< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدجواد شبیری

99/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مراد از ثلاثة اشهر /مساله‌ی دهم تکمله‌ی عروه /اقوال فقها در عده

خلاصهی مباحث گذشته:

بحث در مساله‌ی دهم تکمله‌ی عروه و مراد از «ثلاثة اشهر» و نحوه‌ی محاسبه‌ی آن بود. در جلسه‌ی گذشته این سوال مطرح شد که آیا «شهر» به معنای سی روز هم می باشد؟ برای پاسخ به این سوال کتب لغت، روایات و کلام فقها و مفسرین را بررسی کردیم. دو روایت در مورد مبتدئه بیان کردیم که ماه را سی روز دانسته اند:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ حَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْمَرْأَةُ إِذَا رَأَتِ الدَّمَ فِي أَوَّلِ حَيْضِهَا فَاسْتَمَرَّ بِهَا الدَّمُ بَعْدَ ذَلِكَ تَرَكَتِ الصَّلَاةَ عَشَرَةَ أَيَّامٍ ثُمَّ تُصَلِّي عِشْرِينَ يَوْماً فَإِنِ اسْتَمَرَّ بِهَا الدَّمُ بَعْدَ ذَلِكَ تَرَكَتِ الصَّلَاةَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ صَلَّتْ سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ يَوْماً.[1]

طبق این روایت زن باید در ماه اول ده روز خود را حائض قرار دهد و بیست روز دیگر ماه را به وظیفه‌ی مستحاضه عمل کند و در ماه دوم سه روز خود را حائض قرار دهد و بیست و هفت روز دیگر ماه را به وظیفه‌ی مستحاضه عمل کند.

«... أَمَّا السُّنَّةُ الثَّالِثَةُ فَهِيَ الَّتِي لَيْسَ لَهَا أَيَّامٌ مُتَقَدِّمَةٌ وَ لَمْ تَرَ الدَّمَ‌ قَطُّ وَ رَأَتْ أَوَّلَ مَا أَدْرَكَت‌ ... تَحَيَّضِي فِي كُلِّ شَهْرٍ فِي عِلْمِ اللَّهِ سِتَّةَ أَيَّامٍ أَوْ سَبْعَةً ثُمَّ اغْتَسِلِي غُسْلًا وَ صُومِي ثَلَاثَةً وَ عِشْرِينَ يَوْماً أَوْ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِين‌ ... وَ هَذِهِ سُنَّةُ الَّتِي اسْتَمَرَّ بِهَا الدَّمُ أَوَّلَ مَا تَرَاهُ أَقْصَى وَقْتِهَا سَبْعٌ وَ أَقْصَى طُهْرِهَا ثَلَاثٌ وَ عِشْرُون‌ ... فَسُنَّتُهَا السَّبْعُ وَ الثَّلَاثُ وَ الْعِشْرُونَ»[2]

طبق این روایت زن باید شش یا هفت روز خود را حائض قرار دهد و در بیست و سه روز یا بیست و چهار روز باقی مانده‌ی ماه عباداتش را انجام دهد.

بر اساس این دو روایت ماه، سی روز می باشد. فقها هم همین مطلب را بیان کرده اند.

 

1بررسی روایات دیگر

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام يَقُولُ‌ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام إِنَّ النُّطْفَةَ تَكُونُ فِي الرَّحِمِ أَرْبَعِينَ يَوْماً ثُمَّ تَصِيرُ عَلَقَةً أَرْبَعِينَ يَوْماً ثُمَ‌ تَصِيرُ مُضْغَةً أَرْبَعِينَ‌ يَوْماً فَإِذَا كَمَلَ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ بَعَثَ اللَّهُ مَلَكَيْنِ خَلَّاقَيْن‌...[3]

این روایت صد و بیست روز را چهار ماه بیان کرده است؛ یعنی ماه، سی روز است.

ابن فضال فطحی ثقه می باشد؛ در نتیجه روایت موثقه می باشد.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ أَوْ غَيْرِهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ يَدْعُو لِلْحُبْلَى أَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ مَا فِي بَطْنِهَا ذَكَراً سَوِيّاً قَالَ يَدْعُو مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنَّهُ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً نُطْفَةٌ وَ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً عَلَقَةٌ وَ أَرْبَعِينَ‌ لَيْلَةً مُضْغَةٌ فَذَلِكَ تَمَامُ أَرْبَعَةِ أَشْهُر...[4]

روایت به خاطر «أَوْ غَيْرِهِ» مرسله می باشد. این روایت هم مانند روایت قبلی صد و بیست روز را چهار ماه بیان کرده است.

قَالَ الْبَزَنْطِيُ‌: وَ سَأَلْتُهُ أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لِامْرَأَةٍ مِنْ أَهْلِنَا بِهَا حَمْلٌ. قَالَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ: «الدُّعَاءُ مَا لَمْ يَمْضِ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ». فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّمَا لَهَا أَقَلُّ مِنْ هَذَا. فَدَعَا لَهَا ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ النُّطْفَةَ تَكُونُ فِي الرَّحِمِ ثَلَاثِينَ يَوْماً، وَ تَكُونُ عَلَقَةً ثَلَاثِينَ يَوْماً، وَ تَكُونُ مُضْغَةً ثَلَاثِينَ يَوْماً، وَ تَكُونُ مُخَلَّقَةً وَ غَيْرَ مُخَلَّقَةٍ ثَلَاثِينَ يَوْماً، فَإِذَا تَمَّتِ الْأَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ بَعَثَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَيْهَا مَلَكَيْنِ خَلَّاقَيْنِ، يُصَوِّرَانِهِ وَ يَكْتُبَانِ رِزْقَهُ وَ أَجَلَهُ وَ شَقِيّاً أَوْ سَعِيداً»[5]

این روایت چهار مرحله‌ی سی روزه را چهار ماه بیان کرده است.

در نتیجه این که ماه گاهی سی روزه است و اطلاقات به این اعتبار می باشد، ثابت است و مطرح شدن «شهر» عددی در کلمات عامه و خاصه موید همین مطلب است. ممکن است سی روزه بودن ماه در اقوام قبلی علت مطرح شدن اصطلاح ماه سی روزه باشد و به همین دلیل به ماهِ بیست و نه روزه ماه ناقص گفته می شود.

اما اگر در ادله لفظ «شهر» آمده باشد، این که باید به نحو عددی محاسبه شود یا به نحو ملفق در نظر گرفته شود، نیازمند بحث دیگری است.

بخشی از کلام جصاص در احکام القرآن را بیان کردیم. حال ادامه‌ی آن را بررسی می کنیم. جصاص اختلافاتی که در محاسبه‌ی ماه ها وجود دارد، بیان کرده و دلیل هر کدام را توضیح می دهد.

2کلام جصاص در احکام القرآن

وَأَمَّا وَجْهُ مَنْ اعْتَبَرَ فِي ذَلِكَ بَقِيَّةَ الشهر الأول بالعدد ثلاثين يوما وسائر الشهود بالأهلة ثم يكمله الشَّهْرَ الْآخَرَ بِالْأَيَّامِ مَعَ بَقِيَّةِ الشَّهْرِ الْأَوَّلِ فَإِنَّهُ ذَهَبَ إلَى مَعْنَى قَوْلِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ صُومُوا لِرُؤْيَتِهِ وَأَفْطِرُوا لِرُؤْيَتِهِ فإن غم عليكم فأكملوا عدة شعبان ثلاثين فَدَلَّ ذَلِكَ عَلَى مَعْنَيَيْنِ أَحَدُهُمَا أَنَّ كُلَّ شَهْرٍ ابْتِدَاؤُهُ وَانْتِهَاؤُهُ بِالْهِلَالِ وَاحْتَجْنَا إلَى اعْتِبَارِهِ فَوَاجِبٌ اعْتِبَارُهُ بِالْهِلَالِ نَاقِصًا كَانَ أَوْ تَامًّا كَمَا أَمَرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِاعْتِبَارِهِ فِي صَوْمِ رَمَضَانَ وَشَعْبَانَ وَكُلُّ شَهْرٍ لَمْ يَكُنْ ابْتِدَاؤُهُ وَانْتِهَاؤُهُ بِالْأَهِلَّةِ فَهُوَ ثَلَاثُونَ وَإِنَّمَا يَنْقُصُ بِالْهِلَالِ فَلَمَّا لَمْ يَكُنْ ابْتِدَاءُ الشَّهْرِ الْأَوَّلِ بِالْهِلَالِ وَجَبَ فِيهِ اسْتِيفَاءُ ثَلَاثِينَ يَوْمًا مِنْ آخِرِ الْمُدَّةِ وَسَائِرُ الشُّهُورِ لَمَّا أَمْكَنَ اسْتِيفَاؤُهَا بِالْأَهِلَّةِ وَجَبَ اعْتِبَارُهَا بِهَا[6]

الشهود اشتباه نوشته شده است و الشهور صحیح است.

استدلالاتی که جصاص بیان می کند، با توجه به قیاس و ... است. دلیل کسانی که ماه اول را به همراه ماه آخر عددی در نظر گرفته و ماه های میانی را هلالی در نظر می گیرند، کلام پیامبر است که فرمود: اگر ماه بر شما پنهان ماند و رویت نشد، شعبان را کامل و سی روزه در نظر بگیرید. در نتیجه هر جا ماه هلالی امکان پذیر باشد، ماه هلالی ملاک است و اگر ماه هلالی ممکن نبود، ماه غیر هلالی و عددی که سی روزه است، باید در نظر گرفت.

وَعَلَى قَوْلِ مَنْ اعْتَبَرَ سَائِرَ الشُّهُورِ بِالْأَيَّامِ يَقُولُ لَمَّا لَمْ يَكُنْ ابْتِدَاءُ الْمُدَّةِ بِالْهِلَالِ وَجَبَ استيفاء هذا الشهر بالأيام ثلاثون يَوْمًا فَيَكُونُ انْقِضَاؤُهُ فِي بَعْضِ الشَّهْرِ الَّذِي يَلِيهِ ثُمَّ يَكُونُ كَذَلِكَ حُكْمُ سَائِرِ الشُّهُورِ قَالُوا وَلَا يَجُوزُ أَنْ يُجْبَرَ هَذَا الشَّهْرُ مِنْ أَحَدِ الشُّهُورِ وَيُجْعَلَ مَا بَيْنَهُمَا شُهُورًا بِالْأَهِلَّةِ لِأَنَّ الشُّهُورَ سَبِيلُهَا أَنْ تَكُونَ أَيَّامُهَا مُتَّصِلَةً مُتَوَالِيَةً فَوَجَبَ اسْتِيفَاءُ شَهْرٍ كَامِلٍ ثَلَاثِينَ يَوْمًا مُنْذُ أَوَّلِ الْمُدَّةِ أَيَّامًا مُتَوَالِيَةً فَيَقَعُ ابْتِدَاءُ الشَّهْرِ الثَّانِي فِي بَعْضِ الشَّهْرِ الثَّانِي فَتَكُونُ الشُّهُورُ وَأَيَّامُهَا مُتَوَالِيَةً مُتَّصِلَةً[7]

سَائِرَ الشُّهُورِ به معنای تمام ماه ها می باشد.

کسانی که همه‌ی ماه ها را عددی در نظر می گیرند استدلالشان این است که ماه اول به خاطر هلالی نبودن، عددی محاسبه می شود و با ماه دوم کامل می شود. ماه دوم هم به خاطر ضمیمه شدن به ماه اول ناقص می شود و باید عددی در نظر گرفته شود و با ماه بعدی کامل شود و تا انتها باید سی روز سی روز در نظر گرفت. دلیل این نوع محاسبه این است که ایام ماه باید به هم متصل و متوالی باشند.

به نظر می رسد این دلیل اخص از مدعا می باشد. اگر طلاق در بیست و نهم واقع شود و ماه اول کامل باشد، اما ماه دوم بیست و نه روزه باشد؛ در این صورت ماه اول را که سی روزه در نظر بگیریم ماه دوم با هلال آغاز می شود؛ در نتیجه سایر ماه ها را باید هلالی در نظر گرفت. یا در عده‌ی وفات اگر طلاق بیستم ماه واقع شود، می توان ده روز را در ابتدا در نظر گرفت و در صورت کامل بودن ماه اول، ده روز را تا آخر ماه اول محاسبه کرد و چهار ماه بعدی را هلالی در نظر گرفت.

وَمَنْ يَعْتَبِرُ الْأَهِلَّةَ فِيمَا يُسْتَقْبَلُ مِنْ الشُّهُورِ بَعْدَ بَقِيَّةِ الشَّهْرِ الْأَوَّلِ فَإِنَّهُ يَحْتَجُّ بِمَا قَدَّمْنَا ذِكْرَهُ مِنْ أَنَّهُ قَدْ اسْتَقْبَلَ الشَّهْرَ الَّذِي يَلِيهِ بِالْهِلَالِ فَوَجَبَ أَنْ يَكُونَ انْتِهَاؤُهُ بِالْهِلَالِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاتَّفَقَ أَهْلُ الْعِلْمِ بِالنَّقْلِ أَنَّهَا كَانَتْ عِشْرِينَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ وَالْمُحْرَمَ وَصَفَرَ وَرَبِيعَ الْأَوَّلَ وَعَشْرًا مِنْ رَبِيعِ الْآخِرِ فَاعْتُبِرَ الْهِلَالُ فِيمَا يَأْتِي مِنْ الشُّهُورِ دُونَ عَدَدِ الْأَيَّامِ فَوَجَبَ مِثْلُهُ فِي نَظَائِرِهِ مِنْ الْمُدَّةِ[8]

در فتح مکه به مشرکین اجازه داده شد که چهار ماه آزاد باشند و پس از آن دیگر حق ورود به مکه را نداشته باشند. به این چهار ماه اصطلاحا «اشهر السیاحة» گفته می شود. در روز عید قربان این مطلب اعلام شد. با توجه به این که این چهار ماه به این صورت محاسبه شده است که شامل بیست روز از ذی الحجه، ماه های محرم، صفر و ربیع الاول و ده روز از ربیع الثانی می شود، مشخص می شود که ماه های میانی را باید هلالی در نظر گرفت.

در این موارد که طلاق یا وفات در اواسط ماه واقع می شود، سه قول مطرح است:

    1. ماه اول عددی محاسبه شود و با ماه آخر تکمیل گردد و ماه های میانی هلالی در نظر گرفته شوند.

    2. ماه های میانی را هلالی در نظر گرفته و ماه اول را به مقداری که کم داشت، با ماه آخر کامل می کنیم.

    3. همه‌ی ماه ها را سی روزه در نظر می گیریم.

استدلال جصاص برای نفی قول سوم مفید است. اما از استدلال جصاص استفاده نمی شود که ماه اول را عددی در نظر بگیریم یا به مقداری که ناقص بوده با ماه چهارم کامل کنیم؛ زیرا ممکن است ماه ذی الحجه در آن سال سی روزه بوده باشد.

وَاتَّفَقَ أَهْلُ الْعِلْمِ بِالنَّقْلِ که جصاص بیان کرده، مطلب صحیحی است و در روایات متعددی این مطلب آمده است:

در اصول سته عشر روایت شده است:

جَابِرٌ قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ‌: فِي الْأَشْهُرِ الْحُرُمِ الَّتِي وَادَعَ فِيهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْمُشْرِكِينَ: قَالَ: عِشْرِينَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ وَ الْمُحَرَّمِ وَ صَفَرٍ وَ شَهْرِ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ وَ عَشْرٍ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ الْآخِرِ.[9]

در تفسیر قمی می فرماید:

فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُر﴾ ثُمَّ يُقْتَلُونَ حَيْثُ مَا وُجِدُوا- فَهَذِهِ أَشْهُرُ السِّيَاحَةِ- عِشْرُونَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ وَ الْمُحَرَّمُ وَ صَفَرٌ وَ شَهْرُ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ وَ عَشَرَةٌ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ الْآخِر[10]

در تفسیر فرات کوفی می فرماید:

وَ الْأَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ فِيهَا دِمَاءَهُمْ عِشْرُونَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ [الْحَرَامِ‌] وَ الْمُحَرَّمُ وَ صَفَرٌ وَ [شَهْرُ] رَبِيعٍ الْأَوَّلِ وَ عَشْرٌ مِنْ رَبِيعٍ الْآخَرِ فَهَذِهِ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ الْمُسَيَّحَات[11]

در تفسیر عیاشی می فرماید:

عن أبي بصير عن أبي جعفر علیه السلام قال‌ خطب علي بالناس و اخترط سيفه‌ و قال: لا يطوفن بالبيت عريان، و لا يحجن بالبيت [مشرك و لا] مشركة، و من كانت له مدة فهو إلى مدته، و من لم يكن له مدة فمدته أربعة أشهر، و كان خطب يوم النحر، و كان عشرون من ذي الحجة و المحرم و صفر، و شهر ربيع الأول و عشر من شهر ربيع الآخر، و قال: يوم النحر يوم‌ الْحَجِّ الْأَكْبَر[12]

در جای دیگر تفسیر عیاشی می فرماید:

عن زرارة و حمران و محمد بن مسلم عن أبي جعفر و أبي عبد الله علیه السلام عن قوله: «فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ» قال عشرين من ذي الحجة، و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من شهر ربيع الآخر[13]

در کافی هم روایتی در این مورد بیان شده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بِإِسْنَادِهِ‌ قَالَ: أَشْهُرُ الْحَجِّ شَوَّالٌ وَ ذُو الْقَعْدَةِ وَ عَشْرٌ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ وَ أَشْهُرُ السِّيَاحَةِ عِشْرُونَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ وَ الْمُحَرَّمُ وَ صَفَرٌ وَ شَهْرُ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ وَ عَشْرٌ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ الْآخِر[14]

در روایت دیگری در کافی چنین آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ عِيَاضٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ‌ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ فَإِنَّ ابْنَ عَبَّاسٍ كَانَ يَقُولُ- يَوْمُ عَرَفَةَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص الْحَجُّ الْأَكْبَرُ يَوْمُ النَّحْرِ وَ يَحْتَجُّ بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ هِيَ عِشْرُونَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ وَ الْمُحَرَّمُ وَ صَفَرٌ وَ شَهْرُ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ وَ عَشْرٌ مِنْ رَبِيعٍ الْآخِرِ وَ لَوْ كَانَ الْحَجُّ الْأَكْبَرُ يَوْمَ عَرَفَةَ لَكَانَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ يَوْما[15]

مرحوم مجلسی در مرآة العقول ذیل این روایت می فرماید:

لعل الاستدلال مبني على أنه كان مسلما عندهم إن آخر أشهر السياحة كان عاشر ربيع الآخر.[16]

در دعائم الاسلام هم این روایت آمده است:

«بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ عِشْرِينَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ وَ الْمُحَرَّمِ وَ صَفَرَ وَ شَهْرِ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ وَ عَشْراً مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ الْآخِر[17] »[18]

در من لا یحضره الفقیه هم روایت شده است:

وَ قَالَ علیه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ‌ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ قَالَ عِشْرِينَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ وَ الْمُحَرَّمَ وَ صَفَرَ وَ شَهْرَ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ وَ عَشَرَةَ أَيَّامٍ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ الْآخِرِ وَ لَا يُحْسَبُ فِي الْأَرْبَعَةِ الْأَشْهُرِ- عَشَرَةُ أَيَّامٍ مِنْ أَوَّلِ ذِي الْحِجَّة[19]

در خصال هم چنین روایت شده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ‌ قَالَ الْمُحَرَّمُ وَ صَفَرٌ وَ رَبِيعٌ الْأَوَّلُ وَ رَبِيعٌ الْآخِرُ وَ جُمَادَى الْأُولَى وَ جُمَادَى الْآخِرَةُ وَ رَجَبٌ‌ وَ شَعْبَانُ وَ شَهْرُ رَمَضَانَ وَ شَوَّالٌ وَ ذُو الْقَعْدَةِ وَ ذُو الْحِجَّةِ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ‌ عِشْرُونَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ وَ الْمُحَرَّمُ وَ صَفَرٌ وَ شَهْرُ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ وَ عَشْرٌ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ الْآخِر[20]

بحثی مطرح است که آیا ماه های حرام همان «اشهر السیاحة» است؟ معمولا ماه های ذی القعده، ذی الحجه، محرم و رجب را ماه های حرام می دانند؛ اما این روایت ماه های حرام را همان «اشهر السیاحة» بیان کرده است.

در معانی الاخبار هم چنین روایت شده است:

فَهِيَ عِشْرُونَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ وَ الْمُحَرَّمُ وَ الصَّفَرُ وَ شَهْرُ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ وَ عَشْرٌ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ الْآخِر[21]

از این روایات استفاده می شود که ماه های میانی به صورت عددی در نظر گرفته نشده است و هلالی ملاحظه شده است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo