درس خارج فقه آیت الله سبحانی
کتاب الحدود و التعزیرات
91/10/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: دیه جنایت بر میت و مرده
اگر انسانی، فرد زنده ای را کشت، قهرا تکلیفش روشن است، چطور؟ چون اگر عمداً باشد قصاص دارد و اگر خطا باشد دیه دارد.
مسئلهی یازدهم
مسئله یازدهم در این است که حال اگر سر میت را قطع کند، یعنی قطع رأس میت نماید، در اینجا تکلیف چیست؟
در اینجا معروف این است که باید دیه بدهد، حالا چه مقدار دیه بدهد، مقدارش بعداً عرض می کنیم، و عجیب این است که این دیه را ورثه مالک نمیشوند، بلکه دیه خود میت مالک میشود.
پرسش
آقایان در اینجا میتوانند به یک نکته اصولی توجه کنند و آن اینکه گاهی از اوقات شرع مقدس برای میت مالکیت قائل میشود، مسلماً این مالکیت،مالکیت اعتباری محض است، این میت مالک این دیه خواهد شد، آقایان گاهی در مالکیت جهت دچار شبهه میشوند و میگویند مالکیت جهت به چه معناست، یعنی معنا ندارد که جهت مالک بشود، مسجد مالک است، یعنی چه؟ دولت مالک است یعنی چه؟ شرکت ( که در حقیققت یک عنوان اعتباری است) مالک است یعنی چه؟
پاسخ
ما در جواب میگویند این سوال را روایت جواب میدهد، میت مالک است، یعنی چه، و حال آنکه میت نمیتواند تصرف کند و هکذا نمیتواند تصور کند؟
جوابش این است که هیچ مانع ندارد شرع مقدس برای فرد میت هم مالکت تصور کند، در اینجا هم برای میت مالکیت تصور میکند، چرا؟ چون اثر عقلائی دارد و آن این است که دیه را صرف کند در بدهکاریهای میت و یا در کار های خیر دیگری که ثوابش به روح میت برسد.
بنابراین،مانعی ندارد که مسجد را مالک بدانیم، یا عنوان دولت را مالک بدانیم، شرکت را مالک بدانیم هر چند اینها یک عناوین اعتباریهاند که عقل و شعور ندارند، ولی متولیانش عقل و شعور دارند.
مقدار دیه جنایت بر میت
مشهور این است که یک دهم دیه حیّ است، اگر کسی سر آدم زنده را ببرد و قطع نماید،دیهاش هزار دینار است،عشر و یک دهم آن صد دینار خواهد بود، روایت بر این مطلب متضافر است، یعنی هم شیخ نقل کرده و هم کلینی و صدوق نقل کردهاند، ولی متأسفانه اسانید شان مشکلاتی دارد، هر کدام از مشایخ ثلاثه روایت حسین بن خالد را نقل کردهاند، ولی گاهی ارسال دارد و گاهی مجهول است، اما در عین حال ما نمیتوانیم این روایات کثیر را رد کنیم.
بنابراین، مشهور این است که یک دهم دیه حیّ را برای این آدم در نظر میگیرند.
روایات
در این زمینه هم روایت از رسول الله داریم و هم روایت از سایر معصومین (علیهم السلام)، منتها ظاهر عبارت روایت رسول الله این است که دیه میت نیز همان دیه حیّ است که هزار دینار باشد،ولی امام صادق (علیه السلام) تفسیر میکند و میگوید هزار دینار نیست، بلکه صد دینار است و باید فرق بگذاریم بین حی و بین میت، یعنی اگر حی را بکشند،دیهاش هزار دینار است، حتی جنینی که حی است و روح در آن دمیده است،دیهاش هزار دینار است،چرا؟ چون آینده دارد، یعنی جنین در آینده میتواند انسان کامل بشود و لذا جنین دختر دیهاش پانصد دینار و جنین پسر هم دیهاش هزار میباشد.
ولی در اینجا این آدم مرده، فلذا آینده ندارد، از این رو، نمیتوان آن را مساوی با انسان حی بگیریم.
البته مسلمان حی و میتش احترام دارد،مسلمان خواه حی باشد و خواه میت، از احترام بر خوردار است،احترام جای بحث نیست، ولی احترام داشتن غیر از این است که دیهی شان هم مساوی باشد، یعنی احترام داشتن، سبب نمیشود که دیهی شان هم مساوی بشود.
ما اگر بخواهیم میت را از نظر دیه مساوی کنیم با حی (خواه آن حی و زندهای که در خارج از رحم است و خواه آن حی و زندهای که در رحم است)، این مساوات صحیح نیست، در اینجا میفرماید دیهی میت، عشر و یک دهم دیه انسان حی است.
روایت حسین بن خالد
1: و عنه (علیّ بن إبراهیم)، عن أبیه، عن محمّد بن حفص(از وکلای ناحیه) عن الحسین بن خالد (عن أبی الحسن علیه السلام) قال: سئل أبو عبد الله (علیه السلام) عن رجل قطع رأس میّت فقال: «إنّ الله حرّم منه میّتاً کما حرّم منه حیّاً، فمن فعل بمیّت فعلاً یکون فی مثله اجتیاح نفس الحیّ- اجتیاح، از ماده جیح است،وقتی به باب افتعال ببریم، میشود: اجتیاح که به معنای هلاکت است،اجتاح،أی عدل عن طریق الحق،ولی در اینجا به معنای هلاکت است- فعلیه الدّیة، فسألت عن ذلک أبا الحسن (موسی بن جعفر علیه السلام، فقال: صدق أبو عبد الله علیه السلام یعنی اینکه فرموده: علیه الدّیة-،هکذا قال رسول الله صلّی الله علیه و آله، راوی از این جمله فهمید که مراد حضرت دیه کامله است، فلذا سوال میکند- قلت: فمن قطع رأس میّت أو شقّ بطنه أو فعل به ما یکون فیه اجتیاح نفس الحیّ فعلیه دیة النفس کاملة، راوی این از اطلاق کلام رسول الله فهمید، از اطلاق کلام امام صادق، چون حضرت امام صادق فرمود: «فعلیه الدّیة» راوی هم خیال کرد که مراد دیه انسان کامل است، فلذا فهم خودش را به امام کاظم تحویل میدهد- فقال: لا، و لکن دیته دیة الجنین فی بطن أمّه قبل أن تلج فیه الرّوح و ذلک مائة دینار،-
از اینکه فرموده: فعلیه الدّیة، از این عبارت دیه کامل تبادر میکند،راوی هم از آن دیه کامل را میفهمد، منتها حضرت بعداً توضیح میدهد.
اشکال این روایت در محمّد بن حفص است که نقل روایت میکند از حسین بن خالد، چون حسین بن خالد از اصحاب امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) است، محمّد بن حفص از اصحاب امام حسن العسکری (علیه السلام) است، فلذا محمّد بن حفصی که از اصحاب امام حسن العسکری است از حسین بن خالد نقل روایت کند که از اصحاب امام صادق و امام کاظم میباشد، حتما در وسط راوی افتاده و سقط شده،اینها را از کجا میفهمیم؟ از طبقات.یعنی اگر تلامیذ امام باقر، تلامیذ امام صادق، تلامیذ امام کاظم و سایر ائمه اگر طبقه بندی بشوند،مطلب روشن میشود، مثلاً محمّد بن حفص در طبقه امام حسن العسکری است، حسین بن خالد در طبقه امام صادق و امام کاظم است، از اینجا میفهمیم که در وسط راوی افتاده است.
اولین کتاب طبقاتی شیعه رجال برقی است، رجال برقی، رجال طبقاتی است.
پس در حقیقت حدیث از رسول خداست، بعداً حدیث از امام صادق علیه السلام است، راوی ازکلام امام پیغمبر و امام صادق دیه کامل را فهمیده،و آن را عرضه کرده به امام کاظم، امام موسی بن جعفر علیه السلام هم آن را معنا میکند و میفرماید مراد دیه جنین است. آنگاه میفرماید:«و هی لورثته و دیه هذا هی له لا للورثة. اگر انسان زنده را بکشند، دیهاش مال ورثه است، اما دیه میت،مال ورثه نیست، چرا؟ چون ورثه مالک میشود املاکی را که موقع ذبح این میت مالک بوده، ولی این ملکیت،ملکیت موقع ذبح نیست، بلکه ملکیت بعد از ذبح است: قلت فما الفرق بینهما؟ قال:« إنّ الجنین أمر مستقبل مرجوّ نفعه، و هذا قد مضی و ذهبت منفعته فلمّا مثّل به بعد موته صارت دیته بتلک المثلة له لا لغیره، یحجّ بها عنه، و یفعل بها أبواب الخیر و البرّ من صدقة أو غیره، قلت: فإن أراد رجل أن یحفر له لیغسّله فی الحفرة فسدر الرّجل ممّا یحفر فدیر به فمالت مسحاته فی یده فأصاب بطنه فشقّه، فما علیه؟ فقال: إذا کان هکذا فهو خطأ و کفّارته عتق رقبة أو صیام شهرین (متتابعین) أو صدقة علی ستّین مسکیناً مدّ لکلّ مسکین ممدّ النّبی (صلّی الله علیه و آله) الوسائل: ج 19، الباب 24 من أبواب دیات الأعضاء،الحدیث 2،
دیدگاه استاد سبحانی
ما نمیتوانیم بگوییم این روایت مجعول است، چون از اهمیت خاصی بر خوردار است، از پیغبر نقل میکند و از امام صادق نقل میکند، بعداً هم فهم خودش را میگوید و امام کاظم فهم او را اشکال میگیرد، آنگاه مسئله جنایت خطئی بر میت را مطرح میکند.
خلاصه روایت مسلماً از روایات اهل بیت است، منتها در سند دو نفر یا یک نفر افتاده است.
دیگران هم این حدیث را نقل کردهاند، مانند شیخ، البته ایشان گاهی با همان سند کافی نقل میکند و گاهی با سند دیگر.
نقل شیخ
و أما الشیخ فقد رواها تارة بنفس السند المذکور فی الکافی، و أُخری بالسند التالی: محمد بن علیّ بن محبوب- چنانچه بارها گفتهام این آدم غیر از حسن بن محبوب است، - عن محمد بن الحسین- أبی الخطّاب، ثقه است، ضمناً عصر محمّد بن علیّ بن محبوب به دست آمد، چون استادش محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب است، ایشان در 262 فوت کرده، معلوم میشود که در طبقه بعد بوده است، فلذا میتوانیم بگوییم که در حدود 263 إلی:270 فوت نموده است- عن محمد بن أشیم- محمد بن أشیم یکدانه مشکل دارد، نجاشی در حق او میگوید: غالّ فاسد الحدیث، فساد حدیثش در مسائل غلو است- عن الحسین بن خالد. التهذیب: 10/275 ، برقم 1077.
و هذا السند لا غبار علیه إلّا فی محمد بن أشیم فقد و صفه النجاشی بأنّه غال فاسد الحدیث.
و أما الصّدوق فقد نقله مرسلاً عن الحسین بن خالد، و لم یذکر فی مشیخة الفقیه سنده إلیه. الفقیه: 4/117 ، برقم 404.
نعم نقله فی العلل بالسند التالی:
قال: عن أبی (رحمه الله) قال: حدّثنا محمد بن یحیی العطار- ایشان هم شیخ کلینی است و شیخ پدر صدوق میباشد- قال حدّثنا محمد بن أحمد، عن إبراهیم بن هاشم، عن عمر بن عثمان عن بعض أصحابه عن الحسین بن خالد عن أبی الحسن موسی(علیه السلام). الشرائع: 2/543. پس همه روایات مشکل پیدا کرد، ولی اگر همه آنها جمع کنیم،بعضی از آنها، بعض دیگر را کمک میکند،یعاضد بعضهم بعضاً.
و فیه إرسال ، و علی کل حال فالأسانید المختلفة یدعم بعضها بعضا ، فالروایة لا تقصر عن الصحة و الشاهد فی قوله: «ولکن دیته دیة الجنین فی بطن أُمّه قبل أن تلج فیه الروح ، و ذلک مائة دینار ».
ما توانستیم فتوای مشهور را تا حدی توجیه کنیم.
ولی در مقابل فتوای مشهور، روایاتی داریم که میگویند اگر کسی سر میت را ببرد، دیهاش همان هزار دینار است، این روایات هم بر دو قسمند:
الف: یک قسم از آنها قابل توجیه است، مثلاً در آن آمده است که :« فیه الدّیة»، ما میتوانیم این را توجیه کنیم و بگوییم مراد دیة الجنین است، البته ظهور دارد دیه انسان کامل، اما قابل توجیه است، یعنی به وسیله روایت خالد بن الحسین میتوانیم توجیه کنیم.
ب: بعضی از این روایات قابل توجیه نیست، چون صراحت در دیه کامل دارند که همان هزار دینار باشد.
از این رو، ناچاریم که این دسته از روایات را کنار بگذاریم علمش را به خود آنان (ائمه علیهم السلام) رد کنیم.
روایات
نعم هناک روایات ربّما تدل علی أن فیه دیة إنسان کامل ، و هی مایلی:
1: ما رواه عبدالله بن سنان عن أبی عبدالله(علیه السلام) فی رجل قطع رأس میت؟ قال: «علیه الدیة لأن حرمته میتاً کحرمته و هو حی». الوسائل: 19 ، الباب 24 من أبواب دیات الأعضاء ، الحدیث 4.
این روایت قابل توجیه است، یعنی احتمال دارد که مراد از «فیه الدّیة» دیه کامل باشد و احتمال هم دارد که مراد دیه جنین باشد فلذا قابل توجیه است، البته ظاهر در دیه کامل است، اما قابل توجیه است.
2: ما رواه محمد بن سنان- مرسل است- عمّن أخبره عن أبی عبدالله(علیه السلام) قال: سألته عن رجل قطع رأس رجل میّت؟ قال: «علیه الدّیة ، فإن حرمته میّتاً کحرمته و هو حیّ» الوسائل: 19 ، الباب 24 من أبواب دیات الأعضاء ، الحدیث 5.
این روایت هم قابل توجیه است هر چند ظهور در دیه کاملة دارد، ولی در عین حال قابل توجیه است، ظاهراً این دو روایت، یک روایت است، چون از وحدت راوی، پی به وحدت مروی عنه میبریم.
3: ما رواه محمد بن سنان، عن عبدالله بن مسکان عن أبی عبدالله(علیه السلام) فی رجل قطع رأس میت؟ قال: «علیه الدّیة لأن حرمته میتا کحرمته و هو حی ّ» الوسائل: 19 ، الباب 24 من أبواب دیات الأعضاء ، الحدیث 6.
اینها قابل توجیه است.
و مع ذلک فقد حملها الشیخ علی أنّ المراد بالدّیة هو دیة الجنین للتصریح بها فی روایة الحسین بن خالد.
نعم ینافیه التعلیل الموجود من أنّ حرمته میّتاً کحرمته حیّاً، فإنّ مقتضی ذلک أنّ دیته دیة الحیّ. و علی کلّ تقدیر فالعمل إنّما هو بالصحیحة.
پس همه این روایت قابل توجیه شد، هر چند من گفتیم دو قسم،بعضی قابل توجیه است و بعضی قابل توجیه نیست، ولی در نتیجه همگی قابل توجیه شد. بحث ما در فرع اول به پایان رسید.
فرع دوم
اگر کسی دست میت را قطع کند، دیهاش چه مقدار است؟ در روایت نداریم که چه مقدار است، یا پای میت را قطع کرد، یا انگشت میت را قطع کرد،دیهاش چه مقدار است؟ دیهاش را از روایت حسین بن خالد به دست میآوریم، باید دیه انگشت را نسبت بدهیم به انگشت سالم،انگشت سالم دیهاش صد دینار بود،عشر و یک دهمش میشود ده دینار ، دست سالم دیهاش پانصد دینار بود،دست میت میشود عشر پانصد که بشود پنجاه دینار.