< فهرست دروس

درس خارج استاد حسین شوپایی

97/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: ادامه جهت دوازدهم: مراد از غیر /تعارض استصحاب با قاعده فراغ و تجاوز /تنبیهات استصحاب

خلاصه مباحث گذشته:

بحث بر سر صدق تجاوز با دخول در مقدمه جزء بعدی بود. عرض کردیم که دو صحیحه از عبد الرحمن بن ابی عبد الله در این جا وارد شده است که مفاد یکی جریان قاعده تجاوز و یکی عدم جریان قاعده با دخول در مقدمه خاص بود. چند احتمال وجود دارد:

1. به هر دو اخذ کنیم.(صاحب مدارک)

2. هر دو را کنار بگذاریم و به قاعده عام رجوع کنیم.(صاحب حدائق)

3. به یکی اخذ و دیگری را از باب تعارض کنار بگذاریم.

4. به هر دو اخذ کنیم با التزام به این که مفاد یکی از این دو دخول در مقدمه نیست بلکه دخول در جزء بعد است.(مرحوم نائینی)

مرحوم نائینی فرمودند که روایت عبد الرحمن اطلاق دارد، هم شامل هوی منتهی به سجده می شود هم شامل هوی غیر منتهی به آن. اما مفهوم[1] صحیحه اسماعیل بن جابر در خصوص حالت قبل از سجده است و لذا موجب تقیید می شود و روایت عبد الرحمن دلالت بر جریان قاعده در خصوص حال هوی همراه با دخول در سجده می کند.

مرحوم خوئی مناقشه کردند که روایت اسماعیل مفهوم ندارد چون محقق موضوع است.

 

1ادامه بررسی دو روایت عبد الرحمن

1.0.1مناقشه 2 به نظر مرحوم نائینی

صحیحه عبد الرحمن اطلاق ندارد؛ زیرا هوی فقط حالت وسط بین قیام و سجده را شامل می شود و نص در حالت قبل از سجده است. در نتیجه مفهوم روایت اسماعیل نمی توند آن را مقید کند.

1.0.2مناقشه 3

اگر روایت عبد الرحمن(با فرض مطلق بودن) به وسیله روایت اسماعیل مقید شود نتیجه اش الغاء عنوان هوی است؛ زیرا در صورت تقیید، روایت مختص به دخول در هوی منتهی به سجده می شود و این در حقیقت اعتبار دخول در سجده است که به وسیله ادله دیگر هم بیان شده است. در نتیجه ذکر قید «هوی» در این روایت لغو می شود. لذا نمی توان قائل به تقیید این روایت به وجه مذکور شد.

1.1نظر مرحوم خوئی

ایشان فرمودند که «اهوی الی السجود» به خاطر بکار رفتن صیغه ماضی، دلالت بر تحقق هوی و رسیدن به سجده دارد و معنایش این است که شخص به سجده افتاد. لذا معنای این روایت هم طراز با صدر صحیحه زراره و اسماعیل بن جابر می باشد. بله اگر از صیغه مضارع استفاده می شد دلالت بر زمان قبل از سجده می کرد.[2]

1.1.1مناقشه (کتاب فراغ و تجاوز)

مجرد ذکر به صیغه ماضی دلالت ندارد که هوی تمام شده {و به سجده رسیده است}. مقتضای صیغه ماضی این است که تردید و شک بعد از تحقق هوی است. از طرفی هم تحقق هوی به معنای تمام شدن آن نیست؛ کما این که روایاتی که می فرماید «إِنْ شَكَّ فِي الرُّكُوعِ بَعْدَ مَا سَجَدَ »[3] جایی را که شخص هنوز در سجده است و تمام نکرده است، در بر می گیرد.[4]

نظر مرحوم فیض[5] و کتاب فراغ و تجاوز[6]

در نهوض به قیام، شخص هنوز وارد جزء بعد نشده است لذا قاعده جاری نیست. اما در هوی به سجده، شخص ابتدا خود را در حال قیام بعد از رکوع می بیند و از آن وارد هوی می شود. و از آن جایی که قیام بعد از رکوع جزء نماز محسوب می شود لذا در مثال هوی، دخول در جزء دیگر صورت گرفته است و قاعده تجاوز جاری است. عبارت مرحوم فیض این است:

« قلنا الفرق بينهما أن الهوي للسجود مستلزم للانتصاب الذي منه أهوى له و الانتصاب فعل آخر غير الركوع و قد دخل فيه و تجاوز عن محل الركوع بخلاف النهوض قبل أن يستتم قائما فإنه بذلك لم يدخل بعد في فعل آخر‌«

مناقشه(صاحب حدائق) [7]

    1. (نقضی) لازمه کلام مذکور این است که اگر شخص قبل از هوی و در حال قیام شک در رکوع کند، اعتنا به شک لازم نیست؛ چرا که آن چه ملاک قرار گرفته قیام است نه هوی. اما این لازمه قابل التزام نیست؛ چون نص و فتوی بر لزوم اعتناء به شک در فرض مذکور است.

    2. (حلی) نظر مذکور مبتنی بر این است که شخص یقین به قیام بعد از رکوع داشته باشد، در حالیکه وقتی شخص در اصل رکوع شک دارد پس احتمال این را می دهد که قیام او قیام بعد از قرائت و قبل از رکوع باشد که باید در آن به شک در رکوع اعتناء شود. پس دخول در فعل آخر مسلّم نیست.

1.2مختار

نتیجه این شد که صحیحه عبد الرحمن می گوید اگر شک بین رکوع و سجده اتفاق بیفتد اعتنا نمی شود، لکن مفهوم صدر صحیحه اسماعیل بن جابر دلالت می کند که اگر شک در رکوع قبل از سجده کند باید اعتنا شود. پس دو دلیل داریم که یکی دلالت بر اعتنا و یکی دلالت بر عدم اعتنا کرده است. این دو تعارض و تساقط می کنند و به مقتضای ادله عام قاعده تجاوز باید به شکش اعتنا کند. اگر کسی در جریان ادله عام تجاوز هم خدشه کند، مقتضای قواعد اولیه یعنی همان استصحاب عدم اتیان، این است که باید آن جزء مشکوک را انجام دهد.

نتیجه این می شود که در کلیه مواردی که دخول در مقدمه جزء صورت گرفته است نمی توانیم قاعده تجاوز را جاری کنیم.

2مقام سوم: بررسی صدق دخول در غیر با دخول در جزء مستحب

مشهور می گویند که قاعده جاری است و اعتناء به شک نمی شود و جزء مستحب حکم جزء واجب را دارد. مثلا اگر کسی در حال استعاذه شک در تکبیره الاحرام کرد نباید به شکش اعتناء کند، هم چنین در صورتی که شک در تسبیحات کند در حالی که در استغفار داخل شده است.

شهیدین و مرحوم خوئی نظر به این دارند که قاعده تجاوز در این جا جاری نمی شود.

3خلاصه جلسه

نظر مرحوم نائینی: روایت عبد الرحمن اطلاق دارد و مفهوم روایت اسماعیل اخص است. مناقشه 2: هوی اطلاق ندارد. مناقشه 3: به فرض تقیید، الغاء عنوان هوی لازم می آید. نظر مرحوم خوئی: اهوی به معنای رسیدن به سجده است. مناقشه: صیغه ماضی دلالت بر تحقق کامل هوی ندارد بلکه ممکن است در حال آن باشد، زمان ماضی نیز به نسبت زمان شک است. نظر مرحوم فیض: قیام قبل از هوی جزء نماز است لذا داخل در جزء بعد شده است. مناقشه: اولا: پس قبل از هوی هم قاعده تجاوز جاری باید باشد که نیست. ثانیا: قیام بعد از رکوع جزء است که احراز نشده است. مختار: تعارض روایت عبد الرحمن با روایت اسماعیل، تساقط و رجوع به عمومات و ادله اولیه(استصحاب عدم اتیان جزء) و در نتیجه عدم جریان قاعده تجاوز با دخول در مقدمات اجزاء.

 


[1] . خصوصا با توجه به قید هایی که خود حضرت فرمودند نه این که قید ها در کلام سائل باشند که در این صورت مفهوم گرفتن دشوار بود مثل صحیحه زراره.(استاد).
[4] قاعدة الفراغ و التجاوز، محمود هاشمى شاهرودى، ص: 156.
[6] قاعدة الفراغ و التجاوز، محمود هاشمى شاهرودى، ص: 158.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo