< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الحدود و التعزیرات

91/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: دیه نافذة و سیاهی، سبزی و سرخی صورت
 المسألة الثالثة: لو نفذت نافذة فی شیء من أطراف الرّجل کرجله أو یده ففیها مائة دینار، و یختصّ الحکم ظاهراً بما کانت دیته أکثر من مائة دینار، و أمّا المرأة فالظاهر أنّ فی النافذة فی أطرافها الحکومة.
 در این مسئله بحث در نافذه است، نافذه در جایی است که فضای در کار نباشد، «جائفه» در جایی است که فضا باشد و ایجاد جوف کند،یعنی گودی ایجاد کند، میزان ایجاد گودی است، قطعاً در شکم است و در جایی که فضای بازی باشد بتواند گودی ایجاد کند،‌ولی در نافذه ایجاد گودی نمی‌کند، بلکه سوزن را فرو می‌برد و بیرون می‌آورد،‌گاهی سوزن از این طرف می‌آید و از آن طرف در می‌آید،‌بدون اینکه ایجاد جوف و گودی کند.
  بنابراین،‌فرق جائفه و نافذه همین است،‌در نافذه می‌فرماید: «رجل»، روایات در رجل است و امام (ره) هم در رجل می‌فرماید، چطور شد که امام در اینجا برای رجل خصوصیت قائل است، و حال آنکه در جاهای دیگر چنین خصوصیتی را قائل نیست،‌مثلاً إذا شک الرّجل بین الثلاث و الأربع،‌می‌گویید رجل من باب مثال است،‌چطور اینجا من باب مثال نشد؟ وجهش را در آینده بیان خواهم نمود.
 در نافذه می‌فرماید اگر در پا یا دست کسی سوزن، نیزه یا تیری را فرو بردیم، دیه‌اش یکصد دینار است.
 اشکالات
  در اینجا سه اشکال شده،که حضرت ‌امام (ره) با این عبارت «و یختص الحکم ظاهراً بما کانت دیته أکثر من مائة دینار » می‌خواهد اشکال ها را جواب بدهد.
  نخست باید ببینیم که اشکال ها چیست؟ آنگاه ببینیم که عبارت امام چگونه جواب از این اشکالات ثلاثه است.
 سه اشکال بر این قاعده گرفته‌اند.
 اشکال اول
 اشکال اول این است که مسئله در انمله سازگار نیست،‌خود اصبع ده شتر است، انمله سه شتر و خورده‌ای است،‌این چطور است که اگر کسی خود انمله را قطع کند، سر انگشت را قطع کند،‌دیه‌اش سه شتر و نیم است،‌اما اگر سوزن را فرو ببرد و از طرف دیگر بیرون بیاید، این صد دینار است، یکصد دینار،‌نسبت به دیه یک عشر است،‌در حالی اگر کسی آن را قطع کند،‌خود اصبع یک عشر است تا چه رسد به انامل.
 پس اگر انامل را قطع کند، سه شتر و سوم شتر است،‌اما اگر سوزن را فرو ببرد، یکصد دینار است، صد دینار نسبت به دیه یک دهم است،‌و حال آنکه سه شتر،‌خیلی کمتر از صد دینار است.
 اشکال دوم
 اشکال دوم این است که اگر منخرین کسی را عمداً سوراخ کند و حاجز را از بین ببرد،‌در آنجا سیصد و سی و سه دینار است.
  «وإن نفذت فیه نافذة لا تنسدّ بسهم أو رمح فدیتة ثلاثمائة دینار و ثلاثة و ثلاثون دیناراً و ثلث دینار»، یعنی ثلث دیه نفس،‌اگر سوراخ کند از این طرف، به آن طرف،‌در عمد یکسوم دیه است، یعنی ثلاثمائة،‌سیصد و سی وسه و حال آنکه شما می‌گویید در نافذه صد است،‌اینکه درست نشد،‌در بعضی از موارد این قاعده تطبیق نمی‌کند، چون می‌گویید:« فی کلّ نافذة مائة دینار»، و حال آنکه در نافذة عمد ثلث الدیه است، یعنی سیصد و سی وسه تقریباً.
  اشکال سوم
 اشکال سومی که باز در این قاعده گرفته‌اند، در خدّ است،‌در کتاب ظریف است که اگر کسی خد و صورت کسی را سوراخ کند و بیاید داخل،‌دویست دینار است و حال آنکه شما می‌گویید در نافذة یکصد دینار است.
 پس «أشکل علی هذه القاعده بموارد ثلاثة»
 الف: انامل، اگر کسی انامل را قطع کند، دیه‌اش سه شتر و خوده‌ای است ،‌اما اگر سوراخ کند،‌دیه‌اش صد دینار است‌،‌این دوتا به همدیگر هم خوانی ندارد،‌چون معنایش قطع کمتر است، اما سوراخ کند،جنایت بیشتر است، ب: در «أنف» است که یک ثلث است، در حالی که شما می‌گویید در نافذه صد است، سوم در خد است که در روایت ظریف است،‌در آنجا دویست دینار است و حال آنکه شما می‌گویید در نافذه صد دینار است، سه مورد را ایراد کرده‌اند، البته صاحب جواهر در اینجا بیانی دارد و بیانش گرفته شده از مفتاح الکرامة است،‌جوهرش این است که:« ما من عام إلّا و قد خصّ»، حاصلش این است، اصل این است که در نافذه صد دینار باشد،‌الا ما خرج بالدلیل، در انامل نمی توانیم بگوییم:«خرج بالدلیل»، چون خرج بالدلیل در جایی است که قطعش کمتر باشد، آنجا نافذه‌اش هم کمتر است،‌یا بیشتر باشد نافذه‌اش‌،در آنجا می‌گوییم:« الا ما خرج بالدلیل».
 امام (ره) از اولی جواب داده،‌اولی کدام است؟ انامل،‌گفته این قاعده مال جایی است که دیه‌اش بیش از صد باشد،‌انامل چون دیه‌اش کمتر است، اصلاً این قاعده شامل حال او نیست،
 اما از دومی و سومی جواب نفرموده، اولی انفريال و دومی خد است،‌در أنف یک ثلث است،‌در خد دویست است، مگر اینکه دوتا جواب بدهیم:
 اولاً، بگوییم این قاعده مال جایی است دیه‌اش بیش از صد باشد،‌خرج الأنامل ‌موضوعاً، اما این دو مورد خرج حکماً، فی کلّ نافذة مائة إلّا فی الأنف که ثلث است و إلّا در خدّ که دویست است، پس عبارت امام را تکمیل باشد کرد.
  لو نفذت نافذة فی شیء من أطراف الرّجل کرجله أو یده ففیها مائة دینار، و یختصّ الحکم ظاهراً بما کانت دیته أکثر من مائة دینار- خرج الأنامل، چون انامل دیه‌اش از صد کمتر است، فلذا این قاعده شاملش نیست، اما دو مورد دیگر بدون جواب ماند، یکی أنف که دیه‌اش یک ثلث است، دیگری خدّ که دیه‌اش دویست دینار می‌باشد، در جواب می‌گوییم :«ما من عامّ إلّا و قد خصّ» می‌گوییم این دو مورد هم خرج تخصیصاً.
 به بیان دیگر: انامل خرج موضوعاً،‌اما این دو مورد دیگر خرج تخصیصاً،‌آقایان فرق می‌گذارند بین خروج موضوعی و بین خروج حکمی، خروج موضوعی مانند: أکرم العالم، جاهل موضوعاً خارج شده، اما حکماً،‌مانند:« أکرم العلما إلّا العالم الفاسق».، بگوییم اصلاً موضوع این قاعده درجایی است که دیه‌ی قطعش بیش از صد باشد،‌آنوقت نافذه‌اش می‌شود صد،‌که مناسب باشد، یعنی اگر ببری دیه‌اش بیشتر است و اگر سوراخ کنی، دیه‌اش کمتر است،‌البته انامل خرج، اما آن دو مورد چطور؟ آن دو مورد در عین حالی که نافذه است، بیش از صد است، در عین حالی که نافذه‌ است بیش از صد است،‌انامل را چاره کرده و گفتیم انامل خرج موضوعاً، این در جایی است که قطعش بیش از صد باشد،‌تا سوراخش کمتر باشد، اما دو مورد قطع نیست،‌مورد نافذه است،‌خود نافذه ثلث است، خود نافذه دیه‌اش دویست است.
 پس این دو مورد در عین حالی که نافذه است، بیش از صد است، در جواب می‌گوییم:« ما من عامّ إلا و قد خصّ، فی کلّ نافذة مائة إلّا فی الأنف و الخدّ»که بیشتر است، یعنی در عین حالی که در دو مورد نافذه است، باز دیه‌اش بیشتر است،‌پس اولی خروجش خروج موضوعی است دو خروجش خروج حکمی است.
 1: «وإن نفذت فیه نافذة لا تنسدّ بسهم أو رمح فدیتة ثلاثمائة دینار و ثلاثة و ثلاثون دیناراً و ثلث دینار».
 2: «و فی الخدّ إذا کانت یری منها جوف الفم فدیتها مائتا دینار» الوسائل: ج19،‌الباب 6 من أبواب دیات الأعضاء،‌الحدیث1،
 پس این دو مورد، در عین حالی که نافذه است،‌حکمش بالاست.
  پس انامل خرج موضوعاً، این دو مورد در حالی که نافذه است خرج حکماً.
 و أمّا المرأة فالظاهر أنّ فی النافذة فی أطرافها الحکومة.
 در روایت کلمه‌ی رجل آمده و امام (ره) به کلمه‌ی رجل اهمیت می‌دهد.
 «...و أفتی النافذة إذا نفذت من رمح أو خنجر فی شیء من البدن فی أطرافه فدیتها عشر دیة الرّجل مائة دینار» همان الوسائل: ج 19،‌الباب 2 من أبواب دیات الشجاج و الأعضاء، الحدیث3،
  در روایت کلمه‌ی رجل آمده، فلذا در اینجا کسی حق ندارد که بگوید ما القای خصوصیت می‌کنیم،‌چرا؟ در جاهای دیگر مانند باب صلات می‌توان گفت که القای خصوصیت می‌کنیم، مثلاً إذا شکّ الرّجل بین الثلاث و الأربع، می‌گویند رجل از باب مثال است. در باب صلات فرقی بین رجل و مراة نیست، و هردو غالباً در احکام مشترک هستند، مگر در جهر و اقامه،‌اما در باب دیات، رجل با مرأة فرق دارد ولذا نمی‌توانیم از رجل القای خصوصیت کنیم، امام می‌فرماید حالا که نمی‌توانیم القای خصوصیت کنیم، سراغ حکومت برویم، و بگوییم مرأة.
 ولی من یک نظر دیگری دارم و آنکه مرأة با رجل، تا ثلث که سیصد باشد مساوی هستند،‌از سیصد به آن طرف تفاوت پیدا می‌کنند، یعنی دیه زن سیر نزولی پیدا می‌کند.
 بنابراین، بعید نیست که بگوییم رجل و مرأة در اینجا یکسانند،‌چون صد ثلث دیه نیست، ثلث دیه، سیصدو سی و خورده‌ای است.
 پس یحتمل حکومت باشد چنانچه حضرت امام می‌فرماید،‌و نیز احتمال دارد که به این عمومات عمل کنیم إلی ثلث الدّیة،‌مانع در ثلث به آن طرف است.
 المسألة الرابعة
  مسئله چهارم این است که اگر کسی به صورت دیگری سیلی بزند خواه با دست باز و خواه با مشت بسته، حکمش چیست؟ این سه حالت دارد:
 الف: گاهی از اوقات سیاه می‌شود
 ب: گاهی صورت سبز می‌شود
  ج: در بعضی از اوقات صورت قرمز می‌شود
 باید ببینیم که دیه‌اش چه قدر است؟ اگر سیاه کند،‌دیه‌اش شش دینار است، اگر سبز کند،‌سه دینار است، و اگر سرخ کند، یک دینار و نیم است و این مورد نص هم است.
 حضرت امام می‌فرماید در اینجا فرقی بین زن و مرد نیست و هردو در این جهت مساوی هستند، چرا؟ چون زن و مرد تا ثلث دیه مساوی هستند و اینجا به ثلث دیه نرسیده است.
 اگر جانی جنایت کرد،‌منتها نه به صورت، بلکه بر دست و بدن، در بدن همین سه حالت ممکن است پیش بیاید، یعنی گاهی بدن در اثر این جنایت سیاه می‌شود و گاهی ممکن است سبز و گاهی قرمز و سرخ بشود.
 آیا از نظر شما دیه باید برود بالا، یا برود پایین؟ پایین، چرا پایین می‌آید؟ چون چهره انسان مظهر شخصت انسان است، اما بدن انسان دارای چنین شخصیتی نیست و فلذا می‌فرماید: «و فی البدن النصف،ففی اسوداده ثلاثة دنانیر، و فی إخضراره دینار و نصف،و فی احمراره ثلاثة أرباع الدینار»،یعنی اگر سیاه کرد،‌دیه‌اش سه دینار است و اگر سبز نمود،‌دیه‌اش یک دینار و نیم، و اگر سرخ و قرمز کرد،‌دیه‌اش ثلاثة أرباع دینار. و لافرق فی ذلک بین الرجل و الأنثی و الصغیر و الکبیر، و لا بین أجزاء البدن کانت لها دیة‌ مقرّرة أو لا، و لا فی استیعاب اللون تمام الوجه و عدمه، و لا فرق فی بقاء الأثر مدّة و عدمه.
 دلیل مسئله
 مدرک تمام اینها اطلاقات روایات است، اطلاق دلیل همه را می‌گیرد.
 1: محمّد بن یعقوب- متوفای:329- ‌عن علیّ بن إبراهیم متوفای:309 تقریباً- ، عن أبیه، و عن ابن أبی عمیر- متوفای: 217،- عن إسحاق بن عمّار- شاگرد امام صادق علیه السلام و فطحی مذهب است- عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: «قضی أمیر المؤمنین علیه السلام فی اللطمه یسوّد أثرها فی الوجه أنّ أرشها ستّة دنانیر، فإن لم لم تسوّد و اخضرت سبز شد- فإنّ أرشها ثلاثة دنانیر، فإن احمارّت و لم تخضارّ فإنّ أرشها دینار و نصف» الوسائل: ج 19،‌الباب 4 من أبواب دیات الشجاج و الجراح،‌الحدیث 1،
 این حدیث اطلاق دارد،‌هم رجل را می‌گیرد و هم مرأة را،‌هم کبیر را می‌گیرد و هم صغیر را، أثر باقی باشد یا نباشد، دیه مشخص داشته باشد یا دیه مشخص نداشته باشد.
 تمام از اطلاق روایت فهمیده می‌شود، پس دلیل عبارت است از اطلاق روایات.
 إنّما الکلام که در این روایات بدن ندارد، پس حضرت امام بدن را از کجا آورده است؟
 مرحوم صدوق این روایت را دارد، و فی البدن نصف (مثل) ذلک، این روایت کلینی نقل کرده بدون اضافه، شیخ نقل کرده بدون اضافه، اما مرحوم نقل مع الإضافه،یعنی در روایت مرحوم صدوق آدمده که: «و فی البدن نصف ذلک» در علم درایة خواندیم که:« إذا دار الأمر بین الزیادة و النقصیة، فالنقیصة أولی» آیا مرحوم صدوق اشتباهاً اضافه کرده،‌یا کلینی و شیخ اشتباهاً کم کرده است؟
  حضرت امام خمینی (ره) می‌فرمود: غالباً از قلم انسان چیزی می‌افتد،‌اما اینکه اشتباهاً چیزی را زیاد کند،‌خیلی کم اتفاق می‌افتد، بنابراین، باید بگوییم که این جمله «فی البدن نصف ذلک » از قلم مرحوم کلینی و شیخ افتاده،‌نه اینکه مرحوم صدوق آن را سهواً اضافه کرده باشد.
 من یک جمع دیگر هم دارم و آن اینکه مرحوم کلینی روایت را از قضاوت نقل می‌کند،یعنی از قضاوت حضرت السلام (علیه السلام)، ممکن است در قضاوت علی (علیه السلام) کلمه‌ی «و فی البدن نصف ذلک» نبوده، اما مرحوم صدوق این را از قضاوت نقل نمی‌کند، بلکه از امام نقل می‌کند، بعید نیست که در قضاوت علیّ علیه السلام جمله‌ی «و فی البدن نصف ذلک» نبوده، اما روایتی که صدوق از امام علیه السلام نقل کرده،جلمه‌ی «و فی البدن نصف ذلک» بوده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo