< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

93/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الإحرام من مرحلتین من مکّة
سخن در باره کسی است که وارد عربستان می‌شود در حالی که نه میقاتی پیش رویش است و نه محاذاتی، البته این مبحث مبنی بر این است که محاذات عرفی کافی باشد،‌اما محاذات عقلی کافی نباشد، و الا اگر کسی بگوید محاذات عرفی کافی است،‌مسأله ما موضوع ندارد، ولی ما معتقدیم که محاذات باید عرفی باشد کما اینکه در روایات عبد الله بن سنان آمده بود،‌چون حضرت فرمود به مقدار چند میل از مدینه بیرون بیاید و احرام ببندد که در حقیقت محاذات با مسجد شجره دارد، اینجا چه کنیم؟‌
فتوای اهل سنت در مسأل
اهل سنت در اینجا فتوایش این است که از دو مرحله مکه احرام بندد، مرحله (بنا بر تحقیقی که من کردم) مسافت یک روز مسافر آن زمان است که چهار فرسخ باشد،‌دو مرحله در حدود هشت فرسخ می‌شود، در حقیقت آنها می‌گویند از دو مرحله مکه احرام ببندند،‌دلایلی که برای آن اقامه کرده‌اند بسیار ضعیف است، ‌اولاً گفته‌اند عمر بن خطاب از ذات العرق احرام بست و ذات العرق تا مکه دو مرحله است و ذات العرق میقات نیست،.
ولی ما در جواب آنها گفتیم که ذات العرق خودش میقات عراقی هاست، گاهی دلیل آورده‌اند بر اینکه در روایات داریم که از دو مرحله مکه کسی حق ندارد بدون احرام وارد بشود،‌تمسک به این روایات کرده‌اند که کسی حق ندارد از دو مرحله مکه کسی حق ندارد وارد شود.
‌ما عرض کردیم هر چند این مسأله مسلم است،‌ولی مال کسی است که از میقات عبور کرده، تقصیر کرده،‌احرام نبسته، می‌گوید هنگامی که به دو مرحله مکه رسید، حتماً باید احرام ببندد،‌این ناظر به کسی است که:« مرّ علی المیقات و لم یحرم»‌، چنین آدمی باید از دو مرحله‌ای احرام ببندد، اما مسأله ما جایی است که:« لم یمرّ علی میقات و ما یحاذیه».
‌جناب رافعی یا غزالی گفتند: چون بین میقات و مکه مرحلتین است،‌پس این آدم هم از مرحلتین احرام ببندد،‌ما گفتیم این حرف درست نیست. چرا؟ چون می‌گویید از آن مرحله تا مکه از اقل میقات دو مرحله است،‌ این دلیل نمی‌شود که از آنجا احرام ببندد، بلکه باید بر گردد و از ابعد احرام بندد،.
خلاصه دلایلی که اهل سنت اقامه کرده‌اند سه دلیل است:
الف؛ ‌عمر بن خطاب است که جوابش روشن است.
ب؛ دلیل دوم روایاتی که می‌گویند از دو مرحله نباید بدون احرام رد بشود.
‌ما در مقام جواب عرض کردیم این مال کسی است که:« مرّ‌علی میقات و لم یحرم».
ج؛ دلیل سوم شان استحسان است، چون فاصله اقل مواقیت تا مکه دو مرحله است، پس این آدم هم از دو مرحله مکه احرام ببندد.
فتوای ابن جنید
اتفاقاً ابن جنید نیز همین فتوا را انتخاب کرده، ایشان هر چند فقیه بسیار بزرگوار و برجسته می‌باشد، ولی در اینجا یک کمی تحت تاثیر فقه اهل سنت قرار گرفته است ولذا همین فتوا را انتخاب کرده و گفته:« من لم یمرّ علی میقات و لم یحاذیه» باید از دو مرحله احرام ببندد.
‌بنابراین،‌» هذا القول غیر مرضیّ عندنا» ‌چون ما دلیلی برایش نجستیم، چون نه عمل عمر بن خطاب دلیل است و نه آن روایاتی که می‌گویند از آن دو مرحله بدون احرام نمی‌شود عبور کرد و نه دلیل سوم شان که می‌گفت اقل فواصل دو مرحله است،‌پس از دو مرحله مکه احرام ببندند و در نتیجه این فتوا از نظر ما، فتوای خوبی نیست.
الثانی: الإحرام من أدنی الحلّ
آقایانی که مکه رفته‌اند، مسأله برای شان روشن است، اما کسانی که هنوز مکه نرفته‌اند این اصطلاحات برای شان غریب است، آقایان می‌گویند «حرم» دائره‌ای است، فرض کنید اگر از مسجد تنعیم بیرون بیاییم،‌آنجا را می‌گویند:« أدنی الحلّ» اول حل، ‌نزدیکترین حلّ، باید توجه داشت که ما یک ‌حل داریم و یک حرم، هر کدام برای خود احکامی دارند، حل برای خود احکامی دارد،‌ حرم هم برای خودش احکامی دارد، یعنی این حرم را در نظر بگیرید،‌از هر نقطه‌ای که حرم شروع می‌شود احرام ببندد، میقات ها عقب است،‌حل اخیر است، از هر کجایی که حرم شروع می‌شود.
ایرانی ها یی که با هوا پیما وارد جده می‌شوند، أدنی الحل آنها سه جاست، یا حدیبیه است یعنی از حدیبیه احرام ببندند یا از تنعیم احرام ببندند یا از جعرانه احرام ببندند،‌این سه جا برای ایرانی ها یا اروپایی ها که مرتب به جده وارند می‌شوند،‌اینها می‌توانند از این سه مکان احرام ببندند، ولی این مسأله دلیل می‌خواهد، آنچه گفتیم صرفاً فتوا بود، باید دلیلش را بیان کنیم، اتفاقاً بخشی از علمای ما این رأی و نظر را گفته‌اند،‌البته آنها به ضرس قاطع نگفته‌اند،بلکه به صورت تردید گفته‌اند، یعنی ‌یا از دو مرحله یا از أدنی الحلّ، این دوتا را به همدیگر عطف کرده‌اند،‌ولی ما عطف نخواهیم کرد، بلکه به ضرس قاطع خواهیم گفت.
کلمات علما
الثانی: الإحرام من أدنی الإحرام
و هناک وجه آخر، و هو الإحرام من أدنی الحل – أدنی از ماده دنو است و به معنای نزدیکی یا اولین مرحله حل- من غیر فرق بین الجعرانة، أو الحدیبیة، أو التنعیم، و إن کان الثالث أقرب إلی مکة، فقد ذکره العلامة فی عدّة من کتبه، و الشهید الثانی فی «المسالک»، و استحسنه فی « المدارک». و إلیک بعض الکلمات:
1: قال العلامة فی القواعد:« و لو لم یؤد إلی المحاذاة فالأقرب إنشاء الإحرام من أدنی الحل، ویحتمل مساواة أقرب المواقیت»[1].
2: و قال فخر المحققین معلقاً علی قول والده فی القواعد: « وجه القرب أنه میقات للمضطرین، کالناسی و هذا الذی حجّ علی طریق لا یؤدّی إلی میقات و لا إلی محاذاته، منهم(المضطرون) لتعذر المیقات، و هو الأقوی عندی.
و وجه الثانی: أن الاعتبار بالمحاذاة إنما هو المساواة»[2].
3: و قال فی التذکرة : «ولو مرّ علی طریق لم یحاذ میقاتاً و لا جاز به، قال بعض الجمهور (اهل سنت): یحرم من مرحلتین، فإنه أقل المواقیت و هو ذات عرق. و یحتمل أن یحرم من أدنی الحلّ»[3].
4. و قال فی التحریر: «و لو مر علی طریق لا یحاذی میقاتاً، فالأقرب الإحرام من أدنی الحلّ»[4].
5: و قال الشهید الثانی فی المسالک: «موضع الخلاف ما لو لم یحاذ میقاتاً فإنّه یحرم عند محاذاته- إلی أن قال:-و الوجه الآخر أن یحرم من أدنی الحلّ عملاً بأصالة البراءة من الزائد»[5]. یعنی از زائد ( یعنی این که تنعیم، یا حدیبیه یا جعرانه یا جای دیگر برود) اصل برائت جاری نمی کنیم
6: و قال فی المدارک: «و استقرب العلامة فی « القواعد»، و ولده فی الشرح: وجوب الإحرام من أدنی الحل. و هو حسن، لأصالة البراءة من وجوب الزائد».
و قولهم: « إنّ هذا المسافة لا یجوز قطعها إلا محرماً، فی موضع المنع، لأنّ ذلک إنما ثبت مع المرور علی المیقات لا مطلقاً، بل لو لا ورود الروایة بوجوب الإحرام من محاذاة المیقات(یشیر إلی صحیحة عبدالله بن سنان الواردة فی القریب لا البعید) لأمکن المناقشة فیه بمثل ما ذکرناه»[6].
7: و قال فی الریاض: « ولو لم یحاذ شیئاً منها، قیل یحرم من مساواة أقربها، إلی مکّة، و هو مرحلتان تقریباً، لأنّ هذه المسافة لا یجوز لأحد قطعها إلا محرماً، و قیل: من أدنی الحل، لأصالة البراءة من وجوب الزائد »[7].
8: قال النراقی: «ولو فرض إمکان(سلوک طریق لا یحاذی شیئاً من الواقیت)، فالمختار الإحرام من أدنی الحلّ، لأصالة البراءة من الزائد »[8].
9: و أنکر فی الجواهر فرض المسألة و قال: « فمن التأمّل فی ما ذکرناه سقوط فرض ما ذکر من أنه لو سلک طریقاً لم یکن فیه محاذاة لمیقات من المواقیت،و إن کان قد عرفت أن فیه الاحتمالین بل القولین: الإحرام من مقدار أقرب المواقیت، أو من أدنی الحل »[9].
10: و قد کانت المسألة ذات قولین إلی أن أفتی السید الحکیم بتعین الإحرام من أدنی الحلّ، و علی ذلک طبق عمله عند تشرفه بالحجّ.
و قد نبّه بذلک نجله الشهید السید محمد باقر الحکیم فی شرح والده- عند ذکر بعض فتاواه الحدیثة- و قال: و منها:
الفتوی بکفایة الإحرام من حدود الحرم أدنی الحل للحجاج الذین یأتون من الآفاق (از اطراف و اکناف کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، مانند افغانستان، ایران، پاکستان و...، و کشورهای غیر اسلامی مانند آلمان، فرانسه و ...، می آیند)، ممن لا یمّرون فی ریقهم بأحد المواقیت الخمسة المعروفة، أو ما یحایها محاذاة عرفیة، کالحجاج الذین یأتون إلی جدة بالطائرات، و کذلک صحة الإحرام من هذا الموقع للمعتمر بالعمرة المفردة.
حیث کان یستفید من روایات المواقیت أنّها مختصّة بمن یمرّ علیها أو یحاذیها محاذاة عرفیة، و هی المحاذاة التی یمرّ فیها الحاج قریباً من المیقات فی حالة استقباله لمکة، و بدون ذلک فلا تکون هذه محاذاة و لا مروراً بالمیقات، و بالتالی فیمکنهم أن یحرموا من أدنی الحلّ.
و مع قطع النظر عن صحة هذا الاستنباط و عدمه فإنّ ذلک موکول للأبحاث الفقهیة، ولکن المهم هو الشجاعة و الجرأة الأدبیة لهذه الفتوی و الذی عالج بها مشکلة حقیقیة یعانی منها الحجاج استناداً لفهمه من النصوص [10].
ما تا اینجا نقل فتوا کردیم تا معلوم بشوند که این فتوا ریشه دارد.
اصناف حجاج
حجاجی که به وسیله هوا پیما وارد عربستان می‌شوند چند قسم و صنف‌اند:
الف؛ صنف اول از حجاج کسانی هستند که از کشور های خارج (مانند، ایران، آلمان و آمریکا و...؛) یکسره و مستقیم وارد مدینه می‌شوند، این صنف از حجاج محل بحث ما نیست چون محل احرام آنها مسجد شجرة است.
ب؛ صنف دوم کسانی هستند که فرودگاه جدة،‌اینها هم چون وقت دارند، اول به مدینه می‌روند و چند روزی در مدینه می‌مانند و سپس به طرف مکه می‌آیند این صنف هم محل بحث نیست چون میقات شان معلوم است.
ج؛ صنف سوم در فرودگاه جده بیاده می‌شوند و سپس به جحفه می‌روند
1: قسم منهم ینزلون مطار المدینة المنورة و یحرمون من ذی الحلیفه، و هذا من أفضل وجوه الحجّ.
2: قسم آخر ینزلون مطار جدّة و یذهبون إلی المدینة شوقاً إلی زیارة النبی ص،‌و یحرمون من ذی الحلیفة أیضاً.
3: قسم منهم ینزلون مطار جدّة و یذهبون‌ إلی الجحفه و یحرمون منها.
‌ بنابراین،‌ سه صنف را باید از مورد بحث بیرون کنیم، آنکس که ابتداء به مدینه می‌رود، آنکس که به جده پیاده می‌شود و سپس به مدینه می‌رود، آنکس که در جدة است، وقت برای رفتن به مدینه ندارد،‌اما وقت برای جحفه رفتن دارد، باید جحفه برود،‌جحفه ظاهراً در یکصد و چهل کیلومتری مکه واقع شده است،‌ این سه طائفه محل بحث نیست.
4: من ینزلون مطار جدّة و لا یتمکّن من الذهاب إلی المدینة و یشقّ علیه الذهاب إلی الجحفه إمّا لضیق الوقت أو لا یریده طلباً للراحةو
چهارم کسی است که وارد جده شده یا وقت ندارد که به مدینه یا جحفه برود یا دلش نمی‌خواهد که زحمت رفتن به جحفه را متکفل بشود.
این قسم چهارم محل بحث و کلام است، آیا می‌تواند از همان جده احرام ببندد یا نه؟
فالقسم الرابع هو أکثر ما یبتلی الحجاج به،‌ فأمام هؤلاء الطرق التالیة:
إلزامهم بالذهاب إلی أحد المواقیت، کالجحفة أو قرن المنازل أو غیرهما.
الإحرام من مرحلتین من مکّه.
الإحرام من أدنی الحلّ.
پس حجاجی که وارد جدّه می‌شوند که یا وقت تنگ است یا دل شان نمی‌خواهد که به مدینه یا جحفه بروند، یا بگوییم باید جحفه بروند،‌یا باید بگوییم از مرحلتین احرام ببندند،‌یا اینکه بگوییم از أدنی الحل احرام ببندند.
أمّا الأول: فلا دلیل علی الإلزام، فإنّ ما ورد من الروایات من أنّ رسول الله ص قد وقّت لأهل المدینة ذا الحلیفة، و وقّت لأهل الشام الجحفة، و وقّت لأهل نجد،‌ العقیق، و وقّت لأهل الطائف قرن المنازل،‌و وقّت لأهل الیمن، یلملم. این روایات مال کسی است که یمرّ علی المیقات،‌نه مال کسانی که لا یمرّون علی المیقات.
بنا براین،‌ اینکه حجاج را الزام کنیم که به جحفه یا یکی از مواقیت بروند، دلیل بر الزام نداریم و روایات ما شامل اینجا نیست
قول دوم که اهل سنت باشد،‌باز هم دلیل ندارد،‌عمل عمر بن خطاب هم گفتیم دلیل نمی‌شود چون ذات القرق خودش یکی از میقاتهاست، دلیل دوم شان که می‌گفتند اقرب المواقیت به مکه دو مرحله است، این هم دلیل نمی‌شود که از اقراب احرام ببندند،‌وقتی که این دو قول باطل شد، قول سوم تثبیت و معین می‌شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo