< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه القرآن

بحث ما در باره آیه دوم بود که می‌فرمود: ﴿ وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ ينْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ ﴾[1]

این مبارکه راجع ناظر به صلات به سمت بیت المقدس است، می‌فرماید اگر ما به شما گفتیم در گذشته به سمت بیت المقدس نماز بخوانید، بخاطر این بود که مسلمان واقعی را از مسلمان ضعیف الایمان جدا سازیم، چون تعصب در عرب یکنوع پدیده‌ای است و شاید در همه ملت‌ها یکنوع تعصب وجود دارد، مشرکین یکنوع تعصب خاصی نسبت به کعبه داشتند، می‌فرماید: اینکه گفتیم به بیت المقدس نماز بخوان، ‌تا معلوم بشود مسلمان واقعی کیست که تابع دستور رسول است و مسلمان غیر واقعی چه کسانی می‌باشند که چندان تابع دستور رسول اکرم نیستند، یک مقدار تعصب بر آنها حکومت می‌کند، در واقع اینکه ما بیت المقدس را برای تو قبله قرار دادیم، یکی از فوایدش این بود که مسلمان واقعی از مسلمان ضعیف الإیمان جدا بشود، البته فایده دیگر هم داشت و آن اینکه مسلمان از مشرک جدا بشود، البته این بخش در آیه مبارکه نیامده، آنکه در آیه آمده این است که مسلمان واقعی از مسلمان ضعیف الایمان جدا بشود.

آنگاه می‌فرماید: « وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً» یعنی به سمت بیت المقدس نماز خواندن برای عرب خیلی سنگین است، چون آنها یکنوع علاقه‌ای به کعبه دارند، « إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ» مگر کسانی که دستور خدا را بر همه چیز مقدم می‌دارند، هر چند کعبه محترم است، اما دستور خدا بالاتر از کعبه است، اگر بفرماید بر سمت بیت المقدس نماز بخوانید، آن مقدم است بر علاقه ما بر کعبه، البته منافات ندارد که هم بر بیت المقدس نماز بخوانند و کعبه را محترم بشمارند، «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ» این فراز از آیه مبارکه در واقع جواب از سوال مقدر است، چون ممکن است به ذهن بعضی بیاید که حال که قبله عوض شده و ما به سمت کعبه نماز می‌خوانیم، پس حکم نماز‌های قبلی ما چه می‌شود؟

می‌فرماید: آنها (نماز های گذشته ) نیز سر جای خود و به صحت خود باقی است، از جاهایی که در قرآن کریم کلمه ایمان گفته شده و از آن عمل اراده شده، همین آیه مبارکه است ﴿ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ ﴾

دوتا سوال

در اینجا دوتا سوال داریم و هردو سوال را جواب می‌دهیم:

1- سوال اول این است که قرآن می‌فرماید: «وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيهَا» معنایش این است که پیغمبر اکرم (ص) از بیت المقدس منصرف شده به سمت کعبه نماز نمی‌خواند و حال آنکه هنوز قبله نسخ نشده. چطور؟ به گواه این آیه مبارکه که می‌فرماید: ﴿ قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّينَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يعْمَلُونَ ﴾[2] .

بنابراین،‌ هنوز قبله بیت المقدس به قوت خود باقی است، پس چرا می‌فرماید: «وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيهَا»، بلکه باید فرماید: « کائن علیها».

جواب از سوال اول

صاحب «مجمع البیان» از این جمله جواب می‌دهد و میفرماید یک جمله در اینجا مقدر است.

و الجواب: أنّ فی الفقرة تقدیراً، أی «وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيهَا» فصرفناک عنها «إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ ينْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيهِ ».

ایشان (صاحب مجمع البیان) جمله:« فصرفناک عنها» را مقدر می‌کند و می‌گوید تقدیرش این گونه بوده است: « أی ما جعلنا القبلة کنت علیها فصرفناک عنها»، جمله «فصرفناک عنها» مشکل را حل می‌کند فصرفناک عنها «إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ ينْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيهِ» .

البته این جواب، جوابی است که مجمع البیان می‌دهد، ولی قرآن اجل از آن است که کلامی را بگوید که برای صحت کلامش جمله‌ای را مقدر کنیم.

جواب استاد سبحانی از سوال اول

ولی من معتقدم که در اینجا جمله «كُنْتَ» مجرد از زمان است،‌ چون گاهی از اوقات افعال ناقصه استعمال می‌شود در حالی که مجرد از زمان است، مثل «کان و یکون» که می‌گویند گاهی به معنای اصل وجود است، در این آیه شریفه کلمه «كُنْتَ» مجرد از زمان ماضی است، در لغت عرب گاهی فعلی را به کار می‌برند که مجرد از زمان است، اتفاقاً افعالی که به خدا نسبت می‌دهند، می‌گویند افعال خدا، مجرد از زمان است، صاحب مجمع البیان در مقام جواب، جمله را در تقدیر می‌گیرد و می‌فرماید جمله:« فصرفناک عنها» در اینجا در تقدیر است، اما به نظر من کلمه «كُنْتَ» در اینجا مجرد از زمان است.

2- سول دیگر این است: «إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ ينْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيهِ » خداوند منان که عالم است، می‌فرماید بیت المقدس را قبله قرار دادیم، تا بدانیم چه کسی از پیغمبر پیروی می‌کند و چه کسی از او معرض است، ‌آن عرب متعصب معرض است، اما عرب موحد می‌گوید امر خدا مقدم بر همه چیز است، پس چرا می‌فرماید: «لِنَعْلَمَ» ‌خدا که عالم الغیب و الشهادة است.

جواب از سوال دوم

من در اینجا یک جوابی را عرض می‌کنم که در همه جای قرآن این جواب کار برد دارد و آن اینکه: هر کجا که خدا می‌فرماید: « لِنَعْلَمَ» مراد علم ذاتی نیست، بلکه مراد عِلمِ فعلی است، علم فعلی، یعنی وجود خارجی، این عالم علم فعلی حقتعالی است، هر موقع بگویند علم فعلی، یعنی وجود الأشیاء فی الخارج، «إِلَّا لِنَعْلَمَ» إلّا لنعلم، أی لیتحقق «مَنْ يتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ ينْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيهِ »، به معنای علم فعلی است، استاد‌های ما می‌فرماید: مراد« علم فعلی» است، علم فعلی یعنی چه؟‌علمی که در مقام ذات است، علمی که در مقام ذات است، آن مسلماً زمان بردار نیست، اما علم فعلی خدا که همان وجود خارجی اشیاء باشد، علم فعلی حقتعالی است، این صور ذهنیه که در ذهن شماست، این همان علم فعلی شما می‌باشد، یک علمی در مقام ذات داریم، یک علم هم در مقام فعل داریم، «مَثَلُ العالَمِ إلی الله سبحانه کَمَثلِ الصور الذهینه إلی النفس الناطقة» ‌همانطور که صور ذهنیه شما، علم فعلی شماست، یعنی نفس شما این صور را خلق می‌کند،‌ نفس خلاقیت دارد و این صور را خلق می‌کند، این صور علم فعلی شماست که کاشف از خارج است،« مثل العالم إلی الله سبحانه، کمثل الصور الذهنیه بالنسبة إلی النفس الناطقة».

بنابراین، مراد ازاین «علم» ‌علم در مقام ذات نیست، علم در مقام فعل است، «لِنَعْلَمَ» أی لیتحقق، أی لیظهر من یتبع الرسول عمن لا یتّبع الرسول.

البته در جاهای دیگر نیز مثل همین آیه مبارکه را داریم، مانند: ﴿ مَا كَانَ اللَّهُ لِيذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيهِ حَتَّى يمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴾[3]

﴿ لِيمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيبِ وَيجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَيرْكُمَهُ جَمِيعًا فَيجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾[4]

جمله: « حَتَّى يمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيبِ» علم فعلی خداست، یعنی در خارج آدم طیب از آدم خبیث جدا بشوند.

در آیه دیگر می‌فرماید: ﴿ لِيعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيءٍ عَدَدًا﴾[5]

تا خدا بداند که پيامبرانش رسالتهاي پروردگارشان را ابلاغ کرده‌اند؛ و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چيز را احصار کرده است!

« لِيعْلَمَ» أی لیتحقّق فی الخارج «أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ» .

بنابراین، هر کجا خدا می‌فرماید: ما بدانیم، مراد از بدانیم، اظهار و تحقق در خارج است، چه بگویید:« لتیحقّق» و چه بگویید:« لیظهر»، به اینها می‌گویند علم فعلی.

پس علم بردو قسم است، علم ذاتی، یعنی در مقام ذات، ‌علم فعلی، وجود خارجی اشیاء، علم خداست، ولذا می‌گویند همه جهان علم فعلی خداست، «مَثَلُ العالم إلی الله سبحانه کمثل الصور الشیء فی النفس الناطقة».

«وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيهَا» گفتیم کلمه «كُنْتَ» مجرد از زمان است «إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ ينْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيهِ» و ما، آن قبله‌اي را که قبلا بر آن بودي، تنها براي اين قرار داديم که افرادي که از پيامبر پيروي مي‌کنند، از آنها که به جاهليت بازمي‌گردند، مشخص شوند. و مسلما اين حکم، جز بر کساني که خداوند آنها را هدايت کرده، دشوار بود، یعنی تا عرب متدین از عرب متعصب که بخاطر تعصب از اسلام دور می‌شود و می‌گوید من بر بیت المقدس نماز بخوانم، جدا بشوند (این یک فایده)

فایده دیگرش هم جدای سازی مسلمان از مشرک است «وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ» یعنی سخت است که بگویند بر بیت المقدس نماز بخوانید، مگر بر کسانی که واقعاً خدا آنها را هدایت کرده، آنان می‌گویند امر خدا بالاتر از کعبه است، هرچند کعبه محترم است، اما امر و دستور خدا بالاتر از کعبه است.

پرسش

ممکن است کسی بپرسد که چرا می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ» چرا نمی‌فرماید: «لعلیم» یا «لحکیم»؟

پاسخ

پاسخش این است که کسانی بودند که در این مورد کوتاهی کرده بودند، اما ‌بعداً برگشتند و ملحق به مسلمانان شدند ولذا می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ»

پس «لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ» برای این فرموده که جمعی از پیغمبر اکرم (ص) فاصله گرفته بودند و دوباره به آن حضرت پیوستند، ولذا می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ» یعنی اشکال ندارد و خدا کوتاهی شما را نادیده می‌گیرد.

الآیة الثالثة

قال سبحانه: ﴿قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّينَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يعْمَلُونَ﴾[6]

تا اینجا در حقیقت مقدمه خوانی بود، پیغمبر اکرم (ص) منتظر بود که وحی الهی بیاید و قبله را عوض کند، البته تصور نشود که پیغمبر راضی نبوده، حاشا که رسول خدا راضی بوده، ‌اما چون دشمنان مرتب سمپاشی می‌کردند و می‌گفتند این چه پیغمبری است که می‌گوید من خاتم الرسل هستم و حال آنکه قبله‌اش قبله ماست، رسول گرامی در واقع علاقمند بود که این مشکل حل بشود، شب‌ها بیرون می‌آمد و رو به آسمان می‌کرد، چون رحمت از عالم بالا می‌آید، نه اینکه خدا بالاست، این حرف غلط است که بگوییم خدا بالاست، برخی از اهل سنت می‌گویند خدا بالاست، به دلیل اینکه ما در موقع دعا کردن سر به بالا می‌کنیم، این حرف، حرف باطل است، ما اگر سر به طرف بالا می‌کنیم بخاطر این است که رحمت از بالا می‌آید: «قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ».

کلمه «سماء» در لغت عرب «کلّما عَلَوکَ وَ أَظَلّکَ فهو سماء» یعنی هر چیزی که بالاتر است و سایه می‌افکند، در لغت عرب به آن سما می‌گویند.

البته کلمه «سماء» دو معنی دارد:

الف- سماء اصطلاحی

ب- سماء لغوی

‌ سماء لغوی، یعنی « کلّما علوک و أظلک» از ابن عباس سوال کردند که سماء چیست؟ قال:« کلّما علوک - یعنی برتر باشد - و أظلک فهو سماء».

بنابراین، ‌یک متر بالاتر از ما، نسبت به ما سماء است، رسول گرامی شب‌ها می‌آمد و به آ‌سمان نگاه می‌کرد، یعنی صورتش به آسمان می‌چرخانید. « قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ» خدا که رؤیت ندارد، چون رؤیت مال چشم است و خداوند سبحان چشم ندارد، ‌ رؤیت در انسان همانطور است که شما می‌گویید، اما رؤیت در خدا عبارت است از:« حضور الشیء عند الله تبارک و تعالی»، رؤیت حقتعالی، حضور شی عند الله سبحانه است.

« قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ» أی حضر عندنا، چهره خود را متقلب می‌کنی و می‌چرخانی «فَلَنُوَلِّينَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا» ما رضایت تو را به دست می‌آوریم، «تَرْضَاهَا» یعنی تورا از آن ریشخند دشمن نجات می‌دهیم « فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيثُ مَا كُنْتُمْ» از این به بعد به طرف مسجد الحرام نماز بخوان.

معنای لغوی شطر

کلمه «شطر» در لغت عرب چند معنی دارد:

الف- جانب

ب- نصف

ولی لفظ «شطر» در اینجا به معنای جانب است، البته شطر به معنای نصف هم می‌آید، شطرین، یعنی نصفین، اما شطر در اینجا به معنای جانب است.

 

این یعنی چه؟ اولی ( فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ) ما ل پیغمبر اکرم (ص) است، دومی (وَحَيثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ ) مال مسلمانان است، اگر به اولی اکتفا کند، خیال می‌کنند که این از خصائص پیغمبر است، فراز دوم می‌رساند که از خصائص آن حضرت نیست، «وَحَيثُ مَا كُنْتُمْ» در هرکجا باشید، «فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ »

به سمت مسجد الحرام نماز بخوان، البته در جلسه آینده خواهیم خواند که آیا قبله کعبه است یا قبله مسجد الحرام یا چیز دیگر می‌باشد.

همانطور که توجه دارید و می‌دانید پیغمبر اکرم (ص) دو رکعت از نماز ظهر را (به سمت بیت المقدس) خوانده بود، جبرئیل آمد و این آیه را آورد و دست پیغمبر را گرفت و از مغرب به سمت جنوب متوجه کرد، نصف نماز طرف بیت المقدس بود و نصف دیگر بر کعبه، ‌اتفاقاً در مسجد دیگر که به آن می‌گویند:« مسجد ذو القبلتین»، آنجا هم مردم دو کعت نماز خود را به سمت بیت المقدس خوانده بودند، همین خبر رسید که پیغمبر اکرم (ص) از بیت المقدس به سمت کعبه متوجه شده است، ‌آنان نیز نصف نماز ظهر را به سمت بیت المقدس و نصف دیگر را به سمت کعبه خواندند ولذا شکل جماعت به گونه‌ای شد که مرادان جای زنان و زنان هم جای مردان رفتند، کسانی که حج رفته‌اند و مسجد ذو القبلتین را دیده‌اند، این مسأله برای آنها کاملاً روشن است، یعنی این که زنان جای خود را به مردان و مردان هم جای خود را به زنان دادند، «وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يعْمَلُونَ» اهل کتاب می‌دانند که این حق است، چون اهل کتاب در تورات و انجیل خوانده بوند که پیغمبر خاتم (ص) یصلّی علی القبلتین، این را می‌دانستند که یکی از اوصاف پیغمبر اکرم (ص) این بود که:« یصلّی علی القبلتین»، «وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يعْمَلُونَ» می‌فرماید در عین حالی که شما را به سمت کعبه متوجه کردیم، باز هم از فعالیت‌های دشمنان غافل نیستم، یعنی باز هم حرف خواهند زد، یعنی هر کاری که ما انجام بدهیم،‌آنها به ما ایراد خواهند گرفت ولذا میفرماید: « وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يعْمَلُونَ» خدا از اعمال آنها غافل نیست، ‌کدام اعمال؟ همان‌هایی که می‌گفتند چرا به سمت بیت المقدس نماز می‌خوانی، حالا می‌گویند چرا به سمت کعبه نماز می‌خوانی.

سوال

یک مطلب در اینجا سه بار تکرار شده، یکی در آیه 144 سوره بقرة: ﴿وَحَيثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ﴾.

بار دوم در آیه 149 سوره بقرة: ﴿وَمِنْ حَيثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾

بار سوم: ﴿وَمِنْ حَيثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾

سوال این است که چرا خلاق متعال مسأله را تکرار می‌کند، یعنی سه بار پیغمبر اکرم (ص) مورد خطاب واقع شده، این سه بار خطاب برای چیست؟

ثانیاً، این معنی یعنی چه: « وَمِنْ حَيثُ خَرَجْتَ» مگر پیغمبر اکرم (ص) در جایی مخفی بود که می‌فرماید: « وَمِنْ حَيثُ خَرَجْتَ»؟.

بنابراین؛ این نکته را مطالعه کنید که چرا تکرار است، و معنی « وَمِنْ حَيثُ خَرَجْتَ» چیست؟

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo