< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

94/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیا در تقیه عدم مندوحه شرط است؟

سخن در این است که آیا عدم مندوحه شرط تقیه است یا نه؟ به بیان دیگر آیا ضیق و نتوانستن و راه فرار نداشتن، شرط تقیه است یا شرط نیست؟ در اینجا سه قول است:

1: قول اول این است که شرط نیست، یعنی انسان می تواند هم در سعه تقیه کند و هم در ضیق، هم می تواند در جای امن نماز بخواند که اصلاً تقیه نباشد، و هم می‌ تواند با آنها (اهل سنت).

2: ‌قول دوم این است که شرط « تقیه» ضیق و نداشتن مندوحه است، تقیه در این است نتواند مگر در همین مورد

3: قول سوم، قول محقق ثانی است،‌کلام محقق ثانی دقت دارد، ایشان می‌فرماید اعمالی را که انسان بر وفق تقیه بجا می‌آورد، یا دلیل بالخصوص دارد یا دلیل بالخصوص ندارد،‌ا گر دلیل بالخصوص دارد مانند نماز جماعت، در اینجا عدم مندوحه و ضیق شرط نیست، اما اگر اعمالی که دلیل بالخصوص ندارد، بلکه می خواهیم روی قواعد پیش می‌رویم، ‌مانند وضو با نبیذ یا نماز خواند بر خلاف قبله یا نماز همراه با تکتف، می‌فرماید اگر این آدم انجام داد و هنوز وقت باقی است حتماً‌ باید اعاده کند، اما اگر وقت باقی نیست و جنبه قضاست، در آنجا باید ببینیم که آیا دلیل بر اعاده یا بر قضا است یا نه؟

اگر دلیل بر قضا باشد، قضا کند و الا قضا لازم نیست، پس تفصیل محقق ثانی این است اگر عملی را بر طبق تقیه انجام داد، اما هنوز باقی است که این عمل را به صورت صحیح انجام بدهد، حتما باید اعاده کند، یعنی اگر امکان اعاده به صورت صحیح است، حتما باید ‌اعاده کند.

اما اگر وقت گذشت و امکان اعاده پیدا نشد،‌ نسبت به قضا،‌ ایشان (محقق ثانی) می گوید من معتقدم که قضا به امر جدید است، اگر امری هست،‌چه بهتر،‌اما اگر امری در کار نباشد، چون « القضاء بأمر جدید» و اما در اینجا امر جدید نداریم پس عمل این آدم صحیح است و قضا لازم نیست.

به بیان دیگر طبق نظر محقق ثانی در اعاده شرطی نیست و حتما باید اعاده کند، اما نسبت به قضا، بستگی دارد به اینکه امر جدیدی است یا امر جدیدی نیست؟

دیدگاه استاد سبحانی

‌ ما قول اول را انتخاب کردیم، چنانچه شیخ انصاری هم در رساله تقیه خودش قول اول را انتخاب کرده است، ولی ما نسبت به مدعای خود، یک دلیل بیشتر نداریم که آن را به سه نحو بیان می‌کنیم، آن کدام است؟ اطلاق ادلة، روایاتی که ما خواندیم، ‌چه روایات عامه و چه روایات خاصه،‌ هیچکدام شان مقید به ضیق و عدم مندوحه نیست، ما این مطلب را به سه بیان تقریب بیان خواهیم کرد.

تقریب اول

تقریب و بیان اول این است که ما هر چه به این روایات نگاه می‌ کنیم، چه روایات عامه و چه روایات خاصه،ا صلاً‌ندیدیم که ائمه اهل بیت بگویند اگر می‌توانی در جای دیگر انجام بدهید، آنجا نماز و عمل تقیه‌ای را انجام بدهید، اما اگر می‌توانی با آنها (اهل سنت) عمل را انجام بدهید، اصلاً‌ در این روایات قیدی بنام عدم مندوحه یا ضیق نیست.

تقریب دوم

تقریب و بیان ثانی این است اگر واقعاً تقیه اصحاب ائمه ع مشروط به این بوده که اگر می‌توانی در جای دیگر نماز بخوانی، آنجا نمازت را ببخوان، و اگر نمی‌توانی در همین جا بخوان،‌ اگر این باشد، این اسباب درد سر اینها (شیعه) می‌شد، چون اگر موقع نماز یک مرتبه همه از مسجد الحرام یا مسجد النبی بیرون می‌رفتند، قهراً مسجد خالی از شیعه می‌شد و همین باعث درد سر و شناسائی آنها می‌ گردید.

قبل از انقلاب هنگامی که أذان آنها (سعودی ها ) شروع می‌شد، همه ایرانی ها از مسجد الحرام و مسجد النبی بیرون می‌شدند و این کار خیلی زننده بود، اما بعد از انقلاب که فتوای امام خمینی (ره) آمد، وضع کاملاً تغییر کرد و الآن خیلی وضع خوبی پیدا کرده چون ایشان (حضرت امام) یا در موقع نماز آنجا نباشید و یا اگر هستید با آنها نماز بخوانید.

بنابراین، بیان دوم این است که اگر اصحاب ائمه ع مقید به ضیق و عدم مندوح بودند، موقعی که اذان است و چنانچه می‌توانند جای دیگر نماز بخوانند، از مسجد بیرون بروند، این حالت زنندگی برای آنها داشت، حضرت اصلاً به یک چنین چیزی امر نمی‌کرد.

تقریب سوم

التفصیل بین ما إذا کان متعلق التقیة مأذوناً فیه بخصوصه کغسل الرجلین فی الوضوء و التکتف فی الصلاة، فإذا فعل علی الوجه المأذون فیه کان صحیحاً‌ مجزیّاً و إن کان للمکلّف مندوحة، التفاتاً إلی أنّ الشارع أقام ذلک مقام المأموربه حین التقیة.

پس اگر دلیل بالخصوص دارد، اصلاً قضا و اعاده مطرح نیست و حضرت این عمل را جای صحیح گذارده.

و أمّا إذا کان متعلّقها ممّا لم یرد فیه نص بالخصوص کفعل الصلاة إلی غیر القبلة، و الوضوء بالنبیذ أو مع الإخلال بالموالاة فی الوضوء، فإنّ للمکلّف إذا اقتضت الضرورة موافعة أهل الخلاف فیه فهو، لکن إن أمکن له الإعادة فی الوقت وجب، و لو خرج الوقت ینظر فی دلیل یدلّ علی القضاء فإن حصل الظفر به أوجبناه، و إلّا فلا، لأنّ القضاء إنّما یجب بفرض جدید»[1] .

و یدلّ علی عدم الشرطیة أمور:

مقتضی الإطلاق عدم الاشتراط

و یقرر ذلک بوجوه ثلاثة:

1: یدلّ علی کفایة‌ العمل مطلقاً، سواء أکانت هناک مندوحة عرضیة – عرضیه این است که در همان حالی که با آنها نماز می‌خوانم، در همان حال می‌توانم در غرفه و اتاق خودم نماز بخوانم - أو طولیة – طولیه این است که در این حالت،‌غیر از اینجا، جای دیگر نیست، اما یک ساعت دیگر برای من امکان اینکه در جای دیگر بخوانم وجود دارد- أو لم یکن، الإطلاقات الدّالة علی جواز التقیة و إجزاء ما یأتی به تقیة عن والواجب الواقعی من دون تقییدها بعدم وجود المندوحة مع کثرة الابتلاء بالمسألة،‌ فلو کان عدم المندوحة شرطاً لنبّه به الإمام ع فی غیر واحد من الروایات، و حمل ما مرّ من الروایات المجوّزة للتّقیة الخاصّة أو العامة علی ما إذا لم یتمکّن المکلّف من العمل إلّا فی مکان أو زمان خاص، حمل لها علی الفرد غیر الغالب فان مصبها، ما إذا کان فی وسع المکلّف أن یصون نفسه عن الابتلاء بالتقیة.

2: الآن می‌خواهیم اطلاق را به وجه دیگر بیان کنیم، آن این است که حضرت شیعیان را مقید کرده به اینکه اینها بتوانند موقع نماز از مسجد بیرون بروند، و الا نماز بخوانند، اگر این باشد، این یک امر حرجی است و بسیار کار بدی می‌شود، یعنی آن غرضی که ما از تقیه داریم عملی نمی‌شود فلذا انگشت نما می‌شویم.

أنّ درس حیاة ‌أصحاب الأئمة فی أعصارهم یقف علی أنّهم کانوا مخالطین مع غیرهم خلطة فی التجارة و الضیافة و السفر و الحضر إلی غیر ذلک من أنواع المناسبات التی کانت تجمعهم، فلذلک رخّصوا فی مقام العمل بتطبیق التکلیف علی ما علیه المخالف دون أن یفتشّ عن إمکان فرض آخر للعمل، فلو کانت المخالطة و المتابعة مشروطة بعدم المندوحة، لزمهم ترک المخالطة و ترک المجالسة فی مواقع العبادة، و هذا غیر المفروض فی الروایات حیث فرضهم معاشرین مع المخالفین فأمرهم بالتقیة.

نفرموده که شما موقع نماز بیرون بروید،‌چون اگر این را فرموده بود، آن هدف عملی نمی‌شود.

3: ما ذکره الشیخ الأنصاری قال: إن ارید عدم المندوحة حین العمل من تبدیل موضوع التقیة بموضوع الأمن، کأن یکون فی سوقهم و مساجدهم، و لا یمکن فی ذلک الحین من العمل علی طبق الواقع إلّا بالخروج إلی مکان خال أو التحیّل فی إزعاج من یتّقی منه عن مکانه لئلّا یراه فالأظهر فی الأخبار التقیة عدم اعتباره- شیخ انصاری می‌فرماید اگر مقصود کسی که می‌گوید عدم مندوحه شرط است، یعنی تقیه مقید است به موضوع الأمن، آیا تقیه مقید است به موضوع امن یا مقید است به موضوع عدم الأمن؟ شیخ انصاری می‌فرماید کسانی که می‌گویند عدم مندوحه شرط است، می‌خواهند بگویند تقیه را رها کن، عمل را در جای دیگر که امن و امان است بخوان، اگر این را بگوید،‌ این حرف بر خلاف روایات است، یعنی اینکه حضرت بفرماید موضوع را تبدیل به موضوع دیگر کن، تقیه در موضوع خطر است، موضوع (خطر) را تبدیل به موضوع امن کن -، إن ارید عدم المندوحة حین العمل من وجوب - یعنی کلمه وجوب را در تقدیر بگیریم و بگوییم: من وجوب تبدیل موضوع ...- تبدیل موضوع التقیة بموضوع الأمن، إذ الظاهر منها الإذن بالعمل علی التّقیة فی أفعالهم المتعارفة من دون إلزامهم بترک ما یریدون فعله بحسب مقاصدهم العرفیة أو فعل ما یجب ترکه کذلک، مع لزوم الحرج العظیم فی ترک مقاصدهم و مشاغلهم لأجل فعل الحق بقدر الإمکان.

علی ای حال، ما یک دلیل را به سه صورت نقل کردیم، اولاً؛ ما تمسک به اطلاقات کردیم، بیان دوم، تمسک کرد به عمل صحابه، عمل اصحاب پیغمبر اکرم ص در مساجد. بیان سوم این است که اگر کسی عدم مندوحه را شرط می‌کند، در واقع می‌خواهد بگوید بر مکلّف لازم است خطر را تبدیل به امن کند یا خودش بیرون برود یا او را بیرون کند و همه اینها علی خلاف روایات است.

علاوه براین، تقیه برای این است که کار را برای شیعه آسان کند، ولی آن گونه که شما می‌گویید، کار را بر شیعه مشکل می‌کند.

مع أنّ التقیة إنّما شرّعت تسهیلاً للأمر علی الشیعة و رفعاً للحرج عنهم، مع أنّ التخفّی عن المخالفین فی الأعمال ربّما یؤدّی إلی اطلاعهم علی ذلک، فیصیر سبباً لتفقدهم و مراقبتهم للشیعة وقت العمل، فیوجب نقض غرض التقیة»[2] . دلیل ما تمام شد.

کسانی که می‌ گویند عدم مندوحه شرط است، اینها به یک رشته روایات استدلال کرده‌اند، بخش اول از روایات، روایاتی است که می‌گویند اگر در خانه نماز خواندی، برو در مسجد با آنها هم نماز بخوان، این روایات اصلاً دلالت بر مطلب نمی‌کند، روایت نمی‌گوید که حتما در خانه نماز بخوان،بلکه قضیة شرطیة، یعنی اگر در خانه نماز خواندی، بعداً برو در مسجد و با آنها نماز بخوان،

ما دلّت علی الصلاة فی البیت ثمّ الحضور

دلّت روایات علی أنّه یصلّی فی منزله لنفسه ثمّ یخرج إلی الصلاة نظیر:

1: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: « مَا مِنْكُمْ أَحَدٌ يُصَلِّي صَلَاةً فَرِيضَةً فِي وَقْتِهَا ثُمَّ يُصَلِّي مَعَهُمْ صَلَاةً تَقِيَّةً وَ هُوَ مُتَوَضِّئٌ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِهَا خَمْساً وَ عِشْرِينَ دَرَجَةً فَارْغَبُوا فِي ذَلِك‌»[3] .

این قضیه یک قضیه شرطیه است، چون نمی‌گوید این کار را بکنید، بلکه می‌گوید اگر این کار را کردید، کار خوبی است. اما اگر این کار را نکردیم و خودمان در مسجد رفتیم و مستقلاً نماز خواندیم، این دلالت بر بطلان عمل نمی‌کند.

2: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: « مَا مِنْ عَبْدٍ يُصَلِّي فِي الْوَقْتِ وَ يَفْرُغُ ثُمَّ يَأْتِيهِمْ وَ يُصَلِّي مَعَهُمْ وَ هُوَ عَلَى وُضُوءٍ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ خَمْساً وَ عِشْرِينَ دَرَجَة»[4] .

الاستدلال، الاستدلال، الجواب، الجواب.

3: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَرَّجَانِيِّ – ارّجان، یک منطقه‌ای است در جنوب ایران- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «مَنْ صَلَّى فِي مَنْزِلِهِ ثُمَّ أَتَى مَسْجِداً مِنْ مَسَاجِدِهِمْ فَصَلَّى فِيهِ خَرَجَ بِحَسَنَاتِهِمْ»[5] .

4: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيد عَنْ مَرْوَكِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ نَشِيطِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ: « قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ مِنَّا يُصَلِّي صَلَاتَهُ فِي جَوْفِ بَيْتِهِ مُغْلِقاً عَلَيْهِ بَابَهُ ثُمَّ يَخْرُجُ فَيُصَلِّي مَعَ جِيرَتِهِ تَكُونُ صَلَاتُهُ تِلْكَ وَحْدَهُ فِي بَيْتِهِ جَمَاعَةً؟ فَقَالَ الَّذِي يُصَلِّي فِي بَيْتِهِ يُضَاعِفُهُ اللَّهُ لَهُ ضِعْفَيْ أَجْرِ الْجَمَاعَةِ تَكُونُ لَهُ خَمْسِينَ دَرَجَةً وَ الَّذِي يُصَلِّي مَعَ جِيرَتِهِ يَكْتُبُ لَهُ أَجْرَ مَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ ص- وَ يَدْخُلُ مَعَهُمْ فِي صَلَاتِهِمْ فَيُخَلِّفُ عَلَيْهِمْ ذُنُوبَهُ وَ يَخْرُجُ بِحَسَنَاتِهِمْ»[6] .

5: وَ عَنْهُ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: « قُلْتُ إِنِّي أَدْخُلُ الْمَسْجِدَ وَ قَدْ صَلَّيْتُ فَأُصَلِّي مَعَهُمْ فَلَا أَحْتَسِبُ بِتِلْكَ الصَّلَاةِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ أَمَّا أَنَا فَأُصَلِّي مَعَهُمْ وَ أُرِيهِمْ أَنِّي أَسْجُدُ وَ مَا أَسْجُد»[7] .

هیچکدام از اینها دلالت ندارند، فقط دلالت دارد بر اینکه چنانچه کسی در خانه نماز خواند و سپس در مسجد رفت و با آنها (اهل سنت) نماز خواند ثواب دارد.

6: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ: « قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع كَيْفَ تَصْنَعُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ- قَالَ كَيْفَ تَصْنَعُ أَنْتَ قُلْتُ أُصَلِّي فِي مَنْزِلِي ثُمَّ أَخْرُجُ فَأُصَلِّي مَعَهُمْ قَالَ كَذَلِكَ أَصْنَعُ أَنَا»[8] .

هیچکدام از اینها دلالت ندارند، فقط دلالت دارند بر اینکه اگر کسی در خانه نماز خواند، اگر در مسجد برود و با آنها هم نماز بخواند ثواب دارد، معلوم می‌شود که حضرت در خانه نماز می‌خواند بعداً به جماعت شرکت می‌کند، نماز ظهر را می‌خواند یا جمعه؟ جمعه شرائط دارد، مگر اینکه در خانه شرائط فراهم باشد، اقلاً پنج نفر می‌خواهد.

7: وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ نَاصِحٍ الْمُؤَذِّنِ قَالَ: « قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي أُصَلِّي فِي الْبَيْتِ وَ أَخْرُجُ إِلَيْهِمْ قَالَ اجْعَلْهَا نَافِلَةً وَ لَا تُكَبِّرْ مَعَهُمْ فَتَدْخُلَ مَعَهُمْ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّ مِفْتَاحَ الصَّلَاةِ التَّكْبِيرُ.»[9] .

معلوم می‌شود یکنوع هماهنگی با آنهاست، چون اگر تکبیر نگوید داخل در نماز نمی‌شود.

اقول: إنّ الروایات السبع تدلّ علی جواز الصلاة فی البیت، ثمّ الصلاة معهم، و مع ذلک کلّه لا یدلّ علی انحصار الوظیفة به و أنّه لو لم یصلّ فی البیت و صلّی معهم لا یکفی، و قد عرفت ما دلّ علی جواز الاعتداد، فالجمع بینهما عندئذ یحمل هذه الرویات علی الاستحباب.

انسان اول نماز را تنها بخواند بعداً‌ با آنها جماعة بخواند، و الا قضیه شرطیه لا یدلّ علی إیجاد الشرط، این قانون کلی است، ان استطاع فحجّ، اما کسب استطاعت واجب نیست.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo