درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی
89/02/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حکم قراءة المأموم خلف الإمام فی الأولیین من الإخفاتیه
بحث ما در اولین مسئله از فصل سوم است، اولین مسئله دارای فروعی می باشد و ما در فرع اول هستیم و آن این است که آیا در صلوات اخفاتیه در دو رکعت اول، ماموم میتواند قرائت و حمد بخواند یا نه؟ روایات پنجگانه یا بیشتر دلالت بر این کرد که حرام است، بر خلاف اینکه گاهی در رسالهها مینویسند،از این روایات استفاده شد که خواندن حمد در دو رکعت اول صلوات اخفاتیه حرام است.
ادلهی قائلین به کراهت
ولی بعضی قائل به کراهت هستند، دو روایت دارند، که یکی را قبلاً خواندیم و آن روایت سلیمان بن خالد بود که کلمهی «ینبغی» داشت و از این کلمه استفاده کردند که «ینبغی» بر اینکه نخواند،« لا ینبغی له أن یقرأ».
ولی ما نسبت به این حرف و کلام اشکال کردیم و گفتیم وقتی به قرآن مراجعه میکنیم، میبینیم که کلمهی«ینبغی» در زبان عربی غیر از «ینبغی» در زبان فارسی است، در فارسی شایسته و ناشایسته در مکروه به کار میورد،اما در زبان عربی و قرآن، در تکوین در محال به کار رفته، قهراً در تشریع میشود حرمت و یا لا اقل حدیث میشود مجمل.
مرحوم حدائق میفرماید در بعضی از جاها «لا ینبغی» در روایات ما دلالت بر حرمت میکند.
بنابراین، این حدیث از نظر ما یا دلیل بر حرمت است یا اجمال دارد، اگر کسی قرآن را ملاحظه کند، قرآن کریم میفرماید: «و ما ینبغی للرحمن أن یکون له ولد» و همچنین آیات دیگر.
دلیل دوم قائلین به کراهت
دلیل دوم قائلین به کراهت، یعنی دلیل کسانی که میگویند خواندن حمد و سوره در دو رکعت اولین مکروه است، دلیل دوم شان روایت ربیع بصری است
1: و باسناده (شیخ طوسی) عن أحمد بن محمد بن سعید بن عقدة- مرحوم شیخ در سال 460 فوت کرده، ابن عقده در سال 333 وفات کرده، پس بیش از صد سال فاصلهی فوتی دارند، قهراً سندی به این آقا دارد، روایت را از کتاب ابن عقده گرفته، سندش را در آخر تهذیب ذکر کرده - عن أحمد بن محمد بن یحیی الخارقی، عن الحسن بن الحسین، عن إبراهیم بن علیّ المرافقی و عمرو بن الرّبیع البصری، عن جعفر بن محمد علی السلام: «أنّه سأل عن القرآئة خلف الامام فقال: «إذا کنت خلف الامام تولاه و تثق به فإنّه یجزیک قرائته، و إن أحببت أن تقرء فاقرء فیما یخافت فیه- قهراً این مال دو رکعت اول است نه مال دو رکعت اخیر- فإذا جهر فأنصت قال الله تعالی: أنصتوا لعلکم ترحمون» محل شاهدی اینجاست که میفرماید: «و إن أحببت أن تقرء فاقرء فیما یخافت فیه»
روایت از نظر سند خیلی مشکل دارد:
اولاً: اولی که أحمد بن محمد بن سعید بن عقده باشد و روایت را از کتاب او گرفته، زیدی مذهب است، منتها ثقه است.
ثانیاً: دومی که احمد بن محمد بن یحیی الخارقی باشد مهمل است، «مهمل» یعنی شناخته شده است و در کتابهای رجال آمده، منتها در بارهی او توثیقی نیامده است، بر خلاف مجهول که نکره و نا شناخته است.
ثالثاً: سومی که حسن بن الحسین است، حسن بن الحسین آنقدر زیاد است که برای انسان قابل تشخیص نیست که کدام حسن بن الحسین است فلذا مشترک است بین ثقه و غیر ثقه.
رابعاً: چهارمی که ابراهیم بن علیّ المرافقی باشد،این مجهول و ناشناخته است.
خامساً: پنجمی که عمرو بن الربیع البصری باشد، این آدم اگر عمرو باشد،لم یوثق، اما اگر عمر باشد، موثق است، یعنی عمرو بن الربیع لم یوثق و عمر بن الربیع یوثق. و مثل این روایت قابل احتجاج نیست، فمثل هذه الروایة لا یصحّ الإحتجاج بها.
2: و عنه (یعنی أحمد بن محمد بن عیسی) عن الحسن بن علیّ بن یقطین، عن أخیه، عن أبیه – این روایت از نظر سند هیچ مشکلی ندارد- (فی حدیث) قال: «سألت أبا الحسن علیه السلام عن الرّکعتین اللّتین یصمت – صمت به معنای سکوت است، ولی در اینجا کنایه از بدون صدا بودن، و یواشکی خواندن است- فیهما الإمام أیقرء فیهما بالحمد و هو إمام یقتدی به؟ فقال: إن قرأت فلا بأس، و إن سکت فلا بأس» الوسائل: ج5، الباب 31 من أبواب صلاة الجماعة، الحدیث13.
قهراً مستحب نیست بلکه جایز الطرفین است.
استدلال این است که:
اولاً؛ «یصمت» به معنای سکوت نیست، چون اگر امام سکوت کند، نماز باطل است،پس «یصمت» کنایه از بدون صدا خواندن و یواشکی خواندن است.
ثانیاً: مراد از جملهی «رکعتین اللتین یصمت فیهما الإمام» دو رکعت اول است فلذا حضرت میفرماید:« إن شئت قرأت و إن شئت لم تقرء»، این دلیل بر اباحه است،البته دلیل بر کراهت نیست، قائلین به کراهت میخواهند کراهت را در بیاورند، ولی کراهت در نمیآید بلکه عدم الإستحباب در میآید، در عین حال مخالف تحقیق است.
بنابراین، روایاتی که میگفت حرام است، با این سه روایت معارض است. یکی لا ینبغی را جوابش را گفتیم، روایت بصری، را هم گفتیم ضعیف السند است، اما این روایت هم از نظر سند خوب است، دلالتش هم فعلاً چنین است.
ولی انسان باید نسبت به روایت به ظهور ابتدائی آنها اکتفا نکند بلکه باید کمی دقت کند که آیا این روایت ناظر به رکعتین اولین اخفاتیه است، یا ناظر به رکعتین اخیرتین جهریه است.
آیا این عبارت ناظر است به رکعتین اولتین من الاخفاتیه، که شاهد عرض ماست، اما اگر بگوییم ناظر است به رکعتین اخیرتین من الجهریه، آنجا حضرت میفرماید که اگر بخواهی حمد را بخوان، یا نخوان، چون ماموم مخیر است که یا حمد را بخواند یا تسبیح را.
ولی من عرض میکنم که این روایت ناظر است به رکعتین اولتین اخفاتیه نیست، چون اگر اخفاتیه بود، دیگر اولتین غلط است، این غلط است که بگوید: «عن الرّکعتین اللّتین یصمت فیهما الإمام »، چرا غلط بود؟ چون امام در اخفاتیه در هر چهار رکعت «یصمت» و حال آنکه این روایت میگوید: «عن الرّکعتین اللّتین یصمت فیهما الإمام ». یعنی «یخافت» و حال آنکه امام در اخفاتیه در هر چهار رکعت یخافت، پس ناچاریم که به نماز جهریه و آنهم رکعت سومی و چهارمی بزنیم.
بنابراین، این روایت ناظر به رکعتین اولتین اخفاتیه نیست، چون اگر ناظر به رکعتیت اولتین اخفاتیه بود، دیگر رکعتین نمیگفت، چون اخفاتیه همهی رکعاتش «یخف و یصمت» است. پس معلوم میشود که صلوات جهریه را میگوید و در جهریه اولتین یجهر، در اخیرتین یخافت.
«إذا علمت هذا» قهرا مراد از «إن سکت» سکوت مطلق نیست، بلکه مراد سکوت اضافی است، یعنی حمد را نخوان، «إن شئت سکت»، یعنی حمد را نمیخوانی، قهراً جایش باید تسبیحات اربعه را بخوانی، پس مراد از «سکت» سکوت مطلق نیست،چون سکوت مطلق جایز نیست، سکت یعنی ترکت الحمد،إن شئت ترکت الحمد و إن شئت قرأت الحمد، ما هم میگوییم: إن شئت ترکت الحمد و إن شئت قرأت الحمد، ماموم در حال جماعت هم میتواند حمد را بخواند و هم میتواند تسبیحات اربعه را بخواند.
مرحوم امام از آقای حاج شیخ نقل میکرد که هر گاه به ایشان اعتراض می کردند که این روایت خلاف ظاهر است، مرحوم حاج شیخ در جواب میگفت: آدمی که از پشت بام میافتد، بالأخره دست و پایش میشکند، سالم که بر نمیگردد، اگر روایت سر به راست بود، دیگر این همه بحث نداشتیم، ما دیدیم که این روایت نمیخورد به رکعتین اولتین اخفاتیه، چون اخفاتیه اولیتن و اخیرتین ندارد، بلکه همهاش آهسته خوانده میشود، فلذا ناچار شدیم که این را بزنیم به دو رکعت اخیر صلوات جهریه، قهراً یکنوع خلاف ظاهر مرتکب شدیم و گفتیم مراد از «سکت إن شئت قرأت و إن سکت»، سکوت مطلق نیست که به کلی لب فرو بندد، چون در این صورت نمازش باطل میشود بلکه مرادش سکوت اضافی است، یعنی حمد را نخواند، تسبیح را بخواند و مخیر است بین حمد و تسبیح.
پس باید در این روایت دقت کرد، ابتدای روایت را در نظر نگیرید،این روایت را مستدل گفته که این مربوط است به دو رکعت اول نماز اخفاتیه، من مخیر هستم که «قرأت أم لم أقرء».
پس ما اولاً کلمهی «صمت» را معنا کردیم و گفتیم «صمت» در بارهی امام معنا ندارد، زیرا امام عادل معنا ندارد که «صمت»، بلکه خلاف عدالت است که در نماز سکوت کند، سپس سراغ جملهی «عن الرّکعتین اللّتین یصمت فیهما الإمام » رفتیم و گفتیم ما این را نمیتوانیم به نماز ظهر و عصر بزنیم، چون نماز ظهر و عصر رکعتین ندارد، بلکه در هر چهار رکعتش «یصمت فیهما الامام،أی یخافت فیهما الإمام»، ناچار شدیم که به صلوات جهریه بزنیم، صلوات جهریه دو جور است، در دو رکعتش یجاهر، دو رکعت دیگرش یخافت، از امام سوال میکند: «عن الرکعتین اللتین»، یعنی صلوات جهریه، رکعت سوم و چهارم که یخافت فیهما الامام، «أیقرأ فیهما بالحمد»،ماموم میتواند حمد را بخواند «و هو إمام یقتدی به»؟ چون اگر امام سنی باشد،حتماً باید حمد را بخواند، اما این «یقتدی به» است،فقال: «إن قرأت فلا بأس» در رکعت سوم و چهارم، قرأت فلا بأس و إن سکت، مراد از سکوت، سکوت مطلق نیست، بلکه سکوت اضافی است، یعنی حمد را نخواند، تسبیحات اربعه را بخواند. پس این روایت دلیل فرع آینده است که آیا در صلوات جهریه میشود خواند یا نه؟
ادلهی قول به استحباب
پس ما تا کنون ادلهی قائلین به تحریم و کراهت را خواندیم.
قول سوم، قول به استحباب است که قول ابن برّاج است. من دلیلی برای این قول ندیدم، غایة ما فی الباب در رکعتین من المخافة، حمد حرام است، اما حضرت میفرماید که نمیخواهم این آدم مانند دراز گوش وا ایستد و نگاه کند و چیزی نگوید،بلکه سبحان الله بگوید. تمّ الکلام فی الفرع الأول و ظهر أنّ الأقوی القرائة فی الرکعتین الأولیین من الصلوات الإخفاتیه، یعنی نه استحباب است و نه کراهت بلکه حرمت است.
الفرع الثانی: قراءة المأموم فی الأولیین من الجهریة
بحث ما در فرع اول در دو رکعت صلوات اخفاتیه بود، ولی الآن در بارهی دو رکعت اول صلوات جهریه بحث میکنیم مانند دو رکعت اول نماز مغرب و عشاء، یا دو رکعت نماز صبح. در اینجا چگونه است؟
روایات ما میگویند اگر صدای امام یا همهمهی امام را میشنوید، سکوت کنید،یعنی حمد و سوره را نخوانید.
اما اگر صدای امام یا حتی همهمهی امام را نمیشنوید، میتوانید حمد را بخوانید و خواندن حمد اشکالی ندارد، اینجاست که میگوییم عقل ما به مناطات احکام نمیرسد، همین صلوات اخفاتیه که اصلاً صدای امام و همهمهی امام را نمیشنویدیم، خواندن حمد حرام بود، اما در صلوات جهریه اگر بشنویم، باید سکوت کنیم، اما اگر نشنویم مجاز هستیم که حمد را بخوانیم و لذا مناطات احکام برای ما روشن نیست.
از این رو نباید گفت که چطور در صلوات اخفاتیه خواندن حمد حرام است،اما در صلوات جهریه که صدا و حتی همهمهی امام را نمیشنود،میگوید خواندن حمد جایز است و حال آنکه هردو مشترک هستند در عدم شنیدن، جوابش این است که مناطات احکام در دست ما نیست و ما مناطات احکام را نمیدانیم.
در اینجا دو قول است.
اما صورت اولی که صدای امام را میشنود و لو همهمه را میشنود، قدما گفتهاند خواندن حمد برای ماموم حرام است، اتفاقاً از متاخرین یک نفر با آنان هماهنگ است و آن صاحب مدارک است، فقط علامه میگوید مستحب است، اگر مرحوم علامه را استثنا کنیم،بقیه همه قائل به حرمت هستند. چرا حرام است؟ تمسک به این آیه مبارکه میکنند که میفرماید: «و إذا قرء القرآن فاستمعوا له و أنصتوا لعلّکم ترحمون» و شأن نزول این آیه در جماعت است و الا در خارج کسی نگفته است که استماع قرآن واجب است، فرض کنید کسی از جای رد میشود و از رادیو صدای قرآن میآید و او باید حتماً گوش بدهد،اما در جماعت خیلیها فتوا میدهند، پس یک قول این است که در صلوات جهریه اگر صدا یا همهمهی امام را بشنود، خواندن حمد حرام است.
اقوال
کلام صدوق (متوفای 381): «و اعلم أن علی القوم فی الرکعتین الأولیین أن یستمعوا إلی قراءة الإمام» المغنی: 36.
و قال المرتضی (متوفای 434): «لا یقرأ المأموم خلف الموثوق به فی الأولیین فی جمیع الصلوات من ذوات الجهر و الاخفات»
و قال أبوالصلاح (متوفای 447): «لا یقرأ خلفه فی الأولیین من کلّ صلاة و لا غداة» الکافی:144.
و قال الشیخ (متوفای: «لا تقرأن خلفه سواء أکانت الصلاة ممّا یجهر فیها بالقراءة أو لا یجهر» النهایة: 113.
و قال العلامه فی التذکرة: «لا تجب علی المأموم القراءة، سواء کانت الصلاة جهریة أو اخفاتیة،و سواء سمع قراءة الإمام أو لا، و لا تستحب فی الجهریة مع السماع، عند علمائنا أجمع و به قال قال علیّ علیه السلام و سعید بن مسیّب و عروة و أبوسلمة بن عبد الرحمن و سعید بن جبیر و محمد بن کعب الزهر و النخعی و الثوری و ابن عیینة و مالک و ابن مبارک و إسحاق و أحمد و أصحاب الرأی، و کثیر من السلف لقوله تعالی: «و إذا قرء القرآن فاستمعوا له و أنصتوا لعلّکم ترحمون».
و قال فی المدارک: و الأصح تحریم القراءة علی المأموم مطلقاً إلّا إذا کانت الصلاة جهریة و لا یسمع و لو همهمة» المدارک: 4/323.
پس اقوال ما دوتا شد، یکی قول به تحریم، دیگری هم قول علامه که عدم الاستحباب، کی؟ وقتی که میشنود.
و استدل علی التحریم بما یلی:
در واقع میخواهیم جهریهای که صدای امام شنیده می شود ملحق بشود به فرع قبلی، یعنی همانطور که در صلوات اخفاتیه قرائت حرام است، در اینجا هم اگر بشنود نیز حرام است، اینها برای مدعای خود شان چند دلیل آوردهاند و آنها عبارتند از:
1: «و إذا قرء القرآن فاستمعوا له و أنصتوا لعلّکم ترحمون» میگویند این آیه اطلاق دارد،یعنی هم حال نماز را شامل است و هم حال غیر نماز را، حال غیر نماز بالدلیل خارج شده است که گوش دادن واجب نیست، اما در حال نماز گوش دادن واجب است.
2: صحیحة زرارة و محمد بن مسلم: قال أبوجعفر علیه السلام کان أمیر المؤمنین علیه السلام یقول: « من قرأ خلف إمام یأتمّ به فمات بعث الله علی غیر الفطرة» الوسائل: ج5،الباب 31 من أبواب صلاة الجماعة،الحدیث 4. دلالت این حدیث بر تحریم اشد است.
3: عن زرارة، عن أبی جعفر علیه السلام قال: «إن کنت خلف إمام فلا تقرأنّ شیئاً فی الأوّلتین و انصت لقراءته – صلوات جهریه را میگوید، چون کلمهی انصت دارد - و لا تقرأنّ شیئاً فی الأخیرتین – یعنی لا تقرأن شیئاً من القراءه، چون تسبیحات اربعه را باید بخواند- فان الله عزّ و جلّ یقول للمؤمنین:- و إذا قرأ القرآن- یعنی فی الفریضة خلف الإمام«و إذا قرء القرآن فاستمعوا له و أنصتوا لعلّکم ترحمون» فالأخیرتان تبعاً للأولتین. معنای این جمله این است که همانطور که در اولتین حمد را نمیخوانید، در اخیرتین هم حمد را نخوانید نه اینکه تسبیحات را هم نخوانید.
و لذا کلمهی شیئاً باید مقید بشود، یعنی« و انصت لقرائته و لا تقرأن شیئاً من الحمد و من القراءة».
به بیان دیگر به تسبیحات اربعه اصلاً قرائت نمیگویند.
4: صحیح علی بن جعفر:« عن الرجل یکون خلف الإمام یجهر بالقراءة و هو یقتدی به هل له ان یقرأ من خلفه؟ قال: لا، و لکن یقتدی به و فی الوسائل و رواه علی بن جعفر فی کتابه إلّا أنّه قال: لا، و لکن لینصت للقرآن» نه تنها نخواند، بلکه گوش بدهد.
5:ما رواه قتیبة، عن أبی عبد ا لله علیه السلام قال: «إذا کنت خلف إمام ترتضی به فی صلاة یجهر فیها بالقراءة، فلم تسمع قراءته فأقرأ أنت لنفسک، و إن کنت تسمع الهمهمة، فلا تقرأ» الوسائل: ج5، الباب 31 من ابواب صلاة الجماعة، الحدیث 7.
این روایات نهی است و در علم اصول ثابت شده که نهی حقیقت در تحریم است چنانچه امر حقیقت در وجوب میباشد. فلذا حرمت را ثابت میکنیم.
پس روشن شد که در دو رکعت اول صلوات جهریه اگر صدا یا همهمهی امام را می شنود، قول قدما و از متاخرین مرحوم مدارک حرمت است.
پس تا اینجا دوتا حرمت شد، هم اولتین اخفاتیه و هم اولتین جهریه، اما به شرط اینکه صدا یا همهمهی امام را بشنود.
اما متاخرین ما قائل به کراهت هستند نه حرمت، با روایاتی استدلال میکند.
و ربّما یستدل علی صرف النهی من الحرمة إلی الکراهة، میگویند ما پنج روایت داشتیم که نهی است، ما هم قبول داریم و لی اینها منصرف به کراهت است به قرینهی این روایات:
الأول: صحیحة زرارة المتقدم عن أبی جعفر علیه السلام:«إن کنت خلف إمام فلا تقرأنّ شیئاً فی الأولتین و أنصت لقراءته و لا تقرأنّ شیئاً فی الأخیرتین- همان روایت سوم را که ما دلیل بر حرمت گرفتیم، این آقا میخواهد آن را دلیل بر کراهت بگیرد. چرا؟ - فانّ الله عزّ و جلّ یقول للمؤمنین:- و إذا قرأ القرآن- یعنی فی الفریضة خلف الإمام«و إذا قرء القرآن فاستمعوا له و أنصتوا لعلّکم ترحمون» فالأخیرتان تبعاً للأولتین.
چطور از این روایت کراهت استفاده میشود؟
دوتا راه دارد که یکی را الآن میخوانیم،دیگری را در جلسهی آینده خواهیم گفت.
دلیل اول شان وحدت سیاق است، میگوید وحدت سیاق خودش دلیل بر این مدعاست، چون میگوید: « فلا تقرأنّ شیئاً فی الأولتین و أنصت لقراءته و لا تقرأنّ شیئاً فی الأخیرتین- در «اخیرتین» کراهت دارد نه اینکه حرام باشد، یعنی در اخیرتین ماموم میتواند به جای تسبیح، حمد را بخواند، پس اگر دومی مکروه است،اولی هم که میگوید « فلا تقرأنّ شیئاً فی الأولتین» نیز مکروه است، بخاطر وحدت سیاق، دوتا نهی است و هردو به همدیگر عطف شده است، هردو به همدیگر معطوفند، چون دومی مکروه است، پس اولی هم مکروه میباشد.
عروه را نگاه کنید که آیا واقعاً در جماعت و در صلوات جهریه، ماموم میتواند به جای تسبیح، حمد را بخواند و مکروه باشد یا نمیتواند؟ اگر بتواند به جای تسبیح،حمد را بخواند، این دلیل راه دارد،این درست است چون خواندن قرائت در رکعتین اخیرتین مکروه است، پس در اولی هم که امام ضامن است مکروه است،مسئله را از این نظر مطالعه کنید.
آیا این مسئله مسلم است که قرائت ماموم حمد را در رکعتین اخیرتین جهریة مکروه است یا حرام؟ اگر مکروه باشد،این وحدت سیاقش موقتا درست است.