درس خارج فقه آیت الله سبحانی
97/02/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه القرآن
بحث ما در باره نجاست خمر است، اما اگر استفاده از آیه مشکل پیدا کرد، باید از طریق روایات مسئله درست کنیم
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» [1]
اي کساني که ايمان آوردهايد! شراب و قمار و بتها و ازلام [= نوعي بختآزمايي ]، پليد و از عمل شيطان است، از آنها دوري کنيد تا رستگار شويد!
در آین آیه مبارکه چهار مبتدا داریم که عبارتند از: خمر، مسیر، انصاب و ازلام، إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيطَانِ » اگر بگوییم کلمه «رِجْسٌ» به معنای نجس است، این خبر از چهار مبتدا دارد که عبارتند از:
الف؛ خمر. ب؛ میسر.ج؛ انصاب. د؛ ازلام.حال اگر رجس را به معنای نجاست شرعی گرفتیم، پس بقیه را چکنیم، چون مسیر، انصاب و ازلام نیز نجس هستند.
مشکل ما در استفاده از آیه مبارکه، کلمه «رجس» است، رجس را حل کردیم و گفتیم رجس به معنای نجس است، اما این خبر(رجس) خبر است برای چهار مبتدا، آیا میتوانیم هر چهارتا نجاست شرعی دارند؟ مسلّماً جواب منفی است، یعنی نمیتوانیم بگوییم هر چهار تا نجاست شرعی دارند.
راه حل صاحب جواهردر اینجا مرحوم صاحب جواهر دوتا راه نشان میدهد:
1: راه اول اینکه مراد از این «رجس» استقذار عقلی است، عقلاً اینها مستقذر هستند، یعنی هم خمر مستقذر است و هم مسیر، انصاب و ازلام، یعنی اگریک انسان عاقل به این چهار مطلب بنگرد، عقل و خردش میگوید این چهار مستقذرند.
بنابراین، میشود کلمه «رجس» خبر از چهار تا باشد، زیرا اگر استقذار شرعی در سه تا ممکن نیست، اما استقذار عقلی در چهار تا ممکن است.
2: راه دوم اینکه بگوییم کلمه «رجس» خبرِ «الخمر» است، «إِنَّمَا الْخَمْرُ... رِجْسٌ» و خبر آن سه تای دیگر مقدر است، به این معنی که یک خبرِ مناسب برای آنها در تقدیر بگیریم و واین کار هیچ مانعی هم ندارد.
اشکال استاد سبحانی بر هردو راه حل صاحب جواهرولی هردو وجه خالی از اشکال نیست. چطور؟
اما وجه اول، آنچه را که تابیده بودیم، وا میتابیم، اگر رجس را به معنای مستقذر عقلی بگیریم، این نجاست شرعی را ثابت نمیکند، ما به دنبال نجاست شرعی هستیم و حال آنکه شما رجس را به معنی مستقذر عقلی گرفتید، مستقذر عقلی اینکه اگر عقلا این چهار تا را مطالعه کنند، میفهمند که اینها به صلاح انسان نیست، بنابراین، راه حل اول صاحب جواهر بر خلاف مقصود است.
البته راه حل دوم ایشان (صاحب جواهر) نسبت به اولی بهتر است، مثلاً بگوییم کلمه «رجس» خبرِ خمر است و آن سه تای دیگر خبر شان مقدر است، یعنی مانع ندارد که قائل به تفکیک بشویم.
ولی باز هم این راه حل دوم ایشان (صاحب جواهر) به دل نمیچسبد که ما قرآن را از این راه تفسیر کنیم، اگر این آیه را به دست یک عرب بدهیم، او خواهد گفت که کلمه «رجس» خبر هر چهارتاست و در نتیجه آیه مبارکه نتوانست مقصود ما را حل کند، به جهت اینکه نتوانستیم که رجس را خبر هر چهار تا بگیریم.
بنابراین، آیه مبارکه کوتاه تر از آن است که مسأله را برساند، مگر اینکه بگوییم کلمه «رجس» استعمال در اکثر از یک معنی شده است، در خمر به معنای مستقذر شرعی است، اما در سه تای دیگر به معنای مستقذر عقلی میباشد. بنابراین، خود شما در این زمنیه اجتهاد کنید که این مشکل را چه رقم حل کنیم؟ چون جناب صاحب جواهر میفرماید رجس را به معنای مستقذر عقلی، و خبر هر چهار تا بگیریم، اگر این حرف را بزنیم، این خلاف مقصود است، یا بگوییم این خبر از اولی (خمر) است، خبر سه تای دیگر محذوف است، و یا بگوییم کلمه «رجس» از قبیل استعمال لفظ واحد در اکثر از یک معنی است، یعنی مستقذر شرعی است نسبت به اولی (خمر)، مستقذر عقلی است، نسبت به سه تای دیگر (مسیر، انصاب و ازلام).
عبارت صاحب مدارکبقی الکلام فی أمر واحد و هو ما ذکره صاحب المدارک و قال: « یشکل إرادة المعنی الشرعی من الآیة، لأنّه یقتضی نجاسة المسیر و الأنصاب و الأزلام، لوقوعه خبراً عن الجمیع و لا قائل به»[2]
و أجاب عنه صاحب الجواهر بوجهین:
«لعلّه لا ینافی وقوعه مع ذلک خبراً عن الأنصاب و الأزلام، لإمکان أن یراد بالنسبة إلیهما المستقذر عقلاً من باب عموم المجاز، علی أنّه یمکن بل الظاهر دعوی کونه خبراً عن الخمر خاصّة، فیقدّر حینئذ لهما خبراً، و لا یجب مطابقة المحذوف و الموجود و إن کان دالّاً علیه، کما فی عطف المندوف علی الواجب بصیغة واحدة، فیتعیّن حینئذ کون الرجس بمعنی النجس»[3]
ظاهراً حق با آقا (اصحاب درس) باشد، چون ایشان (صاحب جواهر) میخواهد بگوید این کلمه در اکثر از یک معنی به کار رفته است، یعنی نسبت به خمر نجاست شرعی اراده شده و نسبت به بقیه نجاست عقلی.
بنابراین، سه وجه برگشت به دو وجه، یا بگوییم کلمه رجس در اکثر از یک معنی به کار رفته، غایة ما فی الباب نسبت به خمر نجاست شرعی است، اما نسبت به آن سه تای دیگر استقذار عقلی، یا بگوییم کلمه«رجس» خبر برای اولی (خمر) است، خبر بقیه مقدر و محذوف است.
پس ما تا اینجا آیه مبارکه را حل کردیم، اگر از آیه استفاده کردیم که چه بهتر، و اگر از آیه مبارکه نتوانستیم مسأله را کنیم، دست به دامان روایات میشویم، اتفاقاً روایات ما بر دو طائفه (علی طائفتین ) هستند، و مرحوم صاحب حدائق شانزده روایت آورده، منتها من فقط ده تای آنها را میخوانم که دلالت بر نجاست شرعی دارند.
بعد از نقل این ده روایت، سراغ معارضها میرویم تا ببینیم که با معارضها چه کنیم و الا در اینکه این روایات دلالت بر نجاست شرعی میکنند جای بحث نیست،عمده در مسئله این است که معارضها را حل کنیم.
روایات1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَأَلَ أَبِي أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع: « عَنِ الَّذِي يُعِيرُ ثَوْبَهُ لِمَنْ يَعْلَمُ أَنَّهُ يَأْكُلُ الْجِرِّيَّ أَوْ يَشْرَبُ الْخَمْرَ فَيَرُدُّهُ أَ يُصَلِّي فِيهِ قَبْلَ أَنْ يَغْسِلَهُ قَالَ لَا يُصَلِّي فِيهِ حَتَّى يَغْسِلَهُ»[4]
معلوم میشود که نجاست خمر یک امر مسلم بین امام (ع) و راوی بوده است.
2: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ بَعْضِ مَنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: « إِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ خَمْرٌ أَوْ نَبِيذٌ مُسْكِرٌ فَاغْسِلْهُ إِنْ عَرَفْتَ مَوْضِعَهُ وَ إِنْ لَمْ تَعْرِفْ مَوْضِعَهُ فَاغْسِلْهُ كُلَّهُ وَ إِنْ صَلَّيْتَ فِيهِ فَأَعِدْ صَلَاتَك»[5]
3: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ خَيْرَانَ الْخَادِمِ قَالَ: « كَتَبْتُ إِلَى الرَّجُلِ ع أَسْأَلُهُ عَنِ الثَّوْبِ يُصِيبُهُ الْخَمْرُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ أَ يُصَلَّى فِيهِ أَمْ لَا فَإِنَّ أَصْحَابَنَا قَدِ اخْتَلَفُوا فِيهِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ صَلِّ فِيهِ فَإِنَّ اللَّهَ إِنَّمَا حَرَّمَ شُرْبَهَا وَ قَالَ بَعْضُهُمْ لَا تُصَلِّ فِيهِ فَكَتَبَ ع لَا تُصَلِّ فِيهِ فَإِنَّهُ رِجْس»[6]
4: وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي جَمِيلٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ: « أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْفُقَّاعِ فَقَالَ لَا تَشْرَبْهُ فَإِنَّهُ خَمْرٌ مَجْهُولٌ فَإِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ فَاغْسِلْه»[7]
5: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: « لَا تُصَلِّ فِي بَيْتٍ فِيهِ خَمْرٌ وَ لَا مُسْكِرٌ لِأَنَّ الْمَلَائِكَةَ لَا تَدْخُلُهُ وَ لَا تُصَلِّ فِي ثَوْبٍ قَدْ أَصَابَهُ خَمْرٌ أَوْ مُسْكِرٌ حَتَّى يُغْسَل»[8]
6: وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: « سَأَلْتُهُ عَنِ النَّضُوحِ يُجْعَلُ فِي النَّبِيذِ أَ يَصْلُحُ أَنْ تُصَلِّيَ الْمَرْأَةُ وَ هُوَ فِي رَأْسِهَا قَالَ لَا حَتَّى تَغْتَسِلَ مِنْه»[9]
7: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: « سَأَلْتُهُ عَنِ الدَّنِّ يَكُونُ فِيهِ الْخَمْرُ هَلْ يَصْلُحُ أَنْ يَكُونَ فِيهِ خَلٌّ أَوْ مَاءٌ كَامَخٌ أَوْ زَيْتُونٌ قَالَ إِذَا غُسِلَ فَلَا بَأْسَ وَ عَنِ الْإِبْرِيقِ وَ غَيْرِهِ يَكُونُ فِيهِ خَمْرٌ أَ يَصْلُحُ أَنْ يَكُونَ فِيهِ مَاءٌ قَالَ إِذَا غُسِلَ فَلَا بَأْسَ وَ قَالَ فِي قَدَحٍ أَوْ إِنَاءٍ يُشْرَبُ فِيهِ الْخَمْرُ قَالَ تَغْسِلُهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ سُئِلَ أَ يُجْزِيهِ أَنْ يَصُبَّ فِيهِ الْمَاءَ قَالَ لَا يُجْزِيهِ حَتَّى يَدْلُكَهُ بِيَدِهِ وَ يَغْسِلَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»[10]
8: عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: « سَأَلْتُهُ عَنِ الشُّرْبِ فِي الْإِنَاءِ يُشْرَبُ فِيهِ الْخَمْرُ قَدَحِ عِيدَانٍ أَوْ بَاطِيَةٍ قَالَ إِذَا غَسَلَهُ فَلَا بَأْسَ»[11]
9: وَ بِالْإِسْنَادِ قَالَ: « وَ سَأَلْتُهُ عَنْ دَنِّ الْخَمْرِ يُجْعَلُ فِيهِ الْخَلُّ أَوِ الزَّيْتُونُ أَوْ شِبْهُهُ قَالَ إِذَا غُسِلَ فَلَا بَأْسَ»[12]
10: تضافرت الروایات علی نزح ثلاثین دلواً إذا وقعت فی البئر قطرة دم أو نبیذ مسکر»[13]
هذه عشرة کاملة اقتصرنا بها، و فیها کفایة.
و قد ذکر البحرانی من الأحادیث ما یناهز ستّة عشر حدیثاً.
البته در مقابل این روایات دهگانه، روایات معارض نیز داریم، خدا رحمت کند استاد ما آیت الله حجت را که در معنی کردن روایات دست عجیبی داشت، انگشت روی روایات میگذاشت که تقیه است یا تقیه نیست، من الآن دو حدیث اول را میخوانم، بقیه را به خودِ شما واگذار میکنم، یعنی خودِ شما بین این دو دسته روایات جمع کنید.
روایات معارض1: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ: « قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَصَابَ ثَوْبِي نَبِيذٌ أُصَلِّي فِيهِ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ قَطْرَةٌ مِنْ نَبِيذٍ قَطَرَ فِي حُبٍّ أَشْرَبُ مِنْهُ قَالَ نَعَمْ إِنَّ أَصْلَ النَّبِيذِ حَلَالٌ وَ إِنَّ أَصْلَ الْخَمْرِ حَرَام»[14]
معلوم است که حضرت میخواهد با این آدم شوخی کند، مجرد اینکه اصل نبیذ حلال است، خرما حلال است، خرما را توی آب میاندازند، مسکر میشود، خرما حلال است، این (جواب) نمیتواند جواب واقعی باشد، معلوم میشود که حضرت میخواهد با این طرف یکنوع مماشات نماید و مسأله را رها کند، و الا باید بفرماید پاک است، این چه تعلیلی است که بفرماید: «إِنَّ أَصْلَ النَّبِيذِ حَلَالٌ وَ إِنَّ أَصْلَ الْخَمْرِ حَرَام»، باید ببینیم «أَصْلَ الْخَمْرِ حَرَام» یعنی چه؟ معلوم میشود که خمر اصلش همان انگور است و انگور هم حلال است.
خلاصه مطلب اینکه: این روایت حاکی از آن است که حضرت میخواهد طرف را قانع کند و رها کند، معلوم میشود حضرت محذور دارد که واقع را بیان بفرماید، شما آن روایات دهگانه را نگاه کنید، در آنها اثری از این رقم شوخیها و این رقم تعلیلها نیست، این تعلیل نشان میدهد که حضرت میخواهد از جواب واقعی فرار کند.
2: وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي سَارَةَ قَالَ: « قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنْ أَصَابَ ثَوْبِي شَيْءٌ مِنَ الْخَمْرِ أُصَلِّي فِيهِ قَبْلَ أَنْ أَغْسِلَهُ قَالَ لَا بَأْسَ إِنَّ الثَّوْبَ لَا يُسْكِرُ»[15] لباس که مست نمیشود، معلوم میشود که حضرت محذور دارد و میخواهد از جواب واقعی فرار کند، و الا اگر میخواست حقیقت را بیان کند، میفرمود اشکال ندارد، حضرت برای اینکه سر طرف را بند کند، میفرماید: «إِنَّ الثَّوْبَ لَا يُسْكِرُ»،معلوم میشود که حضرت این حرف را با یک عوامی میگوید و الا آن طرف میداند که: «إِنَّ الثَّوْبَ لَا يُسْكِرُ» .
بنابراین، مرحوم آیت الله حجت با این قرائن روایات را برای ما کشف میکرد که این روایات تقیهای است یا تقیهای نیست، البته گاهی بین روایات جمع میکرد.
3: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: « سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ الْمُسْكِرِ وَ النَّبِيذِ يُصِيبُ الثَّوْبَ قَالَ لَا بَأْسَ»[16]
4: بْنِ أَبِي سَارَةَ قَالَ: « قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا نُخَالِطُ الْيَهُودَ وَ النَّصَارَى- وَ الْمَجُوسَ وَ نَدْخُلُ عَلَيْهِمْ وَ هُمْ يَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ فَيَمُرُّ سَاقِيهِمْ فَيَصُبُّ عَلَى ثِيَابِي الْخَمْرَ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ إِلَّا أَنْ تَشْتَهِيَ أَنْ تَغْسِلَهُ لِأَثَرِه»[17] ، حضرت یکنوع راهنمایی به واقع میکند، اگر واقعاً پاک است، پس این جمله یعنی چه؟
معلوم میشود که حضرت ازبیان حکم واقعی محذور دارد، اولی را گفته، اما به حکم واقعی نیز یکنوع اشاره میکند که اثرش را بشور.
5: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: « سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقِيلَ لَهُمَا إِنَّا نَشْتَرِي ثِيَاباً يُصِيبُهَا الْخَمْرُ وَ وَدَكُ الْخِنْزِيرِ عِنْدَ حَاكَتِهَا أَ نُصَلِّي فِيهَا قَبْلَ أَنْ نَغْسِلَهَا فَقَالا نَعَمْ لَا بَأْسَ إِنَّمَا حَرَّمَ اللَّهُ أَكْلَهُ وَ شُرْبَهُ وَ لَمْ يُحَرِّمْ لُبْسَهُ وَ مَسَّهُ وَ الصَّلَاةَ فِيهِ»[18]
6: عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ وَ عَبْدِ اللَّهِ ابْنَيْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ قَالَ: « سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْخَمْرِ وَ النَّبِيذِ الْمُسْكِرِ يُصِيبُ ثَوْبِي أَغْسِلُهُ أَوْ أُصَلِّي فِيهِ قَالَ صَلِّ فِيهِ إِلَّا أَنْ تَقْذَرَهُ فَتَغْسِلَ مِنْهُ مَوْضِعَ الْأَثَرِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى إِنَّمَا حَرَّمَ شُرْبَهَا»[19]
این رقم تعلیلها حاکی از آن است که حضرت در یک مخمصهای قرار گرفته بوده است که این نوع تعلیلها را میآورد.
7: عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عَلِيٍّ الْوَاسِطِيِّ قَالَ: « دَخَلَتِ الْجُوَيْرِيَةُ وَ كَانَتْ تَحْتَ عِيسَى بْنِ مُوسَى- عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَانَتْ صَالِحَةً فَقَالَتْ إِنِّي أَتَطَيَّبُ لِزَوْجِي فَيَجْعَلُ فِي الْمُشْطَةِ الَّتِي أَمْتَشِطُ بِهَا الْخَمْرَ وَ أَجْعَلُهُ فِي رَأْسِي قَالَ لَا بَأْسَ»[20] .
پس ما این روایات را خواندیم، خود شما این روایات را نگاه کنید و با روایات قبلی جمع کنید.