< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

94/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: منجّزات مریض

بحث ما در باره موضوع مسأله است و ما باید موضوع مسأله را از روایات استخراج کنیم، در روایات ما سه نوع تعبیر داریم:

تعبیر اول این است که‌: « للرجل عنده موته ثلث ماله»، ‌این تعبیر در چند روایت آمده، أو قوله: «ما للرجل من ماله، عند موته» یا آمده است: «عن الرجل یموت ماله من ماله؟»، البته مراد این است که امارات و نشانه‌های موت آشکارا شده و همه می‌دانند که این آدم بیش از دو روز یا سه روز زنده نمی‌ماند.

2: یک دسته از روایات هم داریم که تعبیر شان این است: « رجل حضره الموت فأعتق مملوکاً له»

تعیبر دسته سومی که در روایات آمده، کلمه مرض است، کقوله: « عن الرّجل یکون لامرأته علیه صداق أو بعضه، فتبرِیء ذمّته فی مرضها» أو قوله: «فی رجل أوصی بأکثر من ثلثه و أعتق مملوکه فی مرضه».

بنابراین، در بعضی از روایت آمده: « عند موته»، در بعضی هم آمده «حضر الموت »،‌أی حضر أماراة الموت، در بعضی از روایات آمده:« فی مرضه»، این تعبیر خیلی وسیع تر از تعبیر اولی و دومی است.

احتمالات ثلاثه

من در اینجا سه احتمال می‌دهم، فلذا ‌قبل از آنکه کلمات اصحاب را بخوانم، این سه احتمال را مورد بررسی قرار می‌دهم :

الف؛ احتمال اول این است که بگوییم مراد « المشرف علی الموت» است، محل بحث این است انسانی که مشرف بر موت است، معاملاتی را انجام بدهد که بر ضرر ورثه می‌باشد.

ب؛ احتمال دوم این است که:« من یترقّب منه الموت »، این احتمال دائره‌اش وسیع تر است، چون مشرف بر موت، معنایش این است که یک روز یا دو روز دیگر شخص می‌میرد، اما «المترقّب منه الموت»، یعنی گرفتار یک مرضی است که هرگز برای او شفایی نیست، مثلاً مبتلا به مرض سرطان شده که ممکن است بعد از یکسال منجر به مرگ او بشود،‌اما این آدم از جمله کسانی است که:« یترقّب منه الموت»

ج؛ احتمال سوم این است که مراد «مطلق المرض» باشد إذا انتهی إلی الموت»، مثلاً دچار سرماخوردگی شد و سرماخوردگی هیچ وقت سبب مرگ انسان نمی‌شود، منتها این آدم مقاومت بدنش کم بوده و همین سرماخوردگی باعث مرگ شده، این سومی دائره‌اش خیلی وسیع تر است.

تعبیرات روایات فوق، ناظر به کدام یکی از احتمالات سه گانه است؟

عباراتی که در روایات ما آمده، احتمال اول را تایید می‌کنند، یعنی «المشرف علی الموت»، بنابراین، اگر منجّزات مریض محل است ، مطلق مریض نیست، بلکه مراد مریضی است که در آستانه موقت قرار گرفته، یعنی بعد از یکساعت یا دو ساعت یا بعد از یک روز یا دو رزو می‌میرد، در همان زمان اگر به ضرر ورثه کاری انجام بدهد، این محل بحث است که آیا از اصل است یا از ثلث؟

اما روایتی که می‌گفت:« فی مرضه »، ‌من احتمال می‌دهم که همان مترقّب را بگوید،‌یعنی مرضی است که این آدم از این مرض خوب شدنی نیست و با آن مرض حتماً خواهد مرد.

پس روایت اول و دوم، احتمال اول را (که المشرف علی الموت باشد) تایید می‌کند، اما روایاتی که کلمه «فی مرضه» دارد، احتمال دوم را تایید می‌نماید، یعنی «من یترقّب منه الموت» را می‌گوید نه هر مرض را. این احتمالاتی بود که من آنها را از این روایات استخراج کردم.

ولی احتمال سوم سرش بی کلاه ماند، یعنی هیچکدام از این روایات، ناظر بر آن نیست و آن را تایید نمی‌کند.

إنّ العناوین الواردة لا تتجاوز عن ثلاثة:

1:ما وقع فیه «الموت» موضوعاً و المراد قرب موته، نظیر قوله: «للرجل عند موته ثلث ماله »، أو قوله: «ما للرجل من ماله، عند موته » أو: «عن الرجل یموت ما له من ماله؟»

2: ما وقع (( حضور الموت )) موضوعاً، کقوله: «رجل حضره الموت فاعتق مملوکاً له»

3: ما وقع المرض موضوعاً کقوله: «عن الرجل یکون لا مرأته علیه صداق أو بعضه، فتُبرئ ذمّته فی مرضها»، أو قوله: «فی رجل أوصی بأکثر من ثلثه و أعتق مملوکه فی مرضه »

فنقول هنا احتمالات:

الأول: أنّ الموضوع هو المشرف علی الموت، و من کان علی عتبته (در آستانه مرگ) بحیث تنقضی حیاته بعد یوم أو یومین أو أقلّ أو أکثر بقلیل.

الثانی: من یترقّب منه الموت حسب حاله و نوع مرضه، کالسرطان و غیره – أعاذنا الله و جمیع المؤمنین منه – و عندئذ یکون الوقت أوسع و ربّما یطول المرض شهوراً حسب شدته و محل ظهوره، و علی هذا فیخرج المرض الذی لا یترقّب فیه الموت.

الثالث: مطلق المرض الذی سواء کان الموت مترقبّاً، کما مثلناه؛ أو لم یکن، کما إذا ابتلی ببعض الأمراض الخفیفة لکن انتهی إلی موته.

ظاهر العنوانین الأوّلین: عند موته، أو حضره الموت، هو الأول (أعنی المشرف علی الموت)، و لکن المتبادر من العنوان الثالث، هو الاحتمال الثانی، أی من یترقّب منه الموت ولو بعد مدة طویلة.

هذا ما فهمناه من الروایات و أما کلمات الأصحاب، فإلیک ذکرها.

کلمات الأصحاب فی تحدید المرض

آنچه من از روایات فهمیدم، موضوع یا « المشرف علی الموت» است یا موضوع، « من یترقّب منه الموت» می‌باشد، یعنی «مطلق المرض» موضوع نیست، اصحاب ما بر دوقولند:

قول اول: مرحوم شیخ طوسی و یحیی ابن سعید حلی (صاحب کتاب الجامع للشرائع) – ایشان پسر عموی محقق حلّی است – و محقق ثانی می‌گویند: الموضوع هو المرض المخوف الّذی ینطبق علی الاحتمال الثانی، مرضی که ترس آور است،‌ طبیب هم از آن می‌ترسد، کسی که مبتلا به مرض مخوف است اگر به ضرر ورثه معامله کند، این محل بحث است که آیا از اصل است یا از ثلث؟.

چرا آقایان این را می‌گویند؟ زیرا «الناس مسلطون علی أموالهم»، مردم نسبت به اموال شان مسلط‌اند، یعنی هر نوع تصرفی را می‌ توانند نسب به آن انجام بدهند،‌اگر بخواهیم دستش را ببندیم، باید دلیل داشته باشیم، قدر متیقن فقط در یک صورت دست این آدم بسته است و نمی‌تواند مطلق العنان باشد، آن صورت کدام است؟‌المرض المخوف. در غیر مرض مخوف، هر چند به ضرر ورثه کار کند، این از محل بحث ما بیرون است، اما در غیر مرض مخوف، تابع «الناس مسلطون علی أموالهم» هستیم.

یظهر من الشیخ و ابن سعید الحلّی و المحقّق الثانی: أنّ الموضوع هو المرض المخوف الّذی ینطبق علی الاحتمال الثانی.

قال الشیخ: إنّ المرض المانع ممّا زاد علی الثلث هو المخوف، و هو ما یتوقّع أو یترقّب منه الموت دون غیره، تمسّکاً بالأصل و الاستصحاب و بنحو عموم « الناس مسلّطون علی أموالهم » إلا ما أخرجه دلیل، و لم یقم علی غیر المخوف دلیل.

ثم أضاف و قال: «إنّ الأخبار الواردة بکون تصرف المریض من الثلث، لا تدلّ علی أزید من ذلک، لأنّ فی بعضها: « ما للرجل عند موته»، و لیس المراد عند نزول الموت به قطعاً، فتعیّن حمله علی ظهور أماراته؛ لأنّ أقرب من غیره من المجازات. و المراد ظهور ذلک بالمرض، لإشعار قوله(ع): «المریض محجور علیه بذلک » و للإجماع علی عدم الحجر بغیر المرض»[1] .

و قال ابن سعید: «و إقرار ذی المرض المخیف، و بیعه و هبته و صدقته إذا أقبضها حال حباته لأجنبی و وارث و تصرفه المنجّز صحیح کزمان الصحة»[2] .، و هو و إن قال بالخروج من الأصل، لکن حدّد المرض بالمخیف.

و قال المحقق الثانی: و الأول ( المرض المخوف ) أظهر، إذ لا تنهض الأخبار حجة علی الحجر بمطلق المرض، و قوله(ع): «المریض محجور علیه » لا یقوم له: لأن المفرد لا یعمّ- یعنی لفظ مریض که مفرد است، افاده عموم نمی‌کند- و لو سلّم، منعنا صدق اسم المریض عرفاً علی من حمّ ساعة، و من به وجع الضرس (درد دندان) و العین (چشم درد)، و إنّما یحمل المریض علی من صدق علیه هذا الاسم عرفاً، لأنّ الحقیقة العرفیة مقدمة»[3] .

الموضوع أعمّ من المخوف و غیره

تا اینجا قول اول را خواندیم که می‌گفت: المرض المخوف .

قول دوم

و ذهب المحقق و العلامة و السید الطباطبائی الیزدی إلی أنّ الموضوع هو أعمّ من المخوف و غیره.

محقق حلّی،‌علامه و آیت الله سید کاظم طباطبائی یزدی می‌گویند روایت گسترده تر از آن است که هر مریضی را بگیرد، هر مرضی که منتهی به مرگ بشود هر چند مرض مخوف نباشد

قال المحقق: «کل مرض لا یؤمن معه من الموت غالباً فهو مخوف – إلی أن قال: - و أما الأمراض التی الغالب فیها السلامة فحکمها حکم الصحة.

ثمّ قال: و لو قیل بتعلق الحکم بالمرض الذی یتفق بسببه الموت، سواء کان مخوفاً فی العادة أو لم یکن لکان حسناً»[4] .

و قال العلامة: « الأقرب عندی أنّ کل تصرف وقع فی مرضٍ اتفق الموت معه، سواء کان مخوفاً أو لا، فإنّه یخرج من الثلث إن کان تبرعاً و إلا فمن الأصل »[5] .

و اختاره السید الطباطبائی فی رسالته تمسکاً بالإطلاقات، قال: ما ذکره الشیخ و من تبعه فلا دلیل علیه، إذ لیس فی الأخبار إشارة إلی کونه مخوفاً، بل الموجود فیها لفظ « المریض » و « غیر الصحیح » و « حضرته الوفاة » و « عند موته » و « عند وفاته »[6] .

ما تا اینجا دو قول بیان کردیم، یک قول این است که مترقّب یا مخوف باشد، قول دوم اطلاق دارد، خواه مخوف باشد یا مخوف نباشد.

ولی من در اینجا می‌خواهم هردو قول را به همدیگر نزدیک کنم، یعنی قول شیخ، یحیی ابن سعید حلی و محقق ثانی را با قول محقق اول، علامه و سید کاظم طباطبائی یزدی نزدیک کنم و بگویم که مراد شیخ که می‌گوید المخوف، مطلق مرض باشد، اما تصرفش عند أماراة الموت باشد، اگر می‌گوید:« المرض المخوف»، یعنی تصرف این آدم در هنگامی باشد که آثار موت مشهود است، نظر شیخ اگر این باشد، در واقع نظر شیخ با نظر سه بزرگوار بعدی یکی خواهد بود.

 


[6] رسالة السید الطباطبائی فی منجّزات المریض، ص15.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo