< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه القرآن

«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ وَمَنْ يرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ »[1]

ترجمه: کساني که کافر شدند، و مؤمنان را از راه خدا بازداشتند، و (همچنين) از مسجد الحرام، که آن را براي همه مردم، برابر قرار داديم، چه کساني که در آنجا زندگي مي‌کنند يا از نقاط دور وارد مي‌شوند (،مستحق عذابي دردناکند)؛ و هر کس بخواهد در اين سرزمين از راه حق منحرف گردد و دست به ستم زند، ما از عذابي دردناک به او مي‌چشانيم!

در اینجا دو آیه داریم که مربوط به حج‌ است، یعنی ناظر به کسانی است که مانع و سد بودند و اجازه نمی‌دادند که مسلمانان وارد خانه خدا بشوند، یا اجازه نمی‌دادند که مردم به اسلام وارد بشوند، مراد از «يصُدُّونَ» همین است، یا اجازه نمی‌دادند که مسلمانان در حج بیایند و در مراسم حج شرکت کنند، یا سد و مانع از آن بودند که مردم اسلام بیاورند، خداوند منان آنها را مؤاخذه می‌کند، آنگاه می‌فرماید کسانی که در مسجد الحرم کار الحادی انجام می‌دهند، اینها هم گرفتار عذاب الاهی می‌شوند، معلوم می‌شود که این آیه مربوط به زمان قبل از فتح مکه، یا مربوط است به قبل از هجرت و الا بعد از فتح مکه معنی ندارد.

معنای مفردات آیه

1: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا»: الموصول – إسم إِنَّ – مبتداء، و حذف خبره، أی خسروا أوهلکوا، قال الطبرسی: الخبر محذوف یدلّ علیه قوله:« وَمَنْ يرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ » فالمعنی: إنّ الذین کفروا نذیقهم العذاب الألیم[2] ، و قریب منه ما فی الکشّاف.

2:« الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ»: الذی یحتضن البیت الحرام، أی الکعبه.

3:« الْعَاكِفُ»: المقیم.

4:« الْبَادِ»: أصله البادی، حذفت الیاء تبعاً لرسم المصحّف (و لعل الرسم وفقاً للوقف)، و یراد به القادم إلی مکّة غیر مقیم بل طارئاً علیها.

5:« بِإِلْحَادٍ»:الإلحاد: المیل عن القصد و العدول عن الاستقامة.

6:« بِظُلْمٍ»: بغیر حقّ، و اللفظان «بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ» حالان مترادفان

سوال

ممکن است کسی بپرسد که چرا «كَفَرُوا» را به صورت فعل ماضی و « وَيصُدُّونَ» فعل مضارع آورده؟

جواب

جوابش این است که «كَفَرُوا» مرّة واحدة است، اما « وَيصُدُّونَ» کار مستمر و همیشگی شان بوده، یعنی اجازه نمی‌دادند که مسلمان به مکه مشرف بشوند و یا مردم را از اسلام باز می‌داشتند، کفر،«كَفَرُوا» یک مرتبه است و مستمر است، اما « وَيصُدُّونَ» فعل مستمر است نه یکبار، نه دو بار، و نه سه بار، بلکه همیشه و به طور مستمر، قهراً مراد از «سَبِيلِ اللَّهِ» اسلام آوردن است، همین که می‌فهمیدند مردی متمایل به اسلام و پیغمبر اکرم (ص) شده، اورا مؤاخذه و عذاب می‌کردند، ظاهراً مراد از: «سَبِيلِ اللَّهِ» ایمان به اسلام و ایمان به پیغمبر اکرم (ص) می‌باشد، اجازه نمی‌دادند که مسلمانان خانه خدا را زیارت کنند، کدام مسجد الحرام؟ «الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ»، مسجد الحرام مال همه است،یعنی « سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ» و همگان در آن مساوی‌اند، «عاکف» یعنی مقیم،‌کسی که مقیم مکه ‌است، «وَالْبَادِ» بادی به کسی‌ می‌ گویند که به مکه می‌آید و زیارت می‌کند و سپس به وطن خود بر می‌گردد، مسجد الحرام مال همگان است، چه کسانی که مقیم مکه‌ هستند و چه کسانی که بادی هستند.

سوال

چرا در کلمه: «الْبَادِ» حرفِ «یاء» افتاده؟

جواب

این در رسم الخط عثمانی «الْبَادِ» نوشته‌اند و حال آنکه بادی است، اگر ما بخواهیم دست بزنیم و «الْبَادِ» ‌بنویسیم، وهابی‌ها صدای شان بلند می‌شود که شما در قرآن تصرف کردید، و حال آنکه ما در قرآن تصرّف نکردیم، بلکه خط در آن زمان ناقص بوده، «الْبَادِ» نوشته‌اند، و حال آنکه البادی است، من احتمال می‌دهم اینکه «الْبَادِ» نوشته‌اند برای وقف است، یعنی اگر بخواهیم وقف کنیم باید بگوییم: «الْبَادِ»، در هر حال این کلمه یاء دارد، جمله: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ»‌ مبتداست، خبرش مقدر است، چرا؟ از ذیل فهمیده می‌شود، خبرش جمله:« سیجزون اعمالهم» است که مقدر می‌باشد، در هر صورت باید یک چنین چیزی را مقدر کنیم، یا «سیجزون بِأشدّ الاعمال» ذیل آیه مبارکه قرینه است که در اینجا خبر مقدر است.

بنابراین، این آیه مبارکه موقعی نازل شده که پیغمبر اکرم (ص) و مردم در مدینه بودند و هنوز پیمانی نسبته‌ بودند، از این رو اگر کسی در مکه اسلام می‌آورد، کفار قریش فوراً او را مجازات می‌کردند و هکذا مانع می‌شدند که مسلمانان وارد مکه بشوند، ضمناً می‌فهمیم که مکه مال یک قبیله خاصی نیست،‌ بلکه مال همه ناس و مردم است، ولذا باید در مدیریت مکه و مشاعر، همه مسلمانان شریک‌ باشند، یعنی هر دولتی نماینده‌ای داشته باشند، یک جمعی باشند که مشتکل از همه مردم و از همه دولت‌ها باشند و این مشاعر را به صورت جمعی اداره کنند، اینکه سعودی‌ها مکه و مدینه را در قبضه خود گرفته‌اند و هر گونه که می‌خواهند با آن عمل کنند،‌با این آیه مبارکه سازگار نیست.

« وَمَنْ يرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ »، کلمه: « وَمَنْ» مبتداست، جمله: « نُذِقْهُ» خبرش است، این واضح است، حرف « باء» در کلمه «بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ» زائده است، هردو حال است، یعنی هم «بِإِلْحَادٍ» ب حال است و هم کلمه: «بِظُلْمٍ» حال است، «بإِلْحَادٍ» یعنی المیل عن الحق، ملحد را که ملحد می‌گویند از این جهت ملحد می‌گویند «لأنّه یمیل عن الحق إلی الباطل».

معلوم می‌شود که الحاد همیشه با ظلم همراه است، هردو «باء» را زاید بگیرید، هر کس بخواهد در مسجد الحرام میل از حق به باطل بگیرد و ستم کند، « نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ » ما به او عذاب الیم را به می‌چشانیم، معلوم می‌شود که مسجد الحرام یک احکام خاصی دارد که سایر مساجد آن احکام را ندارند، ولذا اگر کسی در مسجد الحرام از حق به باطل میل کند و در واقع ستم کند، خداوند به آسانی از او نمی‌گذرد.

اختلاف مفسرین

مفسرین اختلاف پیدا کرده‌اند که مراد از این «بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ» یعنی چه؟ در اینجا سه نظر وجود دارد:

الف؛ مراد از «بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ» شرک است، « شرک» در واقع الحاد است، یعنی میل از حق به باطل است، علاوه بر آن، ظلم نیز است، یعنی ظلم به خداست، در آنجا بت‌ها را عبادت می‌کنند و ترویج بت پرستی می‌کنند.

ب؛ مراد این است که در آنجا کار حرام انجام بدهند، مثلاً مظلومی را بکشند، یا مظلومی را ستم کنند،‌کار‌های حرام انجام بدهند.

ج؛ مراد اجرت گرفتن است، از امیر المؤمنین (ع) در این زمینه یک روایت است که این روایت را باید توجیه کند و آن این است که هرکس می‌خواهد وارد مسجد الحرام بشود، به او بگویند اجرت بده، البته اخذ اجرت در مکه حرام است، برای چه؟ برای وردی، یعنی اینکه کسی گمرک بگذارد و در آنجا بگویند برای ورود به مکه باید یک مبلغی را بدهید، این کار حرام است، اما اجاره خانه برای سکونت در مکه حرام نیست، چون از اول سیره بر این جاری بوده و است.

بنابراین، اگر کسانی برای ورود به مکه اجرت بگیرند، اجرت گرفتن شان حرام است و جایز نیست، اما اگر بعد الورود خانه‌ای را اجاره کند و مبلغی را بگیرد، اشکال ندارد.

حال باید ببینیم که کدام مناسب است « وَمَنْ يرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ » باء اول حتماً زاید است، اما باء دوم ممکن است زاید باشد یا زاید نباشد،« وَمَنْ يرِدْ فِيهِ میلاً عن الحق إلی الباطل ظلماً» همیشه میل از حق به باطل ظلم است، این را می‌ گویند قید توضیح واضح است.

«علی ای حال» سه جور معنی کرده‌اند، یا ترویج بت پرستی، یا ارتکاب کار‌های حرام در آنجا (مکه)، یا اینکه مبلغ گرفتن برای ورود به مکه.

دیدگاه استاد سبحانی

من فکر می‌کنم اگر معنای اعم را اراده کنیم بهتر خواهد بود که همه‌ی اینها از مصادیق آن باشد، در روایت داریم اگر کسی قصد حرام کند، اما عمل حرام را انجام ندهد، خداوند او را می‌بخشد، اما در مسجد الحرام این گونه نیست، یعنی اگر قصد حرام کند هر چند حرام را انجام ندهد، «یُکتب علیه»، یعنی مثل این است که آن حرام را انجام داده است، معلوم می‌شود که مسجد الحرام برای خود یک احکام خاصی دارد، آقایان باید در تفسیر قرآن فرق بگذارند بین بیان مصداق و بین بیان مفهوم، مفهوم اعم است، « وَمَنْ يرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ» این اعم است، آنچه را که من گفتم، همه آنها از قبیل بیان مصادیق است، ترویج بت پرستی، آدم کشتن و غیبت کردن، پول گرفتن برای دخول در مکه، همه اینها مصداق « وَمَنْ يرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ» می‌باشند.

و أمّا ما هو المراد من العدول عن الحق الّذی یؤتیه قوله:« بِإِلْحَادٍ» فلم ینصّ علیه الذکر الحکیم، فلنجأ إلی ما ورد فی الروایات الّتی نقلها السیوطی فی «الدر المنثور» عن قتادة، قال: من لجأ إلی الحرم لیشرک به عذّبه الله.

و عن مجاهد قال: أن یعبد فیه غیر الله.

و لکن الأفضل فیه ما روی عن ابن عباس:« أن تشتمل من الحرام ما حرّم الله علیک من لسان – غیبت کردن - أو قتل فتظلم من لا یظلمک و تقتل من لا یقتلک فمن فعل ذلک فقد وجب له عذاب إلیم»[3] .

هذا، مع جاء فی نهج البلاغة من کتاب لأمیر المؤمنین (ع ) إلی قثم بن العباس (رحمهما الله) و هو عامله علی مکّة:« و مرّ أهل مکّة أن لا یأخذو من ساکن أجراً»[4]

اگر این «جملات» تفسیر آیه باشد، معنایش این است که پول ورودی نباید بگیرند، اما اگر خانه‌ای است و هتل و می‌خواهد در آنجا سکونت کند، اجرت گرفتن در مقابل آن اشکال ندارد.

البته ما کلی گفتیم و باید بگوییم مطلق است، « وَمَنْ يرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ » هر نوع میل به حق بکند در مسجد الحرام، « نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ » ولذا گفتیم روایت دارد که اگر کسی در مسجد الحرام نیت و قصد گناه و معصیت کند هر چند گناه را مرتکب نشود، عذاب برای او نوشته می‌شود.

الآیة الثانیة

«ذَلِكَ وَمَنْ يعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يتْلَى عَلَيكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ»[5]

ترجمه: (مناسک حج) اين است! و هر کس برنامه‌هاي الهي را بزرگ دارد، نزد پروردگارش براي او بهتر است! و چهارپايان براي شما حلال شده، مگر آنچه (ممنوع بودنش) بر شما خوانده مي‌شود. از پليديهاي بتها اجتناب کنيد! و از سخن باطل بپرهيزيد!

معنای مفردات آیه

1:« ذَلِكَ»: اسم اشارة یقع للفصل بین کلامین، أو لوجه من کلام واحد و أرید به هنا: الأمر هکذا، کما فی قوله تعالی:

 

« هَذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ »[6] ، و علی هذا فإسم الإشارة خبر لمبتدأ محذوف، کما قلنا: الأمر هکذا، أو الأمر ذلک.

2: «حُرُمَاتِ»: جمع حرمة، و هی ما یجب احترامه و یحرم انتهاله

3: «الرِّجْسَ»: االخبث و القذارة، و هو تارة محسوس کما فی النجاسات، و أخری معنوی کما فی الأوثان

4:‌ «الزُّورِ»: الکذب، و سیوافیک الکلام فی تخصیص تفسیره به فی المقام.

مفسرین می‌گویند مراد از «حُرُمَاتِ اللَّهِ » مناسک حج است، هر کس مناسک حج را محترم بشمارد، پاداشش فلان چیز است، این مربوط است به مناسک حج و مشاعر حج.

دیدگاه استاد سبحانی

ولی من فکر می‌ کنم که حُرُمَاتِ اللَّهِ مربوط است به آن حیواناتی که گوشت شان حرام است، چرا؟ به قرینه:« وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يتْلَى عَلَيكُمْ»، و الا اگر اولی را به مناسک حج بزنیم، به مشاعر حج، یعنی منی، عرفات، مشعر و غیر ذلک، این با جمله:«وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يتْلَى عَلَيكُمْ» سازگار نیست.

خلاصه مطلب اینکه: مرد مؤمن آن است که حلال خدا را حلال و حرام خذا را هم حرام بداند، حرام‌ها عبارتند از:« حُرِّمَتْ عَلَيكُمُ الْمَيتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ...»[7]

ظاهرا این آیه مربوط است به آن حیوانات حرام گوشت و چیز‌هایی که خدا آنها راحرام کرده است، قرینه‌اش هم عبارت است از: « حُرِّمَتْ عَلَيكُمُ الْمَيتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ...»

ولی آقایان غالباً می‌گویند حرمات الله عبارت است از مناسک و مشاعر حج، ولی ا گر این گونه معنی کنیم با ذیل آیه ارتباط پیدا نمی‌کند و حال آنکه باید اینها منسجم باشند.

خداوند یک مشت چیز‌ها را حرام کرده، اما یک مشت چیز‌ها را - که عرب‌ها حرام کرده بودند - می‌گوید حلال است، اما آنکه خدا حرام کرده عبارتند از: «الْمَيتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ...»

اما آنکه عرب‌ها برای خود حرام کرده بودند، و حال آنکه در واقع حلال بوده، مانند:« مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يعْقِلُونَ»[8]

معلوم می‌شود که حیوانات بر دو قسمند، که ‌بخشی را خدا حرام کرده آنها حلال می‌شمردند، بخشی را خدا حلال کرده، آنها حرام می‌دانستند، آیه می‌فرماید:« وَمَنْ يعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ» یعنی آنها را که من حرام کرده‌ام، نه آنها را که شما حرام کرده‌اید، به قرینه « وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يتْلَى عَلَيكُمْ» غالباً بعضی از بزرگان می‌گفتند که چه ارتباطی است بین فقره اول و بین فقره دوم، وقتی بقیه آیه را انسان مطالعه کند، معلوم می‌شود که خدا در انعام احکامی دارد، انعامی را حرام کرده و انعامی را حلال نموده است، می‌فرماید: « وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يتْلَى عَلَيكُمْ» میته، دم ، لحم خنزیر و امثالش را حرام کرده اما بقیه را حلال نموده است، البته اینها را در آینده می‌خوانیم، یعنی در اطعمه و اشربه، هر موقع آیات ما به اطعمه و اشربه رسید، این آیه را در آنجا معنی خواهیم کرد.

«ذَلِكَ وَمَنْ يعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يتْلَى عَلَيكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ»

کلمه: «ذَلِكَ» می‌خواهد ماقبل و ما بعد را وصل بدهد، مثل «علی کل تقدیر» است که در زبان فارسی می‌گوییم: به هر حال، کلمه: «ذَلِكَ» از این قبیل است، یعنی گذشته را بگیر، آنکه « الله حرمّه فهو خیر لکم».

کلمه:« الرِّجْسَ» به معنای پلیدی است نه به معنای نجاست، نجس را که رجس می‌گوییم، چون پلیدی است، یعنی چیزی که انسان از آن مشمئز است، کلمه «من» در اینجا بیانیه است، این آیه ارتباط به حج دارد، یعنی حق ندارید شما بعد از آمدن قرآن و بعد از آمدن پیغمبر اکرم (ص) بت‌ها را عبادت کنید، خصوصاً اینکه بت‌ها را به مسجد الحرام ببرید «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ »، بعد از این، از عبادت بت‌ها خود داری کنید.

« وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» قول الزور را تفسیر به کذب کرده‌اند، ولی ما می‌گوییم: قول الزور، یعنی سخنی بی پایه و اساس، مثلاً‌ نمیمه قول زور است،‌تهمت قول زور است، کذب قول زور است، حتی لعب و لهو قول زور است.

در واقع خداوند در این آیه مبارکه چهار چیز را برای ما آموزش می‌دهد:

الف؛ مسلمان واقعی کسی است که حرام خدا را حرام، و حلال خدا را حلال می‌داند، اولی حرام‌هاست، دومی حرام‌هاست.

ب؛ بعد از آمدن قرآن و پیغمبر اکرم (ص) باید سفره‌ بت پرستی بر چیده شود.

ج؛ ثالثاً، دستور اخلاقی می‌دهد و می‌فرماید باید اخلاق شما اخلاق اسلامی باشد، قول زور،‌نمیمه را شامل است، غیبت و تهمت را شامل است، حتی سخن‌هایی که شهوت را تحریک می‌کند شامل است، قول الزور، یعنی سخن بی اساس و بی پایه.

ثمّ أنّ‌مؤلّفی أیات الأحکام درسوا عدداً من الآیات الّتی ترجع إلی حیاة إبراهیم و إسماعیل حول بناء البیت و رفع قوائمه، إلی غیر ذلک من الآیات الّتی لها صلة بالحج و لکنّها لا تتضمّن حکماً شرعیاً حتّی تقع فی إطار الموضوع الذی ألّف لأجله الکتاب، ولذلک فنحن ترکناها لهذا السبب، و هکذا الکلام فی سائر الأبواب و الکتب فتقصر بتفسیر الآت الّتی یقع ذریعة للاستنباط.

نویسندگان آیات الأحکام، غیر از این آیاتی که من آورده‌ام، آیات دیگری نیز آورده‌اند، مثلاً‌ بنای کعبه، یعنی آیاتی که مربوط به بنای کعبه است، من آنها را نیاوردم، چون هدف این بود که آیاتی را بیاوریم تا بشود از آنها احکام شرعی را استنباط کرد و از این نظر عدد آیات احکام پایین تر می‌آید.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo