< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی

89/01/15

بسم الله الرحمن الرحیم

أدله‌ی روائی مجوزین

در جلسه‌ی قبل دلایل کسانی را که می‌گفتند قصد انفراد جایز است را بررسی کردیم، فقط دلایل روائی آنان باقی مانده که در این جلسه می‌خوانیم. آنان با روایاتی استدلال کرده‌اند که جماعت صفت کل نماز نیست، بلکه صفت ابعاض نماز است، یعنی هز جزء از نماز می‌تواند فرادی باشد و هز جزء هم می‌تواند با جماعت باشد، از این رو دلایل روائی آنان قوی تر از دلایل دیگر شان است. فلذا این روایات را می‌خوانیم که آیا می‌توانند مقصود آنان را ثابت می‌کند یا نه؟ اگر ثابت نکرد، باید انسان در نماز خود قصد انفراد نکند. مگر اینکه خودشان از روایات جواز را استفاده کنند.

روایت اولی که به آن استدلال کرده‌اند، روایتی است که هم اهل سنت به آن استدلال کرده‌اند و هم شیعه. و آن روایت معاذ بن جبل است، ایشان نماز عشا را با پیغمبر می‌خواند و بعداً در میان قبیله‌ی خود می‌رفت،‌امامت می‌کرد و نماز عشا را می‌ خواند، اگر این روایت صحیح باشد،‌معلوم می‌شود که انسان می‌تواند یک نماز را دوبار با جماعت بخواند.

وقتی در میان قبیله‌اش نماز بخواند،‌بجای اینکه سوره‌ی توحید (قل هو الله أحد...) یا سوره‌های کوچک دیگر را بخواند، سوره‌ی بقره را می‌خواند، یک نفر کارگر که کارش نواضح بواد- نواضح جمع ناضحة است، کارش آب کشی بوده،یعنی برای آب دادن مزارع و باغات به وسیله‌ی شتر یا گاو از چاه آب می‌کشید، کارش آب کشی بوده است - حال یک چنین آدمی، آمده به او اقتدا کرده و دیده که شروع به خواند سوره بقره کرده، یک مقدار که گوش کرده،‌ دیده که این نماز خیلی طول می‌کشد و اگر تا آخر نماز صبر کند،‌اقلاً یکساعت طول می‌کشد،‌چون سوره‌ی بقره بسیار طولانی است و در حدود دو جزء و نیم است، نماز را رها کرده و خودش نماز را به صورت فرادی خوانده است، از این رو او را مورد اتهام قرار دادند که منافق است به جهت اینکه نماز را قطع کرده و از جماعت مسلمین جدا شده است، فلذا این شخص خدمت پیغمبر آمد و عرض حال نمود و گفت : یا رسول الله! من کارگر هستم و کارم هم نواضح است و اگر بخواهم چنین نمازی را بخوانم، به کارم نمی‌رسم، پیغمبر معاذ بن جبل را خواست، و فرمود تو آدمی فتنه گری هستی، این چه نمازی هست که در آن سوره بقره را می‌خوانی، چرا سوره‌ی کوچک رای نمی‌خوانی.

استدلال قائلین به جواز این است که این آدم در وسط، جماعت را قطع کرد،‌بقیه را خودش خواند، پس معلوم می‌شود که قصد انفراد در وسط جایز است.

متن روایات

١. ما رواه جابر قال: «کان معاذ یصلّی مع النبی ثم یرجع فیؤمّنا ، قال مرة : ثم یرجع فیصلّی بقومه، فأخر النبی لیلة الصلاة ، و قال مرة : العشاء فصلی معاذ مع النبی ثم جاء یؤمّ قومه فقرأ البقرة، فاعتزل رجل من القوم فصلّی – خودش را کنار کشید و نماز را فرادی خواند، قائلین به جواز می‌گویند، یعنی در وسط نماز قصد فرادی کرد و نماز را تمام کرد، نه اینکه نماز را قطع کرد و از سر گرفت، ولی ما می‌گوییم کلمه‌ی«فصلّی» اگر ظهور در دومی نداشته باشد که نماز را قطع کرد و از سر گرفت، در اولی ظهور ندارد که قصد فرادی کرد - فقیل: نافقت یا فلان! – به این بنده‌ی خدا تهمت نفاق زدند و گفتند تو با این کارت منافق شدی- فقال: ما نافقت، فأتی رسول الله فقال: إنّ معاذ یصلّی معک ثمّ یرجع فیؤمّنا یا رسول الله، و انّما نحن أصحاب نواضح و نعمل بأیدینا، و إنّه جاء یؤمّنا فقرأ بسورة البقرة فقال: یا معاذ! أفتان أنت، أفتان أنت؟ا قرأ بکذا ، اقرأ بکذا، إقرء بکذا قال أبو الزبیر: سبح اسم ربک الأعلی، و اللیل إذا یغشی- یعنی این قبیل سوره‌ها را بخوان - فذکرنا، لعمرو ، فقال: اراه قد ذکره؟ سنن بیهقی:‌2392-393

شاهد بر سر کلمه‌ی«فصلّی» است، قائلین به جواز می‌گویند معنای «فصلّی» این است که در وسط نماز قصد انفراد کرد و حال آنکه دلیل براین مطلب نداریم و ممکن است که معنای «فصلّی»‌ این باشد که نماز را از سر گرفت. شاید اصلاً‌ نمی‌دانسته که قصد انفراد جایز است،از این رو ممکن است نماز را از سر گرفته باشد.

پس این روایت دلالت ندارد بر اینکه در وسط قصد انفراد جایز است.

2: رواه الصدوق فی الفقیه بنحو التالی قال: « و کان معاذ یؤمّ فی مسجد علی عهد رسول الله و یطیل القراءة و انّه مرّ به رجل ففتح سورة طویلة فقرأ الرجل لنفسه و صلّی،- کلمه‌ی « قرأ» به معنای قصد انفراد نیست، بلکه معنایش این است که نماز را از سر گرفت- ثم رکب راحلته فبلغ ذلک رسول الله فبعث إلی معاذ فقال:«یا معاذ! إیاک أن تکون فتاناً ، علیک ب«الشمس و صحاها» و ذواتها» الوسائل: ج5،‌الباب 69 من أبواب صلاة الجماعة، الحدیث 4.

و الحدیث یدل علی ان الرجل قصد الانفراد و أتم صلاته.

در حال اولی ظاهرش این است که جدا شد و فرادی خواند، دومی هم ذو احتمالین است هر چند این طرف سنگینی می‌کند که قصد انفراد کرد و چون برای ما روشن نیست، فلذا با این حدیث نمی‌شود استناد کرد.

علاوه براین،‌سند این حدیث ضعیف است و ما سند صحیح راجع به آن نداریم، بیهقی این را در سنن نقل کرده، مرحوم صدوق هم این حدیث را از اهل سنت گرفته نه از شیعه.

3: ما ورد من جواز التسلیم فی التشهد قبل الإمام نظیر ما رواه الحلبی عن أبی عبد الله علیه السلام « فی الرجل یکون خلف الإمام ، فیطیل الإمام ، التشهد ، فقال: یسلّم من خلفه و یمضی لحاجته إن أحبّ» (الوسائل :٥، الباب ٦٤ من أبواب صلاة الجماعة ، الحدیث٣.

از حضرت سوال می‌کنند که آیا می‌شود ما پیش از امام تشهد بگوییم و سلام بدهیم و سراغ کار مان برویم؟ حضرت می‌فرماید لحاجة اشکالی ندارد. یا در روایت بعدی می‌گوید ضرورت دارم، یعنی ادرار مرا گرفته، حضرت می‌فرماید اشکال ندارد، این دو روایت دلیل بر جواز قصد انفراد است،‌ غایة ما فی الباب در تشهد. اما دلالتش مطلق نیست چون اولی کلمه‌ی «لحاجة دارد،‌دومی هم کلمه‌ی «لضرورة» را دارد

و نظیره ما رواه أبو المعزا «فی الرجل یصلی خلف إمام فسلم قبل الإمام ، قال لیس بذلک بأس»

الوسائل٥ ، الباب ٦٤ من دبواب صلاة الجماعة ، الحدیث٤ .

4. ما یدل علی جواز التشهد قبل تشهد الإمام . روی علی بن جعفر عن أخیه موسی بن جعفر قال: «سألته عن الرجل یکون خلف الإمام فیطول الإمام بالتشهد فیأخذ الرجل البول أو یتخوف علی شیء یفوت، أو یکون له وجع، کیف یصنع؟ قال: یتشهد هو و ینصرف و یدع الإمام» . الوسائل : ٥ ، الباب ٦٤ ، من أبواب صلاة الجماعة ، الحدیث٢.

این روایت بالفرض اگر دلالت کند،‌قدر متیقن از این روایات جای است که یک حاجت و ضرورتی باشد و مشکلی پیش بیاید،‌هرچند روایت دوم مطلق است، اما به قرینه‌ی اولی و سومی می‌شود قدر متقین گیری کرد و لا اقل اطلاق ندارد، تمام مشکلات در کتاب جماعت این است که یک اطلاقی نداریم که به آن اطلاق تمسک کنیم.

واین روایات قدر مسلمش در جایی است که یک عذر، یا حاجت و مشکلی پیش بیاید.

4: العدول فیما إذا لا یمکن الإستمرار کما فی الصلوات الآتیة

سه نماز داریم که ماموم از امام جدا می‌شود، معلوم می‌شود که جماعت صفت کل نیست بلکه صفت بعض است،‌کجا؟ جایی که ماموم چهار رکعتی می‌خواند و امام سه رکعتی، فرض کنید که ماموم چهار رکعت نماز قضا به گردن دارد و امام هم سه رکعتی است، سه رکعت را با امام همراه است،‌هنگامی که امام سلام نماز را گفت، این آدم از امام جدا می‌شود و قصد فرادی می‌ کند، چهار را اقتدا بر سه کرد، یا چهار را اقتدا بر دو می‌کند،‌امام نماز صبح می‌خواند، من قضای عشا می‌خوانم، سر دو رکعت امام،‌من جدا می‌شوم، او سلام می‌دهد، عکسش هم ممکن است،‌یعنی ممکن است که سه رکعتی را بر چهار رکعتی امام اقتدا کنم، یا دو رکعتی خودم را بر دو رکعتی او اقتدا کنم، بالأخره از امام جدا می‌شوم.

فرض کنید که ماموم یک رکعت عقب است، هردو می‌خواهیم ظهر را بخوانیم، امام در رکعت دوم بود که به او اقتدا کردم،چهار رکعتی امام که تمام شد،‌من یک رکعت باقی مانده‌ی خود را جداگانه و فرادی می‌خوانم. یا حاضر به مسافر اقتدا می‌کند، مسافر سر دو رکعتی سلام می‌دهد،‌حاضر که ماموم است باید بلند شود و دو رکعت باقی مانده را بخواند و بالعکس.

الف: الإقتداء الحاضر بالمسافر أو بالعکس

ب: الإقتداء فی الرباعیة بالثلاثیة الإمام.

ج: المأموم المسبوق کما إذا لحق بالإمام و هو فی الرکعة الثانیة من صلاة الظهر حیث أنّ‌ الإمام یجرج من الصلاة و المأموم یستمرّ بصلاته فرادی

«و لا یخفی» که این استدلال ضعیف است،‌چون بحث ما در انفراد و عدم انفراد در جایی است که استمرار ممکن باشد،‌در این موارد اصلاً‌ استمرار ممکن نیست، یعنی نمی‌تواند استمرار کند،‌امام نمازش تمام شده، نماز من تمام نشده،‌بحث در جایی است که استمرار ممکن است،‌ولی من قطع استمرار می‌کنم، در این موراد سه گانه اصلاً‌ استمرار ممکن نیست.

5:الإستدلال بالصلاة ذات الرقاع

-رقاع، جمع رقعه است،‌رقعه به معنای وصله است،‌کأنّه این نماز وصله می‌شود چون یک تکه‌اش با طایفه‌ی اولی است،‌تکّه‌ی دیگر با طایفه‌ی دوم-

در سوره‌ی مبارکه نساء صلات خوف وارد شده است، صلات خوف مال زمان جنگ و نبرد است، آنهم جنگ‌های آن زمان که شمشیر و تیر بوده است،‌حتی در همان زمان هم مسلمانان نماز شان را فرادی نمی‌خواندند،‌بلکه با جماعة می‌خواندند،طریقه‌ی نماز خواف چنانچه از سنت استفاده می‌شود این است که نمازهای چهار رکعتی تبدیل به دو رکعت می‌شود، گروه اول ، یک رکعت را با امام می‌خوانند و امام پس از اتمام یک رکعت توقف می‌کند، و آن گروه یک رکعت دیگر را به تنهائی انجام می‌دهند، و به جبهه جنگ باز می‌گردند، سپس گروه دوم جای آنها را می‌گیرند و یک رکعت نماز خود را با امام و رکعت دوم را به طور فرادی انجام می‌دهند(درباره‌ی کیفیت نماز خوف نظرهای دیگری نیز هست اما آنچه در بالا گفتیم مشهور ترین نظر است) تفسیر نمونه: ج4،ص103.

بیان استاد

قرآن می‌فرماید یا رسول الله! اصحابت دو تا طایف بشوند، تو امام باش،‌نصف جمعیت دویست نفره پشت سر شما باشد و شمشیر شان هم همراه شان باشد،صد نفر دیگر هم مراقب حمله‌ی دشمن باشد‌،این صد نفر اول یک رکعت با شما بخواند، رکعت دوم که شما بلند شدید،‌ شما باستید،‌تا اینها رکعت دوم شان را بخوانند وبروند و آن صد نفر بعدی جای اینها بیایند، اینها بروند جای آنها، قهراً دومی‌ها نیز با رسول خدا نماز می‌خوانند، رکعت دوم رسول خدا،‌رکعت اول اینها است، هنگامی که پیغمبر برای تشهد می‌نشیند، باید تشهد را طول بدهد‌، تا اینها رکعت دوم شان را بخوانند و با سلام پیغمبر اکرم از نماز بیرون بیایند.

از اینجا می‌فهمیم که جماعت وصف کل نیست بلکه وصف بعض است. چرا؟ به جهت اینکه طایفه‌ی اولی یک رکعت را خودشان خواندند، یعنی رکعت اول را با رسول خدا خواندند، رکعت دوم را جدا گانه و فرادی خواندند، چون در رکعت دوم پیغمبر اکرم قائم است، آنان نماز شان را می‌خوانند و سلام می‌کنند، می‌روند جای صد نفر دیگر‌، صد نفر دیگر هم جای اینها می‌آیند،‌قهراً‌ پیغمبر رکعت دومش است،‌اینها رکعت اول شان، پیغمبر تشهد را طول می‌دهد تا اینها برسند و سلام نماز را با پیغمبر یکجا بدهند و از نماز خارج شوند،‌ روایت داریم که فللطائفة الأولی، التکبیر و للطائفة الثانیة، التسلیم، یعنی طایفه‌ی اول از تکبیر پیغمبر اکرم بهره می‌برند،‌طایفه‌ی دوم از سلام حضرت نفع می‌برند.

شاهد در طایفه‌ی اولی است،‌چون طایفه‌ی اولی رکعت اول را با رسول خدا خواندند،‌رکعت دوم را خودشان.

«فاذا قضیتم الصلوة فاذکروا الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبکم فاذا اطاذنتم فاقیموا الصلوة ان الصلوة کانت علی المؤمنین کتاباً موقوتاً» و هنگامی که نماز را به پایان رسانیدید، خدا را یاد کنید در حال ایستادن و نشستن و به هنگامی که به پهلو خوابیده‌اید ، و هر گاه آرامش یافتید(و حال که خوف زایل گشت، نماز را به صورت معمول انجام دهید، زیرا نماز وظیفه ثابت و معینی برای مؤمنان است.

«و إذا کنت فیهم فاقمت لهم الصلوة فلتقم طائفة منهم معک ولیأخذوا أسلحتهم فإذا سجدوا فلیکونوا من ورائکم و لتأت طائفة أخری لم یصلّوا فلیصلوا معک و لیأخذوا حذرهم –حذر، به معنای احتیاط - و أسلحتهم ودّ الذین کفروا لو تغفلون عن أسلحتکم و أمتعتکم فیمیلون علیکم میلة واحدة و لا جناح علیکم إن کان بکم أذی من مطر أو کنتم مرضی أن تضعوا أسلحتکم و خذوا حذرکم إن الله أعدّ للکافرین عذاباً مهیناً» النساء/102.

بالفرض اگر شرح آیه این باشد‌، باز این زمان جنگ و زمان اضطرار را می‌گوید، ما نیز قبول داریم که طایفه‌ی اول در زمان اضطرار و جنگ ذات رقاع هستند، یعنی یک تکه‌ را با پیغمبر می‌خوانند، تکه‌ی دیگر را هم با پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله. و حال آنکه بحث ما در جایی است که اضطراری در کار نباشد.

عبارت مجمع البیان

و الآیة کما تری غیر متعرضة لکیفیة صلاة الطائفتین مع النبی و المتیقن أنّهما یصلیان مع النبی، و اما کیفیة الصلاة فالظاهر انّها بالنحو التالی: إن الطائفة الأولی إذا رفعت رؤوسهم من السجود و فرغت من الرکعة یصلون رکعة أخری بأنفسهم و یتشهدون و یسلّمون، و الإمام قائم فی الثانیة ، ثم ینصرفون إلی مواقف أصحابهم.

و یجیئ الآخرون فیستفتحون الصلاة و یصلی بهم الإمام الرکعة الثانیة،حسب و یطیل تشهده حتّی یقوموا فیصلوا بقیة صلاتهم، ثم یسلّم بهم الإمام فیکون للطائفة الأولی تکبیرة الإحرام ، للثانیة التسلیم، و هذا مذهب أصحابنا و مذهب الشافعی. (مجمع البیان: ٢/٢، ١.)

عبارت مرحوم شیخ صدوق

اما مرحوم صدوق یک جور دیگر هم نقل کرده است که و أما الروایات فقسم منها ظاهر فی ما ذکرنا.

روی الصدوق باسناده عن عبد الرحمن بن أبی عبد الله قال: «صلی النبی بأصحاب فی غزوة ذات الرقاع فقرق أصحابه فرقتین، فأقام فرقة بازاء العدو و فرقة خلفه فکبر و کبروا فقرأ فانصتوا ، و رکع و رکعوا، فسجد و سجدوا ، ثم اسئتم رسول الله قائماً فصوا لا نفسهم رکعة ، ثم سلم بعضهم علی بعض ثم خرجوا إلی أصحابهم فأقاموا بازاء العدو و جاء أصحابهم فقاموا خلف رسول الله فکبر و کبروا و قرأ فانصتوا فرکع ورکعوا فسجد و سجدوا ، ثم جلس رسول الله فتشهد ثم سلم علیهم ثم قاموا ثم قضوا لأنفسهم رکعة ثم سلم بعضهم علی بعض و قد قال الله لنبیه « و إذا کنت منهم فأقمت لهم الصلاة فلتقم طائفة منهم معک...» فهذه صلاة الخوف التی أمر الله بها نبیة و قال: من صلی المغرب فی خوف بالقوم صلی بالطائفة الأولی رکعة و بالطائفة الثانیة رکعتین»

وسائل الشیعة، ج٥، الباب ٢ من أبواب صلاة الجماعة ، الحدیث ١ . و لا حظ أیضاً الحدیث الثانی و الثامن من الباب نفسه فان مضمون الجمیع واحد.)

در هر صورت حدیث حالت اضطرار می‌گوید و حال آنکه بحث ما در حالت اضطرار نیست.

نظریه و فتوای استاد

و أقصی ما یمکن أن یقال أنّه یجوز العدول مطلقاً من نیّة الجماعة إلی الإنفراد فیما إذا کان هناک ضرورة أو اضطرار أو حاجة مهمّة من غیر فرق بین أن یکون ناویاً للعدول من بدء العمل أو فی أثنائه، و بذلک یعلم أنّ التفصیل بین بدء العمل و البداء فی أثناء‌ العمل لیس له دلیل یرکن إلیه.

دیدگاه آیة الله حائری

مرحوم حاج شیخ می‌فرماید اگر از اول قصد انفراد کند،‌جماعتش باطل است، اما اگر در اثناء بداء حاصل بشود، جماعتش درست است. ایشان کتابی دارد بنام: «الصلاة» که دو بار چاپ شده است،‌یکبار در زمان خود ایشان (چاپ سنگی) در این اواخر هم حروف چینی کردند و چاپ کرده‌اند، مرحوم آیة‌ الله بروجردی در درسش (که من نیز حضور داشتم) فرمود که من در میان معاصرین کسی را ندیده‌ام که مثل ایشان در عبارت کم،‌مطالب زیادی را بیان کند، من این را از خودش در جلسه‌ی درس شنیدم و من کتاب صلات را خدمت ایشان (آیة‌ الله بروجردی) خواندم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo