درس خارج فقه آیت الله سبحانی
96/11/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تحدید نسل از دیدگاه اسلام
بحث ما در باره تحدید نسل است و گفتیم این مسئله را میشود از دو نظر بررسی کرد، گاهی از نظر فردی، مثلاً یک خانوده خاصی هستند که شرائط حاکم بر آنها به گونهای است که نمیتوانند اولاد بیشتری بیاورند، البته اسلام در اینجا راه حلالی را برای او در نظر گرفته است.
حکم تحدید نسل از نظر اجتماعیگاهی ما مسئله را از نظر اجتماعی بحث میکنیم، فرض کنید یک نظام و یک حکومتی است که این نظام کوشش میکند که افراد این نظام کمتر باشد، اولاد کمتر،مردم کمتر، به اصطلاح آمار مردم، آمار پایینی باشد، کار با شخص خاص نداریم حتی کسانی که مشکلی هم ندارند، آنها هم اولاد کمتری پیدا کنند، آیا این مسئله جایز است یا جایز نیست، عمده همین است، و الا در برای فرد ما سخنی نداشتیم، آیا یک نظام میتواند جمعیت و آمار خود را کاهش دهد، مردم را دعوت کند که کمتر تولید مثل کنند؟
عرض کردم اگر این مسئله را بر اسلام عرضه کنیم، از نظر اسلام جایز نیست، قبلا بیان کردم که اسلام طرفدار کثرت نسل است، هم آیات را در این زمینه خواندیم و هم روایات را متذکر شدیم.
بنابراین، هرنوع برنامه ریزی برای تحدید نسل و کمتر کردن آمار مردم، بر خلاف آیات و روایاتی است که خواندیم، ولذا نباید دولتهای اسلامی فریب این مسئله را بخورند، اکنون که مسئله هم از نظر فردی و هم از نظر اجتماعی تمام شد، اینک نوبت به ادله مسئله میرسد و باید هم ادله نافین را بررسی کنیم و هم ادله مثبتین را، چون در واقع یک نزاعی است بین طرفداران تحدید نسل و بین طرفداران تکثیر نسل.
دلیل طرفداران تحدید نسلطرفداران تحدید نسل دو دلیل دارند و غالباً این ادله را جناب طنطاوی آورده است، آقایان شنیدهاید که سید محمد طنطاوی متوفای:1358 قمری، تفسیری بر قران کریم دارد بنام:« الجواهر»، موقعی که این تفسیر از چاپ بیرون آمد در دنیا صدا کرد چون توانسته بود که آیات قرآن را بر مکتشفات امروز تطبیق کند، مردم تشنه این مسئله بودند که قرآن بتواند قبل از آنکه اروپا در این گونه مسائل پیشرو باشد، خود قرآن پیشرو میباشد، ایشان بسیاری از آیات را برمکتشفات روز تطبیق کرده است و از این جهت تحت تاثیر غربیان بوده است، البته خود را متهم نمیکند، اما طرز تفکرش طرز تفکر غربی است،ایشان دو دلیل بر تحدید نسل اقامه کرده است:
1: گفته است من وقتی جامعه را که مطالعه میکنم، پیشرفت جامعه در کثرت نسل نیست، چون خیلی از جامعهها وجود دارند که نسل شان زیاد است، اما در زندگی عقب مانده هستند، مثلاً در آن زمان چین را به عنوان مثال میآوردند که گرفتار استعمال انگلستان بود و تریاک هم در آنجا غوغا میکرد، در آن زمان چین حدود ششصد میلیون جمعیت داشت، با اینکه ششصد میلیون جمعیت داشت، از همه ملتها عقب مانده تر بود، امروز پیشرفت جامعه ها با عقل و فکر و اکتشافات است، ولذا ما کوشش کنیم که جمعیت ما جمعیت متفکر و تحصیل کرده و پیشرو باشند، و به اصطلاح بتواند اکتشافات و اختراعاتی داشته باشند، اگر بنا باشد که ما به چیزی بنازیم، باید به فکر، عقل و اکتشافات خود بنازیم نه به کثرت جمعیت خود.
اشکال استاد سبحانی بر دلیل اول طنطاویهر چند این سخن و بیان ایشان به ظاهر بین خوب، شیرین و روز پسند است، اما باید توجه داشت که همیشه نابغه ها از جمعیتهای کثیر به وجود میآید، یکنوع تناسب مستقیم بین جمعیت زیاد و بین ظهور نوابغ وجود دارد، یعنی هر چه جمعیت زیادتر باشد، به همان نسبت در میان آنها نابغه و مبتکر زیاد تر ظهور میکند، هر چه جمعیت کمتر باشد، به همان نسبت نابغه در میان آنها کمتر پدید میآید، کشور چین تا زمانی تحت استعمار انگلستان قرار داشت، جزو بد بخت ترین کشورها بود، اما وقتی که در سال:1326 شمسی مستقل شد و آمار جمعیت شان افزایش پید کرد، نابغهها و مبتکرین در میان آنها زیاد شد و چین را در ردیف کشورهای پیشرفته قرار داد.
گفتار طناوی درست است که میزان کثرت عدد نیست، بلکه میزان کثرت فکر است، اما کثرت فکر هم در کثرت جمعیت است، اگر انسان ده تا بچه داشته باشد،احتمال ظهور نابغه در میان آنها بیشتر است تا اینکه انسان دوتا بچه داشته باشد.
2: دلیل دوم جناب آقای طنطاوی این است که احکام شریعت اسلام بر دو قسم است، گاهی احکام شریعت اسلام، احکام مسلّم است، البته ما نسبت به احکام مسلّم اسلام حق نظر را نداریم، چون پیغمبر اکرم خاتم الأنبیاء است و شریعتش هم خاتم الشرائع است ولذا ما در باره احکامی که جنبه خاتمیت دارد حق نظر نداریم.
اما یک سلسله احکامی در اسلام وجود دارد که احکام اختلافی است، در احکام اختلافی باید دولتها شرائط خود را در نظر بگیرند و تصمیم بگیرند، یا تصمیم بر تحدید نسل میگیرند یا تصمیم بر تکثیر نسل میگیرند، ایشان میگوید مسئله تحدید نسل از مسلمات اسلام نیست که نشود به آن دست برد و نظر داد،ولذا موکول میکنیم به خود دولتها، دولتها خود شان فکر کنند که آیا مصالح ملی با تحدید نسل است با کثرت نسل.
اشکال استاد سبحانی بر دلیل دوم طنطاویایشان دراین گفتار خود اشتباه کرده، تحدید نسل از قبیل مسائل اول اسلام است، چون آیات وروایات جنبه مسائل اول را مطرح و بیان میکنند، این از مسائل اختلافی نیست که بگوییم تابع شرائط هر ملت و هر دولت است، بلکه از قبیل مسائل اول است و اسلام طرفدار کثرت نسل میباشد نه تحدید نسل.
دلیل المجوزیناستدل القائلون بالتحدید بوجهین:
الأوّل: إنّنا نعیش فی عصر لا تتنافس فیه الأمم بکثرة أفرادها، و لا باتّساع أراضیها، و إنّما نحن نعیش فی عصر تتنافس فیه الأمم بالاختراع و الابتکار و وفرة الإنتاج و التقدّم العلمی بشتّی صوره و ألوانه، و هذا التقدّم الذی یجعل احتیاج الغیر إلیک، أکثر من احتیاجک إلیه، و نحن نشاهد أمماً أقلّ عدداً من غیرها و لکنّها أقوی، و أغنی من ذلک الغیر، و الأمثلة علی ذلک یعرفها عامّة الناس، فضلاً عن علمائهم»[1]
یلا حظ علیه: أنّ الأدمغة التی تقوم بالاختراع و الابتکار و وفرة الانتاج و التقدّم العلمی، إنّما تتوفر فی حالة زیادة عدد السُکّان، فکلّما کثر عددهم، یکون احتمال وجود المفکّرین و النوابغ أکثر، و کلّما قلّ عدد السکان، قلّ احتمال وجودهم فیه.
و بعبارة أخری؛ هناک رابطة خاصّة بین عدد السُکّان و احتمال وجود النوابغ و العلماء، فلو ارتفع عدد السّکان، کثر احتمال النوابغ فیهم، و لو قلّ عدد السُکّان قلّ احتمال وجود عدد النوابغ.
هذه دولة الصین التی کانت دولة ضعیفة فقیرة، و لکنّها لما طردت الاستعمار عن أراضیها و تمتعت بالاستقلال، أخذت تنتفع بالعقول الکبیرة المتوفرة فی سکانها البالغ عددهم الیوم القریب من الملیارد نسمة أو أزید، فأخذت تناطح و تنافس الدول الکبری، فلولا کثرة سکانها لم تتوفق للعروج إلی هذا المستوی.
2: إنّ من مزایا الشریعة الإسلامیة، أنّ الأمور التی لا تختلف المصلحة فیها، باختلاف الأوقات و البیئات و الاعتبارات، تنصّ علی الحکم فیه نصّاً قاطعاً، لا مجال معه للاجتهاد و النظر، کتحلیل البیع و تحریم الربا، و أمّا الأمور التی تخضع فیها المصلحة للظروف و الأحوال، فإنّ شریعة الإسلام تکلّ الحکم فیها إلی أرباب النظر و الاجتهاد و الخبرة فی إطار قواعدها العامّة.
و من هذه الأمور مسألة تنظیم الأسرة أو النسل، فإنّها من المسائل الّتی تختلف فیها الأحکام باختلاف ظروف کُلّ أسرة و کُلّ دولة، باختلاف إمکانیاتها»
یلاحظ علیه: بأنّ ما ذکره خلط بین تحلیل التحدید علی المستوی الفردی فإنّه یخضع للاجتهاد – کما مرّ – دون المستوی المجتمعی فإنّ الدعوة إلی تحدید النسل ربما تنتهی إلی استئصاله و لیس للحکومات التدخل فی الأمور الشرعیة التی تنتهی إلی التغییر فی خلق الله، فإنّ الشارع الأقدس قسّم الناس إلی أقسام أربعة، ققال: « يخْلُقُ مَا يشَاءُ يهَبُ لِمَنْ يشَاءُ إِنَاثًا وَيهَبُ لِمَنْ يشَاءُ الذُّكُورَ ***
أَوْ يزَوِّجُهُمْ ذُكْرَانًا وَإِنَاثًا وَيجْعَلُ مَنْ يشَاءُ عَقِيمًا»[2] ، و یبقی علی حالها مرّ الدهور و الأحقاب.
دلیل النافین1: تحدید النسل مکیدة
البته نافین بر آیات و روایات تکیه نکردهاند و حال آنکه ما به آیات و روایات تکیه کردیم،ولی اینها بر مسائل اجتماعی و سیاسی تکیه نمودهاند، و حال آنکه بهترین دلیل همان آیات و روایات بود که خواندیم، ولی چون حقوقدانهای فعلی منقطع از آیات وروایات هستند، ولذا بر آیات و وروایات تکیه نکردهاند.
نافین هم برای خود چند دلیل اقامه کردهاند، اولین دلیل شان این است که تحدید نسل یکنوع مکیده و برنامه استعماری است و میخواهند جمعیتهای اسلامی را در کشورهای اسلامی کم کنند، البته شواهدی نیز بر این امر وجود دارد، الآن میبینند که جمعیتهای اسلامی افزایش پیدا میکند، به گونهای که چند سال آینده اکثریت حتی در کشورهای غربی با مسلمانها خواهد بود، و این یکنوع خطر بر مسیحیت است و اگر کثرت جمعیت از مسلمان ها باشد، قهراً دولت هم از جمعیت بر میخیزد، غربیها برای اینکه جمعیت اسلامی را کم کنند هم در اروپا و هم در خود کشورهای اسلامی، شروع به تشویق مردم به تحدید نسل میکنند، و شواهد هم بر این مطلب وجود دارد، مثلاً دکتر حسان (که یک پزشک عربی است) میگوید من در یک کشوری متولد شدم که رابطهاش با آمریکا (البته اسم آمریکا را نمیبرد) بهم خورده بود، ما در واقع از دنیا منقطع شده بودیم ولذا نمیتوانستیم از خارج اطلاعات خوبی به دست آوریم، فقط در آن کشور یک کتابخانهای بود مربوط به همان دولتی که با ما بد بود، آنجا نیز هر کس حق نداشت که برود و از کتابهای آنجا استفاده کند، بلکه رفتن به آنجا مشروط به اجازه نخست وزیر بود، بالاخره من با اجازه نخست وزیر در آنجا راه یافتم، وقتی به آنجا رفتم، دیدم که از سایر کتابها و مجالات اجازه نمیدهد که من استفاده کنم، اما مجلات و کتابهایی که مردم را به تحدید نسل ترغیب و تشویق میکردند، آنها را در اختیار من میگذاشتند، میگوید من این مسئله را عملاً و به چشم خود دیدم، اما از بقیه مجلات و کتابها که خبرهای علمی و سیاسی داشت، ما از آنها محروم بودیم.
البته من یک شاهد دیگر هم بر این دارم و آن را بر این شاهد ضمیمه میکنم و آن این است که در همان جنگ تحمیلی ایران و عراق، همه نوع کمکهای غربیها به ایران قطع شد، تنها یکنوع کمک قطع نشد و باقی ماند و آن کمک هم مربوط به تحدید نسل بود، ابزار و ادواتش را اختیار ایران میگذاشتند، معلوم میشود که این یکنوع مکیده بوده.
ما یدلّ علی أنّه مکیدةهناک قرائن تشهد علی أنّ الغایة من التأکید علی المسألة هو اضعاف المسلمین ...، و سکّاناً، و إلیک ما یشهد علیه.
1: یقول الدکتور حسان حتحوت: و ممّا أذکر فی مطالع حیاتی الجامعیة (زندگی دانشجویی) فی بلدی أنّ العلاقات ساءت بیننا و بین دولة غربیة کبری و انقطعت السلاح حتی نُبِّه علینا بأن لا ندخل المکتبة العامّة لوحدتهم الطبیّة إلّا بإذن من مجلس الوزراء، و کانت هی المکتبة الوحیدة التی تُتِیحُ لنا الاطلاع علی المجلات و الدوریات الطبّیة العالمیة الّتی أُقفِرت منها بلادنا فی تلک الفترة نظراً لقیود العُملَة (دلار گران شده بود)، و طالت القطیعة کلّ شیئ إلّا شیئاً واحداً هو تمویل أبحاث تحدید النسل فی بلادنا من قِبَلِ تلک الدولة العظمی، فهذه لم تنقطع، ظاهرة فی الواقع أوحت لی و للکثیرین غیری بسوء الظن»[3] .
2: عندما فرض الاستکبار العالمی عدوان النظام البعثی علی بلادنا – إیران – انقطعت کافّة العلاقات الاقتصادیة و العلمیة بیننا و بین عالم الغرب، إلا تمریر أبحاث النسل، فقد کانت مستمرة من دون انقطاع.
3: إنّ أصحاب هذه الفکرة و الدعاة إلیها فی الغرب یعملون بخلاف ما یدّعون و یشهد علی ذلک أنّ الإحصائیات الدولیة تشهد علی أنّ نمو السُکّان بین غیر المسلمین أکثر منه بین المسلمین و هذا ما نلاحظه فی الجدول.