درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی
88/12/18
بسم الله الرحمن الرحیم
در جلسهی قبل عنوان مسئله را خواندیم،اکنون میخواهیم دلایل آن را بررسی کنیم.
حاصل مسئله این است که در صلوات واجبة،هیچ نوع قید و شرطی وجود ندارد،یعنی انسان میتواند در هر فریضه به فریضهی دیگر اقتدا کند بدون این که فرق کند که هردو جهریه باشند و دیگری اخفاتیه، یا یکی اداء باشد و دیگری قضا. یا هردو اداء باشند و یا هردو قضا.
باز فرق نمیکند که هردو تمام باشند یا هردو قصر، یا یکی قصر و دیگری تمام.
نظریهی صدوق
حال میخواهیم دلایل این مسئله را بخوانیم،مخالف مرحوم صدوق است، ولی مرحوم حدائق میگوید در کتاب صدوق از این فتوا خبری نیست.
مرحوم صدوق دو مورد را استثنا کرده و فرموده انسانی که نماز عصر را میخواند،نمیتواند به کسی که نماز ظهر را میخواند اقتدا کند مگر اینکه خیال کند که او هم نماز عصر را میخواند.
انسان نمیتواند نماز عصر را پشت سر کسی که نماز ظهر را میخواند اقتدا کند مگر اینکه خیال کند که او هم عصر را میخواند.
دوم در کمیت، یعنی باید وحدت کمی باشد، قهراً مسافر به حاضر و حاضر به مسافر نمیتواند اقتدا کند.
این دو مخالف در حقیقت از صدوق است، ولی در کتابهای صدوق خبری از این دو فتوا نیست.
بله! ما دو روایت داریم،منتها روایتها را خوب معنا نکردهاند خصوصاً روایت اول، یعنی کسی که عصر را میخواند،نمیتواند به کسی که ظهر را میخواند اقتدا کند. روایت را بد معنا کردهاند.
روایات کراهت را میرسانند نه بطلان را
بله! این مطلب هست آدمی که حاضر است، کراهت دارد به کسی که مسافر است اقتدا کند. روایت کراهتی داریم، مرادم از کراهت اقل ثواباً است.
من در این زمینه پنج روایت آوردهام، این روایات را میخوانیم تا ببینیم که آیا عبارت مرحوم سید را تامین میکند یا نه؟
عبارت صاحب عروة
«یجوز ا لإقتدا فی کلّ من الصلوات الیومیة بمن یصلّی الأخری أیا ما کانت و إن اختفا فی الجهر و الإخفات، و الأداء و القضاء و القصر و الإتمام، بل الوجوب و الندب، یجوز إقتداء المصلّی أو المغرب أو العشاء بمصلّی الظهر أو العصر و کذا العکس و یجوز إقتداء المؤدّی بالقاضی أو العکس».
روایاتی را که میخوانیم همهی اینها را در بر گرفته است، بقیه را جدا گانه بحث میکنیم.
روایات پنجگانه
1: محمد بن الحسن(شیخ طوسی) بإسناده عن حسین بن سعید اهوازی (دوتا برادرند، یکی حسین بن سعید ،دیگری حسن بن سعید اهوازی، هردو برادر سی جلد کتاب نوشتهاند، ولی این کتابها به نام حسین ضبط شده است نه به نام حسن. با اینکه هردو در نوشتن این کتابها شریکند و هردو اهوازی ومدفون در قم هستند، منتها معلوم نیست که در کدام نقطهی قم مدفون هستند) عن حماد عثمان (متوفای 190) قال: «سألت أبا عبد الله علیه السلام عن رجل إمام قوم (إمام قوم فصلّی) یصلّی العصر و هی لهم الظهر (پیش نماز صلات عصر را میخواند، ماموم نماز ظهر را میخواند) و قال أجزأت عنه و أجزأت عنهم» الوسائل: ج 5، الباب 53 من أبواب صلاة الجماعة،الحدیث1.
این دلیل بر این است که لازم نیست که از نظر نماز متفق باشند. یعنی کسی که نماز ظهر را میخواند،میتواند بر کسی که نماز عصر را میخواند اقتدا کند.
البته انسان میتواند الغا خصوصیت بکند یعنی عصری هم میتواند بر ظهری اقتدا کند،این تکه از این روایت به دست آمد.
2: محمد بن علی بن حسین بإسناده عن علا بن رضی،عن محمد بن مسلم،عن أبی جعفر علیه السلام: «إذ صلّی المسافر خلف قوم حضور فلیتم صلاته رکعتین و یسلّم، و إن صلّی معهم الظهر فلیجعل الأولتین الظهر و الأخیرتین العصر» الوسائل: ج 5، الباب 18 من أبواب صلاة الجماعة،الحدیث1
ااین هم دلیل بر این شد که از نظر کمیت لازم نیست که یکی باشند، در اینجا مسافر به حاضر اقتدا کرده، البته عکسش کراهت دارد، یعنی اینکه حاضر به مسافر اقتدا کند.
3: ما رواه الشیخ فی التهذیب عن أبی جعفر علیه السلام فی رجل دخل مع قوم و لم یکن صلّی هو الظهر و القوم یصلّون العصر یصلّی معهم؟ قال: یجعل صلاته الّتی صلّی معهم الظهر (و – خ) یصلّی هو بعد الظهر.» الوسائل: ج 5 ،الباب 18 من أبواب صلاة الجماعة، الحدیث 1.
ظهرش را با جماعت میخواند، عصرش را هم با فرادی بخواند،این روایت هم دلیل براین است که وحدت از نظر رتبه لازم نیست، ظهری میتواند به عصری اقتدا کند و بالعکس.
4: و روی أیضاً عن أبی بصیر قال:« سئلته عن رجل صلّی مع قوم و هو یری أنّها الأولی و کانت العصر قال فلیجعلها الأولی و لیصلّی العصر ، و فی حدیث آخر فان علم أنّهم فی صلوة العصر و لم یکن صلّی الأولی فلا یدخل معهم» جامع الأحادیث الشیعه:ج 7،الباب 51 من أبواب صلاة الجماعة، الحدیث 1و 3.
این همان دلیل مرحوم صدوق است، یعنی کسی که نماز ظهر را میخواند، نباید بر کسی که عصر را میخواند اقتدا کند.
5: ما رواه عبد الرحمن بن أبی عبد الله قال:
«سألت أبا عبد الله علیه السلام عن رجل نسی صلاته حتّی دخل وقت صلاة أخری فقال: إذا نسی الصلاة او نام عنها صلّی حین یذکرها فاذا ذکرها،و هو فی صلاة بدأ بالّتی نسی (تا اینجا شاهد ما نیست، بلکه شاهد کسانی است که میگویند اگر یک نماز بر ذمّه داری، آن نماز قضا را بر ادا مقدم کن،این فتواست ) و ان ذکره مع إمام فی صلاة المغرب (قهراً امام در نماز مغرب است و آنچه که از این آدم فوت شده، نماز ظهر و عصر میباشد) أتمها رکعة ثم صلّی المغرب» الوسائل: ج 3،الباب 54 من أبواب المواقیت،الحدیث 2.
و الظاهر أنّ المنسی کان صلاة العصر، فلذلک أمره الإمام باتمام الصلاة برکعة أخری.
«أتمّها رکعة» امام سه رکعت میخواند،این آدم چهار رکعت میخواند،این دلیل بر این است که القاضی، یقتدی بالمؤدّی، یعنی آدمی که نماز قضا بر گردنش است،میتواند به آدمی که مؤدّی است و نماز ادا میخواند اقتدا کند.
ما این روایات را پیدا کردیم،ولی عکسش را پیدا نکردم، عکسش این است که مؤدّی به قاضی اقتدا کند. مرحوم حکیم میفرماید در اینجا هم میشود الغاء خصوصیت کرد و تسالم اصحاب هم هست، از مجموع روایات استفاده میشود که فرمایش مرحوم سید درست است.
علی الظاهر این روایات برای فتوای سید کافی است فلذا به متن «عروة الوثقی» مراجعه شود.بحث ما در اطراف فرع اول تمام شد.
قبل از آنکه فرع دوم را بخوانیم، فتوای مرحوم صدوق را بررسی میکنیم، مرحوم صدوق فرموده آدمی که نماز عصر را میخواند،نمیتواند به آدمی که ظهر را میخواند اقتدا کند مگر اینکه تصور کند که او هم نماز ظهر را میخواند.
دلیل مرحوم سید این روایت است:
ععلی بن جعفر أنّه سأل أخاره موسی علی السلام عن إمام کان فی الظهر فقامت أمرأة بحیاله بعد (زنی آمد و محاذی مرد ایستاد) و هی تحسب أن العصر هل یفسد ذلک علی القوم؟ و ما حال المرأ فی صلاتها معهم و قد کانت صلّت الظهر (زن نماز ظهر را خوانده بود، اقتدا کرد به کسی که ظهر را میخواند و حال آنکه در واقع عصر را میخواند، آیا این نمازش صحیح است یا نه و حال آنکه ظهر را میخواند؟
قال: «لا یفسد ذلک علی القوم و تعید المرأة صلاتها»، فتوای مرحوم صدوق دلیلش این است.
پس زن نیت عصر کرده بود، امام هم ظهر را میخواند، ولی زن خیال میکرد که عصر را میخواند، گفت نمازش باطل است «تعید المرأة صلاتها».
اگر ما کمی دقت در روایت کنیم، مرحوم صدوق خیال کرده است که علت بطلانش این است که زن عصر را میخواند،امام ظهر را میخواند و حال آنکه علت بطلانش این نیست، بلکه علت بطلانش این است که «فقامت بحیاله» زن محاذی امام ایستاده.و حال آنکه باید پشت سر امام میایستاد. علت بطلان این نیست که نمازهای شان با هم مختلف بوده، او ظهر را میخواند،زن عصر را. بلکه علت بطلان محاذی بودن زن است با مرد.
الفرع الثانی
آیا مسافر میتواند به حاضر اقتدا کند و بالعکس؟
پپاسخش این است که میتوانند، دلیلش هم روایت است مانند صحیح محمد بن مسلم:
«إذا صلّی المسافر خلف قوم حضور فلیتمّ صلاته رکعتین و یسلّم، و إن صلّی معهم الظهر فلیجعل الأولتین الظهر و الأخیرتین العصر».
روایت دیگر عبارت است از: صحیحهی فضیل بن عبد الملک قال: «و لا یؤمّ الحضری المسافر، و لا المسافر الحضر، فان ابتلی بشیء من ذلک فأمّ قوماً حضریین فاذا أتمّ الرکعتین سلّم ( امام مسافر است، وقتی که سلام داد،خودش کنار میرود و یک نفر از مامومین را جای خودش میگذارد که بقیه را با همان مامومین بخواند و نماز را تمام کند) ثمّ أخذ بید بعضهم فقدّمه فأمّهم و إذا صلّی المسافر خلف قوم حضور فلیتمّ صلاته رکعتین و یسلّم و إن صلّی معهم الظهر فلیجعل الأولتین الظهر و الأخیرتین العصر».
البته این روایت غیر از روایت قبلی است،چون این روایت مال فضل بن عبد الملک است، آن روایت هم مال محمد بن مسلم بود.
دومین روایت هردو را دارد.
بنابراین، ذیل دلیل بر این است که صدر محمول علی الکراهة. لا یؤمّ الحضری المسافر، یعنی اقل ثواباً است.
ییعنی بهتر این است که مسافر به مسافر اقتدا کند و حاضر هم به حاضر.
الفرع الثالث: إقتداء المعید صلاته بمن لم یصلّی و العکس.
فرض کنید که من نمازم را خواندهام، ولی شما نماز خود را نخواندهاید، من که نماز را خواندهام،نماز را با شما اعاده میکنم، من فرادی خواندم، حال دیدم که جماعتی در اینجا بر پاست فلذا میخواهم نمازم را با جماعت هم بخوانم،من میتوانم نماز را اعاده کنم، عکسش هم هست،آیا فکر نمیکنید که این همان عبارة الأخرای متن است که گفت: «والوجوب و الندب»،من که نمازم را خواندهام، اعاده برای من مستحب است،اما نماز شما واجب است،عکس است،من اعاده کنم، شما نماز نخواندهاید، من خواندهام، میگویید: آقا جان! اعاده کن که من هم اقتدا کنم،در آنجا از شما مستحب است و از ما واجب.
إذا صلّی واحدة (یعنی فرادی) ثمّ یأتی جماعة فله أن یعیده صلاته جماعة، و یدلّ علیه صحیحة هشام بن سالم عن أبی عبد الله علیه السلام: «قال فی الرجل یصلّی وحده ثمّ یأتی جماعة قال یصلی معهم و یجعلها فریضة إن شاء»
یعنی دومی را فریضه قرار میدهد،و یدل علی العکس.
صصحیحهی ابن بزیع، «کتبت إلی إلی أبی الحسن إنّی احضر المساجد مع جیرتی و غیرهم فیأمروننی بالصلوة بهم ( به من میگویند که پیش نماز باشم و حال آنکه من در خانه نمازم را خواندهام) و قد صلّیت قبل أن آتیهم و ربّما صلّی خلفی من یقتدی بصلاتی (کسانی هستند که نماز نخواندهاند و به من اقتدا میکنند) و المستضف و الجاهل، فأکره أن أتقدّم و قد صلّیت لحال من یصلّی بصلاتی ممن سمّیت لک فمرنی فی ذلک بأمری انتهی إلیه أنتهی و اعمل به إن شاء الله، فکتب علیه السلام: صلّ بهم»
معلوم می شود که هردو جایز است، یعنی هم میتواند انسانی که قبلاً فرادی خوانده،ماموم بشود و هم میتواند امام بشود. این هم یک دلیل.
ما تا اینجا توانستیم که فرع سوم را هم درست کنیم، فرع سوم این شد که «المعید» اقتدا میکند به کسی که نماز نخوانده، کسی که نماز نخوانده، اقتدا میکند به کسی که معید است و این معید است «و قد صلّیت قبل أن آتیهم و ربما صلّی خلفی من یقتدی بصلاتی و المستضف و الجاهل فأکره أن أتقدّم و قد صلّیت لحال من یصل بصلاتی»
اکراه دارم که اینها پشت سر من نماز بخوانند، چون قبلاً نماز خودم را خواندهام.
الفرع الرابع: إقتداء المعید احیتاطاً استحباباً أو وجوبیاً بمن یصلّی وجوباً
این فرع مورد بحث است و روایت هم ندارد بلکه قاعدهای است.
فرض کنید زید امام است و نماز ظهر را میخواند، ماموم نمازش را اعاده میکند إمّا استحباباً (مثل آقای سید أحمد خوانساری که سه مرتبه نمازش را در طول زندگی اعاده کرد) أو وجوباً، احتیاط وجوبی دارد فرض کنید که بعضی از شرائط را انجام نداده است، اما احتیاطی است،آدمی که نماز خودش را احتیاطاً اعاده میکند خواه استحباباً و خواه وجوباً، پشت سر امامی که الآن نماز واجب را میخواند، هیچ اشکالی ندارد. چرا؟ اگر نماز آن امام واجب است که هیچ!
نماز من اگر خوانده باشم و صحیح باشد که اهلاً و سهلاً، اگر صحیح نباشد، چه میکنم؟ اعاده میکنم.
نماز من، یعنی نماز قبلی من که فرادی خواندم و مشکل دارد و میخواهم اعاده کنم،من اقتدا میکنم، اگر نماز واقعی من باطل بود، این نماز میشود صحیح، و اگر نماز قبلی من صحیح بود،اعاده با جماعت اشکالی ندارد.
إإقتداء المعید احتیاطاً استحباباً أو وجوباً بمن یصلّی وجوباً،اگر نماز قبلی من صحیح بود که اهلاً و سهلاً، اگر نماز قبلی من صحیح بود،این نماز من یا لغو است یا اعاده میکنم استبحاباً، و اگر باطل بود، این نماز من میشود درست.
الفرع الخامس: المصلّی وجوباً بالمعید وجوبیاً
شما اعاده میکنید و اعادهی شما هم اعاده واجب است، ولی من نمازم اعاده نیست بلکه اصل است،یعنی من نمازم را نخواندهام، شما خواندهاید و میخواهید اعاده کنید،آیا من میتوانم اقتدا کنم یا نه؟
نه! چرا؟ چون ممکن است پنجاه در صد نماز من درست باشد و ممکن است درست نباشد،اگر نماز این امامی که اعاده میکند، اگر واقعاً اعاده بر او واجب باشد، نماز من هم میشود صحیح. من نماز نخواندهام، یعنی ابتدائی هستم، شما اعاده میکنید، اگر اعاده بر شما واجب باشد. قهرا نماز من درست است،اما اگر اعاده بر شما واجب نباشد، نماز شما لغو میشود و نماز من غیر صحیح. من باید به امامی اقتدا کنم که نمازش واجب باشد، اما در اینجا به کسی اقتدا کردم که پنجاه درصد ممکن است واجب باشد و پنجاهه در صد هم احتمال میدهم که کار لغوی باشد.
آقایان میگویند: اولی درست است،دومی درست نیست،یعنی اگر امام،نمازش را ادا بخواند (مؤدّی باشد) معید اشکالی ندارد.
اما اگر امام معید باشد،ماموم مودّی باشد،این علی الفرض درست است و علی فرض درست نیست. چرا؟ چون ممکن است پنجاه درصد نماز شما صحیح باشد.
وولی ظاهراً این هم درست نیست.چرا؟ به جهت اینکه امام نمازش درست بوده، ولی فرادی بخواند، مگر مستحب نیست کسی که فرادی خواند،با جماعت اعاده کند، اگر نمازش باطل بود، این نماز جای نماز صحیح است،اما اگر نماز باطل نبوده بلکه صحیح بوده، اگر فرادی خوانده باشد،حالا با جماعت میخواند ولذا اشکال مرحوم سید وارد نیست.
متن عروة الوثقی
و المعید صلاته بمن لم یصلّ والعکس و الذی یعید صلاته احتیاطاً- استحباباً أو وجوباً بمن یصلّی وجوباً، نعم یشکل اقتداء من یصلّ وجوباً (ماموم نمازش واجب است) بمن یعید احتیاطاً حتّی و لو کان وجوبیاً. چرا؟ میگوید چون پنجاه درصد ممکن است این نمازش واجب باشد و پنجاه درصد هم ممکن است لغو باشد.
اگر نماز قبلش درست بوده،این لغو است، اگر باطل بوده،این صحیح است، پس من صد درصد به صحت نماز امام اعتقاد ندارم.
مما در جواب عرض میکنیم که صد درصد است،یعنی اگر نمازش باطل بوده، این نماز جایگزینش است،اگر نمازش صحیح بوده و اگر فرادی بوده کما اینکه فرض این است،چه مانعی دارد که اعاده کند جماعة.
الفرع السادس: إقتداء المحتاط بالمحتاط.
فرض کنید امام با آبی وضو گرفته که مشکوک است، یعنی شک دارد که آن آب بوده یا گلاب، موقع وضو توجه نداشته،بعد از وضو و خواندن نماز نمیداند که آن آب بوده یا گلاب، من هم نماز قبلی را به یک طرف خواندهام که نمیدانم این قبله بوده یا نه؟ حالا میخواهم اقتدا کنم به این آقایی که قبلهاش با من فرق دارد، من میتوانم اقتدا کنم یا نه؟ من جهة واجدة نیست بلکه من جهتین است، یعنی احتیاط او از یک نظر است، احتیاط من از نظر دیگر است. مسئله چه حکمی پیدا میکند؟
بله! اگر من جهة واحده باشد، مثلاً هردوی ما از این آب وضو گرفتیم که نمیدانیم آب بوده یا گلاب و با همان وضو نماز را خواندیم، دو مرتبه آب پیدا میکنیم و نماز را با هم میخوانیم، این من جهة واحده است،آیا اگر من جهة واحد باشد،آیا من میتوانم اقتدا کنم یا نه؟ روی این مسئله یک کمی مطالعه کنید.