< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی

89/02/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم جماعت و نماز صف متاخر بعد از علم به بطلان صلات صف متقدم

المسألة الحادیة و العشرون

إذا علم بطلان صلاة الصفّ المتقدم تبطل جماعة المتأخر من جهة‌ الفصل أو الحیلولة، الخ.

اگر صف متأخر بداند که نماز صف متقدم باطل است،‌قهراً دوتا مشکل پیش می‌آید، یکی مشکل حیلوله ودیگری مشکل بعد و دوری، یعنی هم بعدش یک بعد غیر متعارف است، علاوه بر این،‌موقع رکوع و جلوس حائل از رؤیت امام هستند.

در اینجا دو صورت متصور است:

صورت اول

گاهی هردو طرف معتقدند بر اینکه صلات صف متقدم باطل است، یعنی صف متقدم هم فهمیدند که در موقع نماز فاقد طهور بوده‌اند یا رکنی را کم کرده‌اند، نماز شان باطل است، پس هردو گروه‌(صف متاخر و متقدم) معتقدند بر اینکه صلات صف متقدم باطل است،صف متاخر می‌دانند که نماز صف متقدم باطل است، خود صف متقدم نیز اقرار دارند بر اینکه نماز شان باطل بوده است، چون فهمیدند که فاقد طهورند.

صورت دوم

اما گاهی صف متقدم معتقد بر صحت صلات خود هستند، یعنی ‌اجتهاد یا تقلید شان می‌گوید که نماز ما باطل نیست. ولی صف متاخر اجتهاد یا تقلید شان می‌گوید که نماز صف متقدم باطل است، مثلاً، صف متقدم نماز خود را بدون جلسه‌ی استراحت خواندند،اولی می‌گوید من مقلد کسی هستم که جلسه‌ی استراحت را واجب نمی‌داند یا اجتهادم به آنجا رسیده که جلسه‌ی استراحت واجب نیست بلکه مستحب است.

در صورت اول که هردو معتقدند که نماز شان باطل است،‌قهراً‌ جماعت صف دوم باطل است،‌ هم به عقیده‌ی خودشان و هم به عقیده‌ی صف متاخر، کأنّه اینها نماز می‌خوانند اصلاً این صف نباشد،‌ اگر این صف اصلاً نبود، نماز شان بخاطر بعد باطل بود. یا مثل این است که این صف متقدم نشسته باشند و صف جلوی اقتدا کنند.

بنابراین، در جایی که هردو طرف معتقدند که نماز صف متقدم باطل است،‌قهراً جماعت صف دوم (متاخر) باطل است، اما اینکه آیا نماز شان باطل است یا نه؟

این بستگی دارد به اینکه به وظیفه‌ی منفرد عمل کرده باشند یا نکرده باشند،‌و غالباً به وظیفه‌ی منفرد عمل نمی‌کنند،‌چون اگر از اول اقتدا کرده‌اند، حمد وسوره را نمی‌خوانند، قهراً‌ صف دوم علاوه بر بطلان جماعت شان، نماز شان نیز باطل است، هم جماعت شان باطل است و هم نماز شان،‌چون به وظیفه‌ی منفرد عمل نکرده‌اند، مگر اینکه قاعده «لا تعاد» را جاری کنیم و بگوییم «لا تعاد»‌ عامد معذور را هم می‌گیرد.

پس اگر نماز صف متقدم بالاتفاق باطل باشد،‌جماعت صف متاخر هم باطل است و صحت نماز شان بستگی به این دارد که به وظیفه‌ی منفرد عمل عمل کرده باشند یا نکرده باشند، یعنی رکنی را اضافه کرده باشند یا نکرده باشند، اما از نظر حمد و سوره ترکش اشکال ندارد، چون بعد از صلات فهمیدند که نماز صف قبلی باطل است، ترک حمد و سوره مشکلی نیست حتی از عامد عن عذر.

اما اگر نماز صف متقدم از نظر خود شان درست است، فرض کنید که جلسه‌ی استراحت را انجام نداده‌اند چون مستحب می‌دانند، یا ذکر رکوع و سجود را یک مرتبه هم کافی می‌دانند و لازم نیست که سه مرتبه بگویند.

مرحوم سید در اینجا می‌فرماید ممکن است بگوییم که هم نماز صف متاخر صحیح است و هم جماعت شان.

چرا؟ چون روایت زرارة که می‌گوید: «أن یکون الصفوف متلاحقة» این بخش را خارج نمی‌کند. بلکه این تحت «أن یکون الصفوف متلاحقة» داخل است، چون اینها پشت سر هم هستند.

علاوه براین، در زمان حضرت امیر المؤمنان حضرتش در جانب قبله می‌ایستادند و هزاران نفر هم به آن حضرت اقتدا می‌کردند و حال آنکه این هزاران نفر از نظر احکام شرعی یکنواخت نبودند،‌بلکه در میان آنان افرادی بودند که مقلد عبد الله بن مسعود بود،‌دیگری هم مقلد ابراهیم نخعی و هکذا.

به بیان دیگر جمعیت‌ها با آراء و عقاید مختلف پشت سر حضرت نماز می‌خواندند و حال آنکه حضرت نمی‌فرمود که وارسی کنید بر اینکه صف مقدم از نظر فقهی با شما همگام است یا نه؟

ولذا مرحوم سید می‌گوید اگر شک کنیم که از نظر فقهی با ما همگام هستند یا نه؟ اصالة الصحة جاری می‌کنیم.

پس معلوم شد که در این مسئله دو فرع اساسی داشتیم،یک فرع استطرادی، فرع استطرادی این بود که اگر نماز صف متقدم بالاتفاق باطل باشد، جماعت دومی باطل است،ولی نماز شان صحیح است،منتها به شرط اینکه عمل به وظیفه‌ی منفرد کرده باشند، یعنی رکنی را اضافه نکرده باشند.اما ترک حمد و سوره مشکلی در صحت نماز شان ایجاد نمی‌کند.

فرع دیگر این بود که نماز صف متقدم بالاتفاق باطل نیست، بلکه از نظر خود شان صحیح است، اما از نظر صف متاخر باطل می‌ شود.

ایشان می‌فرماید‌: این بخش مشمول حدیث زرارة است که می‌فرماید: «أن یکون الصفوف متلاحقة» و حدیث زرارة این بخش را می‌گیرد، چون حدیث زراره نمی‌گوید که حتماً باید صفوف متقدم با صفوف متاخر همفکر و هم عقیده باشند چنانچه در زمان امیر المؤمنان همگی پشت سر آن حضرت نماز می‌خواندند و حال آنکه از نظر فقهی یکنواخت نبودند.

فرع استطرادی این شد که اگر شک کردیم که نماز صف متقدم باطل است یا نه،یعنی با من همفکر هستند یا نه؟ لازم نیست تفحص و تفتیش کنیم،‌بلکه اصالة الصحة جاری می‌کنیم.

متن عروة الوثقی

المسأله الحادیة و العشرون

إذا علم بطلان صلاة الصفّ المتقدم تبطل جماعة المتأخر من جهة‌ الفصل أو الحیلولة – چرا جماعت شان باطل است؟ چون فاصله دارند یا هنگامی که می‌ایستند، من صف مقدم را نمی‌بینم - و إن کانوا غیر ملتفتین للبطلان، نعم مع الجهل بحالهم – که آیا از نظر فقهی با من یکسان هستند یا نه، یا نماز شان صحیح است یا باطل - تحمل علی الصحّة و لا یضرّ، کما لا یضرّ فصلهم إذا کانت صلاتهم صحیحة بحسب تقلیدهم، و إن کانت باطلة بحسب تقلید الصفّ المتأخر.

موضوع: آیا صبی ممیز حائل محسوب می‌شود یا نه؟

المسألة الثانیة و العشرون

لا یضرّ الفصل بالصبی الممیّز ما لم یعلم بطلان صلاته

اگر در صف جلوی ما صبی ممیزس باشد یا در سمت راست ما صبی ممییز باشد که اتصال من به صف متقدم از طریق ایشان است، آیا جماعت من صحیح است یا نه؟

به بیان دیگر آیا صبی ممیز حائل محسوب می‌شود یا نه(هو حائل أو لا)؟ هل هو سبب الإتحاد أولا؟ این بستگی دارد به اینکه نماز و روزه‌ی صبی را شرعی بدانیم یا شرعی ندانیم،‌بلکه تمرینی بدانیم.

برخی از علمای ما می‌گویند عبادات صبی اعم از نماز و روزه تمرینی است، به این معنا که باید آنها نماز بخوانند تا موقعی که بالغ شدند، نماز و روزه بر آنان سنگینی نکند.

ولی عده‌ای می‌گویند که عبادات صبی ممیز شرعی است و در این زمنیه روایت هم داریم که ما به آنان استدلال کردیم،‌کسانی که در بحث صوم ما بودند، ما در کتاب صوم گفتیم که عبادات صبی شرعی است ولذا اگر کسی نماز و روزه‌ی قضای پدرش بر گردنش باشد، چنانچه فرزند غیر ممیزش از طرف پدر او بخواند،‌ذمّه‌ی آن شخص بریئ می‌شود. ما این معنا را از آن روایت استفاده کردیم که می‌فرماید:«‌مروهم بالصلاة».

بنابراین، صبی ممیز نه حیلوله محسوب می‌شود اگر چنانچه در صف متقدم بایستد،‌و نه سبب بعد و دوری می‌شود اگر در سمت راست یا چپ انسان بایستد. بلکه بستگی دارد به اینکه مسئله را تمرینی بدانیم یا شرعی، و ما معتقدیم که شرعی است نه تمرینی.

المسألة الثانیة و العشرون

لا یضرّ الفصل بالصبی الممیّز ما لم یعلم بطلان صلاته.

ممکن است که چرا ایشان در اینجا فقط فصل را گفت؟ چون بحث ایشان فعلاً در شرط سوم است، شرط اول که حائل باشد، مسائلش را قبلاً بیان کرد و لذا کلمه‌ی فصل را به کار می‌برد نه کلمه‌ی حیلولة.

موضوع: حکم جماعت کسی که در اثنای نماز شک در حدوث بعد می‌کند

المسألة الثالثة و العشرون

إذ شک فی حدوث البعد فی الأثناء،‌بنی علی عدمه و إن شک فی تحققه من الأول وجب احراز عدمه إلّا أن یکون مسبوقاً بالقرب، کما إذا کان قریباً من الإمام الّذی یرید أن یأتمّ به، فشک فی أنّه تقدّم عن مکانه أم لا؟

مرحوم سید مسئله‌ی بیست و سوم را، فقط سه فرع را کرده، و لی من در شرح چهار فرع کرده‌ام.

فرع اول

فرع اول این است که من با امام نماز می‌خواندم، فاصله‌ی من با ایشان فاصله‌ی متعارف و مرغوب بود، منتها از آنجا که شب است و تاریکی همه جا را فرا گرفته، از این رو احتمال می‌دهم که شاید بعد و دوری بین من و امام حاصل شده باشد،‌اگر سابقه‌اش عدم بعد و دوری بود،‌استصحاب اتصال می‌کنیم و می‌گوییم سابقاً من به صف متقدم متصل بودم، در اثر تاریکی نمی‌دانم که اتصالم باقی است یا از بین رفته، استصحاب می‌کنم اتصال را.

فرع دوم

اما اگر از اول شک کنم که آیا اتصال بین من و امام بر قرار است یا نه؟ مرحوم سید می‌گوید در اینجا حتماً باید احراز اتصال کنی.

فرع سوم

«إلّا أن یکون مسبوقا بالقرب» فرع سوم این است که سابقاً اتصال بود،(اول نماز است)‌ نمی‌دانم که اتصال بهم خورده یا نه؟ می‌فرماید در اینجا استصحاب قرب می‌کنیم.

این فروعی است که مرحوم سید بیان کرده است، ولی من فکر می‌کنم که فروع بیش از این است که ایشان گفته است.

هذه المسأله نفس ما مرّ فی «المسألة 13»- این مسئله، عین همان مسئله‌ی سیزده است، تفاوتش در این است که در آنجا شک در حدوث حائل بود، ولی دراینجا شک در حدوث بعد است- غیر أن البحث هناک کان مرکّزاً علی حدوث الحائل فی الأثناء، و فی المقام علی حدوث البعد فی الأثناء، و المسألتان ترتضعان من من لبن واحد – این چهار صورت دارد-:

الف: و هو أنّه إذا کانت الحالة السابقة عدم الحیلولة و البعد یستصحب عدمهما.

ب: و إذا کانت الحالة‌ السابقة الحیلولة و البعد فکذلک.

ج: و إن شک فی حدوثهما فی الأثناء- در اثناء شک می‌کنم که بعد حاصل شد یا نه؟‌استصحاب عدم بعد می‌کنم- فکذلک، فالأصل عدم حدوثهما.

د: و إن شک فی وجود الحائل و البعد و عدمهما من الأول، و لم یکن مسبوقاً باحد الأمرین یجب علیه احرازه، و قد مرّ قول المصنّف فی «المسألة‌ 13» فالظاهر عدم جواز الدخول إلّا مع الإطمئنان بعدمه».

اگر در اول نماز و قبل از آنکه اقتدا کنم، شک می‌کنم که من بعد دارم یا نه، آیا به مقدار «یتخطی» است یا به مقدار لا یتخطی؟

مرحوم سید می‌گوید باید در اینجا وارسی کند که آیا بعد است یا نه؟

چرا باید وارسی کند؟ چون یا اتصال شرط است یا بعد مانع می‌باشد، اگر اتصال شرط باشد،‌باید انسان آن را احراز کند و اگر بعد مانع است،‌باید عدم مانع را هم احراز کند.

مرحوم آیة الله خوئی یک بیانی در مسئله‌ی سیزدهم داشت، آن بیان را در اینجا نیز می‌آورد، ایشان می‌فرماید بعد مانع و مخل است، می‌گوید ما یقین داریم که بعد‌های مخل است و نمی‌شود در آنها برائت جاری کرد، اما نمی‌دانم این بعدی که فعلاً‌ هست،‌ به مقدار «یتخطی» است یا به مقدار «لا یتخطی»؟

اصل این است که نماز مقید به عدم این بعد نشده است فلذا شبهه‌ی موضوعیه است و در آن اصل برائت جاری می‌کنیم.

ولی من در اینجا این گونه بحث می‌کنم که آیا واقعاً شرع مقدس به تعداد افراد نماز را مقید کرده است، مثلاً اگر در دنیا یک میلیارد ابریشم و حریر باشد،‌این نماز مقید به یک میلیارد ابریشم و حریر است، یعنی عدم هذا،‌عدم هذا و ....،؟

نه خیر! بلکه حکم روی عنوان رفته، آن گونه که ایشان بیان فرموده، معنایش این است که شارع مقدس به مقدار تعداد موانع،‌ نماز را مقید کرده است و حال آنکه نماز بیش از یک قید ندارد که همان عدم کونها فی الحریر المحض و عدم کون المصلّی بعیداً‌ من الإمام.

بنابراین،‌ ایشان می‌خواهد حکم را به صورت قضیه‌ی حقیقیه در بیاورد و به تعداد افراد قید درست کند،‌آنگاه شک می‌کنیم که آیا در اینجا هم همان قید شارع هست یا نیست؟ بگوییم شک در قید زاید است و در شک در قید زاید برائت جاری می‌کنند.

موضوع: حکم جماعتی کسی که در اثناء بر امام مقدم شده

المسألة‌ الرابعة‌ و العشرون

إذا تقدّم المأموم علی الإمام فی اثناء الصلاة –سهواً أو جهلاً أو اضطراراً – صار منفرداً و لا یجوز له تجدید الاقتداء نعم لو عاد بلا فصل لا یبعد بقاء قدوته.

مسئله‌ی شرط چهارم این است که ماموم نباید بر امام مقدم بشود، حال اگر ماموم مقداری متاخرتر از امام یا مساوی با امام ایستاد، منتها در وسط نماز یا بخاطر سهو و اشتباه یا بخاطر جهل یا بخاطر اضطرار، یک قدم جلوتر از امام گذاشت، و فوراً دوباره سر جای خود بر گشت، آیا جماعتش صحیح است یا نه؟

مرحوم سید می‌گوید اگر استمرار پیدا کند،‌جماعتش باطل است،‌اما اگر فوراً بر گردد، بعید نیست که بگوییم که این مشمول ادله‌ی عدم تقدم است، یعنی عرف در این گونه موارد مسامحه می‌کنند و یک لحظه را به حساب نمی‌آورند.

«إذا تقدّم المأموم علی الإمام فی اثناء الصلاة – سهواً أو جهلاً أو اضطراراً – صار منفرداً –جماعتش باطل است- و لا یجوز له تجدید الاقتداء – ما در شریعت نداریم که در اثناء انسان وارد جماعت بشود، البته در اثناء ابتداءً می‌تواند وارد جماعت بشود،‌اما اینکه وارد جماعت بشود، سپس از جماعت بیرون بیاید و باز وارد جماعت بشود،‌این را در شریعت نداریم- نعم لو عاد بلا فصل لا یبعد بقاء قدوته».

مرحوم سید می‌گوید بعید نیست که بگوییم روایات شامل اینجا نیست، بلکه شامل جایی است که مستقر باشد، یعنی تقدم ماموم بر امام دوام پیدا کند، اما اگر یک لحظه باشد،‌بعید نیست که بگوییم این صحیح است.

ولی کلام قابل تامل است، چون این هم خودش یکنوع تقدم است،‌ما در مصادیق تابع عرف نیستیم، فلذا اگر رفت یک لحظه مثلاً عقرب را کشت و دو باره برگشت، بعید نیست که بگوییم نمازش صحیح است و لی بعید است که جماعتش صحیح باشد.

«تظهر الثمرة» اگر این آدم بر فریضه‌ی منفرد عمل نکرده باشد،‌نمازش هم باطل است.

المسألة الخامسة و العشرون

مسئله‌ی بیست و پنجم این است که نماز جماعت را به دور کعبه بر گزار کنند، «الصلاة حول المکّة بالإستدارة».

چرا این مسئله را در اینجا آورده است؟ چون از شئون شرط چهارم است که «تقدم المأموم علی الإمام» باشد.

تاریخچه‌ی مسئله

من از یکی از علمای مکه تاریخچه‌ی این مسئله را پرسیدم، ایشان یک کتابی برای من فرستاد، که نماز استداره یعنی چه؟

امام در مقام ابراهیم می‌ایستد، دور تا دورش اقتدا می‌کنند و گاهی اتفاق می‌افتد که ماموم در مقابل و روبروی امام واقع می‌شود،‌منتها بین امام و ماموم کعبه حائل است.

در آن کتاب نوشته است که این مسئله در زمان خالد بن عبد الله القسری رخ داده است،‌ خالد بن عبد الله قسری یکی از فرمانداران خلفای اموی است، ایشان در یک ماه رمضان در مکه آمد و دید که امام پشت مقام ابراهیم ایستاده،‌همگی اعلای مسجد هستند. دید جا تنگ است، آن طرف مسجد خالی است، این طرف مسجد جا تنگ است، اهل سنت هم به صلات تراویح خیلی اهمیت می‌دهند، ایشان گفت اشکالی ندارد‌،‌ امام سر جای خود بایستد، مردم دور تا دور اقتدا کنند.

پس برای اولین بار عبد الله قسری که فرماندار عبد الملک مروان بود، این مسئله را مشروعیت بخشید،‌ قبل از ایشان یک چنین چیزی نبوده است.

بعد دیدند که مردم نمی‌توانند طواف کنند و حال آنکه می‌گویند صلات مستحبی طواف را قطع نمی‌کند، مسلمانان می‌خواهند طواف کنند و شما مسجد را پر کردید هر چند از این طرف یک مقدار جا خالی می‌ماند، یعنی از طرف مقام ابراهیم تا کعبه یک مقدار جا خالی می‌ماند،‌ولی پشت سر کاملاً پر می‌شد و به کعبه متصل می‌شدند، فلذا به او اعتراض کردند و گفتند: شما با این نماز مستحب می‌خواهید طواف را باطل کنید؟

گفت: پس هر بخشی از صلات تراویح که خوانده شد، امام صبر کند،‌مردم یک طواف بکنند و دوباره بر گردند،‌این را هم از این طریق حل کرد. یعنی وقتی که یک دور طواف تمام شد،‌دو مرتبه نماز را شروع کنند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo