< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

95/02/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعدة دیة الذمّی ثمانمائة درهم

از مسائلی که بین ما و اهل سنت اختلاف است، مسأله دیه ذمی و ذمیه است، مسأله این است که دیه ذمی و ذمیه چه مقدار است؟

مشهور در میان علمای امامیه این است که دیه ذمی هشتصد درهم است، هشتصد مثقال نقرة، دیه ذمیه چهار صد مثقال شرعی نقره می‌باشد، نظریه اهل سنت را بعداً مطرح می‌ کنیم.

اقوال علمای شیعه

قال المفید: « و دیة أعضاء أهل الذمّة بحساب دیات أنفسهم، و هی ثمانمائة درهم للرجال منهم، و أربعمائة للنساء»[1] .

قال المرتضی: «و مما انفردت به الإمامیة: القول بأنّ دیة أهل الکتاب و المجوس، الذکر منهم ثمانمائة درهم و الأُنثی أربعمائة درهم»[2] .

قال الشیخ: « دیة الیهودی و النصرانی مثل دیة المجوسی ثمانمائة درهم »[3] .

و قال أیضا: « و دیة الذمی ثمانمائة درهم جیاداً (یعنی جیّد و نو باشد) أو قیمتها من العین، و دیة نسائهم علی النصف من دیة رجالهم »[4] .

قال أبو الصلاح: « و دیة الحرّ الذمّیّ، ثمانمائة درهم و ضحاً (وضحاً، به فتح واو، و سکون ضاد، یعنی خالص و روشن)، و دیة الحرة الذمیة نصف دیة الحرّ الذمی»[5] .

قال سلّار: «دیة الذمیّ إن کان رجلا ثمانمائة درهم، و إن کانت امرأة أربعمائة درهم»[6] .

قال ابن البرّاج: «و دیة الکافر ثمانمائة درهم»[7] .

قال ابن زهرة: « و دیة الیهودی و النصرانی و المجوسی ثمانمائة درهم بدلیل إجماع الطائفة»[8] .

قال الکیدری: « و دیة الیهودی و النصرانی و المجوسی ثمانمائة درهم»[9] .

10؛ قال ابن إدریس: «و دیة الرجل الذمی ثمانمائة درهم جیاداً أو قیمتها من الذهب، و دیة نسائهم علی النصف من دیة ذکرانهم، و دیة المجوسی و دیة الذمیّ سواء، لأنّ حکمهم، حکم الیهود و النصاری»[10] .

11؛ قال المحقق: «و دیة الذمی ثمانمائة درهم یهودیاً کان أو نصرانیاً أو مجوسیاً، و دیة نسائهم علی النصف»[11]

12؛ و قال أیضا: «و فی دیة الذمی روایات، و المشهور ثمانمائة درهم، و دیات نسائهم علی النصف من ذلک»[12] .

13؛ قال ابن سعید الحلی: « و دیة الحرّ الذمی ثمانون دیناراً و الذمیّة نصفها ، و ثمانون دیناراً یعادل ثمانمائة درهم تقریباً»[13] .

14؛ قال العلامة الحلی: « و أما الذمی الحر فدیته ثمانمائة درهم، سواء کان یهودیا أو نصرانیا أو مجوسیا، و دیة المرأة الحرّة منهم أربعمائة درهم»[14] .

15؛ و قال أیضا: « دیة الذمی من الیهود و النصاری و المجوس ثمانمائة درهم، و دیة نسائهم علی النصف»[15] .

إلی غیر ذلک من کلمات علمائنا المتمائلة فی اللفظ و المعنی العصر الحاضر.

16: و قال أخیرهم لا آخرهم الإمام الخمینی (قدس سرّه): «دیة الذمّی الحرّ ثمانمائة درهم، یهودیاً کان أو نصرانیاً أو مجوسیّاً، و دیة المرأة الحرّة منهم نصف دیة الرجل»[16]

هر عضوی که در بدن انسان جفت باشد ، دیه‌ آن کامل است، یعنی دو دست ذمی را اگر کسی قطع کند، دیه‌اش هشتصد مثقال شرعی نقره می‌باشد، یک دستش را اگر قطع کنند،‌دیه‌اش چهارصد مثقال شرعی نقره است و در ذمیه نصف آن است.

نکته قابل توجه

قبل از آنکه روایات را بخوانم، یک مسأله ای را مطرح می‌کنم و آن این است که دشمنان اسلام، اسلام را متهم می‌ کنند که اسلام ضد زن و حقوق زن است، چون در همه جا (از نظر حقوقی) برای زن نصف حقوق مرد را قائل است، مثلاً در مقام ارث می‌گوید ارث زن نصف ارث مرد است، و هکذا در باب دیه نیز چنین است، هم در دیه مسلم و هم در دیه اهل کتاب.

ولی اشکال کننده نمی‌فهمند که اسلام نمی‌خواهد از نظر انسانیت بین زن و مرد فرق بگذارد، بلکه از نظر و دیدگاه اسلام هردو انسان کامل هستند، ولذا زندگی با هم درست می‌شود، تنها مرد سازنده زندگی نیست و هکذا تنها زن سازنده زندگی نیست، از نظر انسانیت هردوتا با همدیگر فرق نمی‌کنند، تفاوت شان در ضرر اقتصادی است، اگر کسی مرد خانواده را بکشد، ضرر اقتصادی‌اش بیشتر از ضرر اقتصادی کشتن یک زن است، چون نان آور خانه مرد است نه زن، دیه در مقابل انسانیت، بلکه در مقابل ضرر اقتصادی است که بر خانواده وارد می‌شود.

البته اگر ما بخواهیم تمام قوانین اسلامی را مطالعه کنیم، قوانین اسلام یک منظومه واحده است، در منظومه واحده نمی‌شود یکی را بگیری، بقیه را رها کنی، چون از نظر قوانین اسلامی نفقه خانواده بر عهده مرد است نه بر عهده زن، زن مصرف کننده است نه تولید کننده، بنابراین، این قانون اسلامی تحت همین نظام است.

اگر کسی بگوید که در دنیای غرب مرد و زن دوشادوش همدیگر کار می‌کنند و هردو تولید کننده هستند، یعنی هردو دوشادوش همدیگر کار می‌کنند و نفقه بر عهده هردوتاست.

جوابش این است که ما به قوانین غرب کاری نداریم، ما می‌خواهیم مسأله را طبق قوانین اسلام مطرح کنیم، در قانون اسلام نفقه بر عهده مرد است نه بر عهده زن، با توجه به قانون اسلام، ارث مرد دوبرابر ارث زن می‌باشد و هکذا دیه مرد دوبرابر دیه زن، بنابراین، انسان باید مجموع قوانین اسلام را در نظر گرفت نه یک بخشی را.

خلاصه کلام اینکه دیه و ارث در مقابل انسانیت نیست، بلکه در مقابل خسارت و ضرر اقتصادی است ولذا اگر کسی مرد خانوده را بکشد،‌بیشترین ضرر اقتصادی را بر آن خانواده وارد کرده تا زن خانواده را بکشد.

روایات

و قد وردت روایات تدلّ علی أنّ دیة الذمّیّ، أو دیة الیهودی و النصرانی و المجوسی ثمانمائة درهم، دلالة مطابقیة أو التزامیة، و الروایات علی طوائف:

الطائفة الأولی:

1: عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: « دِيَةُ الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ وَ الْمَجُوسِيِّ ثَمَانُمِائَةِ دِرْهَم‌»[17] .

2: عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: « كَمْ دِيَةُ الذِّمِّيِّ قَالَ ثَمَانُمِائَةِ دِرْهَم‌»[18]

3: صحیحة لَيْثٍ الْمُرَادِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع: « عَنْ دِيَةِ النَّصْرَانِيِّ- وَ الْيَهُودِيِّ وَ الْمَجُوسِيِّ فَقَالَ دِيَتُهُمْ جَمِيعاً سَوَاءٌ ثَمَانُمِائَةِ دِرْهَمٍ ثَمَانُمِائَةِ دِرْهَمٍ »[19] .

4: معتبرة أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع: « عَنْ دِيَةِ الْيَهُودِ- وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ قَالَ هُمْ سَوَاءٌ ثَمَانُمِائَةِ دِرْهَم‌»[20] .

من از این روایت، تعبیر به معتبر کردم، چون در صدر سند اسماعیل بن مهران قرار دارد.

و فی صدر السند إسماعیل بن مهران، و طریق الفقیه إلیه صحیح، و فی أثنائه درست بن أبی منصور، و هو ممّن یروی عنه ابن أبی عمیر و البزنطی بطریق صحیح، و لذلک قلنا: «معتبر أبی بصیر.

مرحوم صدوق این روایت را از کتاب آسماعیل بن مهران نقل کرده، ولی بین مرحوم صدوق و بین اسماعیل بن مهران، چندین پشت فاصله است که در وسطش درست بن أبی منصور است و نسبت به ایشان ظاهراً توثیقی وارد نشده است، یعنی در طریق صدوق به این کتاب، درست بن ابی منصور وارد شده، ایشان توثیق نشده،‌اما از مشایخ ابن أبی عمیر می‌باشد و آقایان معتقدند که مشایخ ابن أبی عمیر کلّهم ثقه هستند ولذا من از این روایت، تعبیر به معتبر کردم.

5: خبر مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: «دِيَةُ الذِّمِّيِّ ثَمَانُمِائَةِ دِرْهَمٍ»[21] .

علت اینکه ما از این روایت، تعبیر به خبر کردیم این است که برای ما معلوم نیست که این محمد بن قیس کدام محمد بن قیس است، اگر محمد بن قیس بجلی باشد ثقه است.

و إنّما وصفناه بالخبر، لتردّد محمد بن قیس بین الثقة و الممدوح و المهمل و الضعیف، و الثقة منهم، هو محمد بن قیس البجلی، و یمیّز عن غیره بروایة عاصم بن حمید عنه.

اگر عاصم بن حمید از او نقل کرد، معلوم می‌شود که او محمد بن قیس بجلی است.

6: عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع: « عَنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ فَقَأَ عَيْنَ نَصْرَانِيٍّ- قَالَ إِنَّ دِيَةَ عَيْنِ النَّصْرَانِيِّ أَرْبَعُمِائَةِ دِرْهَم‌»[22] .

کلمه «فَقَأَ » به معنای چشم را از حدقه در آوردن است، « فَقَأَ عَيْنَ نَصْرَانِيٍّ» یعنی چشم نصرانی را از حدقه بیرون آورده است.

7: خبر عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: « سَأَلْتُهُ عَنْ دِيَةِ الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ- وَ الْمَجُوسِيِّ كَمْ هِيَ سَوَاءٌ قَالَ ثَمَانُمِائَةٍ ثَمَانُمِائَةٍ كُلُّ رَجُلٍ مِنْهُمْ»[23] .

و یدلّ بالمفهوم علی أنّ دیة الأنثی منهم، تنقص منه.

8: دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: « أَنَّهُ قَالَ إِذَا قَتَلَ الْمُسْلِمُ الْيَهُودِيَّ أَوِ النَّصْرَانِيَّ أُدِّبَ أَدَباً بَلِيغاً وَ غُرِّمَ دِيَتَهُ وَ هِيَ ثَمَانُمِائَةِ دِرْهَم‌ ...»[24] .

کتاب «دعائم الإسلام» مال قاضی نعمان مصری است که ظاهراً اسماعیلی مذهب بوده ، اما در واقع امامی مذهب می‌باشد و من برای این مدعای خودم، قرائن دارم، ایشان یک کتابی در رد فرق و مذاهب دارد و در آنجا همه فرق را رد کرده مگر فرقه امامیه را، یعنی در باره امامیه حرفی نزده، معروف این است که جناب نعمان اسماعیلی مذهب است و درست هم است، چون در مصر بوده و در دولت فاطمی ها بوده و در چهار صدو پنجاه وفاتش است، اینها همه درست است، ولی ایشان در واقع با اسماعیلی ها یکنوع مماشات می‌کرده و در باطن امامی بوده است.

9: فِقْهُ الرِّضَا،ع: « وَ دِيَةُ الذِّمِّيِّ الرَّجُلِ ثَمَانُمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ الْمَرْأَةِ عَلَى هَذَا الْحِسَابِ أَرْبَعُمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ رُوِيَ أَنَّ دِيَةَ الذِّمِّيِّ أَرْبَعَةُ آلَافِ دِرْهَم »[25] ‌.

فقه الرضا،‌مال علی بن بابویه، پدر شیخ صدوق است نه مال امام رضا ع.

الطائفة الثانیة: المرتکز عند الصحابة هو ثمانمائة درهم

طائفه دوم روایاتی است که می‌ گویند مرتکز صحابه هشتصد بوده، سوال و جواب نیست، اما از برخوردها انسان می‌فهمد که هشتصد بوده، یعنی صحابه رسول اکرم، ارتکاز شان هشتصد درهم بوده است و لذا خالد بن ولید می‌گوید من مجوسی را کشتم و من حکمش در نظرم نیست، حکم یهود و نصاری را می‌دانم، این (حکم مجوسی) چطور می‌شود؟ حکم نصاری و یهودی در نزد او مسلّم بوده،‌اما مجوسی را نمی‌دانسته که حکمش چیست، یعنی اولی در پیش او مرتکز بوده،‌شکش در مجوسی بوده؟

یستفاد من بعض الروایات أنّ المرتکز لدی الصحابة فی دیة الیهودی و النصرانی هو ثمانمائة درهم، و کان الشک عالقاً (وابسته) بدیة المجوسی، نظیر:

1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَمَاعَةَ بْن مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: « بَعَثَ النَّبِيُّ ص خَالِدَ بْنَ الْوَلِيدِ إِلَى الْبَحْرَيْنِ- فَأَصَابَ بِهَا دِمَاءَ قَوْمٍ مِنَ الْيَهُودِ- وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ فَكَتَبَ إِلَى النَّبِيِّ ص- إِنِّي أَصَبْتُ دِمَاءَ قَوْمٍ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى- فَوَدَيْتُهُمْ ثَمَانَمِائَةِ دِرْهَمٍ ثَمَانَمِائَةٍ وَ أَصَبْتُ دِمَاءَ قَوْمٍ مِنَ الْمَجُوسِ - وَ لَمْ تَكُنْ عَهِدْتَ إِلَيَّ فِيهِمْ عَهْداً فَكَتَبَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص- أَنَّ دِيَتَهُمْ مِثْلُ دِيَةِ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى- وَ قَالَ إِنَّهُمْ أَهْلُ الْكِتَاب‌»[26] .

معیار شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح

برای شناختن حدیث صحیح از حدیث غیر صحیح، معیارهای وجود دارد که یکی از آنها تاریخ است، یعنی گاهی ما از تاریخ می‌فهمیم که روایت صحیح است یا صحیح نیست، به این روایت اشکال گرفته‌اند که پیغمبر اکرم ص کی و چه زمانی خالد بن ولید را برای بحرین فرستاده که در وسط آب است، تمام اطرافش آب است، جزیره‌ای است در وسط آب، بله، حضرت به بعضی از قباییل شمال جزیره فرستاده، اما به بحرین نفرستاده است؟

این اشکال حاکی از آن است که این آقا! تاریخ بحرین را نمی‌داند و خیال می‌کند که بحرین، همین بحرین فعلی است که آن را به اسم بحرین می‌شناسیم، وحال آنکه بحرین اسم مجموع این منطقه است، یعنی از عمان گرفته، تا قطیف، اقصی و...، و تا نزدیکی های عراق، و اتفاقاً پیغمبر اکرم ص خالد بن ولید را برای قبیله بنی جذیمه ارسال کرد که آنها از خانوده عبد القیس هستند، آقایان باید در این گونه مسائل، تاریخ،‌جغرافیا دست شان باشد.

و رواه الشیخ عن ابن أبی عمیر و سنده إلی کتبه فی «الفهرست» صحیح.

و ربّما تضعّف الروایة بأنّ التاریخ لم یسجّل بعث خالد بن الولید إلی البحرین بینما بعث إلی أماکن أُخری، و الإشکال مبنیّ علی تصور أنّ المراد من البحرین ما هو المتبادر فی عصرنا هذا، و لکن الحقیقة غیر ذلک حیث إنّ المتبادر من (( البحرین )) فی عصر النبی(ص) و بعده، غیر المتبادر منه فی الأعصار المتأخرة، فإنّه فی عصرنا عبارة عن الجزیرة الخاصّة الّتی یحیطها الماء من کلّ جانب، و قد اعترفت إیران باستقلالها، کما اعترفت الأُمم المتحدة به، و لکنّه فی عصر الرسول، کان یطلق علی منطقة وسیعة. یقول یاقوت الحموی: و هو اسم جامع لبلاد علی ساحل بحر الهند بین البصرة و عمان – إلی أن قال: - البحرین من أعمال العراق و حدّه من عمان ناحیة جُرّ فار، و الیمامة علی جبالها، و ربّما ضُمَّت الیمامة إلی المدینة و ربّما أُفردت. هذا کان أیام بنی أُمیّة و لما ولی بنو العباس صیّر و اعمان و البحرین و الیمامة عملاً واحداً»[27] .

 


[6] المراسم، سلّار، ص236.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo