ما لا عهد، در اینجا پیمان خود را پس بگیرد، این یکی از اخلاقیات اسلام است که به طرف اعلام کند و بگوید که من پیمان خود را پس گرفتم و بعداً وارد جنگ بشود، البته امروز پیمان را نشکسته حمله میکنند، ولی خدا به پیغمبرش دستور میدهد و میفرماید: حالا که فهمیدی بر اینکه دشمن در صدد خیانت است، اول اعلام کن که من پیمان را نادیده گرفتم، سپس مشغول جهاد و جنگ بشوید «وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْخَائِنِينَ»[6]
ترجمه: و هرگاه (با ظهور نشانههايي،) از خيانت گروهي بيم داشته باشي (که عهد خود را شکسته، حمله غافلگيرانه کنند)، بطور عادلانه به آنها اعلام کن که پيمانشان لغو شده است؛ زيرا خداوند، خائنان را دوست نميدارد!
به دشمن بفهمان که من پیمان را نادیده گرفتم و پس گرفتم، تا اعلان پس گرفتن نکردی، وارد معرکه جنگ نشوید، چون از قبیل خیانت میشود، بنابراین، این آیه مبارکه که میفرماید: «وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْمُعْتَدِينَ» مال کسانی است که در صدد شکستن پیمان نیستند، اما اگر در صدد شکستن پیمان هستند، اول باید پیغمبر اکرم (ص) آن پیمانی را که کرده پس بخواند و بگوید من پیمان را شکستم، سپس مشغول نبرد و جنگ بشود.
الآیة الثانیة
«الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ»[7]
ترجمه: ماه حرام، در برابر ماه حرام! (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند، و در آن با شما جنگيدند، شما نيز حق داريد مقابله به مثل کنيد.) و تمام حرامها، (قابل) قصاص است. و (به طور کلي) هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدي کنيد! و از خدا بپرهيزيد (و زياده روي ننماييد)! و بدانيد خدا با پرهيزکاران است!
معنای مفردات آیه
1: «الشَّهْرُ الْحَرَامُ» : عبارة عمّا یحرم فیه ما یحلّ فی غیره، و هو أربعة أشهر: رجب، ذو القعدة، ذو الحجّة، و محرّم الحرام.
2: «الْحُرُمَاتُ»: جمع الحرمة، أی حرمة ما یجب حفظه و یحرم هتکه.
3: «قِصَاصٌ»: الأخذ للمظلوم من الظالم بسبب ظلمه إیّاه.
اول آیه برای انسان کمی مبهم است، البته این ابهام برای ماست، روزی که آیه نازل شد، یک قرائنی در زندگی آنها بوده ولذا آیه مبارکه برای آنها روشن بوده، ولی ما میخواهیم بعد از چهارده قرن آیه را بفهمیم، به این معنی که آن قرائن حالیه و قرائن موجود (در نزد آنها) در اختیار ما نیست، از این رو، ما ناچاریم که به شأن نزول مراجعه کنیم، شأن نزول آیه تا حدی ابهام آیه را از بین میبرد و بر طرف میکند.
شأن نزول آیهشأن نزول آیه مبارکه این است که مسلمانان کراهت داشتند از اینکه در شهر حرام بجنگند، چون به عمره میرفتند، کراهت داشتند که با مشرکین بجنگند، قرآن میفرماید:« زدی ضربتی ضربتی نوش کن» یعنی وقتی آنها احترام ماه را در نظر نگرفتند، در مقابل شما نیز در نظر نگرید، «البادی هو الأظلم» آنکس که شروع میکند و حرمت را از بین میبرد، او ظالم است، «البادی هو الظالم» اگر در این شهر حرام شما با آنها بجگید، در مقابل سال گذشته است که آنها ما را نگذاشتند، اگر آنها سال گذشته ما را گذاشته بودند، مشکلی نبود، ولی آنها سال گذشته بر خلاف تمام قوانین عرب (که در ماه حرام همه جا آزادی است ) از ورود ما به مکه ممانعت کردند چون در ماه حرام خیانت کردند و ما را نگذاشتند، در اینجا اگر خیانت کردند و ما را نگذاشتند، در اینجا هم اگر باز ممانعت کردند و نگذاشتند، این عمل ما در مقابل عمل آنهاست، آنها ظلم کردند، ما هم در مقابل شان عکس العمل نشان میدهیم،«الشَّهْرُ الْحَرَامُ» در سنه هفتم هجرت،« بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ» در سنه ششم هجرت، در سنه شش آنها خیانت کردند، اگر امسال باز هم ممانعت کردند، ما مجازیم که عکس العمل نشان بدهیم،« وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» اگر آنها احترام مکه را در نظر نگرفتند، ما نیز امر قصاص داریم، یعنی حق داریم که احترام را در نظر نگیریم، اگر آنها احترام ماه حرام را در نظر نگرفتند و حرمت شکنی کردند، ما نیز قصاص میکنیم و حرمت شکنی میکنیم، منتها شروع کننده ظالم است نه دفاع کننده « البادی هو الأظلم».
« وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» اگر آنها احترام ماه را از بین بردند، ما نیز احترام ماه را نگه نمیداریم و از بین میبریم، «فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيكُمْ» اما چون سرباز در حال جنگ حواسش نیست، میزند و میکشد ولذا قرآن میفرماید: در عین حال که من میگویم: « وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» آنها حرمت ماه حرام را در سال ششم هجرت از بین بردند، شما هم حرمت سال هفتم را از بین میبرید، اما بشرط اینکه تعدی نکنید، اعتدا نکنید: آن مقداری که آنها بر شما تجاوز کردند، شما نیز به همان مقدار تجاوز کنید.
سوالسوال این است که آنها اعتدا کردند، ما که جواب میدهیم، مال ما اعتدا نیست، مال آنها تجاوز است، مال ما دفاع است، پس چرا قرآن مال ما را نیز اعتدا مینامد، مال آنها اعتداست، مال در حقیقت دفاع است؟
جوابجوابش این است که این از باب مشاکله است وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ»
قتال المعتدین بمثل ما اعتدواالأشهر الحرام أربعة، ثلاثة متوالیة: ذو القعدة، و ذو الحجّة، و محرّم، و رابع فرد، وهو رجب، و قد کانت العرب یحرّمون فیها القتال، حتّی لو أنّ رجلاً لقی قاتل أبیه أو أخیه، لم یتعرض له بسوء.
إذا تبیّن ذلک، فقد کان المسلمون الذین کانوا فی رکاب النبی (ص) یستغربون القتال فی الأشهر الحرم، فقد جاءت هذه الآیة تُبَیِّنُ لهم وجه الجواز و تقول: «الشَّهْرُ الْحَرَامُ» الّذی هتک المشرکون حرمته و خرجوا و منعوا النبیّ (ص) و من معه من العُمرة « بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ»: أی فی مقابله، فأذن للمسلمین القتال فیه إذا ظهر منهم النقض بالنسبة إلی الوثیقة، و إذا کانت عداوة المشرکنین للتوحید و دین الحق و محاربتهم لله و رسوله، لا تمنعهم حرمة هذا الشهر و لا حرمة البیت الحرام عن قتال المسلمین، فلهم معارضتهم بتجویز القتال إذا ظهر منهم النقض.
ثمّ إنّ قوله سبحانه: «الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ» بیان خاص اعقبه بیان عام یشمل جمیع الحرمات حیث قال:« وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» فمن هتک حرمةً، یقتصّ منه و لا تمنعه حرمته عن الاقتصاص، ثمّ جاء ببیان عام آخر و قال:« فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيكُمْ»: أی ظلمکم، «فَاعْتَدُوا عَلَيهِ»: أی فجاوزه « بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيكُمْ» و من المعلوم أنّ الثانی لیس اعتداء، و تسمیته بالاعتداء، من باب المشاکلة، نظیر قوله سبحانه:« وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيرُ الْمَاكِرِينَ»[8]