< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه القرآن

یکی از محرماتِ «حج» صید و شکار کردن است، خلاق متعال می‌خواهد آدمی که زائر خانه خداست، تمام ذرات جهان از دست او در امن و امان باشد، فقط یک صورت را اجازه داده و آن این است که محرم در دریا باشد، او می‌تواند از ماهیان دریا شکار کند، فقط صید آن جایز است، اما صید سایر حیوانات مطلقاً جایز نیست، قرآن مجید می‌فرماید:« يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيءٍ مِنَ الصَّيدِ تَنَالُهُ أَيدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ لِيعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يخَافُهُ بِالْغَيبِ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ» [1]

ترجمه: اي کساني که ايمان آورده‌ايد! خداوند شما را به چيزي از شکار که (به نزديکي شما مي‌آيد، بطوري که) دستها و نيزه‌هايتان به آن مي‌رسد، مي‌آزمايد؛ تا معلوم شود چه کسي باايمان به غيب، از خدا مي‌ترسد؛ و هر کس بعد از آن تجاوز کند، مجازات دردناکي خواهد داشت.

معنای مفردات آیه

1:« لَيبْلُوَنَّكُمُ »: من الابتلاء، بمعنی الاختبار

2: «الصَّيد »: ما یصاد من حیوانات البحر و البرّ الوحشیة، و لا یعمّ الأهلیة

3: تَنَالُهُ أَيدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ »: کنایة عن کثرة الصید و سهولة الأخذ

4: لِيعْلَمَ اللَّهُ»: لیظهر معلومه و یحققه

5: بِالْغَيبِ »: ما غاب عن الحسّ

خدا شما را به وسیله شکار امتحان می‌کند، سخن در این است که کلمه «من» در اینجا چه نوع « من» است، آیا «مِنِ» بیانیه است یا «مِن» تبعیضیه؟ هردو احتمال در این «من» وجود دارد، یعنی ممکن است که بگوییم: «من» ‌من بیانیه است و معنایش این است که مطلقا شکار نکند،‌ احتمال هم دارد که این «من» تبعیضیه باشد، چون شکار ماهی در دریا برای زائر خانه خدا اشکال ندارد، که در واقع کلمه «من» را تبعیضیه بگیریم «لَيبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيءٍ مِنَ الصَّيدِ » خداوند منان شما را به وسیله شکار امتحان می‌کند که چه مقدار خود داری می‌کنید، یعنی گرسنگی را تحمل می‌کنید، اما حیوانی را شکار نمی‌کنید یا گرسنگی را تحمل نمی‌کنید؟

در معنای صید اختلاف است، صید از نظر ائمه اهل بیت (ص) آن حیوان وحشی را می‌گوید، در حالی که شافعی گفت صید هم حیوان وحشی را شامل است و هم غیر وحشی را، ظاهراً معنای اول درست است، «صاد، یصید» در جایی به کار می‌رود که «مصید» وحشی باشد و در اخیتار انسان نباشد، اما حیوان خانگی که در اختیارانسان است، به آن صید نمی‌گویند، امیر المؤمنین (ع) در معنای صید یک شعری دارند که نقل آن خالی از لطف نیست.

صَيْدُ الْمُلُوكِ أَرَانِبُ وَ ثَعَالِبُ *** وَ إِذَا رَكِبْتُ فَصَيْدِيَ الْأَبْطَال

سابقاً پادشاهان برای شکار بیرون می‌رفتند، حتی در نظام سابق یک منطقه‌ای بود بنام قرق پادشاه، که فقط پادشاه در آنجا می‌رفت و شکار می‌کرد، حضرت امیر المؤمنین (ع) در این شعر می‌فرماید: پادشاهان اگر بخواهند شکار کنند،‌ سراغ ارانب و ثعالب می‌روند، اما من اینها را شکار نمی‌کنم، بلکه من در میدان جهاد قهرمانان را شکار می‌کنم، آنها (پادشاهان) اگر خیلی زور شان برسد که شکار کنند، ارنب و ثعلب را شکار می‌کنند، اما من ابطال و قهرمانان را شکار می‌کنم.

پرسش

سوال این است که خداوند منان برای چه مردم را امتحان می‌کند، و حال آنکه امتحان کردن مال آدم‌های جاهل است، مثلاً من نمی‌دانم این بچه‌ای که در کلاس است، درس خوان است یا نه؟ او را امتحان می‌کنم، اما خداوند منان که از درون و بیرون انسان‌ها آگاه است و حتی آنچه از زیر پرده‌های مغز ما می‌گذرد، آگاه است، پس برای چه ما انسان‌ها را امتحان می‌ کند؟

پاسخ

قبل از این که این سوال را جواب بدهیم، از آیات قرآن استفاده می‌شود که امتحان یکی از سنت‌های خداست، یعنی خلاق متعال همیشه بندگان خود را امتحان می‌کند، من به عنوان شاهد دو آیه را می‌خوانم تا روشن شود که امتحان یکی از سنت‌های خداست.

1: « إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيوْمَ لَا يسْبِتُونَ لَا تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُمْ بِمَا كَانُوا يفْسُقُونَ»[2] [3]

جماعتی که در کنار دریا زندگی می‌کردند، روز‌های شنبه ماهی‌های چاق و چله روی آب می‌آمدند، در حالی که روز شنبه شکار برای یهود حرام بود، اما غیر شنبه نوعاً ماهی‌ها چندان چاق و چله نبودند، جماعت یهود اهل دنیا بودند و هنوز اهل دنیا هستند، اینها دیدند که چه کنند؟ از یک طرف روز شنبه شکار کردن برای آنها حرام است (در زمان نیز یهودی‌ها روز شنبه در مغاز‌ه ها را می‌بندند) از طرف دیگر روز شنبه (که صید برای آنها حرام است) ماهی‌های چاق و چله بر روی آب ظاهر می‌شوند و خود نمایی می‌کنند، پس روز‌هایی که صید ماهی برای آنها حلال است، از قضا ‌ماهی‌ها چندان چاق نیستند، اما روز شنبه که ماهی‌ها چاق و چله‌اند، صید برای آنها حرام است، چه کنند؟

گفتند باید یک نقشه شرعی بکشیم، از این رو، جدول‌هایی را بین دریا و حوضچه‌ها درست کردند، این طرف حوضچه‌ها درست کردند، آن طرف هم دریاست، بین دریا و حوضچه‌ها، جدول‌هایی را درست کردند، روز شنبه که مد آب بود و آب بالا می‌آمد،‌ ماهی‌ها را از جدول به سمت حوضچه‌ها می‌زد، موقع مغرب که جزر است که آب پایین می‌رفت، فوراً در جدول را می‌بستند، یکشنبه می‌آمدند و ماهی‌ها را در می‌آوردند و می‌گفتند ما شنبه شکار نکردیم، بلکه فقط جدول درست کردیم، قرآن مجید می‌فرماید:« إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيوْمَ لَا يسْبِتُونَ لَا تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُمْ بِمَا كَانُوا يفْسُقُونَ»

معلوم می‌شود که امتحان، یک سنت الهی بوده، در اینجا قوم یهود سه دسته شدند، دسته کار شان همین بود که بیان گردید، دسته دیگر این کار را نمی‌کردند، اما امر به معروف و نهی از منکر هم نمی‌کردند، دسته سوم کسانی بودند که آنها را از این کار و عمل نهی می‌کردند، آن جماعتی که دست شان را به هیچ سیاه و سفید نمی‌زدند، به دسته سوم می‌گفتند چرا آنها را نصیحت می‌کنید و حال آنکه به حرف شما گوش نمی‌کنند؟

آنان در جواب می‌گفتند ما به وظیفه خود عمل می کنیم، یعنی امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ماست و ما می‌خواهیم به وظیفه خود عمل ‌کنیم، خواه آنها به حرف ما گوش بکنند یا نکنند، بعداً عذاب الهی آمد و تمام آنها را از لباس انسانیت درآوردند، لباس پوزینه به آنها پوشاندند، قرآن می‌فرماید به هردو طائفه این حالت را پیدا کردند،‌یعنی هم کسانی که اهل شکار بودند و هم کسانی که ساکت بودند، یعنی امر به معروف ونهی از منکر نمی‌کردند.

«وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيوْمَ لَا يسْبِتُونَ لَا تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُمْ بِمَا كَانُوا يفْسُقُونَ»

ترجمه: و از آنها درباره (سرگذشت) شهري که در ساحل دريا بود بپرس! زماني که آنها در روزهاي شنبه، تجاوز (و نافرماني) خدا مي‌کردند؛ همان هنگام که ماهيانشان، روز شنبه (که روز تعطيل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب،) آشکار مي‌شدند؛ اما در غير روز شنبه، به سراغ آنها نمي‌آمدند؛ اين چنين آنها را به چيزي آزمايش کرديم که نافرماني مي‌کردند!

«وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يتَّقُونَ»

و (به ياد آر) هنگامي را که گروهي از آنها (به گروه ديگر) گفتند: «چرا جمعي (گنهکار) را اندرز مي‌دهيد که سرانجام خداوند آنها را هلاک خواهد کرد، يا به عذاب شديدي گرفتار خواهد ساخت؟! (آنها را به حال خود واگذاريد تا نابود شوند!)» گفتند: «(اين اندرزها،) براي اعتذار (و رفع مسؤوليت) در پيشگاه پروردگار شماست؛ بعلاوه شايد آنها (بپذيرند، و از گناه باز ايستند، و) تقوا پيشه کنند!

« فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَينَا الَّذِينَ ينْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يفْسُقُونَ»

اما هنگامي که تذکراتي را که به آنها داده شده بود فراموش کردند، (لحظه عذاب فرا رسيد؛ و) نهي‌کنندگان از بدي را رهايي بخشيديم؛ و کساني را که ستم کردند، بخاطر نافرمانيشان به عذاب شديدي گرفتار ساختيم.

معلوم می‌شود اگر در میان یک «جمعیت» فساد اشاعه پیدا کند، کسانی که امر به معروف می‌کنند اهل نجات‌اند ،‌اما کسانی که می‌گویند عیسی به دین خود و موسی به دین خود، آنها را با مرتکبین گناه و منکر یکجا محشور می‌شوند، از این آیه مبارکه استفاده می‌کنیم که امتحان یکی از سنت های خداست.

2: «فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ»[4]

و هنگامي که طالوت (به فرماندهي لشکر بني اسرائيل منصوب شد، و) سپاهيان را با خود بيرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را به وسيله يک نهر آب، آزمايش مي‌کند؛ آنها (که به هنگام تشنگي،) از آن بنوشند، از من نيستند؛ و آنها که جز يک پيمانه با دست خود، بيشتر از آن نخورند، از من هستند» جز عده کمي، همگي از آن آب نوشيدند. سپس هنگامي که او، و افرادي که با او ايمان آورده بودند، (و از بوته آزمايش، سالم به‌در آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از کمي نفرات خود، ناراحت شدند؛ و عده‌اي) گفتند: «امروز، ما توانايي مقابله با (*جالوت*) و سپاهيان او را نداريم.» اما آنها که مي‌دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخيز، ايمان داشتند) گفتند: «چه بسيار گروه‌هاي کوچکي که به فرمان خدا، بر گروه‌هاي عظيمي پيروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامت‌کنندگان) است.

پس تا اینجا مطلب اول تمام شد،‌ کدام مطلب؟ یعنی اینکه: یکی از سنت‌های الهی در امم پیشین حتی در امت اسلامی امتحان است.

مطلب دوم، مطلب دوم این است که امتحان را کسی می‌کند که جاهل به طرف باشد، اما خلاق متعال که از درون و بیرون ما آگاه می‌باشد، ‌چه نیاز به امتحان دارد؟

جواب این را امیر المؤمنین (ع) در یک عبارت کوتاه داده و آن این است که امتحان خدا بشر را برای نیست که (نعوذ بالله) خداوند جاهل است و می‌خواهد بوسیله امتحان کردن او را بشناسد، بلکه امتحان خدا برای این است که درون این آدم ظاهر شود و از آن حالت خفاء بیرون بیاید، به این معنی اگر با کمال است، کمالش جلوه کند،‌اگر بی کمال است، بی کمالی‌اش آشکار برای مردم آشکار بشود.

به عبارت دیگر، امتحان خدا برای علم و آگاه شدن خودش نیست، بلکه برای جداسازی شقی از سعید، طیب از خبیث است:« لِيمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيبِ وَيجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَيرْكُمَهُ جَمِيعًا فَيجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ»[5] ، و قال ذکر الإمام علی (ع) معنی اختبار الله سبحانه، قال (ع) فی تفسیر قوله سبحانه:« وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ»[6]

وَ مَعْنَى ذَلِكَ أَنَّهُ [سُبْحَانَهُ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ‌] يَخْتَبِرُهُمْ بِالْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ لِيَتَبَيَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَ الرَّاضِيَ بِقِسْمِهِ وَ إِنْ كَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ لَكِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِي بِهَا يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ لِأَنَّ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ الذُّكُورَ وَ يَكْرَهُ الْإِنَاثَ وَ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ تَثْمِيرَ الْمَالِ وَ يَكْرَهُ انْثِلَامَ الْحَال‌»[7]

پس معلوم شد که یکی از سنتّ های الهی امتحان است و امتحان هم برای جدا سازی صفوف است نه برای آگاه شدن خودش، حال بر می‌گردیم به آیه مورد بحث که می‌فرماید:

« يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيءٍ مِنَ الصَّيدِ تَنَالُهُ أَيدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ لِيعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يخَافُهُ بِالْغَيبِ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ»

باید ببینیم که مراد از این فراز آیه که می‌فرماید: «تَنَالُهُ أَيدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ » چیست؟

زمانی که پیغمبر اکرم (ص) در حدیبیه آمد، گاهی پرنده‌ها روی زمین راه می‌رفتند، یعنی پرواز نمی کردند، کبوتر‌ها کنار انسان‌ها بودند. چرا؟ این بر اثر اهمیت پیغمبر اکرم (ص) بود «تَنَالُهُ أَيدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ» یا اینکه جایی بود که لانه حیوانات دم دست بود، مردم می‌توانستند تخم آنها را بگیرند یا بچه‌های آنها را بگیرند، یک موقع بود که در بالا ها بودند، یعنی نیاز بود که با نیزه و تیر بزنند، «لَيبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ»، علتش چیست؟ «لِيعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يخَافُهُ بِالْغَيبِ» تا معلوم شود چه کسي باايمان به غيب، از خدا مي‌ترسد.

ما دو علم داریم، علم ذاتی، و علم فعلی، علم ذاتی قابل تغییر نیست، مراد از«لِيعْلَمَ» در اینجا علم فعلی است، یعنی آنجا را که می‌داند، در خارج ظهور کند.

کلمه: « بِالْغَيبِ» را که در این آیه مبارکه آمده، دو جور معنی کرده‌اند، طبری که اهل حدیث است می‌گوید مراد از: « بِالْغَيبِ» دنیاست، «لِيعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يخَافُهُ بِالْغَيبِ» یعنی در دنیا خدا را نمی‌بیند، اما در آخرت می‌بیند،« بِالْغَيبِ» یعنی دنیا، ‌دنیا غیب است. چرا؟ چون خدا را در این دنیا نمی‌بیند.

اما دیگران کلمه « بِالْغَيبِ» را به گونه دیگر معنی کرده‌اند و گفته‌اند مراد از: « بِالْغَيبِ» یعنی ثواب و عقاب را نمی‌بیند،‌ فعلاً جهنم را نمی‌بیند، یعنی آثار گناه و آثار اطاعت را در این دنیا نمی‌بیند،‌اما در آخرت می‌بیند، مرحوم علامه طباطبائی کلمه « بِالْغَيبِ» را این گونه معنی کرده است، یعنی ما در واقع از خدا می‌ترسیم و حال آنکه جهنمش را در این دنیا نمی بینیم و هکذا بهشتش را هم در این دنیا نمی‌بینیم، البته افراد معمولی نمی‌بینند، اما انسان‌های خاص از همین دنیا، جهنم و بهشت را می‌بینند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo