درس خارج فقه آیت الله سبحانی
کتاب الحدود و التعزیرات
91/12/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آیا ترتیب در صلوات غیر مترتبه هم لازم است یا نه؟
در جلسه گذشته مسئلهای را عنوان کردیم، از اعتراضاتی که بعداً انجام گرفت، معلوم میشود که مسئله کاملاً جا نیفتاده است، مسئله این بود که از کسی یک نماز قطعاً فوت شده، مثلاً یا ظهر فوت شده یا عصر،ولی احتمال میدهد که نماز دیگری هم فوت شده باشد،اگر در اینجا عمل به احتیاط کند،باید دوتا نماز بخواند، دراین صورت مشکل حل است،اما اگر بخواهد یک نماز بخواند، مرحوم سید میگوید نمیتواند به قصد ما فی الذّمة بخواند، چرا؟ چون ما فی الذّمة مشخص نیست، اگر یکی بود، یا ظهر و یا عصر، میتوانست به نیت ما فی الذّمة بخواند،اما چون احتمال میدهد که علاوه بر یکی، دومی هم باشد، این چطور میتواند بگوید ما فی الذّمة، ما فی الذّمة یکدانه که نیست، احتمال دارد که دومی هم باشد، بیان ایشان این است.
خلاصه فردی است که یک نماز از او قطعاً فوت شده و آن یک نماز مردد است بین ظهر و عصر، ولی احتمال میدهد که دوتا نماز ازش فوت شده،هم ظهر و هم عصر،این آدم اگر عمل به احتیاط کند هیچ مشکلی نیست،دوتا نماز میخواند،اما اگر بخواهد یک نماز بخواند، راهش قصد ما فی الذّمة نیست، ما فی الذّمة در جایی است که حتماً یکی باشد، و ندانیم و بگوییم ما فی الذّمة،ولی چون ما فی الذّمة چون محتمل است که دوتا باشد، چطور میتواند بگوید ما فی الذّمة؟برائت جاری کردن ارتباطی به این مسئله ندارد، شما از اول برائت جاری کن و یک نماز بخوان،بحث این است که این آدم یک نماز بخواند به نیت ما فی الذّمة، اگر ما فی الذّمة یکی باشد و مردد بین ظهر و عصر، میگوید ما فی الذّمة اگر ظهر است ظهر و اگر عصر است، عصر، ولی چون احتمال دارد در عین حال که ظهر یکی فوت شده،دوتا هم فوت شده، چطور میتواند یک نماز بخواند به نیت ما فی الذّمة، ما فی الذّمة که مشخص نیست، اگر ما فی الذّمة قطعاً یکی بود، میگویم من به نیت ما فی الذّمة میخوانم، إن کان ظهراً فظهر، إن کان عصراً فعصر.
اما ما فی الذمّه چون محتمل است دوتا باشد، فلذا نمیتواند بگوید ما فی الذّمة، ما فی الذّمة مشخص و معین نیست،یعنی واحد نیست،احتمال احتمال تعدد درش است ولذا مرحوم سید میگوید راه دیگر است، یعنی آنی اول از من فوت شده، اگر یک نماز باشد،همان یک نماز است و اگر دوتا باشد، آنی که از من فوت شده، آن را میخواند، نسبت به بقیه هم برائت جاری میکند.
پس اگر یک نماز باشد و مردد، میتوانیم بگوییم ما فی الذّمة، ولی چون محتمل است که دو نماز باشد،یا ظهر و یا عصر، ممکن است هردو باشد، نمیتواند بگوید یک نماز میخوانم به نیت ما فی الذّمة، یکی میخوانم به نیت ما فی الذّمة، این درست نیست،چون ممکن است ما فی الذمّة دوتا باشد.
باز تکرار میکنم بحث در جایی است که میخواهد یک نماز بخواند، و الا اگر دو نماز بخواند،به این بازی ها احتیاج ندارد، اما اگر بخواهد یک نماز بخواند و بگوید ما فی الذّمة، این قابل قبول نیست، چون ممکن است ما فی الذمة متعدد باشد و شما میخواهید یک نماز بخوانید.
المسألة الحادیة و العشرون: لو علم أنّ علیه إحدی الصلوات الخمس، یکفیه صبح و مغرب و أربع رکعات- بقصد ما فی الذمة- مرددة بین الظهر و العصر و العشاء مخیراً فیها بین الجهر و الاخفات. و إذا کان مسافراً یکفیه مغرب و رکعتان مرددة بین الأربع. و إن لم یعلم أنّه کان مسافراً أو حاضراً یأتی برکعتین مرددتین بین الأربع، و أربع رکعات مرددة بین الثلاث و مغرب.
پرسش
ممکن است کسی بپرسد که مسئله بیست و یکم با مسئله نوزدهم چه فرق دارد،چون در آنجا هم یک نماز ازش فوت شده بود، اینجا هم یک نماز فوت شده، چرا سید تکرار کرده است؟
پاسخ
فرقش این است که در آنجا که یک نماز فوت شده بود، رکعاتش متحد بود، ولی در اینجا یک نماز است، منتها مردد است بین متحد الرکعات و مختلف الرکعات، مانند صبح و مغرب، پس فرق بین این مسئله که مسئله بیست و یکم است با مسئله نوزدهم این است که در مسئله نوزدهم یک نماز بود،اما متحد الرکعات،مانند ظهر، عصر و عشاء،ولی در اینجا یک نماز است از میان پنج نماز،یعنی هم متحد الرکعات دارد و هم مختلف الرکعات،در آنجا عرض کردیم که اگر یک چهار رکعتی بخواند کافی است، اینجا چه کنیم؟ اینجا سه صورت دارد:
صورت اول
صورت اول این است که طرف حاضر است نه مسافر، و میداند که یک نماز از او فوت شده است،در اینجا چه کار کند؟
باید سه نماز بخواند، یکی نماز صبح، دیگری مغرب، سومی را هم یک نماز چهار رکعتی میخواند و آن چهار رکعتی را به نیت ما فی الذّمة میخواند، چرا در اینجا ما فی الذّمة درست است؟ چون یک نماز است، حالا یا ظهر است یا عصر است و یا عشاء، ولی در قبلی که گفتیم ما فی الذّمة درست نیست،چون علاوه بر یک نماز، احتمال نماز دیگر هم است،یعنی احتمال تعدد ما فی الذّمة هم است، پس اگر این آدم حاضر باشد، سه تا نماز کافی است، یک دو رکعتی میخواند، یک سه رکعتی میخواند، یک چهار رکعتی هم به نیت ما فی الذمه میخواند و در اینجا جهر و اخفات هم ساقط است، چرا؟ عرض کردم در جال جهل، جهر و اخفات لازم نیست.
ضمناً باید عرض کنم که تمام این فتاوا طبق مبنای خود سید است نه طبق همه مبانی، بنابر اینکه در صلوات غیر مترتبة، ترتب لازم است، چون این را گفته است فلذا این را میگوید، یعنی باید طوری بخوانیم که ترتب حاصل بشود.البته در یک نماز ترتب معنا ندارد.
صورت دوم
حال اگر این آدم مسافر است و در مسافرت یک نماز از او فوت شده است که آن یک نماز مردد است بین مغرب، عشا، ظهر، عصر و صبح.
در اینجا چه باید کند؟ در اینجا باید دو نماز بخواند، یعنی مغرب را بخواند، اما چون صبح، ظهر، عصر، و عشاء همه شان دو رکعتی هستند فلذا یک نماز دو رکعتی کافی است، باز در اینجا ما فی الذّمة درست است، چرا؟ چون یک نماز است، یعنی احتمال دیگر نیست.
صورت سوم
اما اگر یک نماز از این آدم فوت شده، اما نمیداند که مسافر بوده یا حاضر؟ علی الظاهر این آدم باید چهار نماز بخواند، صبح را بخواند دو رکعت، سه رکعت مغرب را هم بخواند. سه نماز بخواند، سه رکعتی بخواند، چهار رکعتی بخواند و دو کعتی. دو رکعتی هم قابل انطباق است به صبح و هم قابل انطباق است به ظهر، عصر و عشاء.
پس این مسئله دارای سه فرع است:
اگر یقین دارد که حاضر است، سه تا نماز بخواند، دو رکعتی، سه رکعتی و چهار رکعتی.
اگر یقین دارد که مسافر است، دوتا نماز بخواند، دو رکعت و سه رکعت.
اما اگر مردد باشد بین مسافر و حاضر، در این صورت باید سه نماز بخواند، یک دو رکعتی، یک سه رکعتی و یک چهار رکعتی.
المسألة الثانیة و العشرون:
إذا علم أنّ علیه إثنتین من الخمس مردّدتین فی الخمس من یوم وجب علیه الإتیان بأربع صلوات، فیأتی بصبح إن کان أوّل یومه الصبح.
این مسئله، ردیف مسئله قبل است، مسئله قبل یک نماز بود از پنج نماز، ولی در اینجا دو نماز از پنج نماز است، باز هم تفاوت دارد، در قبلی مسئله نوزده متحد بودند، اینجا مختلف است. إذا علم أنّ علیه إثنتین من الخمس مردّدتین فی الخمس من یوم وجب علیه الإتیان بأربع صلوات، فیأتی بصبح إن کان أوّل یومه الصبح، ثمّ أربع رکعات مردّدة بین الظهر و العصر، ثمّ مغرب ثمّ أربع رکعات مردّدة بین العصر و العشاء.
در این مسئله شش فرع است، عمده در این مسئله این است که باید ترتیب را رعایت کنیم، بر خلاف مسئله قبلی، بنابر اینکه حتی صلواتی که مرتب نیست باید ترتیبش حفظ شود، مثلاً اگر صبح مقدم است، باید قبل از ظهر بخوانیم، حق نداریم که ظهر را اول بخوانم و صبح را بعداً، یک آدمی است که در یک روز دو نماز ازش فوت شده، باید کاری کند که این دو نماز هر کدام باشد،مقدم سر جای خودش باشد موخر هم سر جای خود، پس چه کار کند؟
میگوید باید چهار نماز بخواند، اول دو رکعت صبح را میخواند، که اگر واقعاً اول صبح بوده که خوانده،بعداً چهار رکعت میخواند ظهر و عصر را، اگر صبح اول بوده،ترتب حاصل شده، اگر ظهر دوم بوده، آن را پشت سرش آورده، اگر ظهر اول بوده، خوانده، صبح میرود عقب،ممکن است صبح نماز دوم باشد، اگر صبح فوت نشده، ظهر اول فوت شده،دوم ظهر است، اگر دومی هم عصر است، آن هم پشت سرش است، اگر هیچ کدام از اینها نیست، بلکه مغرب است، دو رکعت مغرب را میخواند، اگر بعد از مغرب، عشاء بوده.
بنابراین، اگر این آدم چهار نماز بخواند،یک چهار رکعتی میخواند که ظهر و عصر باشد، بعداً مغرب بخواند،بعداً عشاء را بخواند، نمیتواند به آن چهار رکعتی قبلی اکتفا کند، چرا؟ چون ممکن است، چهار رکعتی بعد از مغرب باشد.