< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی

89/01/07

بسم الله الرحمن الرحیم

«إذا صلّی إثنان و بعد الفراغ علم أن نیّة کلّ‌ منهما الإمامة للآخر صحت صلاتهما. الخ.»

مسئله‌ای را که مرحوم سید عنوان کرده است، مسئله‌ای است که در زمان امیر المؤمنان اتفاق افتاده است و ریشه در کلام حضرت امیر علیه السلام دارد، یعنی هر چند این مسئله بسیار نادر و قلیل الإتفاق است، ولی گاهی اتفاق می‌افتد.

1: فرض کنید که دو نفر در کنار همدیگر نماز خواندند و هردو ادعا دارند که من قصد امامت کرده بودم، یعنی هر کدام می‌گوید من قاصد امامت بودم و تو ماموم هستی، اگر بالفرض بگوییم فاصله‌ی کم هم اشکالی ندارد، مثلاً به اندازه‌ی چهار انگشت یا دو بند انگشت، این مسئله اتفاق می‌افتد و ممکن است هر کدام ادعای امامت بکنند،‌ آیا نماز اینها درست است یا نه؟

2: گاهی عکس است، یعنی ‌هردو نفر نماز خوانده‌اند و بعد از نماز، هردو مدعی هستند که من قصد مامومیت کرده بودم، اینجا تکلیف شان چطور است؟

3: هردو نفر نماز را خواندند و بعد از نماز شک دارند که آیا قصد امامت داشته‌اند که حکمش با اولی یکی باشد، یا قصد مامومیت داشتند که حکمش با دومی یکی باشد؟ پس مسئلة واحدة و له فروع ثلاثة.

یک مسئله است و سه فرع دارد:

فرع اول این است که هردو نفر ادعای قصد امامت را دارند.

فرع دوم این است که هردو نفر بعد از نماز مدعی هستند که من قصد مامومیت داشتم.

فرع سوم این است که هردو نفر نماز را خواندند و بعد از نماز شک دارند که آیا قاصد امامت بوده‌اند یا قاصد مامومیت. این مسئله در زمان امیر المؤمنان اتفاق افتاده و حضرت هم جواب داده‌اند و لذا در کتاب‌های ما نیز عنوان شده است، مثلاً مرحوم علامه در کتاب منتهی عنوان کرده است، محقق هم در شرائع عنوان کرده.

عبارت علامه در کتاب «المنتهی»

قال العلّامة فی المنتهی : لو نوی کل واحد منهما أنّه إمام لصاحبه صحّت صلاته، ذهب إلیه علماءنا اجمع و هو قول الشافعی خلافاً لأحمد.

ثمّ إستدل بقوله ان نیّة الإمامة لا تؤثر ترکاً فی شیء من الواجبات، فیکون کل منهما قد إحتاط لنفسه فصحت صلاتهما. و لما رواه الشیخ عن السکونی عن أبی عبد الله عن أبیه، عن ابائه، عن علی و رواه ابن بابویه عن علی.

عبارت مرحوم محقق

و قال المحقق: لو صلّی اثنان فقال کلّ منهما کنت إماماً صحت صلاتهما بلا خلاف اجده فیه.

بررسی فرع اول

فرع اول این بود که هردو نفر نماز خواندند و بعد از نماز هر کدام ادعای امامت می‌کنند، اینجا (منهای روایتی که خواهیم خواند) صحت صلاتهما. چرا؟ چون آدمی که قصد امامت را کند، چیزی از نماز کم نمی‌گذارد، یعنی هر گاه انسان امام باشد، نماز را با همه‌ی بندو بیلش می‌خواند و چیزی از آن را جا نمی‌گذارد ولذا «صحت صلاتهما».

بعضی قید می‌زنند و می‌گویند «صحّت صلاتهما» به شرط اینکه به وظیفه‌ی منفرد عمل کرده باشند، ولی به نظر من این قید، یک قید زائد است. چرا؟ چون آدمی که امام است، حتماً به وظیفه‌ی منفرد عمل می‌کند، یعنی حمد و سوره را می‌خواند.

به بیان دیگر کسی که امامت می‌کند، نمازش با نماز آدم منفرد فرق نمی‌کند ولذا این قیدی که می‌گذارند و می‌ گویند صلاتش به شرطی صحیح است که به وظیفه‌ی منفرد عمل کند، این قید، یک قید زائد است و در حقیقت تحصیل حاصل است، چون آدمی که امام است، حتماً به وظیفه‌ی منفرد عمل می‌کند.

بله! در یکجا ممکن است مشکل پیدا کنند و آن در جایی است که هردو ادعای امامت می‌کنند، رکنی را اضافه کنند،‌مثلاً اشتباهاً دوبار رکوع کنند، در اینجا نمی‌توانیم بگوییم نمازش صحیح است. چرا؟ چون امامت او قطعی نیست، زیرا هر کدام ادعای امامت می‌کنند.

در هر حال آقایان می‌گویند اگر این آدم به وظیفه‌ی منفرد عمل کند نمازش درست است، ولی ما می‌گوییم این قید، تحصیل حاصل است، چون هر کس که امام باشد، حتماً به وظیفه‌ی منفرد عمل می‌کند، اتفاقاً روایت هم داریم، روایت از نوفلی است، او هم از سکونی نقل می‌کند، سکونی را توثیق کرده‌کرده‌اند، مثلاً مرحوم شیخ در کتاب‌ «عدّة» سکونی را توثیق کرده می‌گوید:‌ «ثقة» یعنی هر چند این آدم سنی و عامی است، در عین حال او را توثیق کرده و می‌گوید: ثقة. ولی من تا کنون کسی را ندیده‌ام که نوفلی را توثیق کند، اما عملاً اصحاب به روایت این دو نفر عمل کرده‌اند‌، هرچند یکی توثیق شده و دیگری توثیق نشده است، ما قبل از آنکه روایت نوفلی را بخوانیم، عبارت صاحب جواهر را می‌خوانیم.

عبارت صاحب جواهر

و علله فی الجواهر بقوله:«لمساواة صلاة الإمام صلاة المنفرد من کلّ وجه فی القراءة و غیرها، و نیّة الإمامة لیست منوّعة بل هی کنیّة المسجدیة، بخلاف نیّة المأمومیة لا ختصاصها بأحکام کثیرة» الجواهر:13/237.

و حاصله : ان نیّه الإمامة لیست موضوعة للحکم ، بخلاف نیّة المأمومیة فهی موضوعة لأحکام کثیرة فلا تضرّ نیّة کلّ، الإمامة ، فانّ الملاک کون صلاة کلّ جامعاً للاجزاء و الشرائط، وهو محرز.

و یدل علیه خبر الکلینی بسند صحیح، علی بن ابراهیم،‌عن أبیه، عن النوفلی عن السکونی عن أبی عبدالله علیه السلام عن أبیه قال:« قال أمیر المؤمنین علیه السلام فی رجلین اختلفا فقال احدهما: کنت إمامک ، و قال الآخر: أنا کنت إمامک ، فقال: صلاتهما تامة- آنگاه سکونی می‌گوید به حضرت عرض کردم عکسش چطور است؟-

قلت: فإنّ قال کلّ واحد منهما: کنت أأتمّ بک (من به تو اقتدا کرده بودم، یعنی ادعای مامومیت کند)؟ قال: صلاتهما فاسدة و لیستأنفا».

بنابراین، در فرع اول هیچ مشکلی نیست، هر چند آقایان یک قیدی برای صحت صلات می‌زنند و می‌گویند در صورتی نماز شان صحیح است که به وظیفه‌ی منفرد عمل کرده باشند، ولی ما گفتیم این قید لازم نیست و لذا در متن «عروه» این قید نیامده است

متن عروة الوثقی

إذا صلّی إثنان و بعد الفراغ علم أنّ نیّة کلّ‌ منهما الإمامة للآخر صحّت صلاتهما.

مرحوم سید نفرموده: «صحت صلاتهما إن عملا بوظیفة المنفرد.» چون آوردن یک چنین قیدی، تحصیل حاصل است زیرا اگر کسی امام شد،‌حتماً به وظیفه‌ی منفرد عمل می‌کند.

علاوه براین، روایت سکونی هم این قید را نیاورده،‌چون گفت:‌«صلاتهما تامة» و نفرمود:«صلاتهما تامة إن عملا بوظیفة المنفرد».

پس از دو نظر این قید زاید است:

اولاً: تحصیل حاصل است،

ثانیاً:‌در روایت سکونی هم این قید نیست.

بله! اگر یکی از اینها رکن را اضافه کند، نمازش قطعاً باطل است. چرا؟ چون اضافه‌ی رکن در جای مبطل نیست که امامت و مامومیت محقق بشود،یعنی اضافه‌ی رکن در صلات جماعت (که مسئله‌ی امامت و مامومیت مطرح است) مبطل نیست، و حال آنکه اینها هردو نفر شان امام بودند.

بنابراین، اگر آنکس که می‌گوید‌:‌«إن عملا بوظیفة المنفرد» نظرش خواندن قرائت باشد،‌ قرائت را که حتماً می‌خواند و این قید (إن عملا بوظیفة المنفرد) قید زاید خواهد بود.

اما اگر نظرش از قید«إن عملا بوظیفة المنفرد» این باشد که رکنی را اضافه نکند و اگر رکن را اضافه کرد، نماز کسی که رکن را اضافه کرده باطل است. چرا؟ چون هنوز جماعت محقق نشده،زیرا هردو نفر قصد امامت کرده‌اند فلذا جماعت محقق نشده، از این رو اضافه‌ی رکن موجب بطلان نماز آن کسی است که رکن را در نمازش اضافه کرده است.

نعم لو زاد رکناً أو سجدتین فی رکعة واحدة، بطلت صلاته إذ لم تحرز إمامته، لافتراض أنّ الشخص الآخر أیضاً إدّعی الإمامة دون المأمومیة، و لکن هذا الفرض نادر جدّاً، کما أن أصل المسألة نادر.

بررسی فرع دوم

اگر مسئله عکس شد، یعنی هردو نفر ادعای مامومیت کنند و هر کدام بگویند من قصد مامومیت کرده‌ بودم، اینجاست که باید توجه به آن قید کرد که امام صادق علیه السلام فرمود: «بطلت صلاتهما و لیسأنفا»،یعنی نماز هردو باطل است. چرا؟ زیرا هردو نفر قطعاً حمد و سوره را نخوانده‌اند و به وظیفه‌ی منفر عمل نکرده‌اند، در اینجا مرحوم سید می‌فرماید: أما لو علم أنّ نیّة کلّ منهما الإئتمام بالآخر، إستأنف کلّ منهما الصلاة إذا کانت مخالفة لصلاة المنفرد.

به نظر من قید:«إذا کانت مخالفة لصلاة المنفرد» زاید است، چون همیشه این گونه است، یعنی کسی که قصد مامومیت می‌کند، حتماً وظیفه‌ی منفرد را انجام نمی‌دهد و عمل نمی‌کنند فلذا نیازی به این قید نیست.

بهتر این بود که سید چنین بگوید:‌«صحت صلاتهما إذا عملا بوظیفة المنفرد» که قید،‌قید نادر باشد.

نعم یبق الإشکال فی أنّه لو أرید بالمخالفة لصلاة المنفرد زیادة الرکن فکلامه متین، و إن أرید ترک القراءة فالحکم بالبطلان غیر وجیه لعموم «لا تعاد الصلاة إلّا من خمس» و ترک القراءة داخل فی المستثنی منه لا المستثنی، و تخصیص القاعدة باطلاق خبر السکونی أمر مشکل، اللّهم إلّا أن یقال أنّ القاعدة مع أنّ لسانها لسان الحصر قد ورد علیه التخصیص غیر مرّة.

و آن این است که به وظیفه‌ی منفرد (که خواندن حمد و سوره است) عمل کنند، علاوه بر آن باید رکنی را هم اضافه نکنند. چرا؟ به جهت اینکه هردو ماموم هستند، از این رو در مقام شک نمی‌توانند به همدیگر مراجعه کنند.

ولی در کلام امام صادق علیه السلام اطلاق است، یعنی نه اولی مقید است و نه دومی، در اولی گفت: «صحت صلاتهما». چرا؟ چون غالباً عمل به وظیفه‌ی منفرد می‌کنند. در دومی گفت: «بطلت صلاتهما». چرا؟ چون غالباً عمل به وظیفه‌ی منفرد نمی‌کنند، کلام حضرت هم در اولی مطلق است و هم در دومی. حمل بر غالب است.

ولی مرحوم سید اولی را مطلق آورده، اما دومی را مقید کرده و حال آنکه دومی قیدش نود و نه در صد وجود ندارد، فقط یک در صد ممکن است اینها عمل به وظیفه‌ی منفرد بکنند. ولذا اگر بخواهیم قید بیاوریم، نباید بگوییم :«بطلت صلاتهما» بلکه بگوییم: «صحت صلاتهما إذا عملا بوظیفة المنفرد»، اما بهتر است که اصلاً قید را نیاوریم و مانند حضرت صادق علیه السلام در اولی بگوییم: «صحت صلاتهما»، در دومی هم بگوییم: «بطلت صلاتهما».

نعم یبقی الإشکال فی أنّه لو أرید بالمخالفة لصلاة المنفرد زیادة الرکن فکلامه (سید) متین، و إن ارید ترک القراءة فالحکم بالبطلان غیر وجیه.

متن عروة الوثقی

مرحوم سید در دومی گفت: «أمّا لو علم أنّ نیّة کلّ‌ منهما ألإئتمام بالآخر إستأنف کلّ منهما الصلاة إذا کانت مخالفة لصلاة المنفرد.»

ما می‌گوییم در این عبارت مرحوم سید، دو احتمال می‌رود:

الف: مخالف با صلات منفرد نباشد، یعنی رکنی را اضافه نکنند، اگر مرادش این باشد، اشکالی ندارد.

ب: اما اگر مرادش این باشد که قرائت را ترک نکنند، این دو اشکال دارد:

اولاً: همیشه اینها قرائت را ترک می‌کنند و این تکرار است.

ثانیاً: فرض کنید که قرائت را ترک کردند، خدا برکت بدهد به قاعده‌ی «لا تعاد إلّا من خمس» ترک قرائت ضرری به نماز نمی‌زند، چون ترک قرائت جزء خمسه نیست، خمسه عبارت است از:

1:الطهور،2: الوقت،3: القبلة، 4 : و الرکوع، 5: و السجود.

پس اگر مرحوم سید بگوید مرادش از مخالفت با صلات منفرد، ترک رکوع باشد،‌این خوب است، به شرط اینکه رکوع را زیاد نکنند، یعنی زیادی رکوع در جماعت، بی اشکال است،‌اما اینجا جماعت نیست.

اما اگر مرادش از ترک، ترک قرائت باشد، این دو اشکال دارد:

اولاً: غالباً قرائت ترک می‌شود، ثانیاً: اگر ترک هم بشود، ضرری به نماز نمی‌زند، چون ترک قرائت موجب بطلان نیست. چرا؟ به جهت اینکه قاعده‌ی «لا تعاد» را داریم.

إن قلت: ممکن است کسی بگوید که قاعده‌ی «لا تعاد» عامد را نمی‌گیرد، بلکه فقط جاهل و ناسی می‌گیرد، اما عامد را نمی‌گیرد و در مانحن فیه این دو نفر عمداً قرائت را ترک کرده‌اند (ترکا القراءة عن عمد).

به بیان دیگر قاعده‌ی «لا تعاد» تنبل پرور نیست تا اینکه شامل عامد هم بشود، چون اگر «لا تعاد» حتی عامد را هم بگیرد، آنوقت «لا تعاد» می‌شود تنبل پرور.

پس این دو نفر هم عمداً قرائت را ترک کرده‌اند فلذا «لا تعاد» شامل شان نمی‌شود.

قلت: ما در پاسخ این اشکال عرض می‌کنیم که عامد هم بردو قسم است:

الف: عامد معذور، ب: عامد غیر معذور، در اینجا هر چند این دو نفر عامدند، اما عامد معذورند نه غیر معذور، فلذا ما قبول نداریم که «لا تعاد» این نوع عامد را نمی‌گیرد.

بله! اگر عامدی باشد که معذور نباشد، «لا تعاد» او را نمی‌گیرد.

اما عامدی که معذور است، مثلاً خیال می‌کرد که وظیفه‌اش ترک قرائت است و او هم طبق وظیفه ترک قرائت کرد و سپس معلوم شد که وظیفه‌اش ترک قرائت نبوده،‌این گونه «عامد» مشمول مستثنی منه است.

بنابراین، عبارت مرحوم سید توجیه شد، یعنی اگر مرادش از جمله‌ی «إن عملا بوظیفة المنفرد» این باشد که رکنی را از قبیل رکوع زیاد نکنند، عبارت ایشان خوب است،‌ اما اگر مرادش از جمله‌ی مذکور،‌این باشد که قرائت را ترک نکنند، این دو اشکال دارد، اولاً آوردن این «قید» تحصیل حاصل است، چون همیشه ترک می‌کنند. ثانیاً ترک قرائت مخلّ به نماز نیست. چرا؟ چون مشمول مستثنی منه است که می‌گوید: «لا تعاد».

اگر کسی بگوید «لا تعاد» عامد را نمی‌گیرد و این عامد است.

جوابش این است که عامد بر دو قسم است، الف: عامد معذور، ب: عامد غیر معذور. این آدم عامد معذور است، فلذا مشمول «لا تعاد» داخل می‌شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo