درس خارج فقه آیت الله سبحانی
قواعد فقهیه
93/03/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: هرگاه نداند رکعتی که در آن
مشغول رکعت چهارم مغرب است یا اول عشا، حکم نمازش چیست؟
المسألة العاشرة
انسانی در حال قیام است نمینداند این رکعتی که الآن در آن مشغول است ( ما بیده) رکعت چهارم مغرب است که اگر علاج نکند نمازش باطل میشود یا مغرب را خوانده و این رکعت، رکعت اول نماز عشا است و میتواند ادامه بدهد؟
دیدگاه صاحب عروة
مرحوم سید دراینجا میفرماید دو حالت دارد:
الف؛ گاه در حالت قیام است.
ب؛ گاه در حالت رکوع است.
فعلاً بحث ما در حالت اول است، یعنی در حال قیام شک میکند که آیا این رکعت اول عشاست یا آخرین رکعت مغرب؟
در اینجا راه علاج و چاره امکان پذیر است. چطور؟ قیام را میشکند و مینشیند، تشهد را میخواند و سلام را میدهد و بعد از تشهد سه سجده سهو میکند، یکی بخاطر قیام، دیگری بخاطر تسبیحات بی جا، سومی هم بخاطر گفتن:«لا حول و قوة إلّا بالله».
پس اگر در حال قیام باشد،امکان اصلاح این نماز وجود دارد و آن اینکه قیام را میشکند، اگر در واقع مغرب بوده که تمام میکند و اگر در واقع عشا بوده،نماز مغربش را قبلاً خوانده، دو مرتبه عشا را میخواند.
پس اشتغال یقینی برائت یقینی حاصل می شود، یعنی با شکستن قیام، نماز مغرب را میخواند، اگر مغرب را قبلاً خوانده که هیچ! اگر نخوانده این میشود نماز مغرب، کارهای اضافی را هم با سجده سهو جبران میکند، بعداً بلند میشود و عشا را میخواند، و معلقین و محشین عروة هم در اینجا چیزی ننوشتهاند.
راه علاج از نظر استاد سبحانی
ولی به نظر من این یک راه هست، راه دیگر هم وجود دارد، منتها طولانی است، در اینجا من یک مخالفت احتمالیه را مرتکب میشوم، من که قیام را میشکنم، در این احتمال مخالفت است. چرا؟ چون ممکن است این نماز من، نماز عشا باشد نه نماز مغرب.
من یک راه دیگر پیشنهاد میکنم و آن اینکه این آدم که در این حالت هست، رجاء این نماز را به عنوان عشا تمام کند، بعدا از آنکه به عنوان عشا تمام شد، دوباره یک مغرب و نماز عشای دیگر بخواند. چرا؟ چون هم در عمل اول مخالفت احتمالیه است و هم در عمل دوم، در عمل اول مخالفت احتمالیه است، چون قیام را می شکند، شاید این عشا بوده و شکستنش درست نباشد، در بیان من هم مخالفت احتمالیه است، چون میگویم عشا را ادامه دهد، ممکن است در واقع مغرب باشد، هیچکدام ترجیح بر دیگری ندارد.
بله، آسان تر است، قیام را میشکند، میشود مغرب، یکدانه عشا هم میخواند و دیگر خواندن مغرب لازم نیست.
اما بیان من یک کمی طولانی تر است، چون هردو طرف مخالفت احتمالیه است، اگر بشکند، مخالفت احتمالیه است، اگر به عنوان عشا ادامه بدهد باز هم مخالفت احتمالیه است، پس بهتر است که قیام را بشکند و آن را به عنوان نماز مغرب تمام کند، آنگاه یک نماز به عنوان مغرب و یک نماز هم به عنوان عشا بخواند و دیگر نیاز به سجده سهوه هم ندارد.
البته این سجدات سهو احتیاطی است. چرا احتیاطی است؟ چون سجده سهو در جایی است که در نماز باشد، ممکن است این کار من در نماز نبوده، مغرب را خوانده بودم و این نماز عشا بوده ولذا آقایان میگویند سجده سهوش احتیاطی است، چون سجده سهو در اضافی است که إذا أضاف فی الصلاة، این یک رکعتی که در دست من است و من در آن مشغولم، معلوم نیست که نماز باشد، چون ممکن است عشا باشد و آن هم عشای غلط، زیرا من هنوز نماز مغرب را درست نخواندهام.
أما الصورة الأولی: فقد أفتی المصنف بأنّه یقوم بعملین: أحدهما أنّه یجعلها من المغرب بمعنی أنّه یهدم القیام و یجلس و یتشهد و یسلّم. و ثانیهما أنه یسجد سجدتی السهو لکل زیادة من قوله:« بحول الله، و للقیام، و للتسبیحات» احتیاطاً فعندئذ تجب علیه سجدتا السهو ثلاث مرات.
بله، آقایان در سجده سهو اشکال میکنند و میگویند سجده سهو احتیاطی است، سجده سهو در جایی واجب است که من بدانم در نماز اضافه کردهام، این یک رکعت من اگر مال مغرب باشد که اصلاً نماز نیست، اگر عشا باشد، هنوز برای من عشا بودنش محقق نیست.
ثمّ انه أشکل فی وجوب سجدتی السهو بتاتاً لأنّه الموضوع لها هو الزیادة فی الفریضة و الحال أنّه لا یعلم بحصول الزیادة فی المغرب لا حتمال أنّ ما بیده هو الرکعة الأولی للعشاء، و المفروض أنها بطلت بهدم القیام.
ولی ما گفتیم دو راه دارد، یک راه این است که قیام را بشکند و آن را به حساب مغرب بگیرد و سپس عشا را بخواند و سه تا سجده سهو بجای بیاورد.
راه دیگر این است همین را رجاءً به عنوان عشا ادامه دهد، بعداً از نو یک مغرب بخواند،چون اشتغال یقینی برائت یقینی میخواهد، نمیدانم مغرب را خوانده یا نه؟ اشتغال یقینی برائت یقینی میخواهد، مغرب را که خواند عشا را نیز باید بخواند. چرا؟ لأنّ العشاء مترتب علی المغرب، فلذا معلوم نیست آنچه را من خواندهام عشا بوده، لعل رکعت آخر مغرب بوده.
صور دوم
صورت دوم این است که من در حال رکوعم نه در حال قیام، و تسبیحات اربعه را میخوانم، در همین حال شک میکنم که آیا این رکعت، چهارمین رکعت مغرب است یا اولین کعت عشا؟
آقایان میگویند این قابل اصلاح نیست. چرا؟ به جهت اینکه اگر بشکند و بنشیند، زیادی رکوع است و بنا شد که ارکان زیادیاش مبطل باشد، این قابل اصلاح نیست فلذا آن را رها میکند.
مرحوم سید میفرماید: فإن کان بعد الرکوع بطلت ووجب علیه إعادة المغرب.
شاید هم فرمایش سید اقرب به حق باشد که بگوییم قابل علاج نیست، چون اگر بنشینم زیادی در رکوع است.
بیان آیت الله خوئی
مرحوم آیت الله خوئی یک راه حلی فکر کرده و فرموده این آدم همان را به عنوان عشا ادامه دهد و کافی است و صحیح، مغرب هم اعاده نمیخواهد. چطور؟ تمسکاً بقاعدة الفراغ، تمسک به قاعده فراغ میکند.
بعد میبیند که کلمه فراغ در اینجا صدق نمیکند، میگوید در روایات کلمه فراغ نیامده، یا کلمه مضی آمده یا کلمه تجاوز، یعنی:« کلّ ما مضی من صلاتک وطهورک فامضیه کما هو» این آدم که در این رکعت در حال رکوع است، چون منافی را انجام داده، انجام این «منافی» تجاوز است، در تجاوز لازم نیست حتی میم «السلام علیکم» را هم بگوید.
اگر کسی نمازی را بخواند و بعداً خود را در حال منافی ببیند و نسبت به ما قبل شک کند، قاعده فراغ جاری است. در اینجا میگوید کلمه فراغ صدق نمیکند، ولی ما در روایات کلمه فراغ نداریم بلکه کلمه مضی و کلمه تجاوز داریم، و الدخول فی المنافی تجاوز عن الصلاة، من از مغرب تجاوز کردم و شک دارم که آیا مغرب من صحیح بود (که اگر این عشا باشد) یا باطل بود اگر این جزء مغرب باشد،« کل ما مضی من صلاتک و طهورک فامضیه کما هو» و بگو انشاء الله درست است، فتوایی است که در میان معلقین عروة فقط ایشان این فتوا را داده است و میگوید من نسبت به نماز مغرب قاعده تجاوز جاری میکنم. چرا؟ هر موقع انسان خودش را در حال منافی دید که نشود جبران ما سبق کرد، این مصداق قاعده فراغ است، من خودم را در حال رکوع میبینم، و این رکوع نمیتواند جزء مغرب باشد، یعنی منافی است به گونهای که اگر مغرب من مشکل داشته باشد، دیگر قابل علاج نیست، من در این صورت نسبت به مغرب قاعده فراغ جاری میکنم و میگویم انشاء الله مغرب من درست بوده فلذا عشا را ادامه میدهم.
من حاشیه بر فتوای ایشان نزدم، بعد ایشان میفرماید من از استادم مرحوم نائینی تعجب میکنم اینجا میگوید نمازش باطل است و حال آنکه در کتاب صلاة فرموده اگر کسی خود را در حال منافی ببیند، میتواند نسبت به گذشته قاعده فراغ جاری کند، اگر خودش را پشت به قبله ببیند و سپس شک کند که در صلات، قاعده فراغ جاری میکند، اینجا هم خودش را در حال منافی میبیند، یعنی رکوع، رکوع نمیتواند جزء نماز مغرب باشد، چون خودش را در حال منافی میبیند به گونهای اگر نماز مغرب مشکل داشته باشد و قابل معالجه نباشد، قاعده تجاوز جاری می شود، ایشان میگوید من تعجب میکنم که چرا شیخنا الاستاذ در اینجا فرمود نماز این آدم باطل است.
صورت اول به نظر ما قابل اصلاح بود، آنهم با وصله و پینه، یعنی باید سه سجده سهو کند و بعداً عشا را بخواند.
صورت دوم اصلاً به نظر ما قابل اصلاح نبود، ایشان عکس میکند و میگوید صورت دوم بدون وصله و پینه قابل اصلاح است.
اشکال
سابقاً عرض کردیم که قاعده فراغ صحت نسبی را درست میکند، فرض کنید من در حال نمازم و نمیدانم وضو گرفتهام یا نه؟ قاعده تجاوز جاری میکنم و این نماز را میخوانم،ولی باید برای نماز دوم وضو بگیرم. چرا؟ چون قاعده فراغ صحت نسبی درست میکند و میگوید این نماز شما واجد شرط است، اما نسبت به نمازهای آینده باید وضو بگیری.
بعضی از اصحاب درس اشکالش این است که جنابعالی در حال رکوع قاعده تجاوز جاری کردی و گفتی حتماً این عشا واجد شرط است، شرطش کدام است؟ تقدم المغرب علی العشاء، این نسبتاً ثابت شد، یعنی این نماز عشاء واجد شرط است، شرطش کدام است؟ تقدم المغرب علی العشاء، اما در واقع مغرب را خواندهام یا نخواندهام؟ این جهت را ثابت نمیکند، باید بعداً نماز مغرب را بخواند.
پس باید توجه داشت که قاعده فراغ صحت نسبی را درست میکند نه صحت مطلق را، مثلاً در حال نماز شک میکنی که من وضو دارم یا نه؟ قاعده فراغ جاری میکنی و میگویی انشاء الله وضو دارم، ولی باید برای نمازهای آینده وضوی بگیری.
فرض کنید من در حال خواندن نماز عصرم، نمیدانم ظهر را خواندم یا نخواندم؟ میگویم انشاء الله این عصر من واجد شرط است، شرطش کدام است؟ تقدّم الظهر علی العصر، اما اینکه در واقع ظهر را خواندهام، این جهت را ثابت نمیکند، باید بعداً نماز ظهر را بخوانم.
بنا براین، عشا را خواندی صحیح است، اما مغرب را در واقع هم خواندهای، این را ثابت نمیکند.
المسألة العاشرة
انسانی در حال قیام است نمینداند این رکعتی که الآن در آن مشغول است ( ما بیده) رکعت چهارم مغرب است که اگر علاج نکند نمازش باطل میشود یا مغرب را خوانده و این رکعت، رکعت اول نماز عشا است و میتواند ادامه بدهد؟
دیدگاه صاحب عروة
مرحوم سید دراینجا میفرماید دو حالت دارد:
الف؛ گاه در حالت قیام است.
ب؛ گاه در حالت رکوع است.
فعلاً بحث ما در حالت اول است، یعنی در حال قیام شک میکند که آیا این رکعت اول عشاست یا آخرین رکعت مغرب؟
در اینجا راه علاج و چاره امکان پذیر است. چطور؟ قیام را میشکند و مینشیند، تشهد را میخواند و سلام را میدهد و بعد از تشهد سه سجده سهو میکند، یکی بخاطر قیام، دیگری بخاطر تسبیحات بی جا، سومی هم بخاطر گفتن:«لا حول و قوة إلّا بالله».
پس اگر در حال قیام باشد،امکان اصلاح این نماز وجود دارد و آن اینکه قیام را میشکند، اگر در واقع مغرب بوده که تمام میکند و اگر در واقع عشا بوده،نماز مغربش را قبلاً خوانده، دو مرتبه عشا را میخواند.
پس اشتغال یقینی برائت یقینی حاصل می شود، یعنی با شکستن قیام، نماز مغرب را میخواند، اگر مغرب را قبلاً خوانده که هیچ! اگر نخوانده این میشود نماز مغرب، کارهای اضافی را هم با سجده سهو جبران میکند، بعداً بلند میشود و عشا را میخواند، و معلقین و محشین عروة هم در اینجا چیزی ننوشتهاند.
راه علاج از نظر استاد سبحانی
ولی به نظر من این یک راه هست، راه دیگر هم وجود دارد، منتها طولانی است، در اینجا من یک مخالفت احتمالیه را مرتکب میشوم، من که قیام را میشکنم، در این احتمال مخالفت است. چرا؟ چون ممکن است این نماز من، نماز عشا باشد نه نماز مغرب.
من یک راه دیگر پیشنهاد میکنم و آن اینکه این آدم که در این حالت هست، رجاء این نماز را به عنوان عشا تمام کند، بعدا از آنکه به عنوان عشا تمام شد، دوباره یک مغرب و نماز عشای دیگر بخواند. چرا؟ چون هم در عمل اول مخالفت احتمالیه است و هم در عمل دوم، در عمل اول مخالفت احتمالیه است، چون قیام را می شکند، شاید این عشا بوده و شکستنش درست نباشد، در بیان من هم مخالفت احتمالیه است، چون میگویم عشا را ادامه دهد، ممکن است در واقع مغرب باشد، هیچکدام ترجیح بر دیگری ندارد.
بله، آسان تر است، قیام را میشکند، میشود مغرب، یکدانه عشا هم میخواند و دیگر خواندن مغرب لازم نیست.
اما بیان من یک کمی طولانی تر است، چون هردو طرف مخالفت احتمالیه است، اگر بشکند، مخالفت احتمالیه است، اگر به عنوان عشا ادامه بدهد باز هم مخالفت احتمالیه است، پس بهتر است که قیام را بشکند و آن را به عنوان نماز مغرب تمام کند، آنگاه یک نماز به عنوان مغرب و یک نماز هم به عنوان عشا بخواند و دیگر نیاز به سجده سهوه هم ندارد.
البته این سجدات سهو احتیاطی است. چرا احتیاطی است؟ چون سجده سهو در جایی است که در نماز باشد، ممکن است این کار من در نماز نبوده، مغرب را خوانده بودم و این نماز عشا بوده ولذا آقایان میگویند سجده سهوش احتیاطی است، چون سجده سهو در اضافی است که إذا أضاف فی الصلاة، این یک رکعتی که در دست من است و من در آن مشغولم، معلوم نیست که نماز باشد، چون ممکن است عشا باشد و آن هم عشای غلط، زیرا من هنوز نماز مغرب را درست نخواندهام.
أما الصورة الأولی: فقد أفتی المصنف بأنّه یقوم بعملین: أحدهما أنّه یجعلها من المغرب بمعنی أنّه یهدم القیام و یجلس و یتشهد و یسلّم. و ثانیهما أنه یسجد سجدتی السهو لکل زیادة من قوله:« بحول الله، و للقیام، و للتسبیحات» احتیاطاً فعندئذ تجب علیه سجدتا السهو ثلاث مرات.
بله، آقایان در سجده سهو اشکال میکنند و میگویند سجده سهو احتیاطی است، سجده سهو در جایی واجب است که من بدانم در نماز اضافه کردهام، این یک رکعت من اگر مال مغرب باشد که اصلاً نماز نیست، اگر عشا باشد، هنوز برای من عشا بودنش محقق نیست.
ثمّ انه أشکل فی وجوب سجدتی السهو بتاتاً لأنّه الموضوع لها هو الزیادة فی الفریضة و الحال أنّه لا یعلم بحصول الزیادة فی المغرب لا حتمال أنّ ما بیده هو الرکعة الأولی للعشاء، و المفروض أنها بطلت بهدم القیام.
ولی ما گفتیم دو راه دارد، یک راه این است که قیام را بشکند و آن را به حساب مغرب بگیرد و سپس عشا را بخواند و سه تا سجده سهو بجای بیاورد.
راه دیگر این است همین را رجاءً به عنوان عشا ادامه دهد، بعداً از نو یک مغرب بخواند،چون اشتغال یقینی برائت یقینی میخواهد، نمیدانم مغرب را خوانده یا نه؟ اشتغال یقینی برائت یقینی میخواهد، مغرب را که خواند عشا را نیز باید بخواند. چرا؟ لأنّ العشاء مترتب علی المغرب، فلذا معلوم نیست آنچه را من خواندهام عشا بوده، لعل رکعت آخر مغرب بوده.
صور دوم
صورت دوم این است که من در حال رکوعم نه در حال قیام، و تسبیحات اربعه را میخوانم، در همین حال شک میکنم که آیا این رکعت، چهارمین رکعت مغرب است یا اولین کعت عشا؟
آقایان میگویند این قابل اصلاح نیست. چرا؟ به جهت اینکه اگر بشکند و بنشیند، زیادی رکوع است و بنا شد که ارکان زیادیاش مبطل باشد، این قابل اصلاح نیست فلذا آن را رها میکند.
مرحوم سید میفرماید: فإن کان بعد الرکوع بطلت ووجب علیه إعادة المغرب.
شاید هم فرمایش سید اقرب به حق باشد که بگوییم قابل علاج نیست، چون اگر بنشینم زیادی در رکوع است.
بیان آیت الله خوئی
مرحوم آیت الله خوئی یک راه حلی فکر کرده و فرموده این آدم همان را به عنوان عشا ادامه دهد و کافی است و صحیح، مغرب هم اعاده نمیخواهد. چطور؟ تمسکاً بقاعدة الفراغ، تمسک به قاعده فراغ میکند.
بعد میبیند که کلمه فراغ در اینجا صدق نمیکند، میگوید در روایات کلمه فراغ نیامده، یا کلمه مضی آمده یا کلمه تجاوز، یعنی:« کلّ ما مضی من صلاتک وطهورک فامضیه کما هو» این آدم که در این رکعت در حال رکوع است، چون منافی را انجام داده، انجام این «منافی» تجاوز است، در تجاوز لازم نیست حتی میم «السلام علیکم» را هم بگوید.
اگر کسی نمازی را بخواند و بعداً خود را در حال منافی ببیند و نسبت به ما قبل شک کند، قاعده فراغ جاری است. در اینجا میگوید کلمه فراغ صدق نمیکند، ولی ما در روایات کلمه فراغ نداریم بلکه کلمه مضی و کلمه تجاوز داریم، و الدخول فی المنافی تجاوز عن الصلاة، من از مغرب تجاوز کردم و شک دارم که آیا مغرب من صحیح بود (که اگر این عشا باشد) یا باطل بود اگر این جزء مغرب باشد،« کل ما مضی من صلاتک و طهورک فامضیه کما هو» و بگو انشاء الله درست است، فتوایی است که در میان معلقین عروة فقط ایشان این فتوا را داده است و میگوید من نسبت به نماز مغرب قاعده تجاوز جاری میکنم. چرا؟ هر موقع انسان خودش را در حال منافی دید که نشود جبران ما سبق کرد، این مصداق قاعده فراغ است، من خودم را در حال رکوع میبینم، و این رکوع نمیتواند جزء مغرب باشد، یعنی منافی است به گونهای که اگر مغرب من مشکل داشته باشد، دیگر قابل علاج نیست، من در این صورت نسبت به مغرب قاعده فراغ جاری میکنم و میگویم انشاء الله مغرب من درست بوده فلذا عشا را ادامه میدهم.
من حاشیه بر فتوای ایشان نزدم، بعد ایشان میفرماید من از استادم مرحوم نائینی تعجب میکنم اینجا میگوید نمازش باطل است و حال آنکه در کتاب صلاة فرموده اگر کسی خود را در حال منافی ببیند، میتواند نسبت به گذشته قاعده فراغ جاری کند، اگر خودش را پشت به قبله ببیند و سپس شک کند که در صلات، قاعده فراغ جاری میکند، اینجا هم خودش را در حال منافی میبیند، یعنی رکوع، رکوع نمیتواند جزء نماز مغرب باشد، چون خودش را در حال منافی میبیند به گونهای اگر نماز مغرب مشکل داشته باشد و قابل معالجه نباشد، قاعده تجاوز جاری می شود، ایشان میگوید من تعجب میکنم که چرا شیخنا الاستاذ در اینجا فرمود نماز این آدم باطل است.
صورت اول به نظر ما قابل اصلاح بود، آنهم با وصله و پینه، یعنی باید سه سجده سهو کند و بعداً عشا را بخواند.
صورت دوم اصلاً به نظر ما قابل اصلاح نبود، ایشان عکس میکند و میگوید صورت دوم بدون وصله و پینه قابل اصلاح است.
اشکال
سابقاً عرض کردیم که قاعده فراغ صحت نسبی را درست میکند، فرض کنید من در حال نمازم و نمیدانم وضو گرفتهام یا نه؟ قاعده تجاوز جاری میکنم و این نماز را میخوانم،ولی باید برای نماز دوم وضو بگیرم. چرا؟ چون قاعده فراغ صحت نسبی درست میکند و میگوید این نماز شما واجد شرط است، اما نسبت به نمازهای آینده باید وضو بگیری.
بعضی از اصحاب درس اشکالش این است که جنابعالی در حال رکوع قاعده تجاوز جاری کردی و گفتی حتماً این عشا واجد شرط است، شرطش کدام است؟ تقدم المغرب علی العشاء، این نسبتاً ثابت شد، یعنی این نماز عشاء واجد شرط است، شرطش کدام است؟ تقدم المغرب علی العشاء، اما در واقع مغرب را خواندهام یا نخواندهام؟ این جهت را ثابت نمیکند، باید بعداً نماز مغرب را بخواند.
پس باید توجه داشت که قاعده فراغ صحت نسبی را درست میکند نه صحت مطلق را، مثلاً در حال نماز شک میکنی که من وضو دارم یا نه؟ قاعده فراغ جاری میکنی و میگویی انشاء الله وضو دارم، ولی باید برای نمازهای آینده وضوی بگیری.
فرض کنید من در حال خواندن نماز عصرم، نمیدانم ظهر را خواندم یا نخواندم؟ میگویم انشاء الله این عصر من واجد شرط است، شرطش کدام است؟ تقدّم الظهر علی العصر، اما اینکه در واقع ظهر را خواندهام، این جهت را ثابت نمیکند، باید بعداً نماز ظهر را بخوانم.
بنا براین، عشا را خواندی صحیح است، اما مغرب را در واقع هم خواندهای، این را ثابت نمیکند.