< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی

89/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 مسئله‌ی قبلی این بود که اگر شخص تکبیر را گفت و به حد رکوع هم رسید، ولی امام را در رکوع درک نکرد، گفتیم نمازش باطل است.

اما مسئله‌ای که الآن مورد بحث قرار می‌دهیم این است که شخص تکبیر را گفت،‌ ولی قبل از آنکه به رکوع برود یا به حد رکوع برسد، امام سر از رکوع برداشت، گفتیم در اینجا سه قول است:

1: قول اول این بود که نمازش فرادی می‌شود

2: قول دوم این بود که منتظر بماند تا امام برای رکعت بعدی بلند بشود، آنگاه به امام ملحق بشود.

3: قول سوم این است که نه فرادی محسوب می‌شود و نه منتظر بماند،‌بلکه فقط متابعت امام را بکند، یعنی همراهی با امام کند و هر کاری را که انجام داد،‌او نیز انجام بدهد، اگر امام به سجده رفت، او نیز با امام سجد کند و هکذا تشهد را با امام بخواند، آنگاه بر خیزد و بقیه‌ی رکعات را با امام بخواند، ولی این کار‌ها برایش رکعت حساب نمی‌شود‌، بلکه فقط درک فضیلت حساب می‌شود.

در اینجا دو روایت داریم، یکی روایت معلا بن خنیس است و دیگری روایت معاویة بن شریح:

الف: و عنه،‌عن العبّاس بن معروف، عن صفوان، عن أبی عثمان، عن المعلّی بن خنیس،‌عن أبی عبد الله علیه السلام قال: « إذ سبقک الإمام برکعة فأدرکته و قد رفع رأسه فاسجد معه و لا تعدّ بها» الوسائل: ج 5، الباب 49 من آبواب صلاة‌ جماعة، الحدیث 2.

معنای «لا یعتدّ بها» این است که به این رکعت اعتنا نکن».

جمله‌ی « فأدرکته و قد رفع رأسه» ما نحن فیه را شامل است، البته این جمله دو صورت دارد:

صورت اول: گاهی شخص مسجد می‌رود و می‌بیند که امام سر از رکوع برداشته و به سجد رفته و این آدم هنوز تکبیر ر ا نگفته است .

صورت دوم: صورت دوم این است که تکبیر را گفت، منتها امام را در رکوع درک نکرد،‌عبارت امام علیه السلام دو حالت دارد، یکی مجرد را می‌گیرد، یعنی شخص وارد مسجد شد و هنوز تکبیر را هم نگفت که امام سر از رکوع بر داشت و به سجده رفت، حالت دوم این است که این آدم وارد مسجد می‌شود و تکبیر را هم گفت، متنها قبل از آنکه برای رکوع خم شود یا قبل از آنکه به حد رکوع برسد،‌امام سر از رکوع بر می‌دارد،‌آیا این حدیث کدام صورت را می‌گوید و ناظر به کدام صورت است؟

می‌گوییم عبارت امام علیه السلام جامع بین هردو حالت است،یعنی هردو صورت را می‌گیرد.

فأنّ قوله «فأدرکته و قد رفع رأسه» یشمل المقام، أعنی: إذا کبّر.

صورت دوم این است که شخص وارد مسجد می‌شود، تکبیر را هم نمی‌گوید که امام را در حال سجده می‌بیند.

سند این روایت خوب است و فقط معلا بن خنیس محل بحث است، و ما هنوز در باره‌ی معلا بن خنیس یک تحقیق جامع ندیدیم که تکلیف او را روشن کند، چون اخبار نوروز هم به همین شخص می‌رسد، فقط این مقدار در باره‌ی او گفته شده است، هنگامی که نماینده خلیفه‌ی عباسی ایشان را کشت، حضرت یک نفر شیعه را مامور کرد که قاتل معلا را بکشد، این می‌رساند که این مرد یک آدمی با ارزشی بوده است که حضرت تا این اندازه نسبت به قتل او حساسیت نشان داده است.

ب: محمد بن علیّ بن الحسین باسناده عن معاویة بن شریح، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: «إذا جاء الرّجل مبادراً و الإمام راکع أجزأته تکبیرة واحدة لدخوله فی الصلاة و الرکوع، و من أدرک الإمام و هو ساجد کبّر و سجد معه و لم یعتدّ بها-این روایت آنگاه دلیل بر ما نحن فیه می‌شود که الغای خصوصیت کنیم،‌چون روایت دارد که: « أدرک الإمام و هو ساجد» و حال آنکه بحث ما در جایی است که :«أدرک الإمام و هو راکع» مگر اینکه کسی الغای خصوصیت کند و بگوید در هر صورت این آدم امام را در رکوع درک نکرده، فلذا گاهی امام قائم است و گاهی ساجد.

همین که این آدم امام را در رکوع درک نکرده،«فالإمام إمّا راقائم و إمّا ساجد» الوسائل: ج 5، الباب 49 من آبواب صلاة‌ جماعة، الحدیث6.

مرحوم آیة الله خوئی در روایت خدشه کرده و فرموده معاویة بن شریح ثقه نیست و حال آنکه معاویة بن شریح از مشایخ ابن أبی عمیر و صفوان بن یحیی است و ما در کتاب «کلیات فی العلم الرجال» ثابت کردیم که اینها «لا یرویان إلّا عن ثقه» بحث ما در فرع اول به پایان رسید.

الفرع الثانی

من که وارد مسجد می‌شوم،‌گاهی یقین دارم که امام را درک می‌کنم،‌ گفتیم اشکالی ندارد، گاهی شک دارم،باز گفتیم اشکالی ندارد،یعنی می‌توانم رجاءً به امام ملحق بشوم.

ولی گاهی یقین دارم که اگر تکبیر را بگویم، به امام نمی‌رسم، آیا در اینجا می‌توانم به نحو امور ثلاثه عمل کنم، امور ثلاثة عبارت بود از: انفراد، انتظار و متابعت، آیا می‌توانم به یکی از این امور ثلاثه عمل کنم؟

مرحوم سید می‌گوید اشکالی ندارد، ولی از نظر من خیلی بعید است، چون ادله‌ای که می‌گفت منفرداً أو منتظراً أو متابعة، در جای بود که شخص یا یقین به ادراک داشت یا شک به ادراک داشت، اما در جایی که من یقین دارم بر اینکه امام را در رکوع درک نمی‌کنم، أدله‌ی امور ثلاثه از این مورد منصرف است. مرحوم سید می‌گوید: احوط این است که وارد نشود، ولی من می‌گویم اقوی این است که وارد نشود، موضوع در جایی است که بتواند و امکانش باشد، اما در جایی که امکانش نیست،‌بعید است که ادله‌ی ثلاثه آنجا را بگیرد.

المسألة الثامنة و العشرون

إذا أدرک الإمام وهو فی التشهد الأخیر یجوز له الدخول معه، الخ.

هر گاه شخص امام را در حال تشهد اخیر درک کند، آیا می‌تواند به او اقتدا کند؟ اسلام برای اینکه اشخاص از فضیلت جماعت محروم نمانند، می‌گوید تکبیر را بگو و بنشین، تشهد را هم با امام بخوان، وقتی که امام سلام نماز را گفت، آنوقت شما هم بلند شوید و نماز خود را بخوانید.

مرحوم علامه در کتاب «التذکره» دو مسئله عنوان کرده و عجیب هم این است که این مسئله حکمش هم مختلف است‌،‌و حال آنکه ظاهراً دو مسئله نیست،بلکه یک مسئله بیش نیست، ولی محقق یک مسئله عنوان کرده،‌جناب مصنّف نیز یک مسئله عنوان کرده است.

عبارت محقق اول

قال المحقق:« و لو أدرکه بعد رفع رأسه من السجدة الأخیرة کبّر و جلس معه، و إذا سلّم، قام فاستقبل و لا یحتاج إلی استئناف تکبیر» الشرائع:1/126.

اما مرحوم علامه دو مسئله عنوان کرده است.

عبارت علامه

قال فی التذکرة: «و لو أدرکه بعد رفع رأسه من السجدة الأخیرة جاز أن یکبّر و یجلس معه فی تشهّده و یتشهّد، و إن شاء سکت فإذا سلّم الإمام قام و بنی علی تلک التکبیرة إن کان قد نوی للافتتاح و لیس ذلک فعلاً کثیراً مبطلاً، لأنّه من أفعال الصلاة لتحصیل فضیلة الجماعة» التذکرة: 4/326.

ثمّ إنّه عنون مسألة أخری و قال:« لو أدرک الإمام فی الشهّد الأخیر کبّر و جلس بغیر تکبیر، فإذا سلّم الإمام قام بغیر تکبیر، لأنّه قد کبّر فی ابتداء هذه الرکعة، و هل یتشهّد مع الإمام؟ یحتمل ذلک، لأنّه إذا جاز أن یقعد فی غیر موضع قعوده متابعة للإمام، جاز أن یتبعه فی التشهّد، و لیس واجباً علیه، لأنّ المتابعة تجب فی الأفعال لا فی الأذکار، و یحتمل العدم لأنّه لیس بموضع للتشهّد» المتنهی:6/ 300- 301.

من از ایشان تعجب می‌کنم که چگونه دو مسئله کرده است، یکی «أدرک الإمام و قد رفع رأسه من السجدة»

دیگری «أدرک الإمام و هو یتشهّد» در اولی می‌گوید حتماً باید تشهّد را بگوید‌(یتشهّد)، در دومی می‌گوید: ممکن است بگوییم «یتشهّد» و ممکن است که بگوییم:«لا یتشهّد».

و عجیب این است که در منتهی نیز این دو مسئله را عنوان کرده است، این از خصائص علامه است که این دوتا را دو مسئله کرده و حال آنکه یک مسئله بیشتر نیستند و آن اینکه من امام را بعد السجدتین درک کنم، یعنی در رکعت اخیر و بعد از سجدتین درک کنم،‌دیگر فرق نمی‌کند که رفع رأسه یا یتشهّد.

بنابر این،‌این دوتا یک مسئله‌اند نه دو مسئله و حکم شان هم یکی است، فقط ایشان است که دو مسئله کرد و حکم شان را هم مختلف دانسته، یعنی در اولی به طور قطع می‌گوید: «یتشهّد»، اما در دومی می‌گوید: «یحتمل الوجهین».

الثانی: دلیل المسألة

آیا ما در روایات داریم که اگر امام را در رکعت اخیر درک کردیم که «رفع رأسه» یا در حال تشهد درک کردیم، می‌توانیم به امام برسیم و تشهد را بخوانیم یا نه؟

دلیل موثقه‌ی عمّار است - ایشان فطحی مذهب است، هر کس اثنا عشری نباشد ولی عادل باشد، جزء موثقه‌ هاست،‌والموثق من یکون عادلاً و لیس امامیاً،‌ حتی اهل سنت هم اگر عادل باشند،روایت شان موثقه‌ هستند،‌ فطحی به کسانی می‌گویند که بعد از شهادت امام صادق علیه السلام (بجای امام موسی بن جعفر) فرزند بزرگ آن حضرت را به نام عبد الله افطح امام می‌دانند-

استدل علی المسأله بموثقة عمّار عن أبی عبد الله علیه السلام قال:«‌سألته عن الرّجل یدرک الإمام و هو قاعد یتشهّد (این با مسئله‌ی دوم علامه تطبیق می‌کند) و لیس خلفه إلّا رجل واحد عن یمینه- اگر ماموم یک نفر باشد، آیة الله خوئی هم فرماید: واجب است سمت راست امام بایستد نه پشت سرش و نه سمت چپ امام ،- ‌قال: لا یتقدّم الإمام و لا یتأخّر الرّجل، و لکن یقعد الذی یدخل معه خلف الإمام، فإذا سلّم الإمام قام الرّجل فأتمّ صلاته»

ممکن است کسی بگوید که در این روایت کلمه‌ی «کبّر» نیست و حال آنکه مصنف می‌گوید«کبّر» حتی علامه هم گفت : «کبّر»؟

پاسخش این است که ما از جمله‌ی اخیر روایت که می‌گوید:‌«فأتمّ صلاته» می‌فهمیم که تکبیر را گفته و نماز را شروع کرده است، پس اگر در این روایت به طور صریح کلمه‌ی «کبّر» را نیاورده است، ولی جمله‌ی «فأتمّ صلاته» می‌رساند که تکبیر را گفته است.

اما تشهد در این روایت نیست،‌و حال آنکه در فتاوای آقایان آمده است که تشهد را بخواند. علامه گفت خواندن تشهد جایز است.

متن عروة الوثقی

إذا أدرکه الإمام و هو فی التشهّد الأخیر یجوز له الدخول معه، بأن ینوی و یکبّر ثمّ یجلس معه و یتشهّد.

تکبیر را از جمله‌ی سظ درست کردیم، اما تشهد در این روایت نیست.

مشکل دیگر اینکه در این روایت آمده است که :« و لکن یقعد الذی یدخل معه خلف الإمام، الخ» و لی روایت دیگر کلمه‌ی «یقعد» را ندارد، یعنی روایت بعدی می‌گوید: «الله اکبر » می‌گوید و می‌ایستد. پس بین دو روایت فرق پیدا شد، اولاً تشهد در روایت اولی نیست و ما احتمال می‌دهیم که حرام باشد و زیادی در نماز محسوب بشود. ثانیاً روایت اولی می‌گوید: «یقعد». اما روایتی که الآن می‌خوانیم می‌گوید بایستد.

سألت أبا عبد الله علیه السلام «عن رجل أدرک الإمام و هو جالس بعد الرکعتین قال: یفتتح الصلاة و لا یقعد مع الإمام حتّی یقوم» الوسائل: ج 5، الباب 49 من آبواب صلاة‌ جماعة، الحدیث4.

با این تعارض ما چه کار کنیم؟ باید بگوییم این روایت در تشهد اول است و معنایش این است که در تشهد اول ننشیند، روایت اولی در تشهد اخیر است.

به بیان دیگر ما دو مشکل داشتیم، یک مشکل قیام و قعود بود که حل شد و گفتیم، قیامش در تشهد اول است، قعودش در تشهد اخیر.

مشکل دیگر خواندن تشهد است و خواندن تشهد در هیچکدام از این دو روایت نیامده و لذا بهتر این است که تشهد را نخواند.

مشکل دیگر، مشکل تکبیرة است، آیا به همان تکبیره‌ اول اکتفا بکند یا تکبیر دوم را بگوید؟

روایت صدوق می‌گوید باید دو مرتبه تکبیر را بگوید.

ما رواه الصدوق عن عبد الله بن المغیرة، قال:« کان منصور بن حازم – منصور بن حازم از اصحاب صادق علیه السلام است-: إذا أتیت الإمام و هو جالس قد صلّی رکعتین فکبّر ثمّ اجلس فإذا قمت فکبّر» الفقیه:1/260.

این روایت می‌گوید از سر تکبیر بگوید.

پس سه مشکل در اینجا وجود دارد:

1:‌خواندن تشهد در هیچکدام از این دو روایت نیست.

2: مشکل قیام وقعود حل شد.

3: مشکل سوم،‌مشکل تکبیر بود،‌دو روایت اول نداشت که تکبیر را بگوید، ولی این روایت می‌گوید تکبیر را بگوید،‌ولی حق با دو روایت اول است. چرا؟ منصور بن حازم نمی‌گوید: عن الصادق‌علیه السلام،‌بلکه فتوای خودش را می‌گوید. چون در میان اصحاب ائمه علیهم السلام مجتهد فراوان بود است،زراره از فقهاست،‌منصور بن حازم نیز از فقهاست و ایشان فتوای خودش را می‌گوید. البته صاحب حدائق می‌گوید: آیا می‌شود این آدم یک چنین فتوای را بدهد و حال آنکه از امام نشنیده باشد؟!

این فرمایش صاحب حدائق چندان درست نیست، زیرا ممکن است این آدم استنباط کرده باشد.

در نتیجه اگر وارد مسجد شدیم و دیدیم که امام در حال تشهد است،‌بنشینیم، تشهد را هم نگوییم، گفتن تکبیر هم لازم نیست و شاید گفتنش مبطل باشد و لذا همان تکبیر اول برای ما کافی است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo