< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

95/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سهم مادر از ارث

نکته‌ای که در باب ارث قابل ذکر می‌باشد این است که مادر سه نوع سهم دارد، اگر کسی بمیرد که اولاد ندارد، سهم مادر همانند سهم پدر سدس است، اگر شخصی بمیرد که برادر دارد، در آنجا سهم مادر ثلث است، اما برادر نداشته باشد، سهم مادر در آنجا سدس است.

بنابراین، مادر میت، در دو جا ثلث می‌برد و در یک جا سدس، در آنجا که اولادی نباشد، یک ششم است، آنجا که اولاد دارد، ولی میت برادر دارد که می‌گویند حاجب، باز یک ششم (سدس). اما اگر میت برادر نداشته باشد، در آنجا یک سوم است و ثلث.

بنابراین، مادر در تمام حالالت ذوی الفروض است. پدر فقط در یک صورت ذوی الفروض است، کدام صورت؟ در صورتی که بچه‌اش بمیرد و اولادی هم نداشته باشد، در آنجا ذوی الفروض نیست، در غیر این دو صورت ذوی الفروض نیست، باید قرابة ببرد، نه فرضاً.

پس معلوم شد که مادر سه فرض دارد، یعنی دو نوع است،‌ اما در سه مورد. اما پدر فقط در یک مورد ذوی الفرض است و آن جایی است که اولاد ندارد، ثلث می‌برد، اما در بقیه صور باید قرابتاً می‌برد نه فرضاً. همچنین است کلاله امی، یعنی برادر و خواهر مادری، دوتای شان ثلث می‌ برند، اما اگر تک باشند سدس می برند، جفت شان بالاتر ثلث است، اما تک شان سدس است، اگر آیات را ملاحظه کنید، آیات این را می‌رساند، کلاله امی در آخر سوره نساء است.

بنابراین، اگر دو خواهر و دوبرادر امی هستند یا بیشتر از دو خواهر و دو برادر امی هستند، سهم شان ثلث است، اما اگر تک باشند، یعنی یکنفر است، او سدس می‌برد.

السادس: السدس

و له موارد ثلاثة:

1: کلّ واحد من الأب و الأمّ إذا کان للمیت ولد، قال سبحانه: « وَلِأَبَوَيهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يكُنْ لَهُ وَلَدٌ »[1] .

2: الأمّ فی هذه الصورة و لکن لم یکن له ولد و کان لها حاجب من الإخوة للمیت، قال سبحانه: « فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيةٍ يوصِي بِهَا أَوْ دَينٍ‌»[2] ، و الأسداس الخمس للأب قرابة لا فرضاً.

3: سهم الواحد من قبل الأمّ ذکراً کان أو أنثی، قال سبحانه: « وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ»[3] .

و أمّا الأسداس الخمسة فیرد إلیه قرابة لا فرضاً إذا تفرّد، أو تفرّدت.

هذه هی الفروض المنصوصة فی الکتاب، إذا عرفت ذلک فلندخل فی صلب الموضوع.

التوریث بالعصبة

اتّفقت الإمامیة علی أنّ ما فضل عن السهام- اگر ترکه زیاد است و سهم کمتر، - یردّ علی أصحاب السهام – طبقه اول اگر از نظر فرض نتوانست همه ترکه را ببرد، قرابتاً می‌برد- بخلاف سائر الفقهاء – آنها می‌گویند ما فضل من السهام را به عصبه می‌دهیم-.

و لأجل إیضاح محل الخلاف بین الإمامیة و سائر الفقهاء نذکر أُموراً:

الأول: إذا بقی من سهام الترکة شیء - بعد إخراج الفریضة - فریضه را در آوردیم، اما باز در ترکه جا ماندیم- فله صور:

الصورة الأولی: صورت اولی کدام است؟ صورت اولای است که فقط میت ذوی الفرض را جا گذاشته، یعنی همه ورثه‌اش ذوی الفروض هستند ، بر خلاف صور آینده که ورثه‌اش برخی ذوی الفروض هستند و برخی اصلاً فرضش در قرآن نیامده، بنابراین، فرق اول با بقیه این است که در اولی همه وارث ها ذوی الفروض هستند، فرض آنها را دادیم، اما زیادی مانده، البته به خودشان رد می‌کنیم– فله صور:

الصورة الأُولی: إنّ المیّت إذا لم یخلف وارثاً إلّا ذوی فروض و لا یستوعب المال کالبنات و لیس معهنّ أحد، أو الأخوات کذالک- در جلسه قبل خواندیم که اگر کسی بمیرد که دوتا دختر دارد، فرضش ثلثان بود، ثلثان را دادیم، باز هم اضافه ماند، یا دوتا خواهر دارد، ثلثان به آنها می‌رسد، کسی هم در آن طبقه نیست، بقیه را قرابتاً رد می‌کنیم، اولی در جایی است که همه‌ شان ذوی الفروض هستند و غیر از ذوی الفروض کسی نیست، بر خلاف صور آینده که هم ذوی الفروض داریم و هم غیر ذوی الفروض- کالبنات و لیس معهنّ أحد، أو الأخوات کذالک، فإنّ الفاضل عن ذوی الفروض یردّ علیهم علی قدر فروضهم إلّا الزوج و الزوجة»[4] .

البته زوج و زوجه هر چند ذوی الفروض هستند، اما چیزی به آنها رد نمی‌شود.

بنابر این، اگر کسی دوتا دختر دارد یا دوتا خواهر دارد، وقتی فرض آنها را دادیم و چیزی زیاده ماند، بقیه را هم به آنها قرابتاً می‌دهیم و می‌گوییم دو ثلث را بردارید فرضاً لا قرابة، یک ثلث را هم بردارید قرابةً. اینجاست که ما با اهل سنت اختلاف خواهیم داشت، چون آنها می‌گویند وقتی اصحاب فرض را دادیم، بقیه را به طبقات بالا (که عصبه باشند) می‌دهیم.

الصورة الثانیة: أن یکون بین أصحاب الفروض مساوٍ لا فرض له- مساوٍ، یعنی چه؟ یعنی در آن طبقه است، اما فرض ندارد، قبلاً گفتیم که پدر در یک صورت فرض دارد و آن در صورتی است که اولاد نداشته باشد،‌ اما اگر اولاد داشته باشد چطور؟ پدر در آنجا صاحب فرض نیست، اما در همان طبقه است- و بعبارة أُخری أن یجتمع من لا فرض له مع أصحاب الفرض- بر خلاف صورت اولی، چون در صورت اولی، اصحاب فرض فقط اصحاب بود، توی آنها من لا فرض له نبود، اما در اینجا هم ذوی الفروض است و هم من لا فرض له -، ففیها یردّ الفاضل، علی المساوی الذی لیس له سهم خاص فی الکتاب و إلیک بعض الأمثلة:

1: إذا ماتت عن أبوین و زوج.

زنی مرده و این زن پدر و مادر هم دارد و شوهر، یعنی شوهر هم دارد، زوج اصحاب فرض است، چون اولاد ندارد، نصفش را به زوج می‌دهند، مادر هم اصحاب فرض است و آن ثلث است.

2: إذا ماتت عن أبوین و زوجة.

فالزوج فی الأوّل، و الزوجة فی الثانی، و الأُم فی کلیهما من أصحاب الفروض دون الأب- اب، در اینجا از اصحاب فروض نیست، چرا از اصحاب فروض نیست؟ پدر در صورتی صاحب فرض بود که اولاد داشته باشد، مادر سه فرض دارد، یعنی دو مورد فرض دارد که سه تاست، مادر اگر بچه دارد سدس است، اگر بچه ندارد و حاجب دارد، سدس است، اگر حاجب ندارد ثلث است، اما پدر در یک صورت فرض دارد، جایی که اولاد داشته باشد، آنجا فرض دارد که ثلث است، اما اگر اولاد نداشته باشد، پدر در آنجا صاحب فرض نیست و لذا مثال عبارت از:« إذا ماتت عن أبوین و زوج»، زوج صاحب فرض است، نصفش را می‌برد، مادر هم در اینجا ثلث می‌برد، چون حاجب ندارد، نصف را به پدر دادیم، ثلث را هم به مادر دادیم، یک ششم باقی مانده، چون نصف ما، سه ثلث است، مادر هم یک سوم می‌برد، آنهم دو ثلث است، در واقع می‌شود: پنج ثلث، یک ثلث جا می‌ماند، آن را هم به پدر می‌دهیم. چرا؟ چون در این طبقه است و فرض هم ندارد. –

الصورة الثالثة: إ«ذا مات ...»،‌عکس اولی، اولی این بود: زنی می‌میرد که هم پدر و مادر دارد و هم شوهر ، ولی در اینجا عکس است، یعنی مرد می‌میرد که هم پدر و مادر دارد و هم زوجة، در اینجا باید حساب کنیم که چه جوری ارث می‌برند؟ زوجة مسلّماً صاحب فرض است و ربع را می‌برد، چون میت اولاد ندارد، مادر هم در اینجا ذو الفرض است، ‌چون میت اولاد ندارد، ثلث می‌برد، قهراً ربع را به زوجه می‌دهند، ثلث را هم را به مادر، بقیه را می‌دهند به پدر، چرا؟ چون پدر در اینجا ذوی الفروض نیست، ذوی الفروض فقط پدر در یک صورت است « لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ» اما اگر ولد نباشد، پدر ذو الفرض نیست، بقیه را به او می‌دهند.

فالزوج فی الأوّل، و الزوجة فی الثانی، و الأُمّ فی کلیهما من أصحاب الفروض دون الأب، فما فضل بعد أخذهم، فهو لمن لا فرض له، أی الأب، فللزوج و الزوجة نصیبهما الأعلی و للأُمّ الثلث، و الباقی للأب و هو السدس فی الصورة الأُولی، و نصف خمسة أسداس فی الصورة الثانیة، لأنّه لا فرض له، نعم الأب من أصحاب الفروض إذا کان للمیّت ولد، قال سبحانه: « وَلِأَبَوَيهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ »[5] .- اما اگر ولد نداشته باشد، اب (پدر) مسکوت است، اما أمّ مسکوت نیست، بلکه ام (مادر) در هردو حالت ذو الفرض است، حاجب داشته باشد، سهمش یک ششم است، حاجب نداشته باشد، یک ثلث است، اما اب (پدر) مسکوت عنه است فلذا در این موارد، باقی مانده را به اب و پدر می‌دهیم- بخلاف الأُمّ فهی مطلقاً من ذوات الفروض.

قال الخرقی فی متن المغنی: (( و إذا کان زوج و أبوان، أُعطی الزوج النصف و الأُمّ ثلث ما بقی- چون فرض این است که بچه ندارد- و ما بقی فللأب، و إذا کانت زوجة، أُعطیت الزوجة الربع، و الأُمّ ثلث ما بقی، و ما بقی للأب.

ما در هردو با آنها (اهل سنت) اختلاف داریم، ما مجموع را حساب می‌کنیم، ولی آنها ما بقی را حساب می‌کنند، هم در اولی و هم در دومی، ما مجموع ترکه را ثلثش را حساب می‌کنیم، ربعش را حساب می‌کنیم، خمس و سدسش را حساب می‌کنیم. ولی آنها باقی مانده را حساب می‌کنند.

قال ابن قدامة: « هاتان المسألتان تسمّیان العمریتین لأنّ عمر – عمر بن خطاب مراد است– قضی فیهما بهذا القضاء، فتبعه علی ذلک عثمان و زید بن ثابت و ابن مسعود، و روی ذلک عن علیّ (ع)، و به قال الحسن و الثوری و مالک و الشافعی و أصحاب الرأی، و جعل ابن عباس ثلث المال کلّه للأُمّ فی المسألتین، و یروی ذلک عن علیّ ع ))[6] .

3: ذلک الفرض، و لکن کان للأُمّ حاجب، فللزوج و الزوجة نصیبهما الأعلی و للأُمّ السدس، و الکلّ من أصحاب الفرض، و الباقی للأب الذی لا فرض له، و هو الثلث فی الصورة الأُولی، و النصف و نصف السدس فی الثانیة.

4: إذا مات عن أبوین و ابن و زوج أو زوجة، فلهما نصیبهما الأدنی – لأجل الولد – و للوالدین السدسان و الباقی ( أی نصف خمسة أسداس فی الصورة الأُولی، و الثمن و نصف خمسة أسداس فی الثانیة ) للابن الذی لا فرض له.

5: إذا مات عن زوج أو زوجة و إخوة من الأُم، و إخوة من الأبوین أو من الأب، فللزوج النصف أو للزوجة الربع، و للإخوة من الأُم الثلث، و الباقی ( أی السدس فی الأُولی، و نصف خمسة أسداس فی الثانیة ) لمن لا فرض له، أی الإخوة من الأبوین أو الذین یتقرّبون بالأب.

ففی هذه الصورة فالزائد بعد إخراج الفرائض للمساوی فی الطبقة الذی لا فرض له. و لعلّ هذه الصورة موضع اتّفاق بین الفقهاء: السنّة و الشیعة.

الصورة الثالثة: - این صورت سوم،‌همان صورت اولی است که اول خواندیم – إذا لم یکن هناک قریب مساوٍ لا فرض له و زادت سهام الترکة عن الفروض فهناک رأیان مختلفان بین الفقهاء الشیعة و السنّة. از صورت سوم، کم کم وارد بحث عصبه می‌شویم، چون قبلی ها جنبه مقدمی داشتند.

 


[4] المغنی، ابن قدامه، ج6، ص256. و نقل عن ابن سراقة أنّه قال: أنّ علیه العمل الیوم فی الأمصار.
[6] المغنی، ابن قدامه، ج6، ص237. و هذا و نظائره الکثیرة فی الفرائض یعرب عن عدم وجود نظام محدّد فی الفرائض فی متناول الصحابة، و مع أنّهم یروون عن النبی أنّ أعلم الصحابة بالفرائض هو زید بن ثابت و أنّه صلی الله علیه و آله و سلّم قال: (( أفرضهم زید، و أقرأهم أُبیّ )). لکنّه تبع قضاء عمر و لم یکن عنده شیء فی المسألة التی یکثر الابتلاء بها.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo