< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: آماده باش دائمی در مقابل دشمن

الآیة الثالثة

«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعًا»[1]

ترجمه: أي کساني که ايمان آورده‌ايد! آمادگي خود را (در برابر دشمن) حفظ کنيد و در دسته‌هاي متعدد، يا بصورت دسته واحد، (طبق شرايط هر زمان و هر مکان،) به سوي دشمن حرکت نماييد!

معنای مفردات آیه

1:«حِذْرَكُمْ»: الحَذَر احتراز من مخیف یقال: حَذَرَ حَذَرَاً، و أما الحِذر فی الآیة ففیه وجهان:

الف: السلاح: معناه: خذوا أسلحتهم،‌و سمّیت الأسلحة حِذراً، لأنّها الآلة الّتی بها یتّقی الإنسان الحَذِرَ.

ب: بمعنی أحذروا عدوکم بأخذ السلاح کما یقال للإنسان: خذ حذرک بمعنی إحذر.

در اولی، حذر به معنای سلاح است، ولی در دومی به معنای سلاح نیست، بلکه به معنی بیداری و آماده باش و مراقبت در برابر خطر است، «خُذُوا حِذْرَكُمْ » یعنی آن آمادگی و بیداری خود را در مقابل خطر و دشمن داشته باشید.

کلمه «حِذْر» را به دو گونه معنی کرده‌اند، گاهی می‌گویند مراد از کلمه: «حِذْر» سلاح است، یعنی «حِذْر» به معنای سلاح است، بعضی می‌گویند کلمه: «حِذْر» به معنای سلاح نیست، بلکه به معنای آن حالت آ‌مادگی در مقابل دشمن است، یعنی آن حالت آمادگی در مقابل دشمن «حِذْر» می‌گویند، «خُذُوا حِذْرَكُمْ » یعنی همیشه آن حالت آمادگی خود را در مقابل دشمن حفظ کنید، خیال نکنید که دشمن خوابیده، بلکه دشمن همیشه بیدار است.

بنابراین، گاهی حذر را به معنای سلاح می‌گیرند، گاهی حذر را به معنای حالت آمادگی همراه با ترس می‌گیرند، به این معنی که ‌همیشه ترس از دشمن را در دل داشته با شید.

2: « ثُبَات»: جمع ثُبّة، جماعات متفرقة، یقابله: النفر «جمیعاَ» : أی مجتمعین.

« ثُبَات» جمع «ثبه» بروزن «گنه» به معنی دسته جات پراکنده و متفرق است، عرب به افراد متفرق و پراکنده «ثبه» می‌گویند، در مقابل «نفر» که به معنی دسته جمعی است.

 

تفسیر«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعًا»

ای اهل ایمان به جنگ دشمن بروید، گاهی به صورت پراکنده و متفرق و گاهی به صورت دسته جمعی و همگانی

سوال

چرا قرآن کریم دو جور دستور می‌دهد، گاهی می‌گوید به صورت متفرق و پراکنده، و گاهی می‌گوید دسته جمعی و همگانی؟

جواب

این بستگی دارد که دشمن چگونه است، اگر «دشمن» از هر جهت ضعیف است، در آنجا یک گردان هم کافی است، اما اگر دشمن از هر جهت قوی است، در این صورت باید همه مردم مدینه بروند.

البته تصور نشود که آیه مبارکه فقط مربوط به زمان پیغمبر اکرم (ص) است ، آن حضرت گاهی غزوه داشت و گاهی سریه، اگر دشمن از نظر عِدّه و عُدّه ضعیف بود، حضرت سریه می‌فرستاد، یعنی گردانی را می‌فرستاد و خودش شخصاً‌ شرکت نمی‌کرد، اما آنجا که دشمن قوی بود (مانند جنگ خندق و خیبر و تبوک) همه مردم را بسیج می‌کرد و دستور همگانی و عمومی می‌داد، مثلاً در جنگ تبوک دستور عمومی داد.

بنابراین، در زمان پیغمبر اکرم (ص) گاهی سریه بود و گاهی غزوه، سرایای پیغمبر اکرم (ص) در حدود پنجاه و پنج سریه است و غالباً این سریه‌ها برای خاموش کردن فتنه‌ها بود، مثلاً‌ خبر می‌رسید که در فلان قبیله آتش فتنه علیه اسلام روشن می‌شود، پیغمبر اکرم (ص) قبل از آنکه طرف حرکت کند، فتنه را در نطفه خاموش می‌کرد، حضرت امیر در این سرایا زیاد حضور داشته است، اما اگر دشمن از هر جهت قوی بود، شخص رسول اکرم (ص) با لشکر اسلام حرکت می‌کرد و در جنگ حضور پیدا می‌کرد وفرماندهی جنگ را در دست می‌گرفت، غزوات پیغمبر اکرم (ص) بیست و هفت‌ تاست، که غزوات آن حضرت با سریه‌هایش در حدود هشتاد و سه تا می‌شوند.

«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ» إی سلاحکم، أو احذروا عدوکم بأخذ السلاح، «فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعًا» یا به صورت متفرق و پراکنده، و یا به صورت همگانی به سمت دشمن بشتابید.

پرسش

ما تا اینجا آیه مبارکه را معنی کردیم، ولی یک مطلب دیگر در اینجا باقی مانده و این اینکه ما از کجا بدانیم که دشمن ضعیف است یا قوی است؟

پاسخ

باید سپاه اسلام در این زمینه کارشناسانی داشته باشد که دشمن را از هر جهت بشناسند، چون گاهی از اوقات دشمن در ظاهر ضعیف به نظر می‌رسد و حال آنکه ممکن است در واقع خیلی قوی باشد و گاهی عکس است، ولذا در این گونه موارد کارشناسی لازم است، یعنی اینکه قبلاً دشمن را از نظر عِدّه وعُدّة شناسایی کنند، هم دشمن را از نظر تعداد شناسایی کنند و هم از نظر سلاح و آمادگی روحی، خلاصه اینکه باید تمام کم و کیف دشمن را به دست بیاورند، آنگاه تصمیم بگیرند که آیا سریه بفرستند یا حتماً غزوة باشد.

ثمّ إن الظروف مختلفة، فتارة یکون العدوّ ضعیفاً فی الدفاع فهناک یکفی بعث جماع خاصّة، و أخری یکون علی استعداد شدید فلا یکفی للدفاع بعث جماعة، بل یجب هناک النفر جمیعاً و الأخذ بعامّة القُوی، و إلی الأوّل یشیر قوله :« فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ» أی سریة، و إلی الثانی یشیر بقوله سبحانه:« أَوِ انْفِرُوا جَمِيعًا» و قد کان للنبی (ص) حوالی خمسة و خمسین ( 55 ) سریة بعثها لإخماد الفتن الّتی کانت تنعقد فی بدایة أمرها، کما کانت له سبعاً و عشرین ( 27 ) غزوة شارک فیها بنفسه و شارک فیها أکثر من له صلاحیة المشارکة.

بنابراین، هر یک از این دو جمله برای خودش جایگاه دارد، فرمانده قوا باید جایگاه آن را به دست بیاورد که آیا سریه باشد یا غزوه، و ضمناً باید توجه داشت که سلاح امروز غیر از سلاح زمان سابق است .

 

الآیة الرابعة

«فَلْيقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيقْتَلْ أَوْ يغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمً»[2]

ترجمه: کساني که زندگي دنيا را به آخرت فروخته‌اند، بايد در راه خدا پيکار کنند!و آن کس که در راه خدا پيکار کند، و کشته شود يا پيروز گردد، پاداش بزرگي به او خواهيم داد.

چرا قرآن کریم می‌فرماید: «فِي سَبِيلِ اللَّهِ» ؟ چون جنگ مؤمن برای به دست آوردن غنائم و قدرت نیست، بلکه برای رضای خداست، کور باد چشم کسانی که خیال می‌کنند بر اینکه جهاد اسلامی برای به دست آوردن غنائم و مادیات است، و حال آنکه این گونه نیست، زیرا قرآن کریم می‌فرماید: در راه رضای خدا و دین خدا بجنگید، فاعلِ «فَلْيقَاتِلْ » عبارت است از:« الَّذِينَ يشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ» اینجاست که انسان گیر می‌کند، کسانی که می‌خرند حیات دنیا را در مقابل آخرت، این عین ضرر است.

کلمه:« شراء» گاهی به معنی خریدن است و گاهی به معنی فروختن، در قرآن کریم کلمه شراء غالباً به معنی خریدن آمده است، ولی گاهی به معنی فروختن نیز به کار رفته است، مثلاً کلمه «شراء» در سوره «یوسف» به معنی فروختن آمده است:

« وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ»[3]

ترجمه: و (سرانجام،) او را به بهاي کمي -چند درهم- فروختند؛ و نسبت به( فروختن) او، بي رغبت بودند (؛چرا که مي‌ترسيدند رازشان فاش شود).

 

پیروزی یا شهادت

انسان وقتی به میدان جنگ می‌رود یا کشته می‌شود ( فَيقْتَلْ) یا زنده بر می‌گردد ( أَوْ يغْلِبْ )، در هردو حالت مأجور است، و خداوند پاداش و اجر عظیم به او عنایت می‌کند، و لذا مجاهد فی سبیل الله از میدان جنگ فرار نمی‌کند (وَمَنْ يقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيقْتَلْ أَوْ يغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمً).

 

الآیة الخامسة

«وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»[4]

ترجمه: و در راه خدا، انفاق کنيد! و (با ترک انفاق،) خود را به دست خود، به هلاکت نيفکنيد! و نيکي کنيد! که خداوند، نيکوکاران را دوست مي‌دارد.

معنای مفردات آیه

1:«التَّهْلُكَةِ: و هی الهلاک، یقال: هلک، یهلک هلاکاً، و هلکاً، و تهلکة.

کلمه التَّهْلُكَةِ» به معنای هلاکت است، البته در لغت عرب هلاکت نداریم، بلکه: التَّهْلُكَةِ» داریم، اینکه در فارسی می‌نویسیم: هلاکت،

حال باید ببینیم که رابطه بین جمله: «وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» و بین جمله:« وَلَا تُلْقُوا بِأَيدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» چیست؟ در راه خدا انفاق کنید و پول خرج نمایید، خود را با دست خود به هلاکت نیندازید، چه ارتباطی بین این دو جمله است؟

مسلماً و قطعاً این دو جمله با همدیگر ارتباط دارند، و آن این است که قرآن می‌فرماید: «وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» در راه خدا پول خرج کنید، نان بدهید، غذا بدهید و ...، بدهید، و الا دشمن بر شما مسلط می‌شود وهمه چیز شما را از بین می‌برد، اگر این کار را نکنید، قطعاً خود را به دست خود بدبخت کرده‌اید، ارتباطش خیلی روشن است، خود را با دست خود بدبخت نکنید.

اشکال

بعضی از دشمنان ائمه اطهار (ع) و شیعه، مانند «نواصب» نسبت به قیام امام حسین بن علی (ع) اشکال و اعتراض دارند و می‌گویند حسین بن علی (ع) خود را با دست خود به هلاکت انداخت، چون می‌دانست که با آن جمعیتی کم، نمی‌ تواند در مقابل لشکر یزید مقاومت کند و حتماً کشته می‌شود، پس ایشان خود را با دست خود به هلاکت انداخته است.

جواب

مرحوم طبرسی (صاحب تفسیر المجمع البیان) در تفسیر این آیه مبارکه، یک جوابی داده که من آن جواب ایشان را نمی‌پسندم، جواب درستش آن است که «تهلکه» این است که انسان کاری کند که جز ضرر، پیامد دیگری نداشته باشد، «تهلکه» این است که انسان کاری را انجام بدهد که هیچ نفعی نداشته باشد، و حال آنکه قیام حسین بن علی (علیهما السلام) نه تنها ضرر نداشت، بلکه صد درصد نفع شد، چون در آن زمان یک حالت بی تفاوتی در جامعه اسلامی پیدا شده بود، قیام امام حسین (ع) باعث شد که مردم بیدار بشوند و از آن حالت بی تفاوتی بیرون بیایند و چنین شد، اگر امام حسین (ع) آن انقلاب و قیام را نکرده بود، الآن از اسلام چیزی باقی نمی‌ماند.

ثمّ إنّ المراد من التهلکه ما لا یترتّب علیه أی فائدة، لا دنیویة و أخرویة، بل یعدّ إضاعة للنفس و النفیس، و بذلک یُعلم أنّ المشارکة بالجهاد و الاستعداد و تعریض النفس للموت فی سبیل إعلاء کلمة الحق، لا یُعدّ إلقاء فی التهلکة، و إلّا فیکون الأمر بالجهاد – حسب هذا الزعم – أمراً بالإلقاء بالهلکة، مع أنّه سبحانه یَعُدُّهُ حیاةً للمجتمع، یقول سبحانه:

« يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يحْييكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يحُولُ بَينَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيهِ تُحْشَرُونَ »[5]

ترجمه: اي کساني که ايمان آورده‌ايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت کنيد هنگامي که شما را به سوي چيزي مي‌خواند که شما را حيات مي‌بخشد! و بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حايل مي‌شود، و همه شما (در قيامت) نزد او گردآوري مي‌شويد!

و بذلک یُعلم أنّ النهضة الحسینیة التی استعدّ فیها الإمام الحسین (ع) لبذل النفس و النفیس فی سبیل إحیاء منهج الحقّ، لا یُعَدُّ إلقاء فی التهلکة، کیف و هو (ع) ذکر سبب قیامه و ثورته، فقال:«ألا ترون إلی الحقّ لا یعمل به، و أنّ الباطل لا یتناهی عنه، لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقّاً فإنّی لا أری الموت إلّا سعادة و الحیاة مع الظالمین إلّابرماً»[6]

و بذلک یُعلم أنّ ما أجاب به الشیخ الطبرسی عن ثورة الإمام الحسین (ع) بعید عن التحقیق و غیر لائق بمقامه الشامخ.

 


[6] نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص95، اللهوف، سید بن طاووس، ص47.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo