درس خارج فقه آیت الله سبحانی
97/09/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه القرآن
تکریم شعائر الله و الشهر الحرام
قال سبحانه:« يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْي وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيتَ الْحَرَامَ يبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ »[1]
ترجمه: اي کساني که ايمان آوردهايد! شعائر و حدود الهي (و مراسم حج را محترم بشمريد! و مخالفت با آنها) را حلال ندانيد! و نه ماه حرام را، و نه قربانيهاي بينشان و نشاندار را، و نه آنها را که به قصد خانه خدا براي به دست آوردن فضل پروردگار و خشنودي او ميآيند! اما هنگامي که از احرام بيرون آمديد، صيدکردن براي شما مانعي ندارد. و خصومت با جمعيتي که شما را از آمدن به مسجد الحرام (در سال حديبيه) بازداشتند، نبايد شما را وادار به تعدي و تجاوز کند! و (همواره) در راه نيکي و پرهيزگاري با هم تعاون کنيد! و (هرگز) در راه گناه و تعدي همکاري ننماييد! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد که مجازات خدا شديد است!
معنای مفردات آیه1: «شَعَائِرَ»: جمع شعیرة بمعنی العلامة، و أرید بها معالم الحجّ و مشاعره، أو علائم دینه و مظاهره علی وجه الأعم، و لعلّ مناسک الحجّ من أوضح مصادیقها.
2:« الْهَدْي»: جمع هدیّة، کالجدّی جمع جدیّة، و هو کنایة عن کلّ ما یُهدی إلی الکعبة من الأنعام و یذبح هناک، قال الشاعر:
حَلَفتُ بِرَبِّ مَكَّةَ وَالمُصَلّى وَأَعناقِ الهَدِيِّ مُقَلَّداتِ
3:«الْقَلَائِدَ»: جمع قلادة، وهی الّتی تُشدّ علی عنق البعیر و غیره، لتکون علامة علی أنّه هدیة إلی الکعبة.
4:«آمِّينَ»: قاصدین
5: «شَنَآنُ»: البغض، یقال: رجل شنئان، و امرأة شنئانة، و هی کالضربان و السریان.
6: «الْبِرِّ»: التوسّع فی فعل الخیر، قال سبحانه:« لَا ينْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيهِمْ إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطِينَ»[2] ، و البرّ – بفتح الباء – من یقوم بفعل الخیر، و بهذا المعنی قالوا:« إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ»[3]
7: «التَّقْوَى»: جعل النفس فی وقایة ممّا یُخاف.
8: «الْإِثْمِ»: بمعنی البط، عن السیر، و منه الناقة الأثمة، و یطلق فی القرآن علی الذنب الّذی یبطئ الإنسان عن تکامل، و قال الراغب: اسم للأفعال المبطئة عن الثواب، و یقسم إلی کبائر و صغائر، قال سبحانه:« وَالَّذِينَ يجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ »[4]
«شَعَائِرَ» جمع شعیره است و شعیره به معنای علامت میباشد، حال باید بینیم که مراد از « شَعَائِرَ اللَّهِ » چیست؟
اگر ما جمود بر لفظ کنیم، باید بگوییم علامتهای وجود خدا، طبق این معنی همه عالم علامت وجود خداست، چون همه عالم امکان علامت وگواه بر وجود خدا میباشد، ولی مسلّماً مراد از «شَعَائِرَ اللَّهِ» این معنی نیست، زیرا این آیه مبارکه مربوط حج است و لذا باید یکی از دو کلمه را مقدر کنیم و بگوییم مراد از: «شَعَائِرَ اللَّهِ » شعائر الحج است، منتها یک کلمه را مقدر میکنیم و میگوییم:« شعائر دین الله»، اگر کلمه دین را مقدر کنیم، مطلب روشن میشود، «شَعَائِرَ اللَّهِ » یعنی:« شعائر دین الله» شعائر دین الله نیز دو معنی دارد:
الف؛ اگر شأن نزول آیه را در نظر بگیریم، شعائر الله، یعنی شعار الحج، معنایش این میشود که شعائر حج را حلال نشمارید.
ب؛ ممکن است بگوییم مراد از «شَعَائِرَ اللَّهِ» شعائر مطلق دین است، گاهی از اوقات در حج تصرف میکردند و گاهی از اوقات در دین تصرف میکردند، اگر بگوییم در حج تصرف میکردند، مراد از دین حج است، اما اگر بگوییم مراد اعم است، هر نوع تصرف در دین خدا را حرام میشمارند، شهر حرام چهار ماه است.
« الْهَدْي» جمع هدیه است، چیزی را که به مکه هدیه میکنند، عرب به آن میگویند: « الْهَدْي»
«الْقَلَائِدَ» مراد از: «الْقَلَائِدَ» قلادهای است که به گردن شتر میاندازند.
«آمِّينَ» أی قاصد، یعنی مزاحم کسانی که قاصدین خانه خدا نباشید، ضمناً کسانی که قاصد خانه میباشند، یکی از دو کار را دارند، یا در حال تجارتاند «يبْتَغُونَ فَضْلًا»، یا در حال حج هستند که «رِضْوَانًا» باشد، بعداً میفرماید:« وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا» مسلّماً این امر افاده حلیت میکند.
« شَنَآنُ»: به معنای بغض و کینه است، یعنی نسبت به کسانی که غضبناک هستید، به اندازه جرم شان باید بر خورد کرد نه بیشتر.
«الْبِرِّ»: ما دو کلمه داریم:
1: بِرّ - به کسر باء-
2 «بَر» - به فتح باء- لفظ بر - به فتح باء- انسان را میگویند، مانند:« الله برّ و ایادی شاهده، ولی کلمه«بِر» به معنای نیکی کردن و کارهای نیک است.
«التَّقْوَى»: تقوا چیزی است که سبب صیانت انسان از گناه میشود، خلاق متعال در این آیه مبارکه تحلیه را مقدم بر تخلیه کرده، چون« برّ» تحلیه است،اما کلمه: «التَّقْوَى» اشاره به تخلیه میباشد، و حال آنکه فلاسفه وعرفا میگویند تخلیه مقدم بر تحلیه است، مثلاً باغبان نخست باید زمین را پاک کند و سپس بر آن بذر و تخم بیندازد، ولی در این آیه مبارکه عکس است، یعنی اول تحلیه را گفته و سپس تخلیه را، چرا این کار را کرده؟ بخاطر اهمیت.
«الْإِثْمِ»: کلمه «اثم» در لغت به چیزی میگویند که سبب کندی میشود، مثلاً؛ به اسبی که خیلی کند راه میرود میگویند:« دابّة آثمة»، ولی مراد از «اثم» در اینجا چیزی است که انسان را از ثواب باز میدارد، الآن آقایان «اثم» را به معنای گناه معنی میکنند، و حال آنکه «اثم» در لغت به معنای کُندِی و دیری است، در واقع به گناه هم که «اثم» میگویند، چون گناه سبب میشود که انسان به «ثواب» دیرتر برسد.
«الْعُدْوَانِ»: کلمه «الْعُدْوَانِ» به معنای تجاوز به حق غیر است.
فرمان دهگانهعجیب این است که در این آیه ده تا فرمان و دستور آمده، چطور پیامبر درس نخوانده و امی، این همه فرمانهای عقلانی که واقعاً به عقل هیچ انسانی نمیرسد، همه را در این جمع کرده است، این نشان میدهد که قرآن ساخته و پرداخته انسان نیست، بلکه کلام خداست.
فرمان اول: « يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ»
گفتیم مراد از: «شَعَائِرَ اللَّهِ» شعائر دین خداست، کلمه دین را باید در اینجا مقدر کنیم، از دین هم اگر حج را اراده کردیم، نسبت به محل بحث خوب است، اما اعم را اراده کردیم،، معنایش این است که دین خدا را دگرگون نکنید، خواه در حج باشد و خواه در غیر حج، مثلاً: قریش میآمدند مناسک حج را کم و زیاد میکردند، ولذا میگفتند ما در عرفات نمیرویم، عرفات مال غیر قریش است، یا ماههای حرام را عوض میکردند، قرآن میفرماید: « لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ» یعنی چیزی که مربوط به حج است، حلال نشمارید، قریش در حج دست کاری میکردند، حتی در بعضی اوقات حدود حرم را هم عوض میکردند، البته حرم برای خودش یک حدودی دارد، قریش آن را عوض میکردند.
در هر صورت ناچاریم کلمه دین را مقدر کنیم و بگوییم مراد از: « لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ»أی شعائر دین الله اگر مورد بخواهیم، نباید در حج تصرف کنیم.
فرمان دوم: « وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ»
قبلاً گفتیم که ده تا دستور در این آیه مبارکه است، دستور اول این بود که شعائر دین الله را حلال نکنید، یعنی حج و علائم حج را پس و پیش نکنید، فرمان دوم:« وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ مثلا،از بعضی از قبائل پول میگرفتند، شهر حرام را عوض میکردند، چون زندگی عرب با قتل و غارت همراه بود، و لذا میدیدند که در ماههای حرام زندگی شان نمیچرخد، از این رو، مبلغی را به متولیان کعبه میدادند و از آنها میخواستند که بگویند ماه «حرام» ماه صفر است نه ماه محرم، آنها نیز در شهر حرام تصرف میکردند، عرب دو ماه را تحمل میکردند، یعنی:« ذو القعده و ذی الحجه» را تحمل میکردند، اما محرم را تحمل نمیکردند، ولذا به متولیان کعبه پول می دادند تا آنها این شهر را شهر حلال اعلام کنند تا شهر حرام بشود: ماه صفر. قرآن کریم در این زمینه میفرماید:
«إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يحِلُّونَهُ عَامًا وَيحَرِّمُونَهُ عَامًا لِيوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُينَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ »[5]
نسيء [= جا به جا کردن و تأخير ماههاي حرام]، افزايشي در کفر (مشرکان)است؛ که با آن، کافران گمراه ميشوند؛ يک سال، آن را حلال، و سال ديگر آن را حرام مي کنند، تا به مقدار ماههايي که خداوند تحريم کرده بشود (و عدد چهار ماه، به پندارشان تکميل گردد)؛ و به اين ترتيب، آنچه را خدا حرام کرده، حلال بشمرند. اعمال زشتشان در نظرشان زيبا جلوه داده شده؛ و خداوند جمعيت کافران را هدايت نميکند!
فرمان سوم: وَلَا الْهَدْي»
سومین دستوری که خداوند دارد این است که هدی و حیوان قربانی را سرقت نکنید.
البته بعضیها میگویند که همه چیز شعائر الله است، اگر مراد از« شعار الله» شعائر وجود الله باشد، بله، همه عالم امکان شعائر وجود خداست، یعنی همه عالم هستی علامت ونشانه وجود خدا میباشد، منتها در اینجا یا باید بگوییم شعائر دین الله یا بگوییم مراد از شعائر الله، یعنی دین الله که همان حج باشد، تصرف در دین نکنید، اگر بخواهید احترام کنید، باید بدانید که این جزء دین است، آن وقت ترویج کنید، گاهی میگویند برای ترویج شعائر دین الله، باید بدانیم که جزو دین است، آن وقت ترویج کنیم.
«وَلَا الْهَدْي» عرب ساده، شتر یا گوسفند یا گاوی را همراه خودش در منی میبرد تا ذبح کند، در مسیر راه غارت میکردند، قرآن کریم میفرماید این هدی است، آن را غارت نکنید یا سرقت نکنید.
فرمان چهارم: « وَلَا الْقَلَائِدَ» قلائد جمع قلّاده است، مراد از «قلاده» ذو القلاده است، چون گردنبند، یک آهنی بود بر گردنش میانداختند، شتری را که برای «منی» میبردند، از سی کیلومتری یا چهل کیلومتری میبرند، دست به اینها نزنید، چون اینها مال خداست.
فرمان پنجم: «وَلَا آمِّينَ الْبَيتَ الْحَرَامَ»، آمین، یعنی قاصد، حاجی که از صد کیلومتری به حج میآید، اذیتش نکنید، یعنی با قاصدین بیت الحرام رفتار خوب داشته باشید، کلمه:«يبْتَغُونَ» حال است برای «آمِّينَ» ،کسانی که به حج مشرف میشوند برای یکی از دو کار است، یا تجارت و یا عبا دت، اما تجارت « يبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ»، اما عبادات: « وَرِضْوَانًا».
این جملات معلوم میشود که در زمان پیغمبر اکرم (ص) وضع حج ناگوار بوده، یعنی آن امنیتی که باید برقرار میبود، بر قرار نبوده، ولذا رسول خدا (ص) به امر الاهی ده تا را حرام میکند و میفرماید حج را بهم نزنید، مناسک را بهم نزنید، شهر حرام را پس و پیش نکنید، گوسفند را سرقت نکنید، شتر را غارت نکنید، قاصدین بیت الله الحرام را مورد اذیت و آزار قرار ندهید، کلمه: «يبْتَغُونَ» حال است ازبرای «آمِّينَ»، کسانی که آماده حج هستند، دو نظر دارند یا تجارت میکنند ( يبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ) یا عبادت ( وَرِضْوَانًا)
فرمان ششم:«وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا»
تا کنون میگفتیم: شکار برای آدم محرم حرام است، در این فراز آیه میفرماید این حرمت شکار در حال احرام است، اما وقتی از حال احرام بیرون شد، شکار اشکال ندارد.
فرمان هفتم: «وَلَا يجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا»
مشرکین «قریش» پیغمبر اکرم (ص) و سایر مسلمانان را در سال ششم هجرت از حج ممانعت کردند، یعنی به آنان اجازه حج ندادند، پیغمبر اکرم (ص) با جمعیتی در حدیبیه آمدند، قریش به حدبیه آمدند و گفتند: شما را با هیچ قیمتی نمیگذاریم که امسال به حج بیایید. چرا؟ چون اگر وارد حرم بشوید، آبروی ما در میان عربها میرود و امنیت ما از بین میرود، امسال از حج کردن صرف نظر کنید، اما سال آینده ما به شما اجازه میدهیم، این مسئله در دل مسلمانان عقده ایجاد کرد، بعد از آنکه مسلمانان در سال هشتم هجرت مکه را فتح کردند، میخواستند عقده گشایی کنند و از قریش انتقام بگیرند، قرآن کریم میفرماید: «وَلَا يجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا» بغض قومی که شما را اجازه ورود به مکه ندادند، نکشاند به اینکه تعدی کنید.
سوالقبلاً گفتیم:« وَلَا آمِّينَ الْبَيتَ الْحَرَامَ» یعنی خون کسانی که قاصد خانه خدا هستند حلال نشمارید، این آیه مبارکه در سوره مائده است، سوره مبارکه «مائده» آخرین آیهای است که بر پیغمبر اکرم نازل شده است، پیغمبر اکرم بیش از هشتاد و چند روز عمر نکرد، در آن موقع میفرماید: نکشید، و حال آنکه از آن طرف میفرماید: مشرکین را هر کجا یافتید، بکشید، این آیه با آن دیگری نمیسازد، از این طرف میگوید: مشرکین را هر کجا یافتید، بکشید، از طرف دیگر میفرماید: « وَلَا آمِّينَ الْبَيتَ الْحَرَامَ»
جواباین حکم ( وَلَا آمِّينَ الْبَيتَ الْحَرَامَ) مربوط به مؤمنین است، مشرکین مشمول این حکم نیستند، به دلیل اینکه حکم مشرکین در سال هشتم آمد، در سال هشتم هجرت امان از مشرکین برداشته شد، سال نهم که حضرت علی (ع) را فرستاد و رفع امان کرد و فرمود هیچ مشرکی حق ندارد که وارد مسجد الحرام بشود، این قضیه مربوط به سال نهم است، ولی این آیه ناظر به سال دهم است، پس معلوم میشود که مراد از این حکم: « وَلَا آمِّينَ الْبَيتَ الْحَرَامَ» مؤمنین هستند، و الا مشرکین حکم شان در سال نهم است، در سال نهم هجرت حضرت امیرالمؤمنان (ع) بالای مکه آمد، چهار فرمان داد که یکی از آنها این بود که از این سال به بعد مشرکین چهار ماه مهلت دارند یا اسلام یا جنگ،این آیهای که ما الآن میخوانیم، مربوط به سال دهم هجرت است، بنابراین، آیه مبارکه ناظر به مشرکین نیست بلکه ناظر به مؤمنین است.
در اینجا یک عبارتی از امیر المؤمنان (ع) داریم که به مالک اشتر میفرماید:« وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْق»[6]
و باز در وصیت نامه خودش خطاب به امام حسن و امام حسن میفرماید:« و من وصية له ع للحسن و الحسين ع لما ضربه ابن ملجم لعنه الله:َ يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُلْفِيَنَّكُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ [قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ] أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُور»[7]
امیر المؤمنان (ع) با این گفتارش در واقع آیه مبارکه را مجسم میکند.
همان گونه که میدانید: چندین سال قبل، یک کتابی بنام :« صوت العدالة الإنسانیة» نوشته شد، از نویسنده آن که مسیحی لبنانی است پرسیده شد که چه چیز سبب شده که شما این کتاب را بنویسید؟
در جواب گفت: من دیدم که مردم مغرب زمین، یعنی اروپا و آمریکا همه مردان بزرگ مال دنیای غرب است و در شرق انسان بزرگی یافت نمیشود، من برای اینکه زهر چشمی از آنها در آورم، از میان مردان بزرگ شرق علی بن ابی طالب را انتخاب کردم.
فرمان هشتم: «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ»
اساتید و بزرگان، با این آیه مبارکه در مکاسب محرمه استدال میکنند بر اینکه نباید بر گناه کمک کرد، آیه این را نمیگوید، بلکه تعاون را میگوید، جایی که یکنفر است، آنجا را تعاون نمیگویند، و حال آنکه این آیه تعاون را میگوید نه عون بر اثم را، عون بر «اثم» یک مسئله است، «تعاون» مسئله دیگر است، و عجیب این است که شیخ در مکاسب و محشین غالباً با این آیه بر فرد استدلال می کنند و حال آنکه این آیه فرد را نمیگوید، بلکه ناظر به یک جمعیت است.
«وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى، کلمه:« بِرّ» تحلیه است، بر خلاف « تقوا» که تخلیه است، از این آیه میفهمیم که حرف اشاعره غلط است، اشاعره میگویند عقل نمیتواند حسن و قبح را درک کند، و حال آنکه آیه مبارکه میفرماید: «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» معلوم میشود که انسان زیباییها را درک میکند، این مسئله را در علم کلام مفصلاً بحث شده است که آیا بشر قدرت بر تحسین و تقبیبح عقلی دارد یا نه؟
ما میگوییم: بله، آنها میگویند: نه، قرآن کریم میفرماید: «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى معلوم میشود که «بِرّ» برای بشر منهای شرع شناخته شده است،.
فرمان نهم: «وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ»، کلمه:«اثم» آن گناهی است که انسان را از ثواب باز میدارد، کلمه:«عدوان » به معنای تجاوز به حق غیر است.
فرمان دهم: « وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ » أی احذروا المعاصی الّتی نهیتم عنها، فإنّ الله شدید العقاب، فإنّ مصیر العاصی هو النار الّتی لا یُطفأ حرّها و لا یخمد جمرها، نستعیذ بالله منه و من عذابها.
معلوم میشود که این دستورات دهگانه، جزو گناهان کبیرهاند، میزان در گناه کبیره چیست؟« ما أوعده الله فی کتابه» وعده عذاب داده است.