< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

94/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعدة لیس ممّا حرّم الله إلّا و قد أحلّه لمن اضطر إلیه
هیچ حرامی نیست مگر اینکه در موقع اضطرار حلال می شود.
نام این قاعده از خود روایت اخذ شده، یعنی عین همین عبارت در روایت هم آ‌مده و آن این است که هر چیزی را که خدا حرام شمرده، آن را در حال اضطرار حلال شمرده است، قهراً می‌شود از عناوین ثانویه، کار عناوین ثانویه این است که عناوین اولیه را محدود می‌کند، شهید مطهری در بعضی از نوشته‌های خود گفته است که عناوین ثانویه، عناوین اولیه را کنترل می‌کند، یعنی عناوین ثانویه نسبت به احکام عناوین اولیه جنبه کنترلی دارد آنهم در حد خاص، ولی ما به جای کنترل از کلمه تحدید استفاده می‌کنیم و می‌گوییم عناوین ثانویه، احکام عناوین اولیه را تحدید می‌کند و می‌ گوید احکام عناوین اولیه در صورتی است که اضطرار نباشد.
البته احکام اولیه اطلاق دارد، اطلاقش هم صورت اضطرار را می‌گیرد و هم صورت غیر اضطرار، اما با توجه با این روایات و آیات، قهراً احکام اولیه محدد به غیر صورت اضطرار می شود، و رمز خاتمیت اسلام هم در همین است و از همین جا انسان می‌فهمد قوانینی که در 1400 قبل تشریع شده است چگونه می‌ تواند یک جامعه ای را که بعد از 1400سال آمده آنهم با فرهنگ های مختلف اداره می‌کند، ا گر این عناوین ثانویه نبود، احکام اسلام نمی توانست قابل اجرا باشد، اگر می‌گفت شما حتی حتی در صورت اضطرار هم اجتناب کنید، چنین دستوری عملی نبود، ولذا عناوین ثانویه نسبت به عناوین اولیه یکنوع نرمش و مرونت می‌دهد، در اینجا باید در چند مورد بحث کنیم.
أدله قاعده
ما قبلا گفتیم که انسان هر مسأله‌ای را که بحث ‌می‌کند، اول باید سراغ دلیل قرآنی برود و سپس سراغ روایات برود،در مرحله سوم باید تلاش کند که این قاعده، یک قاعده عامی باشد، یعنی از اول کتاب طهارت گرفته تا آخر کتاب دیات را شامل بشود.
این قاعده همانطور که واجبات را محدود می‌کند، محرمات را هم محدود می‌کند، آخرین مطلب این است که نباید این قاعده دست افراد شهوت ران بیفتد تا بگوید:« لیس ممّا حرمّ الله إلّا أحلّه لمن اضطّر إلیه» و من مضطر به زنا هستم، پس طبق این قاعده من می‌توانم زنا کنم.
کسی نمی‌نتواند یک چنین حرفی را بزند، ‌چون این در جایی است که ملاک واقع اقوی نباشد، اما اگر ملاک واقع اقوی باشد، این قاعده زورش به آن نمی‌رسد، عین این مسأله را در تقیه خواهیم گفت، چون تقیه در جایی است که واقع ملاکش اقوی نباشد، مثلاً اگر ظالمی، مرا وادار به کشتن کسی کند، من نمی‌توانم با تمسک به این قاعده « لیس م لیس ممّا حرّم الله إلّا و قد أحلّه لمن اضطر إلیه» او را بکشم، زیرا قاعده اضطرار در جایی است که واقع اقوی ملاکاً نباشد.
ادله قاعدة از آیات
ادله‌ای که ما از قرآنن کریم می‌آوریم، آیاتش در سوره بقره، مائده و نحل است:
1: «إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيكُمُ الْمَيتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[1]
کلمه « أُهِلَّ » به معنای تزکیه است، اما به دو شرط،‌ «غَيرَ بَاغٍ » باغ، یعنی کسی که خنزیر را می‌خورد و از خوردن آن لذت می‌برد، غیر باغ، یعنی نظرش حرام نباشد، «وَلَا عَادٍ » یعنی بیش از سد جوع نخورد، «عَادٍ» به معنای متجاوز است، بخورد، اما نه برای لذت،‌بخود اما به مقدار سد جوع، نه بیش از آن،‌در این صورت،‌بنا براین، «بَاغٍ» به معنای گنهکار است، «عَادٍ » هم به معنای متجاوز، این در سوره نحل است و سوره نحل سوره مکی است.
2: «حُرِّمَتْ عَلَيكُمُ الْمَيتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ - الْيوْمَ يئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا - فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[2]
«وَالْمُنْخَنِقَةُ» یعنی ریسمان به گردنش بیندازند و او را خفه کنند، خنق، یعنی خفه کردن، حیوانی را که خفه کنند حرام است، «وَالْمَوْقُوذَةُ» آنقدر بر سرش چوب بزنند تا از بین برود، «وَالْمُتَرَدِّيةُ» از بالای کوه و بلندی افتاده و مرده، «تردّی» یعنی از بالای کوه یا جای بلندی افتادن است « وَالنَّطِيحَةُ» شاخ به شاخ شدن، دو گوسفند یا گاو را به جان هم می‌اندازند و آنها آنقدر به کله‌ای همدیگر می‌زنند که می‌میرند، این چهار تا حرام است، « وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ» حیوان درنده گوسفندی را گرفته و کشته، خوردن گوشتش حرام است مگر اینکه حلقش سر جایش باشد، یعنی چوپان برسد و او را به موقع ذبح کند «إِلَّا مَا ذَكَّيتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ» ذبح می‌کنند تا قربانی بت ها باشد، «وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ »، همان بخت آزمایی که سابقاً (زمان رژیم طاغوتی شاه) در ایران بود، « ذَلِكُمْ فِسْقٌ» ، چرا می‌گوید «ذَلِكُمْ فِسْقٌ»؟ در قرآن این تعبیر ها زیاد آمده، ذا، یعنی اینها، أیها المخاطبون، «فِسْقٌ» کلمه «ذَلِكُمْ»‌ مبتداست و کلمه «فِسْقٌ» خبرش می‌باشد، «ذَلِكُمْ»‌ می‌گوید تا مخاطب را هم برساند. «فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» کلمه «جنف یجنف» به معنای «مال و یمیل» است، «غَيرَ مُتَجَانِفٍ»، أی غیر متمائل للإثم، اثم کدام بود اینکه یا برای لذت بخورد یا برای سیر شدن.
فقد أجاز فی المجاعة الانتفاع باللحوم المحرّمة بشرط أن لا یکون عاصیاً إمّا بأن لا یکون باغیاً أو عادیاً.
بحث کلامی
ما معتقدیم وسط آیه «الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا» در غدیر نازل شده است و برای این مدعای خود چند دلیل مطلب داریم:
الف؛ دلیل اول این است که اگر این وسط را برداریم، نظم آیه بهم نمی‌خورد، قرآن یک کتابی است که اگر یک کلمه‌اش بر داری،‌نظامش بهم می‌خورد، ولی در اینجا اگر برداریم، نظامش بهم نمی‌خورد، پیامبر اکرم ص عمداً فرموده که این آیه را در همین جا قرار بدهید، به امر پیامبر اکرم آیه را در اینجا گذاشتند. چرا در اینجا گذاشته اند ؟ برای اینکه ایجاد حساسیت نکند، این ایجاد حساسیت کرد، یعنی این برای سران صحابه سنگین بود که بیست سال با پیامبر اکرم باشند و در چنین روزی آنها را کنار بزند و یک نفر را معین کند، فلذا فرمود این را در وسط بگذارید، چرا؟ تا ایجاد حساسیت نکند، باز تکرار می‌کنم که جای این آیه همین جاست و به امر پیامبر اکرم هم اینجاست، یعنی خود آن حضرت فرموده که همین جا بگذارید، کراراً آیاتی نازل شده استکه پیامبر ص فرموده: « ضعوها فی سورة کذا بعد آیة کذا»، این هم به امر پیامبر اکرم بوده،‌دلیلش هم این است که اگر از آنجا برداریم، اصلاً آیه تام نیست.
ب؛ دلیل دیگر این است که البته این گذرا است،شما می گویید: «الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا»، اهل سنت و من جمله فخر رازی می‌گویند جای آیه، همین جاست، چون خداوند منان یازده حکم تحریم را گفت، سپس فرمود «الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا»، ما در جواب فخر رازی می‌گوییم: جناب فخر رازی! این احکام در قرآن قبل از این هم آمده، یکی همان سوره نحل است که سوره مکی می باشد و این آیه مکی است و اگر شما می‌ گویید این آیه «الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا»بر گردد به این احکام، این احکام که قبلاً هم آ‌مده، در سوره نحل آمده، حتی ‌در سوره بقره هم آمده « إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيكُمُ الْمَيتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[3]. و سوره مائده آخرین سوره‌ای است که بر پیامر نازل شده است و بعد از این سوره، سوره دیگری بر آن حضرت نازل نشده است، ما ‌عین این مطلب را در آیه مبارکه تطهیر گفتیم «إِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا »[4].اگر این آیه را از وسط برداریم، آنگاه قبل و بعد آیه را بهم ضمیمه کنیم، آیه کامل است، معلوم می‌شود که پیامبر اکرم ص امر کرده است که این آیه را در همین جا قرار بدهند، در سوره ا حزاب است، چون ماقبلش در باره زنان رسول خداست، ما بعدش نیز در باره آنها می باشد، در وسط راجع به اهل بیت است،‌این یک آیه مستقل است که به امر پیامبر اکرم در اینجا قرار گرفته است،‌به چه دلیل؟ اگر این آیه را برداریم ما قبل و مابعد آیه را با همدیگر ضمیمه کنیم، اصلاً نظام آیه بهم نمی‌خورد. چرا پیامبر اکرم فرموده اینجا بگذارید؟
‌تا ایجاد حساسیت نکند، ما الآن در عصر خود هستیم، در آن زمان چه حساسیتی در این مسائل بوده است، خدا بهتر می‌داند ولذا محترمانه در وسط قرار گرفته تا ایجاد حساسیت نکند.
3: «وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُمْ مَا حَرَّمَ عَلَيكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيهِ وَإِنَّ كَثِيرًا لَيضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَيرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ»[5].
استدلال ما به آیه تمام شد، ولی در اینجا دچار مشکل هستیم، مشکل این است که مجموع آیات را که مطالعه کردیم،‌همه‌اش در باره لحوم و گوشت است و حال آنکه ما می‌خواهیم قاعده اضطرار را از اول کتاب طهارت تا آخر کتاب دیات پیاده کنیم، بنابراین، ناچاریم که علاوه براین آیات مبارکه، سراغ روایت هم برویم.
‌البته ممکن است کسی بگوید من از این آیات الغای خصوصیت می‌کنم، میزان اضطرار است، میزان لحم نیست و اگر لحوم را گفته از باب قید وارد، در مورد غالب است، در آن زمان غالباً اضطرار در مجاعه و در مورد گوشت بوده است، الغای خصوصیت از آیات می‌کنیم و قائل به اعم می‌شویم.
ادله از روایات
1: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ فَإِنْ مَاتَ رَجُلٌ مُسْلِمٌ- وَ لَيْسَ مَعَهُ رَجُلٌ مُسْلِمٌ- وَ لَا امْرَأَةٌ مُسْلِمَةٌ مِنْ ذَوِي قَرَابَتِهِ وَ مَعَهُ رِجَالٌ نَصَارَى- وَ نِسَاءٌ مُسْلِمَاتٌ لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُنَّ قَرَابَةٌ قَالَ يَغْتَسِلُ النَّصَارَى ثُمَّ يُغَسِّلُونَهُ فَقَدِ اضْطُرَّ وَ عَنِ الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ تَمُوتُ وَ لَيْسَ مَعَهَا امْرَأَةٌ مُسْلِمَةٌ- وَ لَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ مِنْ ذَوِي قَرَابَتِهَا وَ مَعَهَا نَصْرَانِيَّةٌ وَ رِجَالٌ مُسْلِمُونَ- قَالَ تَغْتَسِلُ النَّصْرَانِيَّةُ ثُمَّ تُغَسِّلُهَا» [6].
از اینجا ما می‌توانیم استفاده کنیم که این آیات، عموم را می‌رساند چون حضرت روی عموم تکیه می‌کند.
2: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُجْنِبُ فِي الثَّوْبِ أَوْ يُصِيبُهُ بَوْلٌ وَ لَيْسَ مَعَهُ ثَوْبٌ غَيْرُهُ قَالَ يُصَلِّي فِيهِ إِذَا اضْطُرَّ إِلَيْه‌»[7].
ممکن است ما در اینجا کلام سید عبد الفتاح مراغی تکرار کنیم، ایشان گفت بعضی از اینها فتوای ائمه ع است، یعنی از آیات قرآن استفاده می‌کنند، یعنی جنبه وحیی و حنبه حدیثی ندارد، حضرت در اینجا تکیه می‌کند بر اضطرار.
3: «مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ: سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يَجِدُّ بِهِ السَّيْرُ أَ يُصَلِّي عَلَى رَاحِلَتِهِ قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ وَ يُومِئُ إِيمَاءً وَ كَذَلِكَ الْمَاشِي إِذَا اضْطُرَّ إِلَى الصَّلَاةِ »[8].
و من المعلوم أنّ المقنعة هو الفقه المنصوص محذوف الاسناد، فقد صار الاضطرار سبباً لسقوط الرکوع و السجود و الانتقال إلی الإیماء.
4: « وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حُسَيْنٍ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: (سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع) عَنِ الْمَرِيضِ هَلْ تُمْسِكُ لَهُ الْمَرْأَةُ شَيْئاً فَيَسْجُدَ عَلَيْهِ فَقَالَ لَا، إِلَّا أَنْ يَكُونَ مُضْطَرّاً لَيْسَ عِنْدَهُ غَيْرُهَا وَ لَيْسَ شَيْ‌ءٌ مِمَّا حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا وَ قَدْ أَحَلَّهُ لِمَنِ اضْطُرَّ إِلَيْهِ »[9].
این حدیث راجع به مریضی است که نمی تواند سجده کند، همسرش مهر را جلوی پیشانی اش می گیرد تا او سجده کند، حضرت می فرماید اشکالی ندارد.
و هنا صار الاضطرار سبباً لسقوط شرط السجود علی النحو المألوف، بل یکفی تقدیم شیء ممّا یصحّ السجود باتجاه جبهته.



[1]سوره نحل، آیه 115.
خداوند، تنها مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را با نام غير خدا سر بريده‌اند، بر شما حرام کرده است؛ اما کساني که ناچار شوند، در حالي که تجاوز و تعدي از حد ننمايند، (خدا آنها را مي‌بخشد؛ چرا که) خدا بخشنده و مهربان است.».
[2]سوره مائده، آیه 3.
«گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حيواناتي که به غير نام خدا ذبح شوند، و حيوانات خفه‌شده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرت‌شدن از بلندي بميرند، و آنها که به ضرب شاخ حيوان ديگري مرده باشند، و باقيمانده صيد حيوان درنده -مگر آنکه (بموقع به آن حيوان برسيد، و) آن را سرببريد- و حيواناتي که روي بتها (يا در برابر آنها) ذبح مي‌شوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (همچنين) قسمت کردن گوشت حيوان به وسيله چوبه‌هاي تير مخصوص بخت آزمايي؛ تمام اين اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آيين شما،مأيوس شدند؛ بنابر اين، از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دين شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم- اما آنها که در حال گرسنگي، دستشان به غذاي ديگري نرسد، و متمايل به گناه نباشند، (مانعي ندارد که از گوشتهاي ممنوع بخورند؛) خداوند، آمرزنده و مهربان است».
[3]سوره بقره،آیه 173.
خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را نام غير خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام کرده است. (ولي) آن کس که مجبور شود، در صورتي که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهي بر او نيست؛ (و مي‌تواند براي حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد؛) خداوند بخشنده و مهربان است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo