< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الصلوة

88/11/05

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در این بود که اگر کسی وضوی تقیه‌ای گرفت، اعمال گذشته‌اش بلا اشکال صحیح است، منتها بحث در اعمال آینده است که آیا اعمال آینده‌اش صحیح است یا صحیح نیست، یعنی قبل از آنکه محدث بشود،‌ آیا می‌تواند با این وضو نماز های غیر تقیه‌ی را بخواند یا نه؟

همانطور که قبلا بیان کردیم بین فقهای شیعه در این جا دو قول است:

1:قول این است که مجزی است، 2:‌ قول دوم این است که مجزی نیست،.

کسانی که می‌گویند مجزی نیست و انسان نمی‌تواند نماز‌های آینده را با همین وضو در خانه بخواند،‌آنان دو دلیل داشتند، یکی اینکه الضرورات تتقدّر بقدرها،‌دیگری هم اطلاق آیه‌ی «یا أیّها الذین آمنوا إذا قمتم إلی الصلاة فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم إلی المرافق فامسحوا برؤوسکم و أرجلکم».

جواب اولی را این گونه دادیم و گفتیم جمله‌ی قبلی معنایش این است که شما باید در محیط تقیه‌ای وضو بگیرید،اما اگر از محیط تقیه‌ای بیرون آمدید،‌دیگر نباید وضوی تقیه‌ای بگیرید، اما اینکه با این وضوی تقیه‌ای در آینده نمی‌توانید در خانه‌ات نماز بخوانی، این جمله دلیل و حاکی از آن نیست.

به بیان دیگر جمله‌ی قبلی می‌گوید در محیط تقیه وضوی تقیه‌ای بگیر،و اگر چنانچه از محیط تقیه بیرون شدید، دیگر چنین وضوی نگیر، اما اینکه آیا با آن وضوی تقیه‌ای نمی‌شود حتی در خانه‌اش نماز بخواند، دلیل بر آن نیست.

اما اینکه با اطلاق آیه استدلال کرده‌اند، این هم درست نیست،‌چون اطلاق آیه مال محدث است و حال آنکه ما نمی‌دانیم که این آدم محدث است یا متطهر؟

ادله‌ی قول دوم

الآن ادله‌ی کسانی رامی‌خوانیم که می‌گویند با همین وضو می‌تواند در خانه نماز بخواند.اینها هم برای مدعای خود شان چند دلیل اقامه کرده‌اند که ذیلا می‌آید:

1: استصحاب بقاء أثر الوضوء السابق أعنی جواز الدخول فی الصلاة

دلیل اول شان عبارت است از استصحاب بقاء اثر وضوی سابق،‌ اثر وضوی سابق عبارت بود از جواز الدخول فی الصلاة،‌نمی‌دانیم که با مرتفع شدن تقیه، ‌آیا این اثر از بین رفت یا نرفت، یعنی آیا جواز الدخول فی الصلاة از بین رفت یا نرفت؟ استصحاب جواز دخول در صلات می‌کنم و با همان وضو در خانه نماز می‌خوانم.

یلاحظ علیه

این استصحاب به درد نمی‌خورد،‌زیرا من باید موقع نماز احراز بکنم که وضو دارم، اصل حکمی در اینجا به درد نمی‌خورد، یعنی استصحاب جواز دخول در نماز دراینجا به درد نمی‌خورد و مجوز دخول در نماز نیست، چون «لا صلاة إلّا بطهور» من باید طهور را احراز کنم،‌اصل حکمی در اینجا به درد نمی‌خورد.

بله! اگر وضو دارم، ولی یک مانعی بود که اجازه‌ی دخول در نماز را نمی داد، آنجا‌ها می شود استصحاب کرد، ولی در جایی که من در اصل وضو شک می‌کنم، استصحاب حکمی کافی نیست،‌ من باید جوابگوی این حدیث باشم که:« لا صلاة إلّا بطهور» ،یعنی تا طهور را احراز نکنم،‌استصحاب حکمی مجوز دخول در نماز نیست.

بنابراین، این دلیل کافی نیست، یعنی استصحاب جواز دخول در نماز کافی نیست، چون قرآن کریم نمی‌فرماید که موقع ورود در نماز، جواز دخول داشته باشید، بلکه می‌گوید موقع دخول در نماز وضو داشته باشید و حال آنکه من احراز وضو نکردم.

2:‌ الأمر یقتضی الأجزاء

دلیل دوم شان این است که امر به وضو مقتضی اجزاء است.

یلاحظ علیه

این دلیل شما نسبت به گذشته درست است نه نسبت به آینده، یعنی این دلیل می‌گوید که نماز گذشته‌ی شما درست است، نه اینکه بگوید نماز آینده شما نیز درست است. چون نماز آینده امر ندارد، امر نسبت به گذشته داشت و آن درست است، ولی فعلا بحث ما در امر در آینده است.

3: ‌ما ورد أن الوضوء لا ینقضه إلّا الحدث و النوم حدث.

می‌گویند امام صادق علیه السلام فرموده که «ناقض» حدث است،‌ وحال آنکه زوال تقیه جزء حدث نیست.

یلاحظ علیه

جواب این هم خیلی روشن است‌،چون عبارت حضرت ناظر است به وضوی واقعی، می‌گوید وضوی واقعی را حدث می‌شکند، و حال آنکه بحث ما در وضوی واقعی نیست بلکه در ضوی ظاهری و تقیه‌ای است،.

با این بیان معلوم شد که ادله‌ی هردو طرف نزد ما ناکام‌اند و از اتقان واستحکام کافی بر خوردار نیستند، یعنی هم ادله‌ی کسانی که می‌گفتند مجزی نیست و هم ادله‌ی آنهایی که می‌گفتند مجزی است،‌یعنی هم ادله‌ی کسانی که می‌گفتند نمی‌تواند در آینده با این وضوی تقیه‌ای نماز بخواند و هم ادله‌ی آنهایی که می‌گفتند می‌تواند با این وضوی تقیه‌ای در آینده نماز بخواند.

دیدگاه استاد

ما می‌گوییم قول دوم بهتر است، منتها راه وطریقی که آنها برای قول دوم پیمودند از نظر ما درست نیست، یعنی هر چند ما با قول دوم موافق هستیم، ولی استدلال شان را قبول نمی‌کنیم،‌بلکه مسئله مبنی بر این است که آیا واقعا این آدمی که وضوی تقیه‌ای گرفته، این وضو جفتک زدن در چال حوض است یا واقعاٌ وضوی تقیه‌ای همانند سایر وضو‌ها برای خودش وضو است؟

به بیان دیگر آیا از روایات استفاده می‌شود که این وضو در واقع وضو نیست، بلکه یکنوع بازیگری است یا اینکه واقعاٌ وضو است و در این حالت مصداق آیه‌ی «إذا قمتم إلی الصلاة فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم إلی المرافق فامسحوا برؤوسکم و أرجلکم » است؟ آیا ادله‌ی تقیه حکومت بر ادله‌ی اجزاء و شرائط دارد یا نه؟ کدام اجزاء؟ فامسحوا برؤوسکم و أرجلکم. ادله‌ی تقیه‌ای حکومت دارد و می‌گوید: «الغسل مکان المسح».

بنابراین، اگر ما توانستیم ثابت کنیم که ادله‌ی تقیه، حکومت بر ادله ی اجزاء وشرائط دارد، این می‌شود مصداق وضو،‌وقتی مصداق وضو شد،‌ از قبیل حکومت است،که حکومت خودش بر چهار قسم است(الحکومة علی اقسام اربعه)

الف: گاهی موضوع را توسعه می‌دهد،‌

ب: گاهی موضوع را مضیق می‌کند،‌

ج: گاه محمول را توسعه می‌دهد،

د: گاه محمول را مضیق می‌کند.

در اینجا از قبیل توسعه در ناحیه‌ی موضوع است،« لا صلاة إلّا بطهور»، اگر ادله‌ی تقیه نبود‌،می‌گفتیم همان وضوی واقعی،‌اما بعد از آنکه ادله‌ی تقیه آمد‌، این همه آیات و روایات،‌حاکی از این است که شرع مقدس «نزّل الوضوء التقیه‌ منزلة الوضوء الواقعی»،‌وقتی وضوی واقعی شد،‌این مصداق وضو شد،‌ پس من وضو دارم.

پس اگر ما ادله‌ی تقیه را حاکم بر ادله‌ی اجزاء و شرائط بدانیم و توسعه در وضو قائل بشویم، مشکل حل است.

در اینجا حاج آقا رضا همدانی قائل به قول اول است و می‌گوید ادله‌ی تقیه حاکم بر ادله‌ی اجزاء و شرائط است، اجزاء و شرائط نماز را توسعه می‌دهد.

علم دیگر مرحوم محقق بجنوردی است،ایشان قائل به عدم است.

عبارت مرحوم حاج آقا رضا همدانی:

(ثم إنّ‌ صاحب مصباح الفقیه استظهر القول الأول وقال ما خلاصتة: ظاهر الأدلة بل صریح أکثرها أنّ‌ الفعل المأتی به حال الضرورة مصداق حقیقی و فرد واقعی لماهیة الوضوء و لذا ینوی المکلّف بعد الإطلاع علی الحکم الشرعی-،بفعله امتثال أمره الواقعی و لا یلتمس فی تعیین وجه الفعل دلیلا آخر؟)

وقتی که می‌خواهد مانند اهل سنت وضو بگیرد‌، کدام امر را قصد می‌کند؟««یا أیّها الذین آمنوا إذا قمتم إلی الصلاة فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم إلی المرافق فامسحوا برؤوسکم و أرجلکم».

آنگاه ایشان این مثال را می‌زند و می‌گوید اگر آدمی پایش بریده وقطع شد، دیگر مسح ندارد،‌یعنی همین که یک پا را مسح کرد،‌کافی است، حال اگر معجزه شد، یعنی یک نفر آمد و پای این آدم را دومرتبه درست کرده و پا از نو رویید، وضویش باطل نیست، بلکه همان وضویی که بر یک پا کشیده بود کافی است نه اینکه حالا که پا پیدا کرده،‌باید وضوی دوم بگیرد.

(آلا تری أن الأقطع ینوی بوضوئه ما یرتفع به حدثه علی نحو لو تجددت له رجل بقدرة الله تعالی لا یقتضی ذلک إلا تغییر کیفیة وضوئه لا رفع أثر وضوئه السابق لأنّ نجد الرجل (پا پیدا کردن) لیس من نواقض الوضوء.

این قول اول بود و ما نیز قول اول را تایید می‌کنیم، چون قول اول این است که این وضو یک وضوی واقعی است، مصداق آیه است و ادله‌ی تقیه حکومت بر ادله‌ی اجزاء و شرائط دارد و ما برای مدعای خود دوتا دلیل داریم،‌یکی آیه‌ی مبارکه است، یعنی آنکس که بلند می‌شود و می‌خواهد وضو بگیرد،‌ اگر از او سوال می‌کنیم که : آقا! چه کار می‌کنی؟ می‌گوید می‌خواهم آیه‌ی : «یا أیّها الذین آمنوا إذا قمتم إلی الصلاة فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم إلی المرافق فامسحوا برؤوسکم و أرجلکم» امتثال کنم،

پس معلوم می‌شود که وضویش وضوی واقعی است، چون بر خواسته که همان آیه را امتثال کند، خواه در خانه باشد یا در غیر خانه، خواه در حال تقیه باشد یا در حال غیر تقیه، حال که در حقیقت می‌خواهد همان آیه را امتثال کند، این عملش مصداق وضو است، یعنی مصداق واقعی وضو است،‌البته در این حالت.

2: ما ورد فی الروایات من الأمر بالوضوء علی وجه التقیة فإنّ المکلّف یقصد به الوضوء الّذی یرفع الحدث.

و بعبارة‌ أخری ینوی امتثال نفس الأمر الّذی ینویه المختار( آدم مختار همان آیه‌ی مائده را نیت می‌کند، آدم مضطر نیز همان آیه را نیت می‌کند که می‌فرماید: «یا أیّها الذین آمنوا إذا قمتم إلی الصلاة فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم إلی المرافق فامسحوا برؤوسکم و أرجلکم».

3:‌ قوله صلّی الله علیه و آله: «المیسور لا یسقط بالمعسور» از این حدیث استفاده می کنیم که میسور،‌مصداق معسور است، منتها مصداق اضطراری، آدمی که تیمم می‌کنند،‌ تیمم در حقیقت مصداق وضوی واقعی است که طهارت مائیه باشد،‌ منتها در شرائط خاص نه در همه‌ی شرائط..

به بیان دیگر رابطه بین میسو و معسور،‌رابطه‌ی اقل و اکثر، یا کامل اکمل است، معسور اکمل است،‌اما میسور کامل است. رابطه‌ی شان از قبیل رابطه‌ی ناقص و کامل است نه اینکه رابطه‌ی شان رابطه‌ی تباین است. بلکه هردو یک چیز‌ هستند، منتها ‌با این تفاوت که یکی کامل و دیگری ناقص است.

دلیل مرحوم بجنوردی

هر چند ما دلیل ایشان را در گذشته خواندیم،‌ منتها در اینجا هم تکرار می‌کنیم. ایشان در کتاب خودش بنام «القواعد الفقیة» می‌گوید هرگاه تقیه از بین رفت و زایل شد، دیگر با این وضوی تقیه‌ای نمی‌توان نماز خواند،‌چون شرط نماز وضوی واقعی است، منتها شرع مقدس به انسان اجازه داده که در شرائط اضطرار و تقیه به غیر وضوی واقعی نماز بخواند،‌اما همین که اضطرار رفع شد،‌بعد از رفع اضطرار، انسان نمی‌تواند با غیر وضوی واقعی نمازش را بخواند، بلک باید با وضوی واقعی نماز بخواند.

جواب از دلیل محقق بجنوردی

ما در جواب ایشان عرض کردیم که این دلیل ما حکومت دارد،‌یعنی موضوع ساز است، حکومت بر ادله‌ی اجزاء وشرائط دارد، معنای حکومت در توسعه این است که موضوع ساز است، وضو برای ما ساخت،‌وقتی برای ما وضو ساخت،‌این وضو هم در این شرائط‌(شرائط اضطرار و تقیه) وضوی واقعی است نه وضوی غیر واقعی،‌وقتی وضوی واقعی شد‌،مادامی که من محدث نشده‌ام،‌این وضوی واقعی اثر خودش را خواهد کرد.

بحث وضو را در اینجا تمام کردیم، ولی من در اینجا چند تا فرع را مطرح می‌کنم تا مطلب کاملا روشن بشود.

الف: هرگاه کسی مجبور شود که مانند اهل سنت استنجا کند،‌ یعنی سر حشفه را به دیورا پاک کند تا خشک بشود،‌ چون از نظر آنها این خودش استنجاست و پاک کننده بول.

ولی ما می‌گوییم این گونه نیست،یعنی با این طریق طهارت حاصل نمی‌شود، البول لا یغسله إلّا الماء.

به بیان دیگر ما استنجا را در دبر قائل هستیم نه در قبل، اما آنها می‌گویند اگر قبل و سر حشفه را به دیورا بمالیم تا خشک بشود، این در حقیقت استنجا است.

حال اگر کسی از روی تقیه این کار را کرد و با این استنجا نمازش را خواند،‌ بعد از رفع تقیه و هنگامی که در خانه آمد،‌آیا می‌تواند نماز مغرب و عشا را با همان استنجا بخواند یا نه؟

ب: هرگاه برای انسان شرائط به گونه‌ی پیش بیاید که با نبیذ وضو بگیرد و با این وضو نماز خواند،‌ مسلما نبیذ نجس است،‌آیا در آینده و بعد از رفع تقیه می‌تواند با این بدن نماز بخواند یا نه؟

ج: اهل سنت معتقدند که اگر جلد میته را دباغی کنند،‌ پاک می‌شود،‌ ولی ما معتقدیم که دباغی جزء مطهرات نیست. حال اگر کسی ناچار شد که روی پوست دباغی شده نماز بخواند، بدنش هم تر بود و با این جلد دباغی شده ملاقات کرد.

د: حاکم گفت ماه رمضان سپری شده و امروز اول شوال است و باید روزه را بخورید،‌ آیا کافی است یا کافی نیست؟

هـ: کسی ناچار شد که جنسی را تقیة بفروشد،‌ طرف بعد از آنکه فهمید که این از باب تقیه بوده،‌ آیا این معامله صحیح است یا صحیح نیست؟

بررسی فرع اول

اما اولی که بجای طهارت مائیه، سر حشفه را به دیوار و جدار مالیدیم و با آن نماز خواندیم،‌ آیا در آینده می‌توانیم با آن نماز بخوانیم؟‌ نه! چرا؟ چون تنزیل در نماز بود، یعنی نماز با این حالت را جای نماز واقعی نهاد، ولی استنجای جدار را جای استنجاء مائیه نگذاشت،‌ بلکه در این حالت نماز را قبول کرد. قدر متیقن از تقیه عبارت است از :

«تنزیل الصلاة التقیة منزلة الصلاة‌ الواقعیة»،‌ اما اینکه استنجا به جدار را هم جای استنجا مائیه بنهد، این از روایت استفاده نمی‌شود.

بررسی فرع دوم

اما دومی که کسی از روی تقیه با نبیذ وضو گرفت، نماز این آدم درست است،‌ منتها بدنش نجس است، تنزیل در نماز است نه در نبیذ، یعنی معنای تنزیل این نیست که بگوید آب نبیذ همانند آب فرات طاهر و مطهر است.

به بیان دیگر تنزیل در امور اعتباری است نه در امور تکوینی.

بررسی فرع سوم

اما سومی که شخص از روی مجبوری و تقیه نماز را روی جلد میته‌ی دباغی شده خواند در حالی که بدنش هم تر بود، نمازش درست است، ولی بدنش نجس است،‌چون میته به همان نجاست خودش باقی است نه اینکه میته را جای مذکی گذاشته باشد،‌ فلذا فقیه باید لسان ادله را ببیند، لسان ادله می‌گوید تنزیل در امور اعتباری است نه در امور وضعی و تکوینی. یعنی امور وضعی و تکوینی به همان قوت و شدت خود باقی است.

بررسی فرع چهارم

اما چهارمی که شخص از روی تقیه مالش را فروخت و تن به معامله‌ی تقیه‌ای داد،‌ بعدا طرفش (که مشتری باشد) فهمید که این آدم(بایع) این جنس را تقیة‌ به من فروخته است بدون اینکه در قلبش نسبت به این معامله رضایت داشته باشد،‌این معامله درست نیست. چرا؟ چون نهایت چیزی که تقیه بر آن دلالت دارد این است که تصرف در یک چنین شرائطی درست است، اما «لا یحل مال إمرء إلّا بطیب نفسه» این آدم طیب نفس ندارد ولذا معامله در واقع باطل است،‌منتها مادامی که تقیه در کار است،‌ این آدم(مشتری) می‌تواند در آن تصرف کند،‌ولی بعد از رفع تقیه و آنگاه که طرف فهمید جریان من این بوده،‌یعنی طیب نفس نداشته باشم،‌ معامله باطل است. چون شرط واقعی معامله، طیب نفس است و در اینجا طیب نفس نیست.

1: إذا استنجی علی وفق مذهبهم بمسح حشفته علی الجدار و صلّی .

٢. لو توضأ بالنبیذ و صلی .

٣. إذا صلی علی جلد المیتة المدبوغ الذی هو عندهم کجلد المذکی .

لا شک فی صحة صلاته ما دامت التقیة باقیة ، إنّما الکلام فی طهارة حشفته إذا استنجی بالمسح علی الجدار أو طهارة اعضاء‌وضوئه إذا توضأ بالنبیذ أو طهارة أعضاء بدنه إذا کانت رطبة و صلی علی جلد المیتة المدبوغ ، فهل تکون الاعضاء طاهرة‌، أو یحکم علیها بالنجاسة؟

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo