< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الحدود و التعزیرات

92/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: حکم تقدیم نماز فائتة بر حاضرة
 روایت قبلی که روایت صحیحه طویله و گسترده زرارة بود،جاهایی که می‌توانست برای طرف دلیل باشد خواندیم و معنا کردیم،الآن در همین روایتی که برای مخالف دستاویز است، دو فقره داریم که تقریباً می‌تواند موضع ما را تایید کند، این دو فقره عبارتند از:
 أ- ما یدلّ علی خلاف المقصود، أعنی قوله علیه السلام:«و إن ذکرت أنّک لم تصلّ الأولی(ظهر) و أنت فی صلات العصر و قد صلّیت منها فانوها الأولی- نیت ظهر بکن- ثمّ صل الرکعتین الباقیتین قم و صلّ العصر.
 و إن کنت قد ذکرت أنّک لم تصلّ‌ العصر حتّی دخل وقت المغرب و لم تخف خوفها (خوف صلات مغرب) فصلّ العصر ثمّ صلّ‌ المغرب».
 باید توجه داشت که ما در این روایت تمسک به منطوق نمی‌کنیم، بلکه تمسک به مفهوم می‌کنیم،‌می‌فرماید اگر می‌ترسید که وقت صلات مغرب -یعنی وقت فضیلت صلات مغرب- فوت بشود، مغرب را بخوان، بعداً عصر را. اگر از فوت وقت مغرب نمی‌ترسید، «قدمّ العصر،فصلّ العصر ثمّ صلّ المغرب».
 ‌اما اگر عکس باشد،‌یعنی می‌ترسید که وقت مغرب فوت بشود، اول حاضرة را بخوان و بعداً فائته را.
  دلالتش دلالت مفهومی است نه دلالت منطوقی، یعنی بالمفهوم دلالت می‌کند، معنایش این است اگر می‌توانی وقت فضیلت مغرب را درک کنی، فائته را مقدم کن، اما اگر می‌دانی که نمی‌توانی وقت فضیلت مغرب را درک کنی، عکسش کن، یعنی اول حاضرة را بخوان و بعداً فائتة را.
 استدلال بالمنطوق نیست بلکه بالمفهوم است.
 ب- إنّ ظاهر قوله علیه السلام:«أیّهما (المغرب العشاء) ذکرت، فلا تصلّهما إلّا بعد شعاع الشمس»
  مثلاً،من از خواب بیدار شدم و هنوز نیم ساعت به آفتاب است،‌نماز فجر را می‌خوانم، ولی می‌فرماید شما مغرب و عشا را قضا نکن، بلکه مقداری بگذرد تا شعاع شمس همه جا را بگیرد، بعداً شما فائته ها را بخوان.
 الآن شما در اینجا «قدمّ الحاضرة» که فجر باشد، أخّر الفائتة، چه قدر تاخیر،‌تاخیری که حتی شعاع شمس بگذرد.
  پس همین روایت با اینکه طرف با آن استدلال می‌کند، در خودِ این روایت دو مدرک برای ما است.
  علاوه براین، دلایل طرف را در جلسه گذشته معنا کردیم که هیچ کدام از آنها دلالت بر لزوم تقدیم الفائته علی الحاضرة ندارد.
 ما تا اینجا ادله طرف را خواندیم.
 چون قبلاً گفتیم اول دلایل کسانی را می‌خوانیم که می‌گویند:« تقدّم الفائتة علی الحاضرة»، اول ادله‌ی خصم را خواندیم، حالا ادله خود را می‌خوانیم و آن اینکه تقدیم الفائته علی الحاضرة لازم نیست.
 ما یدلّ‌علی جواز تأخیر الفائتة
 همان گونه که می‌دانید ما اول ادله آن طرف را آوردیم که فائته را بر حاضرة مقدم می‌دانند، الآن ادله این طرف را می‌خوانیم و آن اینکه انسان مختار است، یعنی هم می‌تواند حاضرة را بخواند و هم می‌تواند فائته را بخواند، البته بهتر این است که اگر وقت حاضرة فوت می‌شود، حاضرة را مقدم کند، بعداً می‌تواند فائته را بخواند.
 قد عرفت ما یمکن الاستدلال به علی لزوم التقدیم باعتبار أنه شرط لصحة الحاضرة، و قد مرّ عدم تمامیة دلالتها، و فی مقابل هذه الروایات یوجد ما یدل علی الجواز، منها:
 صحیحه ابو بصیر
 1- و عنه (حسین بن سعید اهوازی)، عن حمّاد بن عیسی، (غریق الجحفه،‌متوفای:190،)،‌عن شعیب (شعیب بن یعقوب، کلّ شعیب معیوب، إلّا شعیب بن یعقوب) عن أبی بصیر، عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال:« إن نام رجل و لم یصلّ صلاة المغرب و العشاء أو نسی، فإن استیقظ قبل االفجر قدر ما یصلّیهما کلیتهما فلیصلّهما، و إن خشی أن تفوته إحداهما فلیبدأ بالعشاء الآخرة.
  و إن استیقیظ بعد الفجر فلیبدأ فلیصلّ الفجر ثمّ المغرب ثمّ العشاء الآخرة قبل الطلوع الشمس- اول می‌گوید حاضره را بخواند، بعداً فائتة را و إن خاف أن تطلع الشمس فتفوته إحدی الصّلاتین فلیصلّ المغرب و یدع العشاء الآخرة حتّی تطلع الشمس و یذهب شعاعها، ثمّ یصلّها» [1]
 در فراز آخر می‌فرماید صبر کند تا شعاع خورشید بگذرد و سپس قضا کند.
 شاهد در این شق است:« و إن استیقیظ بعد الفجر فلیبدأ فلیصلّ الفجر ثمّ المغرب ثمّ العشاء الآخرة قبل الطلوع الشمس» نفرموده که:« یصلّ المغرب و العشاء ثمّ الفجر».
  خلاصه اینکه ما سه روایت صحیحه داریم که آشکارا دلالت دارند که تقدیم الفائتة علی الحاضرة لازم نیست، یعنی شرط صحت حاضرة‌،‌تقدیم فائته نیست. از میان دوازده روایتی که می‌خوانیم، این سه صحیحه اول ارزش فوق العاده دارد،‌بقیه گاهی دلالت دارند و گاهی دلالت ندارند.
  اولی صحیحة ابو بصیر است،‌دومی صحیحه ابن مسکان، سوم صحیحه عبد الله بن سنان است، اتفاقاً صحیحة عبد الله بن سنان از نظر لفظ، عین صحیحه ابن مسکان است و لذا در کتاب «وسائل» سه روایت جلوه ندارد، اولی و دومی دارد،‌ولی در سومی می‌گوید «و فی مثله»، و الا روایت عبد الله بن سنان خودش روایت مستقلی است.
 وجه الدلالة: هو أنّه (علیه السلام) حکم بجواز تقدیم الحاضرة أعنی الفجر علی الفائتتین: المغرب و العشاء الآخره مع سعة الوقت لتقدیمهما و تأخیر الفجر. نعم صدر الروایه ظاهر فی بقاء وقت العشائین إلی طلوع الفجر و هو مخالف للمشهور، و إن التزم به بعض القدماء.
  صحیحة ابن مسکان
 2- و عنه، عن فضالة (فضالة بن أیوب) عن ابن مسکان، علی أبی عبد الله (علیه السلام) قال:« إن نام رجل أو نسی أن یصلّی المغرب و العشاء الآخرة، فإن استیقظ قبل الفجر قدر ما یصلّیهما کلتیهما فلیصلّهما، و إن خاف أن تفوته إحداهما فلیبدأ بالعشاء الآخرة، و إن استیقظ بعد الفجر فلیصلّ الصبح، ثمّ المغرب ثم العشاء الآخره قبل طلوع الشمس» [2]
 وجه الدلالة واضح حیث قال:« و إن استیقظ بعد الفجر فلیصلّ الصبح ثمّ المغرب ثم العشاء الآخره قبل طلوع الشمس»، حیث قدم الحاضرة علی الفائتتین.
 روایت عبد الله بن سنان
 3- و عنه، عن فضالة بن أیوب، عن أبن سنان، یعنی عبدالله، عن أبی عبدالله علیه السلام مثله. [3]
 روایت جمیل بن درّاج
 4- ما رواه الحسن بن علی الوشاء، عن رجل، عن جمیل بن درّاج، عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال:قلت له: تفوت الرّجل الأولی (ظهر) و العصر و المغرب و ذکرها عند العشاء الآخرة؟ قال:«یبدأ بالوقت الذی هو فیه- یعنی عشا- فإنّه لا یأمن الموت فیکون قد ترک صلاة فریضة فی وقت قد دخلت- اول عشا را می‌خواند- ثمّ یقضی ما فاته، الأولی فالأولی» [4]
  اولاً، این فراز از روایت که می‌گوید: «یبدأ بالوقت الذی هو فیه فإنّه لا یأمن الموت» مشکل دارد - یعنی اول عشا را بخواند. چرا؟ چون ممکن است بمیرد، این رقم خوف در دل انسان ها نیست، چون اصالة الصحة در همه جا است.
  بنابراین، ما معنای این فراز از روایت را نمی‌فهمیم،فلنرجع علمه إلیهم (علیهم السلام) از این رو، علم آن را به ائمه علیهم السلام ارجاع می‌دهیم. چون اگر این باشد، انسان نباید حتی آب هم بخورد، باید فوراً نماز عشا را بخواند، یعنی هر موقع وقت داخل شد، انسان هیچ کاری را نکند، فوراً نماز حاضر را بخواند. چرا؟ چون ممکن است مرگش برسد. غرض ما معنای این جمله را نمی‌فهمیم.
 خلاصه در این روایت سه احتمال می‌رود، چون روایت این است:
  عن جمیل بن درّاج، عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال:قلت له: تفوت الرّجل الأولی (ظهر) و العصر و المغرب و ذکرها عند العشاء الآخرة؟- این را بزنیم به چهار دقیقه آخر وقت، اگر این باشد، بر هیچ مسئله‌ای دلالت ندارد، چون این وقت، وقت مختص است. پس اگر بگوییم: و ذکرها عند العشاء الآخرة؟ یعنی به اندازه چهار رکعت به آخر وقت مانده، عشا را جلو بیندازد، این نه بر مسئله‌ی قبلی دارد که ترتیب باشد و نه بر مسئله ما که عبارت باشد از : تقدیم الحاضرة علی الفائتة، أو الفائتة أو الحاضرة،‌به شرط اینکه عند عشاء الآخرة را حمل کنیم بر آخر وقت.
 اما اگر حمل کنیم بر وقت فضیلت، آن این است که:« ذکرها عند عشاء الآخرة»، یعنی عند فضلیة عشاء الآخرة،یعنی موقعی که حمره مغربیه برود، در اینجا چطور حضرت می‌فرماید عشا را بخوانید و حال آنکه وقت مغرب تا نصف شب باقی است، این می‌شود غیر قابل و مفتابه نیست.
 احتمال سوم این است که روایت را حمل بر تقیه کنیم، چون آنها (اهل سنت) معتقدند که وقت مغرب تمام می‌شود، وقت عشا داخل می‌شود، اگر حمل بر تقیه کنیم درست است و مراد این است که عشا را بخوان. چرا؟ چون وقت مغرب سپری شده و وقت عشا وارد شده.
  این بحث هایی است که ما به طور اجمال در این حدیث کردیم، ولی اگر به مسئله شانزدهم مراجعه کنید، این روایت نسخه بدل های مختلفی دارد، در وسائل و تهذیب جور دیگر معنا کرده‌اند.
  بنابراین،‌این روایت نسبت به ما نه بو دارد و نه طعم،‌یعنی نتوانستیم ازاین روایت برای مقصود مان بهره گیری کنیم. قال:«یبدأ بالوقت الذی هو فیه- یعنی عشا- فإنّه لا یأمن الموت فیکون قد ترک صلاة فریضة فی وقت قد دخلت- اول عشا را می‌خواند- ثمّ یقضی ما فاته، الأولی فالأولی»
 و فی الروایه احتمالات:
 أ- أن یراد بقوله « عند العشاء الآخرة» الوقت المختص بالعشاء فی آخر الوقت، فیقدم العشاء علی العصر و المغرب، و عندئذ لا تکون الروایه دلیلاً علی عدم وجوب الترتیب.
 ب- أن یراد به دخول وقت فضیله العشاء، أعنی ذهاب الحمره المغربیة، فعندئذ یقدم المغرب و العشاء لکون الوقت مشترکاً بینهما و یؤخر العصر فتکون الروایه دلیلاً علی المسألة.
 ج- أن تکون الروایه ناظره إلی فتوی العامه من خروج وقت المغرب بدخول وقت العشاء عند ذهاب الحمره المغربیة، فیقدم العصر علی المغرب لخروج وقته، فلا تکون الروایه دلیلاً علی المقام.
 روایت عمار بن موسی
 5. ما رواه عمار بن موسی عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال:سألته عن الرّجل ینام عن الفجر حتّی تطلع الشمس و هو فی سفر، کیف یصنع؟ أیجوز له أن یقضی بالنهار؟قال:«لا یقضی صلاة نافلة و لا فریضه بالنهار، و لا یجوز له و لا یثبت له، ولکن یؤخّرها فیقضیها باللیل» [5]
  یعنی یقدمّ الحاضرة و أخّر الفائتة،‌این کمک آن صحاح ثلاثة است.
 اما این را باید حمل بر کراهت کنیم، چون کسی نگفته است که در روز نمی‌شود قضا کرد، پس یا باید حمل بر کراهت کنیم یا علمش را ارجاع کنیم بر ائمه بیت‌ علیهم السلام.
 خلاصه ما این نکته را نمی‌فهمیم که روز نمی‌تواند قضا کند، بلکه باید شب قضا کند،‌این نکته را نمی‌فهمیم، فلذا حضرت می‌فرماید نماز صبح را شب قضا کن،قبلاً این آدم دوتا حاضرة را خوانده، یکی ظهر و دیگری عصر.
 6- روی الحر العاملی عن قرب الإسناد عن عبدالله بن الحسن، عن جدّه علی بن جعفر ، عن أخیه موسی بن جعفر(علیه السلام) ، قال: « سألته عن رجل نسی المغرب حتّی دخل وقت العشاء الآخرة؟ قال: «یصلّی العشاء ثمّ المغرب» [6]
  این روایت را چگونه معنا کنیم؟
 اگر این را بگوییم وقت فضیلت «حتّی دخل وقت العشاء الآخرة» بگوییم وقت فضیلت مغرب تمام شده، وقت فضیلت عشا وارد شده، از نظر قضا معنا ندارد، مگر به آن چهار رکعت آخر بزنیم.
  « سألته عن رجل نسی المغرب حتّی دخل وقت العشاء الآخرة» معنایش این است حمره مغربیه رفته، وقت عشا داخل شده، حضرت می‌فرماید عشا را جلو بینداز. این ولو بر مقصود ما دلالت دارد که حضرت «قدّم الحاضرة علی الفائتة» اما با مذهب ما سازگار نیست،‌چون وقت مشترک است.
  قال: «یصلّی العشاء ثمّ المغرب». پس اولی دلالت بر مقصود ما دارد،‌اما با مذهب مطابق نیست.
 7: و بالاسناد قال: و سألته عن رجل نسی العشاء فذکر بعد طلوع الفجر ، کیف یصنع؟ قال: «یصلّی العشاء ثم الفجر » [7]
 این روایت به نفع طرف دلالت دارد، حضرت در اینجا «قدّم الفائتة علی الحاضرة» و فرض این است که بعد از طلوع فجر است فلذا این به نفع خصم دلالت دارد.
 8- و بالاسناد قال: و سألته عن رجل نسی الفجر حتّی حضرت الظهر؟ قال: «یبدأ بالظهر ثمّ یصلّی الفجر ، کذلک کلُّ صلاة بعدها صلاة» [8]
 یلاحظ علی الاستدلال بالروایات الثلاث بأنّ الروایة الأُولی فهی و إن کانت تدل علی المطلوب و هو تأخیر الفائتة ، حیث قدّم العشاء الحاضرة علی المغرب الفائتة ، لکنّه لا یتمّ إلا علی مذهب أهل السنة- که وقت مغرب با زوال حمره مغربیه سپری می‌شود- حیث قالوا بخروج وقت المغرب بدخول وقت العشاء و أنکروا الوقت المشترک ، فبذهاب الحمرة المغربیه یذهب وقت المغرب و یدخل وقت العشاء ، فالاستدلال تام لکن مبنی علی أساس باطل.
 چون ما معتقدیم که با زوال حمره مغربیه وقت اجزاء باقی است، فلذا باید اول مغرب را بخواند و سپس عشا را.
 و أما الروایة الثانیة فهی تدلّ علی العکس حیث قدّم العشاء الفائتة علی الفجر ( الحاضرة ) ، و هکذا الروایة الثالثة حیث قدّم الظهر ( الفائتة ) علی الفجر الحاضرة.
  روایت اسماعیل بن جابر
 9: ما رواه الشهید فی الذکری عن إسماعیل بن جابر، قال: سقطت عن بعیری فانقلبت علی أمّ رأسی فمکثت سبع عشرة لیلة مغمی علیّ ، فسألته عن ذلک ، فقال(علیه السلام): «اقض مع کلّ صلاةٍ صلاةً ». [9]
 یعنی از شترم با سر به زمین خوردم و حدود هفده شب در حال کما بودم و من از حضرت در این زمینه سوال کردم که حکم نمازم در این مدت چه می‌شود؟ حضرت فرمود «اقض مع کلّ صلاة صلاة» این دلیل بر این است که تقدیم فائته بر حاضرة لازم نیست، می‌تواند فائته ها را تقسیم بر حاضره ها کند.


[1] الوسائل:3، الباب62 من أبواب المواقیت، الحدیث 3.
[2] الوسائل:3،الباب62 من أبواب المواقیت، الحدیث 4.
[3] الوسائل:3، الباب62 من أبواب المواقیت، ذیل الحدیث4،ولاحظ: التهذیب:2/270، برقم 1076.
[4] الوسائل:5،الباب2 من أبواب قضاء الصلوات، الحدیث5.
[5] الوسائل:5،الباب2 من أبواب قضاء الصلوات، الحدیث 6.
[6] الوسائل: 5 ، الباب 1 من أبواب قضاء الصلوات ، الحدیث 7.
[7] الوسائل: 5 ، الباب 1 من أبواب قضاء الصلوات ، الحدیث 8.
[8] الوسائل: 5 ، الباب 1 من أبواب قضاء الصلوات ، الحدیث 9.
[9] الوسائل: 5 ، الباب 4 من أبواب قضائ الصلوات ، الحدیث 15.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo