< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

93/11/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم صلاة الجماعة بالاستدارة حول الکعبة
عرض کردیم که در صلات استداره‌ای،‌دو مشکل وجود دارد،‌ مشکل اول تقدم المأمومین علی الإمام است، مشکل دوم عبارت بود از: مواجهة المأموم مع الإمام، آنهم در بعضی از موارد.
بیان محقق حلی
مرحوم محقق می‌فرماید در اینکه ماموم نباید بر امام مقدم بشود، مسأله کاملاً اجماعی است، یعنی ‌فقها اتفاق کلمه دارند که ماموم باید مقدم نباشد، اما اینکه تاخر شرط است یا نه؟ مورد اختلاف است، ‌اما در اینکه تقدم نباشد جای بحث نیست بلکه یک امر اتفاقی است.
فقدان دلیل لفظی در مسأله
البته در اینجا دلیل لفظی نداریم که بگوید: یشترط أن یکون المأموم أن لا یکون متقدماً علی الإمام، چنین عبارتی نداریم،‌بعضی در اینجا سوء استفاده می‌ کنند و می‌گویند حالا که دلیل لفظی نداریم، پس ‌چه داعی داریم که در کعبه قائل به این بشویم، بلکه باید بگوییم در جایی که تقدم امکان پذیر است،‌ماموم مقدم بر امام نشود، اما در مسجد الحرام که در بعضی از موارد امکان پذیر نیست، در آنجا شرط نیست.
به بیان دیگر اجماع دلیل لبی است و در دلیل لبی قدر متیقن را می‌گیرند،‌قدر متیقن مثل خط مستقیم است و در خط مستقیم ماموم نباید بر امام مقدم باشد،‌اما در دائره‌ای دلیل نداریم، شما گفتید که ما دلیل لفظی نداریم،‌جایی که دلیل لفظی نباشد و مسأله دلیلش فقط اجماع باشد در اجماع معمولاً به قدر متیقن عمل می‌کنند،‌قدر متیقن خط مستقیم است و در خط مستقیم ماموم نباید جلوتر از امام بایستد،‌اما دائره‌ای شد،‌در آنجا چون دلیل نداریم،‌اشکالی ندارد.
یلاحظه علیه: ما در جواب چنین افرادی می‌گوییم: شما اشتباه می‌کنید. چرا؟ چون همه جا در اجماع به قدر متیقن اخذ نمی‌کنند به شرط اینکه معقد اجماع مطلق نباشد، اگر معقد اجماع اطلاق شد اخذ به اطلاق می‌کنند، اینجا اجماع داریم که:« أن لا یتقدم علی الإمام»،‌مصب اجماع اگر اطلاق پیدا کرد،‌ اخذ به قدر متیقن می کنند،.
البته ما هم قبول داریم که در ادله لبیّه اخذ به قدر متیقن می‌کنند، منتها اخذ به قدر متیقن برای خودش شرط دارد و شرطش هم این است که:« أن لا یکون معقد الإجماع أمراً مطلقاً ».
خلاصه باید توجه داشت آنچنان نیست که هر کجا دلیل ما لبی شد،‌ باید قدر متیقن را اخذ کرد، بله! قدر متیقن در جایی است که معقد اجماع مطلق نباشد،‌ معقد اجماع در اینجا مطلق است،‌همان گونه که عبارت محقق حاکی از آن است.
«والذی یشهد بذلک» اگر امامی هست و در حالت امامت وضعش بهم خورد، مثلاً غش کرد و از هوش رفت یا مشکل دیگری پیدا کرد که نتوانست نماز را ادامه بدهد، می‌گویند امام کنار برود یتقدم أحد من المأمومین،‌بقیه نماز را با امام دوم به آخر می‌رسانند،‌معلوم می‌شود که تقدم امر عقلی و واقعی است،‌بله! تاخر محل بحث است که آیا تاخر شرط است یا شرط نیست،‌اما عدم تقدم ماموم شرط است.
وقتی فهمیدیم که:« الدلیل اللبّی یؤخذ بالقدر المتیقن»،‌به شرط اینکه معقد اجماع دارای اطلاق نباشد، حال این پرسش پیش می‌آید که میزان تقدم در مسجد الحرام یا در جای دیگر چیست؟ بگوییم میزان در خط مستوی کاملاً معلوم است و آن اینکه ماموم باید پایش جلوتر از خطی که پای امام در آن قرار گرفته نباشد، فرض کنید فلان نقطه در خط مستقیم است، جایی که امام می‌ایستد،‌ماموم نباید جلوتر از جای پای امام بایستد.
« إنّما الکلام» میزان تقدم در مسجد الحرام چیست؟ اگر بگوییم میزان در مسجد الحرام نسبت امام و ماموم به کعبه است، به این معنی که ‌اگر فاصله امام به کعبه یک متر و فاصله ماموم به کعبه نیم متر بشود، این تقدم است، ‌میزان فاصله امام و ماموم به کعبه است، ‌باید در این دایره که دور می زنند،‌فاصله امام به کعبه هر مقداری باشد،‌ماموم فاصله‌اش به کعبه باید کمتر از آن نباشد. اگر میزان این باشد در بعضی از موارد فاصله ماموم کمتر از فاصله امام است. چرا؟ کسانی که مکّه مشرف شده‌اند، کعبه تقریباً مستطیل است نه مربع، چون مستطیل است در جایی که یک دائره‌ای باشد و امام روی آن دایره بایستد، ماموم هم روی همان دایره بایستد، به جاهای می‌رسد که زاویه کعبه است، فاصله ماموم می‌شود با کعبه دو وجب، در حالی که در بعضی از موارد فاصله‌اش یک متر است، ‌این تقاضای این است که کعبه حکم مستطیل را دارد، آنجایی که با ضلع روبرو هستند، ‌فاصله مساوی است، اما آنجا که از ضلع بر می‌گردد به زاویه، در آنجا فاصله امام به کعبه کمتر از فاصله ماموم است.
پس اگر میزان در « تقدم» کعبه باشد،‌نماز استداره‌ای بعضی از جاها صحیح است، ولی آنجا که با زاویه روبرو می‌شوند، آنجا نماز باطل است، البته در مساجد ما، جای پای امام است، اما میزان در کعبه، جایگاه پای امام نیست بلکه میزان فاصله امام است با کعبه، اگر فاصله مساوی باشد، این در همه دایره ممکن نیست، در بخشی از دایره ممکن است، اما در زاویه مسلماً فاصله کمتر است.
عبارت مسأله
فلو کان الملاک فی التقدّم و التأخّر هو عدم أقربیة المأموم إلی الکعبة من الإمام، بل یکونان متساویین أو یکون المأموم أبعد من الکعبة من الإمام، فلازم ذلک صحة الصلاة استدارة بشرط أن تکون الدائرة التی وقف علیها الإمام غیر الدائرة التی یقف علیها المأموم، و تکون الدائرة الثانیة أبعد و أوسع من الدائرة الأولی حتی تکون المسافة بین المأموم و الکعبة أکثر من المسافة بین الإمام و الکعبة فی عامة الحالات.
و ذلک لأن الکعبة- إذ أنّ أضلاعها غیر متساویة - لما کانت مربعة تقریباً (إذ أنّ أضلاعها غیر متساویة ) فلو دارت علیها دائرة، فخطوط هذه الدائرة بالإضافة إلی الکعبة لیست متساویة، بل ما یحاذی منها الزوایا أقرب مما یحاذی الأضلاع بطبیعة الحال، لفرض کون الکعبة علی شکل المربع المستطیل فالخط المقابل للضلع أبعد من الکعبة بالنسبة إلی الخط المقابل للزاویة بالضرورة کما فی الرسم المرفق (مرفق = پیوست، مانند پیوست نامه ).
و علی ذلک فیجب أن تکون الدائرة التی یقف علیها المأمومون أکبر من الدائرة التی قام علیها الإمام، أی أبعد عن الکعبة فی جمیع النقاط، و إلّا فمجرد کون الفاصل المکانی بین المأموم و الکعبة أکبر منه بین الإمام و الکعبة، لا یکفی – کما هو الظاهر من الکلمات الماضیة – مالم یکن الفصل علی حد یکون الفصل أکبر فی عامة الحالات، و هذا کما فی الرسم التالی
فإن الشرط – أعنی عدم تقدم المأموم – محفوظ فی جمیع الحالات.
و بذلک یعلم أنّ مجرّدش کون المأموم خلفاً أو جانباً بحسب الدائرة البر کالیّة، لا یلازم عدم أقربیّته إلی الکعبة من الإمام، ضرورة زیادة جوانب الکعبة بل لابد أن تکون الدائرة التی وقف علیها المأموم أوسع من الدائرة التی وقف علیها الإمام علی نحو یکون الإمام أقرب إلی الکعبة من المأموم فی عامة الحالات کما هو ظاهر فی الرسم المتقدم.
اما اگر میزان کعبه نیست،‌بلکه همه جا یکسان است همان گونه که در مسجد در خط مستقیم جایگاه پای ماموم، نباید از جای پای امام جلوتر باشد، میزان کعبه نیست کعبه اصلاً میزان نیست،‌همین مقدار که جای پای ماموم جلوتر از جای پای امام نباشد، فرض کنید اگر کعبه‌ای در کار نبود، همگی دایره وار ایستاده بودیم، پاهای سربازان جلوتر از فرمانده نباشد، همین مقدار اگر باشد دیگر فرق نمی‌کند دایره مضیق یا دایره اوسع. چرا؟ چون میزان کعبه نیست، میزان همان است که در مسجد اعظم میزان است، میزان در مسجد اعظم این است که جایگاه پای ماموم جلوتر از جای پای امام نباشد، اگر میزان این باشد،‌دیگر همه جا انسان می‌تواند اقتدا کند به شرط اینکه پای ماموم جلوتر از جای پای او (امام) نباشد کافی است، فرض کنید اگر یک دایره بایستیم و یکی از ما ها امام باشد، دایره‌ای بایستیم همین مقداری که پای یکی از ما ها جلوتر از پای امام نباشد کافی است، ولو در وسط بلا تشبیه اگر کعبه بود،‌چه بسا فاصله بعضی از مامومین به کعبه کمتر بود و فاصله امام بیشتر، ولی میزان کعبه نیست بلکه وجود کعبه کالعدم است میزان همان است که در سایر مساجد هم همان میزان است.
ما عرض کردیم اگر کسی به سرباز خانه رفته باشد، اگر بنا باشد که سربازان به صورت فلانژ و دایره بایستند همین مقدار که پای شان جلوتر از پای فرمانده نباشد، کافی است، ولی اگر یک کمی جلوتر باشد فوراً به وسیله شلاق به پای سرباز می‌زنند که عقب برود، اگر میزان این باشد، دیگر هیچ جا مشکل پیدا نمی‌شود.
در اینجا چه بگوییم آیا بگوییم دوتا میزان داریم،‌در مسجد الحرام یک میزان داریم، یعنی در مسجد غیر حرام میزان همان پای امام است، ‌این بعید است که شرع مقدس بیاید دو میزان برای مامومین قرار بدهد و بگوید اگر در مسجد الحرام هستی،‌میزان در تقدم و تاخر کعبه است، یعنی فاصله امام با کعبه با فاصله ماموم با کعبه.
اما اگر در سایر مکان هاست، همین مقدار که پای ماموم جلوتر از پای امام نباشد کافی است، این حرف بعید است مگر اینکه شما بگویید هردو شرط است، یعنی در مسجد الحرام دوتا شرط داریم یک شرط این است که فاصله‌اش کمتر از امام نباشد، دیگر اینکه جای پای ماموم جلوتر از جای پای امام نباشد، اینهم موافق احتیاط است.
ولی علی الظاهر شرع مقدس یک شرط بیشتر ندارد و آن عبارت است از عدم تقدم، نمی‌تواند بخاطر یک مسجد الحرام دو میزان قرار بدهد، چون ما میلیون ها مکان داریم در آنها یک قاعده باشد، اما در مسجد الحرام قاعده دیگر باشد.
بنابراین، ما مشکل تقدم و تاخر را حل کردیم، مشکل دوم باقی مانده که مواجهه باشد، کسانی که مکه مشرف شده‌اند می‌دانند که امام مقابل باب کعبه می‌ایستد، ماموم آن طرف کعبه است و به او اقتدا می‌کنند، مشکل مشکل مواجهه است آیا می‌توانیم این مشکل را حل کنیم.
عبارت مسأله
و أما لو کان المیزان فی التقدم هو نفس موقف الإمام مع قطع النظر عن الأقربیة و الأبعدیة بالنسبة إلی الکعبة، فحینئذ لو وقف المأمومون علی نفس الدائرة التی وقف علیها الإمام لصدق عدم التقدم، و هذا واضح، مثلاً: لو أمر الضابط الجنود أن یقفوا بشکل دائری، فوقفوا علی خط دائری جنباً إلی جنب فیصدق عدم تقدم أحدهم علی الآخرین.
و إلی ما ذکرنا یشیر صاحب الجواهر بقوله: بإمکان دعوی صدق الخلف أو الجانب، إذ هما بالنسبة إلی کل واحد بحسبه ولو بملاحظة الدائرة البرکالیة.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo