درس خارج فقه استاد سیدجواد شبیری
97/01/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آیه 234 سوره بقره /آیات عدّه در قرآن /کتاب العدد
خلاصه بحث جلسه گذشته و این جلسه:
استاد گرامی در جلسه گذشته به بررسی روایات، کلام فقها و تعبیرات لغویون درباره محاسبه مدت عده پرداختند و در نهایت مدت عده را 4 ماه و 10 شبانه روز دانستند. ایشان در این جلسه به اتفاق فقها بر ملاک بودن شبانه روز برای مدت عده میپردازند و کلام صاحب جواهر در شرح شرایع را بررسی میکنند. همچنین به ملاک در حیض و صلوة مسافر میپردازند و تفاوتهای این دو را بیان میکنند.
اتفاق بر معنای شبانه روزبحث در باره آیه شریفه ﴿وَ الَّذينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً﴾[1] بود. گفتیم که از تعبیر عشراً بدون تاء تأنیث استفاده میشود که معدودش مؤنث است یعنی مفرد معدود مؤنث است مانند لیله که مفرد لیالی و مؤنث است، بنابراین ممکن است توهم شود که میزان در عده ده شب است. ولی گفتیم این مطلب تقریباً اتفاقی است - به جز اوزاعی - که میزان شبانه روز است. خود همین اتفاق حجّت است. همان طور که حجیت سیره متشرّعه با تقریر معصوم علیه السلام اثبات میشود، فتوایی که معاصر معصوم باشد نیز با تقریر معصوم اثبات میشود. آن چه از مرحوم آقای بروجردی نقل شده است که فقه شیعه به منزله تعلیق بر فقه عامه است، بعضی تصور میکنند منقصتی به فقه شیعه است، نه این طور نیست، بحث این است که فقه شیعه در فضایی مطرح شده است و در این فضا اگر ائمه معصومین علیهم السلام نظری بر خلاف فتوای عامه داشتند میفرمودند و اگر بر خلاف آنها مطلبی نفرمودند معنایش تقریر است. حاج آقا از قول آقای داماد نقل میکردند که آقای داماد که این مطلب را میگفتند، دو نکته در مورد مبنای آقای بروجردی متذکر میشدند و خودشان هم عملاً ملتزم بودند. یکی این که برای فهم تعلیقه باید متن را فهمید که چه چیزی را دارد رد میکند، بنابراین مراجعه به فقه عامه برای فهم روایات ما لازم است. نکته دوم این که جایی که ردی در روایات ما بر فقه عامه وارد نشده باشد نشانه امضا و تقریر است. این نکته دوم در ما نحن فیه هم هست که غیر از اوزاعی - که قولش آن قدر اهمیتی ندارد - کسی به معنای لیله نگرفته است و همه لیله را به معنای بایامها گرفتهاند و بنابراین ملاک شبانه روز است.
کلام صاحب جواهر;
عبارتی در جواهر هست که من توضیحی در مورد آن میدهم. عبارت شرایع این بود: تبين بغروب الشمس من اليوم العاشر لأنه نهاية اليوم.[2] بغروب الشمس بحثهایی دارد که آیا نهایت روز حمره مشرقیه است یا غروب آفتاب و حالا نمیخواهم به آن بپردازم. بحث فعلاً در مورد روز در مقابل شب است. ایشان میفرماید: للاتفاق كما في كشف اللثام، و الإجماع كما في المسالك، على أن المراد بالعشر عشر ليال مع عشرة أيام.[3] این را ایشان دلیل بر کلام شرایع آورده است. چگونه این مطلب اتفاقی که مراد از عشر 10 شبانه روز است را دلیل بر کلام شرایع قرار داده است؟ به نظر میرسد که ایشان از کلام شرایع ولو به خاطر اتفاقی که در مسئله هست این طوری فهمیده که ایشان میخواهد بفرماید قول اوزاعی که شب تنها بوده درست نیست و باید شب با روز بعدیاش با هم باشند. بعید نیست که مرحوم صاحب شرایع شب ملفّق را قبول نداشته است. در جاهایی که ملاک روز است مثلاً در صورتی که در حیض ملاک روز باشد، اگر کسی ظهر خون ببیند، بحث است که آیا 3 روز باید 3 روز کامل باشد یا 3 روزی که از تلفیق نصفه روز اول و نصفه روز چهارم باشد هم کفایت میکند. احتمالاً عقیده مرحوم صاحب شرایع این است که تلفیق کفایت نمیکند. اگر تلفیق را کافی ندانستیم، زنی که میخواهد عده نگه دارد چه شوهرش در روز از دنیا رفته باشد چه در شب، آن شب حساب نمیشود و وقتی آن شب حساب نشد، چون باید سه شبانه روز کامل باشد، از اول آن شب و روز بعدیاش حساب نمیشود و از اول شب بعدی حساب شروع میشود. بنابراین ایشان با این پیش فرض که ملفّق محاسبه نمیشود میخواهد بفرماید باید ابتدای آن از غروب شمس محاسبه شود تا غروب شمس روز دهم، خلافاً للاوزاعی که اگر از غروب شمس هم محاسبه میکند طلوع فجر را پایان آن قرار میدهد. اگر ایشان ملفّق را قبول داشته باشد توجیهاتی میشود کرد که خالی از بعد نیست ولی بنا بر این که ملفّق را قبول داشته باشد با این بیان درست میشود.
البته صورت غیر ملفّق خیلی نادر است، چون اگر ایشان بخواهد در مقابل قول اوزاعی مطرح کند، در صورتی که اوزاعی صورت ملفّق را قبول داشته باشد، بین اوزاعی و صاحب جواهر فرق جدی وجود دارد. این جا 4 صورت وجود دارد که حکمشان بین این دو قول کاملاً تفاوت پیدا میکند. صورت اول ابتدای روز است، صورت دوم وسط روز، صورت سوم ابتدای شب و صورت چهارم وسط شب است. بنا بر این که ملفّق را قبول نداشته باشیم اگر اول روز باشد چه قائل به قول اوزاعی باشیم چه شبانه روز، پایانش همان اول روز است. اگر وسط روز باشد فرق پیدا میکند. اگر اول شب باشد بنابر هر دو قول پایانش با طلوع فجر است. اگر وسط شب باشد بنا بر قول اوزاعی آن شب حساب نمیشود از اول شب بعد باید محاسبه شود تا طلوع فجر ولی بنا بر قول مشهور از اول شب بعد باید محاسبه شود تا غروب آفتاب. پس در اکثر موارد بین این دو فرق وجود دارد و بنا بر این که تلفیق را قبول نداشته باشیم هم میشود کلام شرایع را توجیه کرد.
ولی در صورتی که تلفیق را قبول داشته باشیم اگر شوهر ابتدای صبح بمیرد، از ابتدای روز اول تا ابتدای روز دهم محاسبه میشود و طبق مبنای اوزاعی هم همین جور است. اگر وسط روز باشد بر اساس قول اوزاعی تا طلوع فجر تمام میشود چون ملاک شب است، اما طبق قول شبانه روز تا وسط روز ادامه دارد. بنابراین بر اساس قبول تلفیق فقط در صورتی نهایت یوم ملاک خواهد بود که ابتدای شب باشد که این خیلی نادر است. این که میگویم این احتمال بعید است همین است، زیرا تنها در یک صورت بنا بر پذیرش تلفیق نهایت یوم ملاک است که ابتدای شب مرده باشد و در همه صورتهایی که اول شب نمرده باشد نهایت روز ملاک نخواهد بود. به این علت بنا بر قبول تلفیق پذیرش کلام صاحب شرایع مقداری مشکل است. از این رو فکر میکنم که صاحب جواهر بنا را بر این گذاشته که صاحب شرایع تلفیق را قبول ندارد و وقتی که تلفیق را قبول نداشته باشد طبیعی است که نهایة الیوم ملاک باشد. میخواهد بفرماید ملاک شبانه روزی است که از اول شب شروع میشود و تا آخر روز تمام میشود.
البته من فرصت نکردم که کلمات فقهای بعد از شرایع را در این مسئله ببینم که آیا شبانه روز تعبیر کردهاند، ولی مطلب باید این طور باشد که عرض کردم.
ملاک مدت در حیض و صلوة مسافردر بحث عده وفات آیه شریفه ده شب تعبیر کرده است و روایات متعدد ما ده شب هست و ما میخواهیم بگوییم این جا مراد از شب شبانه روز است. احکام دیگری هم داریم که آن جا 10 روز ملاک قرار داده شده است، مانند حیض که اقلش 3 روز و اکثرش 10 روز گفته شده است. در صلوة مسافر و قصد اقامه نیز 10 روز گفته شده است. من روایات حیض را نگاه کردم. در تمام روایات معتبری که در جامع احادیث داریم، کلمه روز وجود دارد. خیلی روایت در مسئله هست. اکثر روایات صلوة مسافر هم ملاک را 10 روز قرار داده است و 2 یا 3 روایت هست که کلمه یقیم عشراً به صیغه تأنیث معدود دارد. در باب 7، 8 و 9 از ابواب صلوة مسافر با ارجاعاتش شاید حدود 30 روایت داریم که ملاک را ایام قرار داده است. روایاتی که عشراً دارند عبارتند از: روایت ابی بصیر در باب 8 حدیث 5، روایت دیگر از ابی بصیر که احتمال دارد اینها یکی باشند، حدیث 12 که سند آن عامی است، حدیث 13 مضمره محمد بن مسلم، حدیث 14 که آن هم برای محمد بن مسلم است و روایت موسی بن حمزه که جزء ارجاعات باب 8 است. بنابراین در بحث حیض و صلوة مسافر روایت اصلی ایّام است و به صیغه تأنیث هم وارد شده است. حاج آقا در رساله بین حیض و صلوة مسافر فرق گذاشتهاند و در حیض ملاک را شبانه روز و در صلوة مسافر ملاک را روز گرفتهاند. البته توجه داشته باشید وقتی میگوییم ملاک روز است، چون ظهور ادله در اتصال است، شبهای بینش هم داخل است. بحث در مورد شبهای بینش نیست بلکه در باره شب اول و شب آخر است. در ما نحن فیه هم اوزاعی که ده شب را ملاک قرار داده بود گفته بود ده شب و نه روز و روز متوسطش را گفته بود، چون از اتصال ایام عده استفاده میشود که ایام متوسط باید داخل باشد.
برای یوم در لغت دو معنا داریم. معنای اول که معنای اصلی لغوی است و در اکثر کتب لغوی داریم، الیوم مقدار من طلوع الشمس الی غروبها است. در کتاب العین، تهذیب اللغه، مفردات راغب و لسان العرب طلوع شمس تا غروب شمس گفته شده است. مصباح المنیر این طور تعبیر کرده است: الْيَوْمُ: أَوَّلُهُ مِنْ طُلُوعِ الْفَجْرِ الثَّانِى إِلَى غُرُوبِ الشَّمْسِ از طلوع فجر ثانی گرفته است و لِهَذا مَنْ فَعَل شَيْئاً بالنَّهَارِ و أَخْبَرَ بِهِ بَعْدَ غُرُوبِ الشَّمْسِ يَقُولُ فَعَلْتُهُ أَمْسِ لِأَنَّهُ فَعَلَهُ فِى النَّهَارِ الْمَاضِى.[4] در تاج العروس آمده است: اليَوْمُ: م، میم یعنی اسم مَعْروفٌ مِقْدارُه مِن طُلوعِ الشمْسِ إلى غُروبِها که همان عبارت العین و تهذیب اللغه است أَو مِن طُلوعِ الفَجْرِ الصادِقِ إلى غُروبِ الشمْسِ که عبارت مصباح المنیر است ذَكَرَه ابنُ هِشامٍ في شرْحِ الكعبيةِ؛ و الأَخيرُ تَعْريفٌ شَرْعيٌّ عنْدَ الأَكْثَر. این که از طلوع فجر ملاک قرار دهیم تعریف شرعی است. در هر دو تعریف نهایت روز غروب شمس است و بحث در باره ابتدای آن است که آیا از طلوع شمس است یا از طلوع فجر صادق. بعد میگوید: و شاعَ عنْدَ المُنَجّمِين أنَّ اليومَ مِن الطُّلوعِ إلى الطلوعِ، أَو مِنَ الغُروبِ إلى الغروبِ اصطلاح شبانه روز نَقَلَه شيْخُنا.[5] اصطلاح شبانه روز اصطلاحی نجومی است که ممکن است از طلوع تا طلوع یا از غروب تا غروب باشد. احتمالاً مرادش از طلوع هم طلوع شمس است.
تفاوت حیض و صلوة مسافرپس این که به معنای شبانه روز به کار رود معنای حقیقی یوم نیست. ولی با این که معنای حقیقی یوم نیست، حاج آقا در بحث حیض ملاک را شبانه روز گرفتهاند. نکته این چیست و چه فرقی بین حیض و صلوة مسافر وجود دارد؟ چند فارق بین این دو هست. من بعضی از کلمات فقها را دیدم که عرض میکنم.
تفاوت اولمرحوم آقای بروجردی در البدر الزاهر اشاره کردهاند که در بحث اقل حیض احتمال قوی وجود دارد که ملاک شبانه روز باشد. اما در عروه ملاک را روز گرفته و فرموده است لیالی متوسط داخل است ولی شب اول و آخر داخل نیستند و آقای بروجردی هم حاشیه نزدهاند. در بحث صلوة مسافر ایشان فرموده است که ملاک روز هست ولی در لفظ یومی که در تحدید اقل حیض وارد شده به احتمال قوی ملاک شبانه روز است. عبارت آقای منتظری در تقریر کلام آقای بروجردی چنین است: في لفظ اليوم الوارد في تحديد أقلّ الحيض و أكثره يحتمل جدا دخول الليلة في مفهومه، إذ الظاهر أنّ التحديد في باب الحيض ليس تعبدا محضا، بل هو من باب الكشف عما يقتضيه طبيعة النساء من قذف الدم في هذه المدّة، و لا ريب أنّ طباعهن لا تختلف بحسب اختلاف بدؤ خروج الدم حتى يعتبر الأيام بلياليها إن كان بدؤ الخروج أوّل الليل، و الأيّام بالليالي المتوسطة فقط إن كان بدؤه أوّل الفجر، بداهة أنّ مدة قذف الدم لا تختلف طولا و قصرا بحسب اختلاف المبدأ.[6] این که در روایات اقل حیض مطرح شده است تعبّد محض نیست، بلکه از این باب است که طبیعت نساء چگونه اقتضا میکند. اگر اول شب باشد کل شب داخل است و اگر وسط شب باشد از آن جایی که خون دیده است تا اول روز هم داخل است و اگر آخر شب باشد هیچ مقداری از شب داخل نیست. نمیشود گفت که اقتضای طبیعت این طور است. به همین علت، باید ملاک 24 ساعت باشد. اما در صلوه مسافر تعبّد است.
البته شارع مقدس این جا محدودهای قرار داده است که اقل حیض همیشه سه روز است و نوعی تعبّد در این جا وجود دارد ولی این تعبّد ناشی از غلبه نوعیّه است. این طور نیست که بگوییم غلبه نوعیّه در زنانی که اول شب حیض میبینند این است که ده ساعت بیشتر است، غلبه نوعیّه در زنانی که آخر شب حیض میبینند این است که ده ساعت کمتر است یا مجموع زنها را در نظر بگیریم که غلبه نوعیّه این است که ده ساعت کمتر است. ولو غلبه نوعیّهای ملاک است اما تعبد آمده و بر اساس غلبه نوعیّه ضابطهای تعیین کرده است. بین این که اول شب ببیند یا وسط شب یا آخر شب که فرقی نیست تا بگوییم ملاک همیشه آخر شب قرار داده شده است. اگر تعبدی محض بود اشکال نداشت.
نمیدانم چرا آقای بروجردی که این جا این مطلب را دارند فتوای دیگری دارند و گویا ایشان مسئله را اجماعی میدانسته است. من مراجعه نکردم که ببینم آیا این مسئله اجماعی است یا نیست ولی فکر نمیکنم اجماع روشن متصل به زمان معصوم از آن در بیاید که بخواهیم بر خلاف قواعد مشی کنیم. نکته اول در تفاوت بین حیض و صلوة مسافر، تعبد و عدم تعبّد است.
تفاوت دومنکته دوم این است که ظاهر دلیل که میفرماید زن حیض میبیند این است که زن به مجرد رؤیت دم حائض میشود. اگر زنی وسط شب حائض شود، چنان چه قرار باشد که اقلّ حیض سه روز باشد معنایش این است که آن فاصله حیض نباید باشد، در حالی که ظاهر دلیل این است که از همان موقعی که خون میبیند حائض میشود. در صلوة مسافر ظاهرش این است که از همان موقعی که قصد ده روز کند مسافر است. اگر وسط شب هم داخل شده باشد گرچه مقصودش آینده است ولی قصدش از همان وسط شب است. این نکته در بحث ما هم میآید. ظاهر یتربّصن اربعه اشهر و عشراً این است که از همان موقعی که شوهر از دنیا میرود عده شروع میشود. اگر ملاک شب باشد و شوهر روز بمیرد باید صبر کنیم که چند ساعت بگذرد و تازه عده شروع شود.
تفاوت سومدر زمانهای قدیم به طور معمول مسافرتها ابتدای روز شروع میشده است و مسافرت یا در کل روز انجام میشده است یا در کل شب و معمولاً وسط روز نمیرفتهاند. علتش این است که اینها باید به منزلگاهی میرسیدند تا اتراق کنند. معمولاً در جاهایی که امکان مسافرت در روز بوده است در روز مسافرت میکردهاند و شبها به دلیل ناامنی راهها و راهزنها و عدم امکانات استراحت میکردند و باید خودشان را به این منزلگاهها میرساندند. اصطلاح برید یا بیاض یوم که در بعضی روایات آمده و به عنوان ملاک صلوة مسافر است برای این است که به صورت متعارف یک بیاض یوم مسافرت میکردند. طبیعی است که شارع مقدس روز را ملاک قرار داده باشد، چون صورت تلفیقْ نادر است. صورت متعارف این است که قصد اقامه هم تابع قصد سفر است، یعنی وقتی میخواستند جایی بروند معمولاً وسط روز خارج نمیشدند و چند روز که میماندند دوباره اول صبح خارج میشدند. فرض در مورد مسافرت به جاهای دور است که بیش از یک روز انجام میشده است و به طور متعارف ملاک آن روز بوده است. اما جاهای نزدیک کمتر از هشت فرسخ را وسط روز آغاز میکردند و مثلاً دو ساعت راه میرفتند. معمولاً اول روز حرکت میکردند و آخر روز میرسیدند. طول سفر در مسافرتها ملاک بوده است. فرض کنید اگر جایی که میخواستند بروند 10 یا 15 روز فاصله داشت، به طور معمول اول روز حرکت میکردند، البته ممکن است مقداری از آن تلفیقی بوده باشد. بنابراین ممکن است شارع مقدس به خاطر همین غلبه نوعیه و انضباط کثیر در ملاک بودن روز در صلوة مسافر؛ در صلوة مسافر به خلاف حیض ملاک را روز قرار داده باشد.
عمده همان نکته اول و دوم است. نکته دوم که ظاهر دلیل این است که شروع حیض از زمان خون دیدن است، در ما نحن فیه هم میآید. اگر چه تربّص از حیث تعبّدی بودن شبیه صلوة مسافر است ولی احد الامرین برای این که ملاک را شبانه روز قرار بدهند کافی است. البته ممکن است از بعضی روایات استفاده شود که اصلاً تعبدی هم نیست و بعد عرض میکنم. این بحث جاهای مختلفی اثر دارد. من این ضوابط را میگویم تا شاید بتوان در جاهای دیگر استفاده کرد.