< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

91/03/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دیه موی سر زن

بحث در این بود که اگر کسی، بر سر زنی آب داغ انداخت و تمام موی سر او ریخت، حکمش چیست؟

امام می‌فرماید اگر دو مرتبه نرویید، باید دیه کامل (که پانصد دینار است) بپردازد، اما اگر دوباره رویید، مهر المثل نسائها را بدهد، در روایت داریم که: «جعلت فداک فما علی رجل الذی و ثب علی امرأة فحلق رأسها؟ قال: یضرب ضرباً و جیعاً و یحبس فی سجن المسلمین حتی یستبرأ شعرها، فإن نبت أخذ منه مهر نسائها و إن لم ینبت أخذت منه الدیة کاملة: خمسة آلاف درهم» الکافی:7/261، الحدیث10،

معلوم می‌شود که مهل المثل در آن زمان کمتر از دیه مرأة بوده است.

بحث رجالی

در اینجا یک بحث رجالی داریم، سند حدیث این است.

1: رواه الکلینی، عن علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن محمّد بن سلیمان،‌عن عبد الله بن سنان، این روایت سه جور سند دارد، در کافی سند همین است که بیان شد، و این سند ضعیف است، چون محمد بن سلیمان اولاً مشترک است و توثیق هم نشده، مرحوم صدوق در الفقیه می‌فرماید محمد بن سلیمان المصری، عن عبد الله بن سنان، کلمه‌ی مصری دارد، طبق نقل وسائل از کتاب تهذیب شیخ، دارد: محمد بن سلیمان المنقری – که آن هم توثیق نشده- عن عبد الله سنان.

ولی ما نباید تنها به وسائل اکتفا کنیم، بلکه باید به مصادر هم رجوع کنیم، من تهذیب را نگاه کردم و دیدم که در آنجا ندارد که محمد بن سلیمان، بلکه دارد عن سلیمان المنقری، اصلاً کلمه‌ی «محمد» را ندارد، اتفاقاً سلیمان بن داود المنقری ثقه است، اول کسی بر این اشکال و جواب متوجه شده، مرحوم سید محمد جواد عاملی (صاحب کتاب مفتاح الکرامة) است.

بنابراین، این روایت طبق نقل کافی و طبق نقل مرحوم صدوق و طبق نقل وسائل از تهذیب، صحیح نیست، اما طبق نقل خود تهذیب صحیح است.

نتیجه این شد که اگر سند کافی باشد، ضعیف است، صدوق باشد،ضعیف است، اگر سند تهذیب طبق نقل وسائل باشد، باز هم ضعیف است، اما آنچه که در اصل تهذیب است که می‌گوید: عن سلیمان بن داود المنقری، این صحیح است.

گفتار صاحب مفتاح الکرامة

ثمّ إنّ السیّد العاملی تفطّن إلی الاضطراب فی السند فقال: الحدیث مروی بسندین أحدهما فی باب الحد فی القیادة رواه المحمدون الثلاث، و فیه محمد بن سلیمان و هو مجهول- خواه محمد بن سلیمان مجرد باشد، یا محمد بن سلیمان مصری باشد، خواه محمد بن سلیمان المنقری باشد، همه‌ی شان ضعیف است- و الأخر رواه فی التهذیب فی باب الدیات کذلک فیما و جدناه فیما عندنا من نسخة، و لکنّه فی الوافی رواه فی المقام عن سلیمان بن داود المنقری، فإن صحّ ما فی الوافی کان الحدیث حسناً عندنا أو صحیحاً علی الأقرب عند الأستاذ قدّس سرّه، مفتاح الکرامة:21/197،

صاحب مفتاح الکرامة می‌گوید، من این کتاب را می‌نویسم در حالی که اعراب نجد-وهابی‌ها- اطراف نجف را محاصره کرده‌اند و می‌خواهند حصار را بشکنند و ما هم جلوگیری می‌کنیم،‌در چنین شرائطی این بحث‌ها را نوشته، با آن اضطراب سراغ کتب مصادر رفته تا سند را تصحیح کند، ایشان در آخر یکی از مجلدات دارد که اعراب نجد اطراف ما را محاصره کرده‌اند و بحمد الله معجزه امیر المؤمنان ظاهر شد، آنها مأیوس و کشته داده بر گشتند، و این هم سبب شد که شیخ جعفر کاشف الغطاء، آموزش نظامی را برای نجفی ها الزامی کند و اتفاقاً در آموزش نظامی یکی از بچه‌های او کشته شد. یک چنین زمانی بوده است- حدود 1218،-.

تا کنون بحث ما در این بود که اگر نروید، دیه کامله دارد و اگر رویید، گاهی روایت داریم، طبق روایت عمل می کنیم و گاهی روایت نداریم که آنجا باید ارش بدهد.

الفرع السادس:

إذا جنی علی شعر الرأس، و لکن نبت، ففیه مهر نسائها إجماعاً کما فی الغنیة- فرع پنجم و ششم راجع به زن است، اگر موی زن نرویید، تمام دیه زن را باید بدهد و اگر دوباره رویید، در آنجا مهر النساء- ، و بلا خلاف أجده إلّا من الإسکافی کما فی الریاض ، و هو المشهور بحیث لم یظهر الخلاف إلا من ابن الجنید فاثبت فیه ثلث الدیة و الدلیل علی ما ذکرناه هو صحیح عبدالله بن سنان علی ما عرفت- چون روایت عبد الله بن سنان که در سندش بحث کردیم هردو فرع را داشت، یعنی بروید و چه نروید- فقد جاء فیه: «فإن نبت أخذت مهر نسائها ، و إن لم ینبت أخذت الدیة کاملة.

قلت: فکیف صار مهر نسائها إن نبت شعر رأسها؟ فقال: یابن سنان إن شعر المرأة و عذرتها- پرده بکارت- شریکان فی الجمال فإذا ذهب بأحدهما و جب لها المهر کاملاً » الوسائل: 19 ، الباب 30 من أبواب دیات الأعضاء ، الحدیث 1.

المسألة الثانیة

تا کنون بحث ما در این بود که یا دوباره بروید و یا نروید- نبت کلّه أو لم ینبت کلّه- ولی در این مسئله دوم بحث در این است که بخشی از موی سر رویید و بخش دیگر نرویید، در اینجا چه کار کنیم؟

حضرت امام دو بحث را مطرح می‌کند: یکی در بخش نروییدن، دیگری در بخش روییدن، اما آن بخشی که نروید، آن را می‌شود به محاسبه به دست آورد، حالا اگر فرض کنید که نیمی از سر، مویش رویید و نیم دیگر نرویید، قهراً در اینجا نصف دیه را می‌دهد، یعنی آن مقداری که «لم ینبت» مقایسه می‌کنند با تمام سر، اگر تمام سر نروییده بود چه می‌کردند؟ دیه کامله می‌داد، حالا که بخشی از سر، مویش روییده، باید نیمی از دیه را بدهد، ربع سر، ربع دیه را بدهد. این روشن است.

«إنّما الکلام» که امام توجه کرده و جای ستایش است، می‌گوید نبت چطور؟ خیال نکنید که حالا که «لم ینبت» پولش دادیم، مسئله تمام می شود، بلکه «‌إن نبت» هم از خودش حساب دارد، این زن مدت ها بی جمال ماند،هر چند بعد از یکسال نیمه جمال خود را پیدا می‌کند، می‌گوید نسبت به آن هم ارش در نظر بگیریم، خیال نکنید که آن طرف که رویید کار تمام شد، وقتی که طرف لم ینبت را دادیم، مسئله خاتمه پیدا می‌کند، این گونه نیست،بلکه بخش دیگر را هم رعایت کنی، این زن مدت ها سرش بی جمال مانده، الآن هم که در آمده، نیمی از جمال در این مدت ولو نسبی از دست داده، باید رعایت شود.

المسألة الثانیة

لو نبت بعضه دون بعض فهل فیه الأرش، أو أخذ من الدیة بالحساب فیلاحظ نسبة غیر النابت إلی الجمیع فیؤخذ نصف الدیة إن کان نصفاً و ثلثها إن کان ثلثاً و هکذا و لا یلاحظ خفّة الشعر و کثافته؟

الثانی أرجح فی غیر النابت، و فی النابت لا یسقط الأرش علی الظاهر.

امام دومی را انتخاب کرده و به ارش مراجعه نکرده، اول گفت: فهل فیه الأرش، أو أخذ من الدّیة، دومی را انتخاب کرد،‌چرا؟ چون عرف الغای خصوصیت می‌کنند و می‌گویند وقتی در تمام سر دیه است، در نصف سر هم نصف دیه است، عرف در اینجا الغای خصوصیت می‌کنند، یعنی مانحن فیه از قبیل ما فیه النص می‌شود نه از قبیل ما لا نصّ فیه، و لذا أرش را رها کرد، فقط گفت به نسبت «لم ینبت» از اصل دیه می‌گیرد.

«إنّما الکلام» در این طرفی است که مغفول عنه است، آن کدام است؟ و فی النابت لا یسقط الأرش علی الظاهر، اگر این طرف را جبران کرد، باید طرف دیگر هم جبران بشود، به دلیل اینکه اگر همه‌اش روییده بود، چه می‌کردند؟ مهر نسائها بود، اینجا هم باید به یکنوعی ارشش داده بشود، یا نصف مهر نسائها را بدهد یا جور دیگر، بالأخرة باید جبران بشود.

المسألة الثالثة

حال اگر کسی، یک چنین کاری را در حق زن انجام دارد، یعنی با آب داغ یا چیز دیگر سبب ریختن موی سر او شد، از کجا بدانیم که موی سرش دوباره می‌روید یا نمی‌روید؟

باید به اهل خبره مراجعه کنند، اگر اهل خبره گفتند دیگر قابل روییدن نیست، در اینجا باید تمام دیه را بپردازد و لازم نیست که تا یکسال صبر کنند که آیا می‌روید یا نمی‌روید.

حال اگر تمام دیه را گرفت، ولی اتفاقاً بعد از مدتی نصف سرش دوباره رویید.

از قضا سرکنگبین صفرا نمود **

روغن بادام خشکی می‌فزود

آن موقع چه کنیم؟ باید نصف دیه را بر گرداند، یا اگر همه‌اش رویید، باید «نبت» را بگیرد، به اصطلاح حکم اهل خبرة، جنبه‌ی طریقی دارد نه جنبه موضوعی.

تشخیص عدم نبات الشعر أبداً موکول إلی أهل الخبرة فان حکم أهل الخبرة بعدم النبات نؤخذ الدیة، ولو نبت بعد ذلک فالظاهر رجوع ما فضل من الدیة.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo