درس خارج فقه استاد سیدجواد شبیری
97/07/30
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکال استاد بر مرحوم تستریعلیهماالسلام1
موضوع: آیات 1-7سوره طلاق /بررسی آیات /کتاب العده
خلاصه بحث:
در جلسه گذشته بر این نکته تاکید شد که تبیین معنای آیه اول سوره طلاق، با توجه به آیات دیگری که در آنها تعبیر «فاحشه مبیّنه» وجود دارد، صحیح نیست. در ادامه جلسه داستان فاطمه بنت قیس، که در ذیل این آیه وارد شده است بررسی شد. صاحب قاموس الرجال مفاد این روایت را امر دیگری دانستند که ارتباطی به ما نحن فیه ندارد. در این جلسه کلام مرحوم تستریعلیهماالسلام مورد نقد استاد قرار میگیرد و استاد معظم استشهاد شیخ طوسیعلیهماالسلام به این روایت را صحیح میدانند. در ادامه جلسه استاد معظم نظرات برخی از فقهای متأخر را در رابطه با فقره «الّا ان یأتین بفاحشة مبینة» بیان خواهند کرد.
اشکال استاد بر مرحوم تستریعلیهماالسلام
بحث ما در رابطه با روایت فاطمه بنت قیس بود که شیخ طوسی ره در خلاف و مبسوط به آن استدلال کردهاند. صاحب قاموس الرجال در جواب از این روایت میفرمایند: داستان فاطمه بنت قیس ارتباطی به ما نحن فیه ندارد. عبارت ایشان چنین است:
«و بالجملة لا ريب في كون فاطمة مطلّقة ثلاثا و لا خلاف عندنا في عدم نفقة لها و لا سكنى، و روته فاطمة عن النّبيّ9»
لکن جواب ایشان ناتمام است؛ زیرا اولا سه طلاقه بودن فاطمه بنت قیس مسلّم نیست بلکه احتمالات دیگری در مقام مطرح است. توضیح ذلک اینکه قضیه فاطمه بنت قیس بسیار مشهور است و سندهای بسیاری دارد به نحوی که نسبت به اصل وقوع قضیه اطمینان وجود دارد. اما در قضیه اخراج فاطمه بنت قیس از خانه شوهر که امری مسلم است، منشأ اخراج روشن نیست و در آن اختلاف وجود دارد. طبق برخی از نقلها (از جمله نقل شافعی) منشأ اخراج او از خانه، سوء خلق فاطمه بنت قیس بوده است. این نکته (سوء خلق) در روایات، به تعابیر مختلفی بیان شده است؛ ثعلبی در تفسیر خود میگوید:
«و يروى أنّ عائشة قالت لفاطمة بنت قيس: اتقي اللّه يا فاطمة فقد فتنت الناس؛ إنّما أخرجك رسول اللّه9 لأنّك كنت امرأة لسنة فخشي لسانك على [أحمائك].»[1]
یعنی زبان او زندگی را بر هم میریخت. با توجه به تعبیر «فخشی لسانک» این احتمال نیز وجود دارد که اعتدادی در مقام وجود نداشته باشد؛ یعنی ممکن است اصلا سوء خلقی در مقام وجود نداشته باشد اما از باب دفع مشکل، (نه رفع) او از خانه اخراج شده باشد.
ثانیا اینکه گفته شده فاطمه بنت قیس المطلقة ثلاثا بوده است، روشن نیست که مراد از آن سه طلاقه به اصطلاح فقه شیعه باشد زیرا در اکثر نقلهای اهل سنت که بحث سه طلاقه مطرح شده، سه طلاقه در مجلس واحد اراده شده است. داستان فاطمه بنت قیس اختلافات بسیاری دارد که در کتاب التمهید ابن عبد البرّ این اختلافات جمعآوری شده است که از جمله موارد اختلاف، سه طلاقه بودن اوست. در کتاب الطبقات الکبری ابن سعد این تعبیر وارد شده است: «إِنَّهُ أَرْسَلَ إِلَيْهَا بثلاث تطليقات»[2] یعنی سه طلاقه بودن را در نامهای یا پیغامی به او فرستاده است و به آن واسطه گفته که من سه طلاقهاش کردم. در بعض نقلهای دیگر آمده است که پیامبر9 سوال مینماید: «کم طلّقک قالت ثلاث تطلیقات» که این تعبیر نیز ظاهر در همین معناست. کما اینکه تعبیر «طلّقها طلاق البتة» موجود در بعض روایات، در طلاق سوم که طلاق بائن است، ظهور دارد. در نقلی دیگر چنین آمده است: «كَانَ زَوْجِي أَبُو حَفْصِ بْنُ الْمُغِيرَةِ بَعَثَ إِلَيَّ مَعَ عَيَّاشِ بْنِ أَبِي رَبِيعَةَ الْمَخْزُومِيِّ بِطَلاقِي ثَلاثًا»[3] یعنی سه طلاقه را فرستاد نه طلاق سوم را. اینکه آیا در زمان پیامبر9 سه طلاقه مرسوم بوده یا نه، مسئلهای دیگر است که نیاز به کار تاریخی دارد. این احتمال وجود دارد که سه طلاقه از رسوم جاهلی عرب بوده باشد که بعد از مدتی بازگردانده شده باشد[4] . لکن اگر در زمان پیامبر9 نیز وجود داشته باشد، باز هم خللی در مسئله ایجاد نمیکند چرا که در حکم طلاق واحد خواهد بود.
تنها تعبیری که در طلاق سوم ظهور دارد، تعبیریست که در مسند ابن راهویه جلد 5 صفحه 231 وارد شده است: «عن عبید الله بن عبد الله ان ابا عمرو بن حفص بن المغیره خرج مع علی بن ابیطالب7 الی الیمن فارسل الی فاطمه بنت قیس بطلیقهٍ کانت بقی من طلاقها (یعنی طلاق سوم نه سه طلاقه). همچنین در نقل خطیب در کتاب الاسماء المبهمه چنین آمده است: «عن ابی سلمه عن فاطمه بنت قیس انها اخبرته انها کانت عند ابی حفص المغیره طلقها آخر ثلاث تطلیقات[5] » که مراد از آن طلاق سوم میباشد.
بنابراین طبق اکثر نقلها سه طلاقه واقع شده است که طبق نظر شیعه یک طلاق محسوب میشود و حکم طلاق رجعی دارد و زن حق سکنی و حق نفقه دارد. از این رو علت اخراج فاطمه بنت قیس از خانه امر دیگری است. علت این امر به چند صورت نقل شده است: در بعض نقلها گفتهاند از آنجا که منطقه زندگی فاطمه بنت قیس ناحیه خلوتی بود، از آنجا اخراج شده است. در صحیح مسلم این تعبیر وجود دارد: « عَابَتْ عَائِشَةُ، أَشَدَّ العَيْبِ، وَقَالَتْ: «إِنَّ فَاطِمَةَ كَانَتْ فِي مَكَانٍ وَحْشٍ، فَخِيفَ عَلَى نَاحِيَتِهَا، فَلِذَلِكَ أَرْخَصَ لَهَا النَّبِيُّ9[6] » تعبیر دیگری از فاطمه بنت قیس وجود دارد که به نظر میرسد بر همین معنا دلالت دارد: «عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ قَيْسٍ، قَالَتْ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ، زَوْجِي طَلَّقَنِي ثَلَاثًا، وَأَخَافُ أَنْ يُقْتَحَمَ عَلَيَّ، قَالَ: «فَأَمَرَهَا، فَتَحَوَّلَتْ[7] » یعنی او به سبب خلوت بودن مکان، ترس آبرویی و ناموسی داشته است.
این روایات در سنن ابی داود در باب "فی نفقة المبتوته" نیز ذکر شده است اما در همان کتاب در باب "من انکر ذلک علی فاطمه"، علت اخراج، سه طلاقه بودن او دانسته نشده بلکه علت دیگری برای آن ذکر گردیده است. از جمله انکارهایی که بر فاطمه صورت گرفته، انکاریست که عمر بیان کرده است. او میگوید: « ما كنا لِنَدَعَ كتاب رَبنا وسنةَ نبينا9 لِقول امرأةٍ لا ندري أحفِظَتْ أم لا [8] »[9] . انکار دیگر از سوی عایشه به این صورت مطرح شده است: « لقد عابت ذلك عائشةُ عنها أشدَّ العيب -يعني حديث فاطمة بنت قيس- وقالت: إن فاطمة كانت في مكان وَحْشٍ، فخِيفَ على ناحيتِها، فلذلك أرخَصَ لها رسولُ الله9[10] ». در بعض نقلها نیز به سوء خلق فاطمه بنت قیس اشاره شده است[11] .
روایت فاطمه بنت قیس در نظر استادنتیجه مطلب اینکه اشکال مرحوم تستریعلیهماالسلام به جا نیست و مطلبی که شیخ طوسیعلیهماالسلام بیان کردهاند کاملا جا دارد؛ یعنی برخی از نقلها که منشأ اخراج را بذاء دانسته است، میتواند مؤیدی بر کلام شیخ طوسیعلیهماالسلام تلقی شود بر خلاف فرمایش صاحب قاموس الرجال که میفرمایند: این داستان هیچ ارتباطی به بذاء ندارد. گرچه باید توجه داشت که این داستان تنها در حد مؤید است و نمیتوان به آن استدلال کرد. به نظر میرسد این روایت در نزد شیخعلیهماالسلام خبر واحد محفوف به قرائن بوده که به آن استدلال کردهاند.
معنای «الّا أن یأتین بفاحشه مبینه» در نظر فقهای متاخردر ادامه به دیدگاه فقهای متأخر در رابطه با فقره «الّا أن یأتین بفاحشة مبیّنة» میپردازیم. آقای خوییعلیهماالسلام توضیح روشنی در این باره ندادهاند. ایشان میفرمایند:
«لا يجوز له أن يخرجها من بيت الطلاق إلى بيت آخر إلّا أن تأتي بفاحشة مبينة، كما إذا كانت بذيئة اللسان أو أنها تتردد على الأجانب أو أنهم يترددون عليها»[12]
آقای قمی در مبانی منهاج الصالحین در ذیل بذیئة اللسان میفرمایند: روایاتی که فاحشه مبینه را به معنای بذاء لسان دانستهاند، ضعیف السند هستند[13] . لکن ما عرض میکنیم بذاء لسان به تنهایی اراده نشده است بلکه بذاء لسانی مراد است که آسایش خانه از بین برود.
آقا سید ابوالحسن اصفهانیعلیهماالسلام در وسیله النجاة فرمودهاند:
«لا يجوز لمن طلّق رجعيّاً أن يخرج المطلّقة من بيته حتّى تنقضي عدّتها، إلّا أن تأتي بفاحشة؛ أعلاها ما أوجب الحدّ، و أدناها أن تؤذي أهل البيت بالشتم و بذاءة اللسان[14] »
ایشان توضیح بیشتری در این رابطه ندادهاند. مرحوم امامعلیهماالسلام در حاشیه عبارت وسیلة النجاة میفرمایند:
«لم يكن كلّ معصية موجباً لجواز إخراجها، بل الموجب له إمّا ما يوجب الحدّ، أو ما يوجب النشوز على الأظهر، و أمّا البذاء باللسان و إيذاء الأهل إذا لم ينته إلى النشوز ففيه إشكال و تأمّل، و لا يبعد أن يكون ما يوجب الحدّ موجباً لسقوط حقّها مطلقاً، و ما يوجب النشوز لسقوطه ما دام بقائها عليه و إذا رجعت رجع حقّها».[15]
لکن ایشان ضابطه مسئله را توضیح ندادهاند. اینکه حضرت امامعلیهماالسلام تفصیل داده، فرمودهاند: «فاحشه مبیّنه، احد الامرین است یا ما یوجب الحدّ است یا ما یوجب النشوز» وجه این فتوای ایشان برای ما روشن نیست و فقیه دیگری این فرمایش را ندارد. همچنین اینکه ایشان فرمودهاند ما یوجب الحدّ، دائماً موجب سقوط حق سکنی میشود اما ما یوجب النشوز ما دامی این حق را ساقط میکند، برای ما روشن نیست.
بحث بعدی که در مقام وجود دارد این مسئله است که مراد از «بیوتهنّ» چیست؟ آیا زن میتواند با اذن مرد از خانه خارج شود یا نه؟ در جلسات بعد این نکات بررسی خواهد شد.