< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الحدود و التعزیرات

91/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تفاوت دیه مرد و زن
 بعد از آنکه ایشان در مسئله‌ی قبلی متعرض شدند که:«إنّ المرأة تعاقل الرّجل إلی ثلث الدّیة»، إذا بلغ الثلث نزل إلی النصف
 ایشان می‌خواهد این قاعده را به صورت کلی پیاده کند، آن این است که اولاً دیه مرد با دیه زن در یک رشته مسائل نصف است،‌مثلاً یدین و دو دست در رجل دیه‌اش هزار دینار،و در مرأة پانصد دنیار
  است(نصف دیه مرد).
 در رجلین (هردو پا) دیه‌ی مرد هزار است و دیه زن پانصد دینار می‌باشد.
 اما در منافع و جراح هر کدام از مرد و زن دیه خودشان را دارند، مقصود ایشان از این مسئله چیست؟ آیا اشاره به همان قاعده دیگری است که دیة المرأة نصف دیة الرجل، یا می‌خواهد اشاره کند: إنّ المرأة تعاقل الرّجل إلی الثلث، فلذا بلغ الثلث نزل إلی النصف؟ باید در این زمینه فکر شود.
 المسألة التاسعة
 مسئله تاسعه و نهم تکرار همان چیزی است که در اول دیات خواندیم،‌آنجا که دیه‌ی مشخص دارد، اهلاً و سهلاً، آنجاه که دیه مشخص ندارد، حکومت است،‌حکومت این است که این آدم را که مجروح کرده، فرض می‌کنیم عبد است، صحیحش یکصد دینار است،اگر جانی آن را معیب کرد، معیبش نود دینار است،‌نسبت معیب به صحیح چه مقدار است؟ عشر است، از اصل دیه عشر را به او می‌دهیم.
 و شما می‌دانید که این مسئله به این شکل در زمان ما قابل اجرا نیست، زیرا ما در این زمان عبد و أمة‌ای نداریم تا این مرد را عبد فرض کنیم و زن را امة و کنیز فرض کنیم، آنگاه صحیحش را قیمت کنیم، و سپس قیمت کنیم معیبش را، نسبت معیب را به صحیح بسنجیم و ما به التفاوت را بدهیم، به همان نسبت از اصل دیه بدهیم.
 راه عملی را در اولی دیات گفتیم، من یک راهی را پیشنهاد کردم، به آنجا مراجعه کنید، آن راه من عملی تر است.
 متن تحریر الوسیلة
 المسألة التاسعة: کلّ موضع یقال فیه بالأرش أو الحکومة فهما واحد ، و المراد أنّه یقوم المجروح صحیحاً إن کان مملوکاً تارة و یقوّم مع الجنایة أخری و ینسب إلی القیمة الأولی، و یعرف التفاوت بینهما و یؤخذ من دیة النفس بحسابه.
 حال اگر کسی جنایت کرد، قیمت طرف بالا رفت،‌مثلاً‌ او خالی در صورت داشت، جانی خالش را به جبر و زور کند، اتفاقاً او زیباتر شد، آیا آنجا که جنایت از قیمت کم نکند، بلکه قیمت را بالا ببرد، مثلاً یک بینی داشت و این بینی یک مشکلاتی داشت و نمی‌توانست درست تنفس کند، جانی به جبر و زور کاری کرد که تنفسش بهتر شد، اینجا نمی‌توانیم بگوییم ارش بدهد، بلکه در اینجا باید حکومت معنای دیگر داشته باشد، در اینجا باید سراغ شلاق،‌حبس و چیز های دیگر برود.
  و قد قلنا: إنّه لو لم یکن تفاوت بحسب القیمة أو کان مع الجنایة أزید کما لو قطع إصبعه الزائدة الّتی هی نقص و بقطعها تزید القیمة فلابد من الحکومة بمعنی آخر ، و هو حکم القاضی بالتصالح ، و مع عدمه بما یراه من التعزیر و غیره حسماً للنزاع.
 این مسئله تکرار بود، یعنی هم آن را در اول دیات خواندیم و هم در وسط دیات.
 المسألة العاشرة
 مسئله دهم این است که یک نفر کشته شده،‌اما هیچ ولی ندارد، یعنی نه پسر دارد و نه پدر و نه پسر عمو و دختر عمو، هیچ کس ندارد، اینجا ولیش چه کسی است؟
 امام ولیش است،چون :«الإمام ولی من لا ولی له»،‌امام باید چه کند؟ امام باید فقط یک حق دارد و آن عبارت از این است که استیفاء کند، یعنی دیه را از طرف بگیرد و در بیت المال بگذارد، آیا امام می‌تواند جانی را عفو کند؟ نمی‌تواند عفو کند، حق عفو را ندارد، حتی امام معصوم هم می‌گوید من حق عفو ندارم. چرا؟ به جهت اینکه اگر این آدم خطأً گناه کرده باشد، یعنی خطأً جنایت کرده باشد، عاقله‌اش امام است، یعنی از بیت المال است. حالا اگر عمداً‌ است، پس قهراً باید دیه را بگیرد و بگذارد در بیت المال.
 قانون کلی است آنجا که بیت المال بدهکار است،‌آنجا هم باید بیت المال طلبکار باشد،‌ولذا روایت داریم که نمی‌تواند عفو کند،‌حتی خود امام هم می‌فرماید نمی‌تواند عفو کند،‌البته امام می‌فرماید:« الأحوط عدمه»،‌ولی باید بفرماید: الأظهر عدمه،
 روایت
 1:‌محمّد بن یعقوب عن محمّد یحیی (شیخ کلینی)،‌عن أحمد بن محمّد(خالد یا عیسی) و عن علیّ ابن إبراهیم، عن إبیه، عن ابن محبوب، عن أبی ولاد الحنّاط،قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام من رجل مسلم قتل رجلاً مسلماً (عمداً) فلم یکن للمقتول أولیاء من المسلمین إلّا أولیاء من أهل الذّمة من قرابته، فقال:« علی الإمام أن یعرض علی قرابته من أهل بیته (دینه) الإسلام، فمن أسلم منهم فهو ولیّه یدفع القاتل إلیه فان شاء قتل، و إن شاء عفی، و إن شاء أخذ الدّیة، و إن لم یسلم أحد، کان الإمام ولیّ أمره فإن شاء قتل و إن شاء أخذ الدّیة فجعلها فی بیت مال المسلمین،- چرا؟ بخاطر اینکه اگر این آدم که کشته شده، اگر از روی خطا کسی را کشته بود و عاقله هم نداشت،‌دیه‌اش با که بود؟ با بیت المال،‌حالا که بیت المال دیه عاقله‌ی او را بر عهده دارد، پس دیه خودش هم مربوط به بیت المال است- لأنّ جنایة المقتول کانت الإمام فکذلک تکون دیته لإمام المسلمین. کدام جنایت مقتول بر امام است؟ جنایتی که از روی خطا انجام گرفته است-
 قلت فإن عفا عنه الإمام، قال: فقال: إنّما هو حقّ جمیع المسلمین و إنّما علی الامام أن یقتل أو یأخذ الدّیة، و لیس له أن یعفو» الوسائل: ج 19، الباب 6 من أبواب دالقصاص فی النفس، الحدیث،
 علی الظاهر مراد از امام در اینجا قاضی و حاکم است، نه امام معصوم. من فکر می‌کنم، این روایت را که حضرت می‌فرماید، می‌خواهد جلو قضات اموی ها و عباسی ها را بگیرد و بگوید آنها حق قضاوت را ندارند. امام معصوم می‌گوید و امام معصوم این حق را دارد، به جهت اینکه «أو لست أولی من أنفسکم»؟
 حضرت می‌فرماید: امام می‌رود سراغ بستگان اهل کتاب، می‌گوید کدام شما اسلام می‌آورید تا مسئله قتل مربوط به شما بشود؟ اگر یکی از آنها اسلام آورد، امر را می‌سپارد به دست او، او می‌شود ولی، یا می‌بخشد و یا می‌گیرد،‌و اگر هیچکدام شان اسلام نیاورد، ولیش خود امام است.
 روایت
 2: و عنه، عن أبی ولّاد، قال: قال أبو عبد الله علیه السلام «فی الرّجل یقتل و لیس له ولیّ إلّا الإمام، إنّه لیس للإمام أن یعفو، له أن یقتل أو یأخذ الدّیة فجعلها فی بیت مال المسلمین، لأنّ جنایة المقتول کانت علی الإمام، و کذلک تکون دیته لامام المسلمین» همان مدرک،‌الحدیث 2،
 البته روایت سومی هم در این زمینه داریم که خواندش لزومی ندارد.
 القول فی اللواحق
 و هی أمور:
 الأول فی الجنین
 کسانی که از اول دیات در بحث ما شرکت داشتند، چند مقصد را دنبال کردیم، دیات نفس، دیات اعضا و اطراف و دیات منافع، آنگاه ایشان فرمود یک لواحقی هم داریم که باید روی آنها هم بحث شود. فلذا بحث ما به لواحق منتهی شد و یکی از آن لواحق دیه جنین است.
 جنینی که در شکم مادر است و یک نفر لگد زد و این جنین بیرون آمد، این پنج حالت دارد:
 1: نطفه است،2، علقه است، 3: مضغه است، 4: استخوان روییده، اما گوشت رویش نیامده، 5: استخوان دارد و گوشت هم رویش آمده،6: روح ندمیده است، 7: روح هم دمیده، اگر روح میده باشد، چنانجه دختر باشد،‌دیه‌اش پانصد دینار است و اگر پسر باشد،‌دیه‌اش هزار دینار می‌باشد.
 این ترتیب را از قرآن گرفته‌اند، در قرآن عین مراحل آمده ا ست.
 اگر فقط نطفه باشد، دیه‌اش بیست دینار است، و اگر علقه باشد، چهل دینار، و اگر مضغه باشد، شصت دینار، و اگر استخوان روییده باشد و گوشت نروییده باشد، دیه‌اش هشتاد دینار می‌باشد، اگر علاوه بر استخوان، گوشت هم روییده باشد، دیه‌اش یکصد دینار است، قبل از ولوج روح یکصد دینار است، بعد از ولوج و دمیدن روح اگر دختر باشد، دیه‌اش پانصد دینار است و اگر پسر باشد، هزار دینار.
  این مسئله روایاتی هم دارد که در این جلسه فقط یک روایت را می‌خوانم، بقیه بماند برای جلسه آینده.
 روایت
 و عن محمّد بن یحیی، عن محمّد بن الحسین- محمد بن الحسین بن أبی الخطاب است، که در دویست و شصت و دو از دنیا رفته و ثقه است- عن محمّد بن اسماعیل- محمد بن اسماعیل بن بزیغ، که از فقهاست، عن صالح بن عقبه- من در رساله‌ای که در سند زیارت عاشور را نوشته‌ام، من در آنجا ثابت کرده‌ام که صالح بن عقبه ثقه است، چون بعضی می‌خواهند در سند زیارت عاشورا بخاطر صالح بن عقبه اشکال تراشی کنند- عن سلمیان بن صالح جصاص-، عن أبی عبد الله علیه السلام:
 «فی النطفة عشرون دیناراً، و فی العلقة أربعون دیناراً، و فی المضغة ستّون دیناراً و فی العظم ثلاثون دیناراً و فی العظم ثمانون دیناراً، فإذا کست اللحم فمائة دینار، ثمّ هی دیته حتی یستهلّ، فإذا استهلّ فالدّیة کاملة» الوسائل: ج 19، الباب 19 من أبواب دیات الأعضاء،‌الحدیث 3،
 مراد از «استهلّ» این نیست که از شکم مادر بیرون بیاید و داد بزند، بلکه مراد این است که روح در آن دمیده باشد و این را ما از روایت ظریف استفاده می‌کنیم که «استهلّ» این نیست که از مادر متولد بشود و فریاد بزند و اگر این هم باشد، اگر زدند و بچه بیرون آمد و جیغ کشید، جیغ کشیدن بچه نشانه دمیده شدن روح است، ولی دمیدن روح علامت دیگر هم دارد که در جلسه آینده بیان می‌کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo