< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

93/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شکوک صحیحه نماز
بحث ما در شکوک مبطله به پایان رسید و نوبت به شکوک صحیحه رسیده است.شکوک صحیح بر دو قسم اند، قسمی از انها منصوص هستند، یعنی از ائمه اهل بیت در این زمینه روایات وارد شده است، قسم دیگر منصوص نیست، اما مستخرج است، یعنی از منصوص حکم آنها را هم می‌فهمیم، منصوص چنانچه فقها گفته اند پنج تاست:
الأولی؛ اگر بعد از اکمال سجدتین شک کرد بین الاثنین و الاربع – فرض کنید که رفع رأس هم از سجده کرده- شک می کند که آیا رکعت دوم است یا رکعت چهارم، مسلماً فتاوای فقهای ما این است که بنا را بر اکثر می گذارد (یبنی علی الأکثر)، احتمال نقصان را چه کنیم؟ احتمال نقصان را با دو رکعت نماز احتیاط جبران می کند قائماً و مسأله هم مورد اتفاق است، فقط مرحوم صدوق در اینجا فرموده که نماز باطل است، ایشان به یک روایتی تمسک کرده که آن روایت ظهور در اربعه ندارد، بلکه ظهور در مغرب دارد.
إذا رفع رأسه عن السجدة الثانیة و شک أنّ ما بیده هی الرکعة الثانیة أو الرابعة فیبنی علی الأکثر و یتشهد و یسلّم ثمّ یصلّی رکعتین قائماً صلاة الاحتیاط فالروایات علی ما ذکر متضافرة- متضافرة با ضاد چه معنا دارد؟ اگر متضافر با ضاد باشد به معنای پشت سر هم است، متضافر یعنی پشت سر هم، اما اگر متظافر با ظا باشد، آن به معنای آگاهی و عدم آگاهی است، ظفر بذلک یعنی عثر، لم یظفر، یعنی لم یعثر. ولذا روایات در اینجا متضافر است، یعنی پشت سر هم و زیاد است.
روایت حلبی
1: «بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا لَمْ تَدْرِ اثْنَتَيْنِ صَلَّيْتَ أَمْ أَرْبَعاً وَ لَمْ يَذْهَبْ وَهْمُكَ إِلَى شَيْ‌ءٍ فَتَشَهَّدْ وَ سَلِّمْ ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ أَرْبَعَ سَجَدَاتٍ تَقْرَأُ فِيهِمَا بِأُمِّ الْكِتَابِ ثُمَّ تَشَهَّدُ وَ تُسَلِّمُ فَإِنْ كُنْتَ إِنَّمَا صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ كَانَتَا هَاتَانِ تَمَامَ الْأَرْبَعِ وَ إِنْ كُنْتَ صَلَّيْتَ أَرْبَعاً كَانَتَا هَاتَانِ نَافِلَة»[1].
وفی المدارک هذا قول الأکثر، و تدلّ علیه روایات کثیرة و لم تنقل الخلاف إلا عن صدوق فی المقنع، حیث حکم بالإعادة فی هذه الصورة – یعنی بین دو و چهار-.
روایت محمد بن مسلم
و استدل بما رواه الشَّيْخُ فِي الصَّحِيحِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: « سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ لَا يَدْرِي صَلَّى رَكْعَتَيْنِ أَمْ أَرْبَعاً قَالَ يُعِيدُ»[2].
مرحوم شیخ طوسی این را حمل کرده بر مغرب، صلات مغرب است نمی داند که دو رکعت خوانده تا یک دیگر هم بخواند یا چهار رکعت خوانده، البته این حمل، حمل تبرعی است نه حملی که شاهد داشته باشد.ولی برای اینکه روایت یک معنای درستی پیدا کند آن را حمل بر مغرب کرده است.
اقول: حمله الشیخ علی المغرب و الغدی کما حکی فی الوسائل و علی کلّ تقدیر فهی روایة شاذة فی مقابل ما تضافر من الروایات من البناء علی الأکثر.
الثانی: الشک بین الإثنتین و الثلاث و الاربع
اگر کسی سر از سجده دوم برداشت، نمی داند که دو رکعت است یا سه و یا چهار، علمای ما غیر از جناب صدوق یک منبا دارند و می گویند بنا را بر اکثر بگذارد و نماز را تمام کند، سپس دو رکعت ایستاده بخواند، که اگر دو باشد تکمیل کند، دو رکعت نشسته بخواند، که اگر در واقع سه باشد، بشود چهار. دو رکعت جالساً یک رکعت حساب می شود.
دیدگاه شیخ صدوق
اما مرحوم صدوق گفته دو رکعت ایستاده و و دو رکعت نشسته صحیح نیست، بلکه یک رکعت ایستاده و دو رکعت هم نشسته بخواند، مرحوم شهید در ذکری می فرماید از نظر اعتبار فرمایش اینها خیلی خوب است، چون اگر دو رکعت باشد، این دوتا هم به آن ضمیمه می شوند، نه اینکه یک رکعت ایستاده می خواند و دو رکعت نشسته، ضمیمه می شوند و می شوند چهار، اما اگر سه رکعت باشد، یکی ضمیمه می شود، دیگری می شود لغو، بر خلاف جایی که دو رکعت ایستاده می خوانی و دو رکعت دیگر نشسته، اگر این سه باشد، دو رکعت شما مایه اضافه است، یعنی اگر در واقع سه باشد و شما دو رکعت بعداً بخوانی، نمی چسبد، ما اگر بخواهیم وصله و پینه را بچسبانیم، راه چسباندن این است که یک رکعت ایستاده و دو رکعت دیگر هم نشسته بخواند، اگر دو باشد بهم می پیوندند و سه باشد یکی کافی است، بر خلاف جایی که شما می گویید اول دو رکعت ایستاده بخواند و سپس دو رکعت نشسته بخواند، لعل در واقع سه باشد، این دو رکعت ایستاده شما سبب می شود که بشود پنج رکعت.
البته از نظر اعتبار همان گونه است که ایشان فرموده، ولی چه کنیم که در اینجا روایت داریم، باید قوت تعبد ما قوی باشد، روایت داریم که دو رکعت ایستاده و دو رکعت نشسته بخواند، با وجود روایت نمی توانیم به این اعتبار ها عمل کنیم و بگوییم یک رکعت ایستاده و دو رکعت نشسته بخواند.
الثانی: الشک بین الإثنین و الثلاث و الأربع، إذا شکّ بین الاثنتین و الثلاث و الاربع بعد رفع الرأس من السجدتین الثانیه، قال المحقق: بنی علی الأربع و تشهد و سلّم ثمّ أتی برکعة من قیام و رکعتین من جلوس. و قال فی الحدائق: هذا قول اکثر الأصحاب و المخالف ابن بابویه و ابن جنید حیث حکم عنهما أنّه یصلّی رکعة من قیام و رکعتین من جلوس. مرحوم شهید هم این را پسندیده و فرموده از نظر اعتبار می پسندم نه از نظر نص قال فی الذکری و هو قویّ من حیث الاعتبار، لأنّهما تنضمّان حیث تکون الصلاة اثنتین، و یجتزء بإحدهما حیث تکون ثلاثاً، إلّا النقل و الأخبار یدفعه.
روایت ابن ابی عمیر
و یدلّ علی الفتوی المشهور ما رواه الکینی: « عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ صَلَّى فَلَمْ يَدْرِ اثْنَتَيْنِ صَلَّى أَمْ ثَلَاثاً أَمْ أَرْبَعاً قَالَ يَقُومُ فَيُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ مِنْ قِيَامٍ وَ يُسَلِّمُ ثُمَّ يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ مِنْ جُلُوسٍ وَ يُسَلِّمُ فَإِنْ كَانَتْ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ كَانَتِ الرَّكْعَتَانِ نَافِلَةً وَ إِلَّا تَمَّتِ الْأَرْبَعُ»[3].
روایت عبد الرحمن بن حجاج
اما مرحوم ابن بابویه به این روایت تمسک کرده، استدل لما اختار ابن بابویه ما رواه:ِ« عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ لَا يَدْرِي اثْنَتَيْنِ صَلَّى أَمْ ثَلَاثاً أَمْ أَرْبَعاً فَقَالَ يُصَلِّي رَكْعَةً مِنْ قِيَام ثُمَّ يُسَلِّمُ ثُمَّ يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ هُوَ جَالِس‌»[4].
دلالت این روایت خوب است اما بعید است که موسی بن جعفر ع از پدرش حکم یک فرع را بپرسد ولذا مشکل این روایت در ابو ابراهیم است و لذا مشهور به این روایت عمل نکرده اند.
و لکن السند مخدوش لأنّ النسخ المصححة کما علیه المدارک ایضاً عن أبی ابراهیم و حینئذ یتوجه اشکال علی سؤال کاظم إیّاه عن هذه المسألة، البته در فقه رضوی هم این است که یک رکعت ایستاده و دو رکعت نشسته بخواند، ولی آقایان می‌دانند که فقه رضوی کتاب امام نیست، برای اولین بار فقه رضوی را مجلسی پیدا کرده، مرحوم علامه مجلسی خودش و پدرش می‌گویند ما بودیم که از حجاز این کتاب را آوردند، یعنی کتاب فقه رضوی را، البته کمی که من در طول مطالعات خودم نگاه کردم، نوعاً متن این کتاب،‌متن روایات ماست، سند را قیچی کرده و فقط متن را آورده وپیداست که نویسنده این کتاب یک فقیه عالیمقامی بوده است، عام را تخصیص زده، مطلق را مقید کرده، غرض اینکه یک فقه روان و جمع و جوری نوشته است است،ولذا این کتاب ‌یا نوشته پدر صدوق است که در اول چهار مرادن مدفون است یا نوشته شلمغانی است، شلمغانی یک کتابی دارد بنام:« التکلیف» بعید نیست که آن باشد،‌ البته شلمغانی در آخر از صراط مستقیم منحرف گردید و سپس کشته شد، ولی این کتاب را در دوران سلامتی نوشته است، یکی از نواب اربعه کتاب:« التکلیف» را (یعنی همین کتاب) به علمای قم داده که آنان ببینند که این کتاب چیست و چه محتوایی دارد؟
علمایی که در قم بودند این کتاب را مطالعه کردند و گفتند این کتاب صد درصد مطابق فتوای علمای ماست الا دو مورد، دو مورد را استثنا کرده‌اند، خلاصه این کتاب یک کتاب معتبری است، ولی در مقابل این روایات متضافر، نمی‌توانیم به آن عمل کنیم.

الثالث: الشک بین الأربع و الخمس، سر از سجده برداشت، ‌نمی‌داند که چهار رکعت است یا پنج، اینجا روایت داریم که بنا را بر چهار می‌گذارد، یعنی بنا را بر اقل می‌گذارد، البته اینجا روایت داریم اگر روایت نبود، می‌گفتیم باطل است. چرا؟ چون اگر بنا را بر چهار بگذارد، لعل پنج بوده، احتمال زیادی را چه کنیم؟ ‌اگر بنا را بر پنج بگذارد که قطعاً باطل است، عیناً این فرع مثل فروع چهار گانه قبلی است که باطل بودند و در همه هم یک دلیل داشتیم و آن اینکه اگر بنا را بر اقل بگذارد، احتمال زیادی را چه کند؟ و اگر بنا را بر اکثر بگذارد، قطعاً باطل است، این هم از همان قبیل است و طبق قاعده باید باطل باشد، ولی روایت داریم که در این مورد بنا را بر اقل بگذارید و نماز شما صحیح است،‌اینجا بود که بعضی ها می‌خواستند از این صورت، صورت های دیگر را هم درست کنند، که عرض کردیم این از باب قیاس است.
روایت عبد الله بن سنان
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كُنْتَ لَا تَدْرِي أَرْبَعاً صَلَّيْتَ أَمْ خَمْساً فَاسْجُدْ سَجْدَتَيِ السَّهْوِ بَعْدَ تَسْلِيمِكَ سَلِّمْ بَعْدَهُمَا»[5].
این مورد از باب نص است، یعنی در این مورد روایت داریم که بنا را بر اقل بگذارد و نمازش صحیح است.

الرابع: ‌الشک بین الثلاث و الأربع
حکم این صورت کاملاً معلوم و روشن است و آن اینکه بنا را بر چهار می‌گذارد، اشکال سر چیزی دیگر است و آن اینکه آیا دو رکعت نشسته بخواند یا یک رکعت ایستاده؟ روایات در اینجا دو دسته‌اند، ‌دسته‌ای می‌گویند ایستاده بخواند، دسته دوم می‌گوید نشسته بخواند،‌ چه کنیم؟ من یک روایت در اینجا پیدا کردیم که روایت جمیل باشد، این روایت هرچند مرسله است،‌می‌گوید مخیر است، ما می‌توانیم به وسیله روایت جمیل بین این دو گروه از روایات جمع کنیم و آشتی بدهیم و بگوییم آن روایاتی که می‌گویند ایستاده بخواند، یک لنگه را می‌گویند، روایاتی که می‌گویند نشسته بخواند، لنگه دیگر را می‌گویند و در واقع مخیر هستند.
‌البته آقایان می‌دانند که مراسل جمیل بن درّاج همانند مراسل ابن ابی عمیر حجت است، علمای ما به مراسل دو نفر اهمیت داده‌اند، یکی مراسل ابن ابی عمیر است و دیگری مراسل جمیل بن درّاج، – برادر جمیل بن درّاج قاضی بزرگ عباسی ها بوده – إذا شک بین الثلاث و الأربع حال الجلوس بعد اکمال السجدتین فیتمّ الصلاة و أما کیفیة جبر النقص المحتمل فهل یصلّی رکعة قائماً أو یتخیر بینها و بین رکعتین من الجلوس، اما البناء علی الأربع – بنا بر اربع جای بحث نیست، چرا؟ چون حضرت فرمود: أُعَلِّمُكَ شَيْئاً إِذَا شککت فابن علی الأکثر - باید کاملاً دقت کرد که روایات در کیفیت جبر نقص مختلفند.
روایت عبد الرحمن بن سیّابه
«عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَيَابَةَ وَ أَبِي الْعَبَّاسِ جَمِيعاً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا لَمْ تَدْرِ ثَلَاثاً صَلَّيْتَ أَوْ أَرْبَعاً إِلَى أَنْ قَالَ وَ إِنِ اعْتَدَلَ وَهْمُكَ فَانْصَرِفْ وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ أَنْتَ جَالِسٌ»[6].
روایت جمیل بن درّاج
«عَنْ جَمِيلٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِيمَنْ لَا يَدْرِي أَ ثَلَاثاً صَلَّى أَمْ أَرْبَعاً وَ وَهْمُهُ فِي ذَلِكَ سَوَاءٌ قَالَ فَقَالَ إِذَا اعْتَدَلَ الْوَهْمُ فِي الثَّلَاثِ وَ الْأَرْبَعِ فَهُوَ بِالْخِيَارِ إِنْ شَاءَ صَلَّى رَكْعَةً وَ هُوَ قَائِمٌ وَ إِنْ شَاءَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ أَرْبَعَ سَجَدَاتٍ (وَ هُوَ جَالِسٌ)»[7].
این روایات بعدی می‌گوید ایستاده بخواند:
روایت حلبی
«عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِذَا كُنْتَ لَا تَدْرِي ثَلَاثاً صَلَّيْتَ أَمْ أَرْبَعاً وَ لَمْ يَذْهَبْ وَهْمُكَ إِلَى شَيْ‌ءٍ فَسَلِّمْ ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ أَنْتَ جَالِسٌ تَقْرَأُ فِيهِمَا بِأُمِّ الْكِتَاب‌...»[8].
روایت زرارة بن اعین
« عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِذَا لَمْ يَدْرِ فِي ثَلَاثٍ هُوَ أَوْ فِي أَرْبَعٍ وَ قَدْ أَحْرَزَ الثَّلَاثَ قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا أُخْرَى وَ لَا شَيْ‌ءَ عَلَيْه‌»[9].
در این حدیث نباید جمله « فَأَضَافَ إِلَيْهَا » را این گونه معنا کنیم متصلاً بیاورد، زرارة یک آدمی است که مدت چهل سال در خدمت امام صادق ع بوده، فلذا بعید است که این آدم نداند که در شکیات باید مفصولاً بیاورد، پس کلمه‌ «فَأَضَافَ» در اینجا، یعنی مفصولاً بیاورد نه متصلاً.
و الجمیع ظاهر فی الشک بین الثلاث و الأربع جالساً بعد اکمال الرکعة بناء علی أنّ المراد من قوله: «فَأَضَافَ إِلَيْهَا » هو الاتیان بالرکعة مفصولة و علیه شرّاح الحدیث و الفصل مذهب إئمة أهل البیت علیهم السلام و لا یخفی مثل ذلک علی زرارة و إن عبّر بالإضافة و یراد به إضافة رکعة أخری بعد تمام الصلاة، و أما کیفیة الجبر، البته بعضی دلالت کرد بر جلوس،‌بعضی هم دلالت کرد بر ایستاده،‌روایت جمیل گفت: أنت مخیر، این شاهد جمع است.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo