< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه القرآن

«وَمِنْ حَيثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»[1]

پرسش

در جلسه گذشته عرض کردم که آقایان در باره این شریف مطالعه کنند، این مطلب سه بار تکرار شده، یکبار در آیه ( 144) سوره بقره، بار دوم در آیه ( 149) سوره بقره، بار سوم هم در آیه ( 150) سوره بقره، علت تکرار چیست؟

پاسخ

علت تکرار خیلی روشن است، گاهی انسان یک مطلب را تکرار می‌کند تا مقدمه برای مطلب دیگر باشد، اینکه می‌فرماید: « فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ » همه اینها مقدمه برای یکسلسله مسائل بعدی است، می‌فرماید: « وَمِنْ حَيثُ خَرَجْتَ»، البته این را دو جور معنی می‌کنند، ‌گاهی می‌گویند:« و من أیّ مکان خرجت» ولی من این معنی را نمی‌پسندم، ‌گاهی این گونه معنی می‌کنند:« أی فی أیّ مکان حللت»، در هر کجا باشی، من این معنی را می‌پسندم،‌ مرحوم شیخ طوسی در کتاب شریف « التبیان» می‌فرماید:« فی أیّ بلاد کنت» معلوم می‌شود که در لغت عرب این کنایه است، از هر کجا درآمدی، این در فارسی معنی ندارد، اما در عربی معنی دارد و کنایه است از اینکه:«أی فی أیّ بلاد کنت» یا «فی أیّ مکان حللت» حاصل مطلب اینکه در هر مکان که باشید، تکلیف شما این است که به سوی مسجد الحرام متوجه شوید،‌علت تکرار چیست؟ علت تکرار فوایدی است که برای این مطلب بیان می‌کند: « وَمِنْ حَيثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ» آنگاه می‌فرماید: « لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيكُمْ حُجَّةٌ» تکرار برای همین است، یعنی مقدمه است.

البته این مطلب را قبلاً گفت « وَمِنْ حَيثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» ، اینجا که تکرار کرد ‌بخاطر مطالب بعدی است، مطالب بعدی کدام است؟

1: «لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيكُمْ حُجَّةٌ»

2: «وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيكُمْ»

3:« وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» کأنّه این جمله: « وَمِنْ حَيثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ» مقدمه برای فواید این مسأله است، چرا یا رسول الله بر مسجد الحرام متوجه باشی، ای مسلمانان چرا به سمت مسجد الحرام متوجه باشید؟ بخاطر این سه مطلب:

«لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيكُمْ حُجَّةٌ»

«وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيكُمْ»

«وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»

اگر کسی خوب دقت کند، مطلب روشن می‌شود، زیرا یکی ازعلائم پیغمبر خاتم (ص) این بود که:« یصلّي علی القبلتین» ‌این مطلب را اهل کتاب هم می‌دانستند، می‌فرماید شما را وادار کردم که به دو قبله نماز بخوانید. چرا؟ «لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيكُمْ حُجَّةٌ» یعنی تا یهود دستاویزی نداشته باشند، چون یهود می‌گویند پیغمبر آخر الزمان بر دو قبله نماز می‌خواند، اگر تو بر یک قبله نماز می‌خواندی،‌این دستاویز بود برای یهود که تو پیغمبر خاتم نیستی، چون پیغمبر خاتم باید بر دو قبله نماز بخواند، شما را گفتیم بر دو قبله نماز بخوانید، چرا؟ بخاطر اینکه این بهانه را از دست یهود بگیرید.

بنابراین، مراد از کلمه «لِلنَّاسِ» یهود است، پس این جمله مقدمه شد، و اگر تکرار می‌کند بخاطر ذیلش است، البته این مطلب در آیه 144 سوره آمده، اینجا که تکرار می‌کند بخاطر مطلب دیگر است و آن اینکه می‌خواهد سه تا فایده برای این کار بیان کند:

خلع سلاح یهود

فایده اول: «لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيكُمْ حُجَّةٌ» تا یهود دستاویزی علیه شما نداشته باشد، اگر بر یک قبله نماز می‌خواندی، این دستاویز بود در دست یهود، اما شما را گفتیم بر دو قبله نماز بخوانید ‌تا این بهانه را از دست یهود بگیریم، «إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا» این مستثنای منقطع است «لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيكُمْ حُجَّةٌ» تا یهود را خلع سلاح کنیم «إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا» مگر آن یهود لجوج که اگر بر یک قبله نماز بخوانی، اعتراض می‌کند و اگر بر دو قبله هم نماز بخوانی، باز هم اعتراض می‌کند، اما یهود فهمیده خلع سلاح می‌شود «إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ» مگر آن یهودی که بر هیچ صراط مستقیمی نیستند، کأنّه یهود بر دو قسم است، یک قسم یهود است که با دیدن این مسأله که پیغمبر اکرم بر دو قبله نماز خواند، قلباً ایمان می‌آورند،‌و یا لا اقل عداوت شان کمتر می‌شود، اما آنها که اهل منطق نیستند، بر هر نحوی که باشی، اعتراض خواهند کرد، «إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ» یعنی آنها با این عمل شما، دست از شیطنت خود بر نمی‌دارند.

نعمت استقلال

فایده دوم: «وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيكُمْ، وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» شما را صاحب قبله کردیم، این خودش یک نعمت بود، سابقاً طفیلی بودید، الآن صاحب قبله شدید، معلوم می‌شود استقلال در قبله برای مسلمانان یک نعمت است، ما از اینجا می‌توانیم یک چیز‌های دیگر را هم بفهمیم و آن اینکه در خیلی از جاها استقلال برای انسان نعمت است، وابستگی و طفلی بودن بر خلاف نعمت است و نعمت‌های فراوانی به شما دادیم، اما الآن این نعمت‌ها را تکمیل می‌کنیم.

البته کلمه « أتم و اتمام و مشتقاتش» در جای دیگر هم آمده و از جمله در آیات غدیر، معمار اسلام را معین کردیم ، معمار اول پیغمبر اکرم، معمار دوم را معرفی کردیم ‌تا این خانه صاحبخانه داشته باشد، و این می‌شود تکمیل نعمت.

شناخت الطاف الهی

فایده سوم: « وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» شاید لطف الهی را بشناسید، الطاف الهی را بشناسید، مراد اینکه هدایت بشوید، الطاف الهی است.

بنابراین، دو مطلب برای ما روشن شد، چرا مطلبی را که در آیه 144 گفته بود، در آیه 149 و 150 تکرار کرد؟ تکرار برای این است که مقدمه بشود برای فواید مسأله، فواید مسأله عبارت بودند از:

اولاً؛ «لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيكُمْ حُجَّةٌ»

ثانیاً؛ «وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيكُمْ»

ثالثاً؛ « وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»

 

ما هو الواجب فی الاستقبال؟

بحث دیگر این است که واجب در نماز چیست؟‌ آیا واجب در نماز سمت و جهت کعبه است، یعنی جهت کعبه و جهت مسجد الحرام کافی است، یا حتماً باید برعین کعبه نماز بخوانیم؟

اقوال

1: گروهی می‌گویند جهت کافی است، مرحوم آیت الله بروجردی نظرش همین بود، یعنی همین مقدار که بگویند سمت مسجد الحرام نماز می‌خواند،کافی است.

2: ‌اما صاحب جواهر می‌گوید: حتماً باید عین الکعبه را استقبال کنیم.

حق با کدام نظریه است؟

حال باید ببینیم که حق در اینجا با کدام نظریه است؟ چون سه بزرگوار (محقق اردبیلی، صاحب مدارک و صاحب حدائق) می‌گویند جهت کافی است، این سه بزرگوار می‌گویند سمت برای ما کافی است، «شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» جهت مسجد الحرام.

ادله محقق اردبیلی

محقق اردبیلی در شرح ارشاد، بحث مفصلّی را در این مورد دارد که من بخش مهمش را در اینجا آورده‌ام که‌ ایشان می‌گوید من چرا معتقد به سمت هستم و می‌گویم جهت کافی است، یعنی همین مقدار که بگویند طرف قبله نماز می‌خواند، ایشان خیلی دلایل روشن آورده است.

تعجب آیت الله بروجردی

آیت الله بروجردی تعجب می‌کرد که چرا صاحب جواهر با این دلایل روشن محقق اردبیلی، با ایشان مخالفت می‌کند و عین کعبه را معتبر می‌داند و حتی تعبیرهای غیر مناسب نسبت به ایشان می‌آورد.

إلی هنا تمّ ذکر الآیات المتعلّقة بالموضوع، و ذکر تفسیرها، ‌و إنّما الکلام ما یستفاد من قوله: « فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ»؟

البته ما اول کلام فاضل مقداد را می‌خوانیم، ایشان آیات الأحکام نوشته بنام «کنزل العرفان»، در واقع بهترین کتابی که در آیات الأحکام نوشته، کتاب ایشان است، اول کسی که می‌گوید جهت کافی است، وفات وفات فاضل مقداد در سال: ( 827 ) است، یک موقع ظاهراً شاگرد شهید اول بوده و نزد اول شهید اول درس خوانده،‌ ایشان می‌گوید:

«فی التعبیر بالشطر بمعنی الجهة إیماء إلی أنّ أمر القبلة مبنیّ علی المساهلة و المقاربة دون التحقیق، فإنّ العراقی و الخراسانی علامة قبلتهم واحد مع أنّه إذا حقّق کان توجّه العراقی إلی غیر موضع الخراسانی لاختلاف البلدان فی العروض»

همین که آیه می‌فرماید: « شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» این خودش ایماء و اشاره به این است که امر قبله آنقدر دقیق نیست که انسان خود را به زحمت و مشقت بیندازد. چرا؟ به دلیل اینکه ائمه ما می‌گویند: جد (جَد دست است، نه جُدَی) جد همان بز را می‌گویند، ستاره وقتی در شمال است جد است، ستاره جد هم علامت عراقی است و هم علامت خراسانی، البته در سابق جغرافیا مثل حالا چندان دقیق نبود،‌همین مقدار که می‌گفتند: عراقی و خراسانی، کافی بود، ائمه اهل بیت (ع) می‌فرمایند اگر کسی بخواهد قبله را بشناسد، جد را پشت سر را قرار بدهد، البته جد در نقطه شمال است، قطب شمال است، فاصله دارد، همین مقدار که آن را پشت خود قرار بدهد، رو به قبله است، و حال آنکه خراسانی کجا و عراقی کجا؟! یعنی اینها عرض جغرافیای شان فرق می‌کند، عرض را در گذشته معنی کردم و گفتم خط استواء که بین شرق و غرب است، منطقه را دو قسمت می‌کند، جنوبی و شمالی، کسانی که از آن خط عقب تر هستند تا به قطب شمال برسد، به آن می‌گویند:« عرض جغرافیایی»، عرض جغرافیای عراقی با عرض جغرافیای خراسانی فرق می‌کند و لی ائمه اهل بیت (ع) به هردو می‌فرمایند جد را پشت سر قرار بده، جد در قطب شمال است، کعبه هم که در جانب جنوب است، همین مقدار را کافی دانسته‌اند «فإنّ العراقی و الخراسانی علامة قبلتهم واحد مع أنّه إذا حُقِّقَ، کان توجّه العراقی إلی غیر موضع الخراسانی، لاختلاف البلدان فی العروض - عروض جمع عرض است،‌ نه جمع اعراض- »، همانطور که گفتم عرض جغرافیایی از خط استواء به قطب شمال و از خط استواء تا قطب جنوب،‌ عرض جغرافیایی بلاد و شهر‌ها فرق می‌کند ولذا عرض جغرافیایی عراقی با عرض جغرافیایی خراسانی فرق می‌کند مع الوصف می‌فرمایند اگر هردو پشت به جدا کنند کافی است، این نشان می‌دهد که در قبله دقت لازم نیست.

گفتار محقق اردبیلی

محقق اردبیلی می‌گوید ائمه اهل بیت (ع) یک علائمی را برای قبله شناسی معین کرده‌اند، و حال آنکه این علائم دقیق نیست:

الأوّل: « بنات النعش»، ائمه اهل بیت (ع) این را علامت قبله قرار داده‌اند، بنات النعش یک ستاره‌هایی است در آسمان، ولی «بنات النعش» در نقطه واحد نیستند، بلکه خیلی متفرق هستند، اگر «بنات النعش» را مبنای قبله قرار بدهیم، «بنات النعش» ‌یک ستاره نیست، بلکه پخش شده‌اند، ولذا اگر تفرق جمعیتی را مثال بزنند، می‌گویند:« تفرقوا کبنات النعش»، بنات النعش، یک ستاره معین نیست، ولی همگان آنها را علامت قبله قرار داده‌اند.

الثانی: « مهب الریاح» علامت قبله است، من مهب الریاح را در روایات ندیده‌ام که کدام سمت است، یعنی اینکه کدام سمتش طرف قبله است و کدام سمتش طرف قبله نیست، «مهب الریاح» نمی‌تواند دقیقاً قبله را معین کند، من مهب را ندیده‌ام که چگونه نشانه قبله است.

الثالث: « القبور و المحاریب» و‌می‌فرمایند اگر در یک شهری رفتید و قبور را دیدید،‌از آن قبور قبله را می‌شناسید، در قبر سر میت به سوی غرب است، پایش به سوی شرق است، به گونه‌ای که اگر بلند ‌شود رو به شرق است،‌ولی وقتی که دفن می‌کنند، ‌سر را به قبله می‌کنند، ‌می‌فرمایند هر کجا رفتید، قبور را ببینید و قبله را بشناسید، مسلماً قبور ما دقیق نیست، یعنی به گونه‌ای نیست که پا به شرق باشد و ‌سر به غرب باشد، وقتی دفن می‌کنند به گونه‌ای دفن می‌کنند که صورت به قبله باشد.

بنابراین، گفته‌اند قبله را به وسیله قبور پیدا کنید، یا فرموده‌اند قبله را بوسیله محراب‌ها بشناسید و حال آنکه محراب بلاد خیلی با هم تفاوت دارند، از اینکه این علائم خیلی دقیق نیست، ما می‌فهمیم که عین کعبه لازم نیست، بلکه سمتش برای ما کافی است.

عبارت محقق اردبیلی

قال المحقق الأردبیلی: «و بالجمله الذی یظهر لی - من الآخبار الصحیحة و الآیات الکریمة و الشریعة السمحة السهلة و قول العظماء الأمّة من العامّة و الخاصّة - هو الوسعة و اغتفار التفاوت بین العلامات لا سیّما إذا کان یسیراً حیث اعتبروا علامات مختلفة لأهل العراق مثلاً و أطلقوا، و کذا لغیر أهل العراق مثل جعل بنات النعش علامة،‌ مع کونها متعدّدةً مختلفة المواضع، و اعتبار مهبّ الریاح، و اعتبروا القبور و المحاریب فی کلّ بلد من بلاد المسلمین، مع أنّا نجد فی أکثر بلاد المسلمین، الاختلاف الکثیر، بل فی بلدة واحدة خصوصاً فی بلد العامّة (اهل سنت) حیث یکفی عندهم ما بین المشرق و المغرب علی ما تسمع و تری، و یؤیّده ورد الأخبار مختلفة مجملة و یُعَدُّ الإهمال من الشارع فی مثل هذه الدقیقة التی یضرّ بالعمدة من العبادات أدنی الالتفات عنها کما یفهم من کلام الشارح (شهید الثانی) و الذکری و غیره مع اعتبارهم استحباب التیاسُر علی نحو الإجمال قدراً و محلّاً.

و عدم الطریق إلی التحقیق لمحاذاة البیت و لا بالقرب منه لبلد ما، فکیف بکل البلاد، ‌و عدم تحقّق کون غیره من المواضع قبلةً، بحیث یکون الخروج عنه مضرّاً بأدنی خروج، مع عدم مع عدم الآثر، ما نجده مناسباً للشریعة، الله یعلم و الاحتیاط معلوم»[2]

قال صاحب المدارک:« و اعلم أنّ للأصحاب اختلافاً کثیراً فی تعریف الجهة، و لا یکاد یَسلَمُ تعریف منها من الخلل و هذا الاختلاف قلیل الجدوی، لاتّفاقهم علی أنّ فرض البعید استعمال العلامات المقرّرة و التوجّه إلی السمت الذی یکون المُصَلِّی متوجّهاً إلیه حال استعمالها فکان الأولی تعریفها بذلک.

ثمّ إنّ المستفاد من الأدّلة الشرعیة سهولة الخطب فی أمر القبلة و الاکتفاء بالتوجه ذلی ما یصدق علیه عرفاً أنّه جهة المسجد و ناحیته، کما یدلّ علیه قوله تعالی: «فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ» و قولهم (علیهم السلام): « وَ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ قِبْلَةٌ» عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: « سَأَلْتُهُ عَنِ الْقِبْلَةِ فَقَالَ ضَعِ الْجَدْيَ فِي قَفَاكَ وَ صَل‌» و خلوّ الأخبار ممّا زاد علی ذلک مع شدّة الحاجة ذلی معرفة هذه العلامات لو کانت واجبة و أحالتها علی علم الهیئة مستبعد جدّاً، لأنّه علم دقیق کثیر المقدّمات، و التکلیف به لعامّة الناس بعید من قوانین الشرع، و تقلید أهله غیر جائز، لأنّه لا یعلم إسلامهم فضلاً عن عدالتهم و بالجملة:‌ فالتکلیف بذلک ممّا علم انتفاؤه ضرورة، و الله تعالی أعلم بحقائق أحکامه»[3]

و یشهد علی ما ذکره، جعلی الجدّی علامة لمعرفة القبلة فی العراق کلّه، روی الصدوق، قَالَ: « قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ ع إِنِّي أَكُونُ فِي السَّفَرِ وَ لَا أَهْتَدِي إِلَى الْقِبْلَةِ بِاللَّيْلِ فَقَالَ أَ تَعْرِفُ الْكَوْكَبَ الَّذِي يُقَالُ لَهُ الْجَدْيُ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ اجْعَلْهُ عَلَى يَمِينِكَ وَ إِذَا كُنْتَ فِي طَرِيقِ الْحَجِّ فَاجْعَلْهُ بَيْنَ كَتِفَيْكَ»[4]

بنابراین، روی این قرائن، این اعاظم می‌فرمایند سمت کافی است، یعنی همین مقدار که بگویند به طرف قبله است کفایت می‌کند، دلایل محقق اردبیلی را بیان کردیم و هکذا دلایل صاحب مدارک را متذکر شدیم و همچنین دلایل صاحب حدائق، از مجموع آنها استفاده می‌شود که هیچکدام از علائم از دقت لازم بر خوردار نیست، بلکه همه اینها مسامحه بردار است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo