درس خارج فقه آیت الله سبحانی
97/09/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه القرآن
﴿وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ﴾[1]
و مردم را دعوت عمومي به حج کن؛ تا پياده و سواره بر مرکبهاي لاغر از هر راه دوري بسوي تو بيايند
یکی از ادله وجوب حج، همین آیه مبارکه است، در این آیه مبارکه خلاق متعال به خلیل الرحمان (حضرت ابراهیم) فرمان میدهد که﴿ وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ﴾در میان مردم داد و فریاد بزن به حج، یعنی اینکه مردم برای حج بیایند، اگر تو داد بزنی،﴿ يأْتُوكَ﴾ مردم هم خواهند آمد، مردم میآید در حالی پیاده اند (رِجَالًا) یا سواره، ﴿وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍر﴾ سوارهاش ضامر است، «ضامر» به شتر لاغر میگویند، چرا شتر چاق را نمیگویند، چون شتر وقتی این همه راه را میپیماید قطعاً لاغر است نه چاق،﴿ يأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ ﴾ از هر راه دور به سوی تو میآیند.
اما اینکه آیا واقعاً حضرت ابراهیم ندا کرده و آیا صدایش را مردم شنیدهاند یا نه؟ لابد در آن زمان جمعی بودهاند که حضرت ابراهیم این ندا را سر داده و آنان هم شنیدهاند، یا اینکه در واقع این یک نمایشی است که آن جناب مردم را دعوت کرده، اما در آن زمان مستمعی نبوده، این در واقع یک ضابطه و قاعده بوده، بستگی دارد که شما آیه را چگونه معنی میکنید.
در هر صورت این آیه مبارکه، یکی از ادله وجوب حج است،چون میفرماید: ﴿ وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ ﴾
کسانی که مکه رفتهاند، میدانند اولین عملی را که حجاج انجام میدهند، تلبیه است، یعنی وقتی احرام می بندند، «لبیک» میگویند، کأنّه لبیک گفتن مردم، یکنوع جواب به ندای حضرت ابراهیم است، کأنّه احرامی که با لبیک بسته میشود، جواب حضرت ابراهیم است.
معنای مفردات آیه1: ﴿َأَذِّنْ: أی ناد فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ و الدعوة إلیه﴾
2: ﴿رِجَالًا﴾: مشاة، یعنی پیاده
3: «ضَامِرٍ»: البعیر الهزیل الذی اتعبته کثرة الأسفار.
4:« فَجٍّ»: الطریق
و علی ما ذکرنا تعود النون فی « يأْتِينَ» إلی تلک الجماعات المتشکلّة من المشاة و الرکبان، و یجوز أن تعود إلی کلّ ضامر، لأنّه بمعنی الجمع، و بما أنّه جمع لما لا یعقل، أُنّث الفعل «يأْتِينَ».
بخش اول از بحث ما تمام شد.
أقسام الحج و حجّ التمتّع باقٍ علی تشریعه
ما در این فصل دوم، میخواهیم اقسام حج را بیان کنیم، حج بر سه قسم است:
الف؛ حج تمتّع
ب؛ حج قران
ج؛ حج افراد
مسئله دوم این است که تشریع حج تمتع باقی است،هر چند خلیفه دوم آن را تحریم کرد، ولی تحریم او اثر نکرد، حج همچنان بر تشریع خود باقی است، ایشان (خلیفه دوم) دو چیز را تحریم کرد که یکی از آنها اثر کرد، اما دیگری اثر نکرد، آنکه اثر کرد، همان نکاح تمتع یا متعة النساء است، یعنی عقد موقت، تحریم عقد موقت و متعة النساء بر همان قوت خودش باقی است، یعنی اهل سنت الآن هم متعه را حرام میدانند.
اما تحریم حج تمتع از ناحیه ایشان، اثر نکرد، چون اهل سنت الآن هم حج تمتع را انجام میدهند، بنابراین، در این فصل دو مسئله را بخوانیم، مسئله اول اقسام حج است.
مسئله دوم این است که حج تمتع بر قوت خودش باقی است، کسانی که حج رفتهاند خیلی نیاز ندارند که من برای آنها شرح بدهم، چون عملاً انجام دادهاند، اما کسانی که نرفتهاند، لازم است که ما یک کمی برای آنها شرح بدهیم.
حج بر سه قسم است حج تمتع، حج قران و حج افراد، کسانی که خانه آنها از کعبه به آن طرف، بیش از شانزده فرسخ است، یعنی چهل و هشت میل است که میشود شانزده فرسخ ، کسانی که خانههای شان در محدوده شانزده فرسخی مکه و کمتر واقع شدهاند، یعنی بین خانه شان و بین کعبه، چهل و هشت میل است و هر سه میل هم یک فرسخ ا ست، کسانی که به اندازه چهل و هشت میل یا شانزده فرسخ است، وظیفه آنان حج قران یا حج افراد است.
اما کسانی که زندگی آنان در این دایره نیست، بلکه در بیرون این دایره زندگی میکنند، یعنی بیرون از شانزده فرسخ واقع شدهاند، مانند ایران و سایر کشورهای اسلامی، وظیفه آنان حج تمتع است، کسانی که ریاضات خواندهاند،میفهمند که چرا سه میل یک فرسخ است، اینها همان مقیاسهای قدیمی است که گفتهاند،هرسه میل، یک فرسخ است، چهل و هشت را اگر حساب کنیم میشود شانزده فرسخ، و اگر بخواهیم منتقل به کیلو متر کنیم، هشتاد و شش کیلو متر،به اضافه چهار صد متر میشود.
پس کسانی که در این محدوده قرار گرفتهاند، وظیفه آنان حج قران و افراد است، اما کسانی که بیرون از آن محدوده زندگی میکنند، وظیفه آنان حج تمتع میباشد.
دلیل مسأله
دلیل ما بر این مطلب چیست؟ دلیل ما،این آیه مبارکه است:
﴿وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيسَرَ مِنَ الْهَدْي وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يبْلُغَ الْهَدْي مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيسَرَ مِنَ الْهَدْي فَمَنْ لَمْ يجِدْ فَصِيامُ ثَلَاثَةِ أَيامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[2]
اول آیه مبارکه حج تمتع را میگوید،﴿ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ﴾حج تمتع مال کسانی است که زندگی آنها نزدیک مسجد الحرام نباشد، البته این (کنار بیت بودن) کنایه است، چون هیچ وقت کسی کنار بیت زندگی نمیکند، مراد کسانی است که فاصله شان با مسجد الحرام خیلی کم باشد، یعنی کمتر از شانزده فرسخ باشد.
این آیه مبارکه اعمال حج را شرح میدهد و ما بعداً به شرح این آیه میرسیم،عمده این است که حج تمتع مال کسانی است که: ﴿ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ﴾
ینقسم الحجّ علی ثلاثة أقسام بالإجماع و الأخبار:
1: حجّ تمتّع
2: حجّ قران
3: حج إفراد
و الأوّل فرض من کان بعیداً عن مکّة، و حدّ البُعد الموجب لکون وظیفته حجّ تمتع48 میل من کلّ جانب و کل میل ثلث الفرسخ، و أمّا حسب الفرسخ، فالحدّ 16 فرسخاً (و هو ما یساوی86،400 کیلومتر) و قد أشیر إلی هذا القسم من الحجّ فی قوله سبحانه: ﴿ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ﴾ إلی أن قال: ﴿ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ﴾، فقوله: ﴿ ذَلِكَ﴾ إشارة إلی من أتی بالعمرة ثم تمتّع بالخروج عنها قاصداً إلی اقبال مناسک الحج، فهذه وظیفة من لم یکن أهله حاضری المسجد الحرام، و قد فُسِّرَ عدم الحضور فی السنّة کما مرّ بالابتعاد مقدار 16 فرسخاً.
و أمّا الثانی و الثالث، فهما وظیفة الحاضر.
و کلّ من کان أهله دون 48 میلاً، فوظیفته القران و الإفراد، سواء کان بیته قبل المیقات – کما فی بعض الموارد التی یقع المیقات داخل هذا الحدّ حیث یُحرم أو بعده حیث یصحّ له الإحرام من بیته.
فرق بین حج تمتّع و بین حج قران و افرادباید توجه داشت که حج تمتع، فقط در سه ماه انجام میگیرد، یعنی ماه شوال، ذیعقده و ذی حجه، اول عمره را بجا میآورند، بعداً حج را، یعنی در واقع روز سیزدهم یا روز دوادهم حج تمتع تمام میشود، بنابراین، در شوال احرام میبندند، در ذیقعده احرام می بندند و هکذا در ذی حجه، اول عمره را انجام میدهند، بعداً محل میشوند، غیر از این سه ماه حج تمتع ممکن نیست.
اما در حج قران و افراد، یکسره حج را بجا میآورند، یکسره احرام میبندند و میآیند عرفه، اعمال حج را در دوزادهم انجام دادهاند، عمره شان ممکن است، بلا فاصله بیاورند یا ممکن است صبر کنند و در ماه رجب بیاورند. بنابراین، در حج تمتع، عمره مقدم بر حج است، اما در قران و افراد عکس است، یعنی اول حج است و بعداً عمرة، حتی عمره را لازم نیست که متصلاً بیاورند، ممکن بعداً بیاورند، ولی میتوانند عقب بیندازند، این تفاوت حج تمتع است با حج قران و افراد.
فرق بین حج افراد و بین حج قرانحج قران این است که شخص همراه خودش سوق الهدی می کند یعنی گوسفند همراه خودش میبرد، اما در حج افراد تنها است، هدی همراهش نیست.
بنابراین، ماهیت حج افراد و ماهیت حج قران، یک کلمه است و آنکه در هردو، اول حج است و بعداً عمره ا ست، منتها با این تفاوت که قارن یقرن الهدی، اما المُفرد لا یقرن الهدی.
أعمال العمرة و الحجّ فی حجّ التمتعالعمرة: عبارة عن إحرام المکلّف من المیقات بالعمرة بها إلی الحجّ، ثمّ یدخل مکّة فیطوف سبعة أشواط بالبیت، و یصلّی رکعتی الطواف بالمقام، و یسعی بین الصفا و المروة سبعة أشواط، ثمّ یقصّر، فإذا فعل ذلک فقد أحلّ من کلّ شیء أحرم منه، فله التمتّع بأیّ شیئ شاء من الأمور المحلّلة بالذات إلی أن ینشئ أحراماً أخر للحج.
و أمّا الحجّ: فهو أن یُنشئ إحراماً آخر من مکّة یوم الترویة أو بعده، ثمّ یمضی إلی عرفات فیقف بها من ظهر الیوم التاسع إلی الغروب، ثمّ یفیض إلی المشعر الحرام فیقف به إلی طلوع الشمس، ثمّ یفیض إلی منی و یرمی جمرة العقبة، ثمّ یذبح هدیه، ثمّ یحلق رأسه، ثمّ یأتی مکّة لیومه أو من غده، فیطوف للحجّ و یصلی رکعتین، ثمّ یسعی سعی الحج، ثمّ یطوف طواف النساء و یُصلِّی رکعتیه، ثمّ یعود إلی منی لیرمی ما تخلف علیه من الجمار الثلاث یوم الحادی عشر وا لثانی عشر.
أعمال الحج الإفراد و القرانفهو أن یُقَدِّمَ المُفرد و القارن، الحجَ علی العمرة، فیحرم من المیقات إذا کان بینه قبله أو من حیث یصحّ له الإحرام منه بالحج، کما إذا کان بینه بعد المیقات فیحرم من دویرة أهله (از همان خانه خودش احرام میبندد) کما سیأتی، ثمّ یمضی إلی عرفات فیقف بها، ثمّ یقف بالمشعر الحرام، ثمّ یأتی إلی منی فیقضی مناسکه بها، ثمّ یأتی مکّة یطوف بالیت للحج و یصلّی رکعتین و یسعی للحج و یطوف طواف النساء و یصلّی رکعتین، فیخرج من الإحرام فتحلّ له کلّ المحرمات، ثمّ یأتی بعمرة مفردة من أدنی الحلّ متی شاء.
یعنی اعمال حج قران و افراد عکس اعمال حج است، یعنی یکسره میروند سراغ حج، کسانی که خانهای شان در درون شانزده فرسخی مکه است، یکسره روز نهم میروند عرفه، حج را که انجام دادند، روز دوازدهم، احرام میبندند وعمره را هم میآورند، گاهی عمره را تاخیرمیاندازند برای ماه رجب.
و أمّا أعمال القارن: حجّ القران فهو نفس حجّ الإفراد عند الإمامیه إلا أنّ القارن یضیف إلی إحرامه سیاق الهدی، و إنّما یسمّی بالقران لسوقه الهدی، فیقرن حجّة بسوقه.
عمده مسئله حج تمتع است و ببینیم که قرآن کریم چه می گوید، آقایان اهل سنت معتقدند که جناب خلیفه حج تمتع را تحریم کرد، این تحریم دو علت داشت:
الف؛ یکی اینکه اگر حج تمتع را انجام بدهیم، همه اعمال را یکجا انجام میدهند و مردم میروند، اهل مکه نه باغی دارند و نه گوسفندی دارند و نه گاوی دارند، پس اگر اینها حج را انجام دادند، عمره انجام ندهند، عمره را در ماه رجب انجام بدهند تا مردم اینجا به یک نوا برسند، معتقد به فصل بود، یعنی میگفت اول حج را انجام بدهید، سپس به خانه خود بروید، بعداً بیایید عمره را انجام بدهید که مردم اینجا هم به نوایی برسند، البته این چندان مهم نیست.
ب؛ علت دوم این است که ایشان (خلیفه دوم) به رسول خدا عرض کرد که من خوشم نمیآید که از این طرف مردم احرام انجام بدهند و عمره انجام بدهند و بگویند:« لبیک»، بعد از چند ساعت همه چیز برای شان حلال بشود و حتی بروند با زنان شان نزدیکی کنند، در حالی که آب غسل از سر و گردن شان میریزد و باز بیایند برای حج و من از این کار خوشم نمیآید، در حالی که غسل جناب کردهاند دو مرتبه احرام ببندند برای حج.
البته این همان است که میگویند مصلحت را بر نص مقدم کردند، این یکنوع مصلحت گرایی است و ما نمیتوانیم در مقابل قرآن نظر بدهیم، قرآن میفرماید:« فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ»
إلی هنا تمّ ما أردنا بیانه من أقسام الحجّ و أعمال کلّ قسم منها، إلّا أنّ الذی هدانا إلی عقد هذا الفصل هو بیان أنّ حجّ التمتع باق علی وجوبه و لم ینسخ و قد سنّه الکتاب العزیز و عمل به النبی الأکرم (ص) فی حجّة الوداع، غیر أنّ المشهور عن عمر بن الخطاب أنّه حرّم حجّ التمتع فی قوله:« متعتان کانتا فی عهد رسول الله ( ص) و أنا أنهی عنهما و أعاقب علیهما:« متعة الحجّ و متعة النساء»
غیر أنّ الصحابة لم یعیروا لتحریمه بالاً.
صحابه نسبت به حج، به کلام خلیفه دوم ارزش قائل نشدند
نعم کان النزاع علی قدم و ساق بین بعض و بعض آخر.
غیر أنّ قوله سبحانه: « فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ» صریح فی تشریع حجّ التمتُّع و إلیک البیان:
قال القرطبی فی تفسیره: «و ذلک أن یحرم الرجل بعمرة فی أشهر الحجّ و أن یکون من أل الآفاق و قدم مکّة ففرغ منها ثمّ أقام حلالاً بمکّة إلی أن أنشأ الحج منها فی عامه ذلک قبل رجوع إلی بلده»[3]
و قال صاحب الکشّفاف:« و قیل إذا حلّ من عمرته انتفع باستباحة ما کان محرّما علیه إلی أن یُحرم بالحجّ»[4]
و قال صاحب المنار:« أی فمن تمتّع بالمحظورات الإحرام بسبب العمرة، أی أداؤها بأن أمها و تحلّل و بقی متمتّعاً إلی زمن الحج لیحج من مکّة، فعلیه ما استیسر من الهدی، أی فعلیه دم»[5]
مرحوم طباطبائی یک عبارت دارد که میخوانیم: