درس خارج فقه استاد سیدجواد شبیری
97/01/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آیه 231 سوره بقره /آیات عدّه در قرآن /کتاب العدد
خلاصه بحث جلسه گذشته و این جلسه:
استاد گرامی در جلسه گذشته به بررسی تعبیر ﴿بانفسهن﴾ در کلام مفسران و بیان مختار خود پرداختند. ایشان در این جلسه به بررسی کلام علامه طباطبایی; در معنای تربص با توجه به قول لغویون میپردازند و در ادامه نسخ آیه دیگر توسط این آیه شریفه را توضیح میدهند.
آیه 234 که عدّه وفات را مطرح میکند ﴿وَ الَّذينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً﴾[1] این وجه اشتراک را با آیه قبلی ﴿وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ﴾[2] دارد که کلمه ﴿بِأَنْفُسِهِنَّ﴾ در هر دو ذکر شده است. به این تناسب این بحث را طرح کردیم که مراد از این کلمه چیست.
کلام علامه طباطبایی;مرحوم علامه طباطبایی ذیل آیه اول میفرماید: التربص هو الانتظار و الحبس، و قد قيد بقوله تعالى: بِأَنْفُسِهِنَّ، ليدل على معنى التمكين من الرجال فيفيد معنى العدة أعني عدة الطلاق، و هو حبس المرأة نفسها عن الازدواج تحذرا عن اختلاط المياه توضیحاتی دارد و بعد میفرماید: فقوله تعالى يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ بمنزله قولنا: يعتددن احترازا من اختلاط المياه و فساد النسل بتمكين الرجال من أنفسهن.[3] در مورد اینکه زن در عده از چه کاری باید پرهیز کند بحثی هست که بعد صحبت میکنیم. عرض کردیم که سه چیز مطرح است: ازدواج کردن، خارج شدن از خانه و زینت کردن. مرحوم علامه طباطبایی با تفسیری که اینجا
مطرح کردهاند در واقع از اول تکلیف را روشن کردهاند که باید از ازدواج کردن خودداری کنند و خودشان را در جایی قرار دهند که در اختیار رجال قرار نگیرند. گویا در همین آیه نهفته است که نگذارند مباشرتی با آنها واقع شود چون مباشرت باعث اختلاط میاه و فساد نسل میشود. در قسمتی از عبارت که نیاوردم به این مطلب تصریح میکنند که این آیه اشاره به حکمت جعل هم هست که عده برای این است که اختلاط میاه رخ ندهد. البته این حکمت جعل، حکمت غالبی است نه دائمی. ایشان تربّص را الانتظار و الحبس دانسته و حبس را هم در مفهوم تربّص مندمج کردهاند و بعد که معنا میکنند تکیه اصلیشان روی حبس است: هو حبس المرأة نفسها عن الازدواج تحذرا عن اختلاط المياه.
تربص در کتب لغتمن کتابهای لغت مختلفی را نگاه کردم و هیچ جایی ندیدم که در تربّص معنای حبس را درج کرده باشند. در کتاب العین تربص این جور معنا شده است: التربص الانتظار بشیء یوما.[4] [5] نفهمیدم قید یوما را برای چه آورده است. یک روز چه خصوصیتی دارد؟! در محیط هم آمده است: التربص بالشیء تنتظر به یوما ما.[6] یوما ما را نفهمیدم برای چیست. من احتمال میدهم که برای دراز بودن باشد، چون در فروق اللغة میگوید تربص جایی است که انتظار طولانی باشد. گویا یوما ما یعنی حداقل یک روز باید منتظر باشد. در کتاب الفروق اللغه میگوید: الفرق بين الانتظار و التربص أن التربص طول الانتظار يكون قصير المدة و طويلها.[7] گمان میکنم میخواهد تعیین کند که تربص باید حداقل یک روز باشد و الا اگر شخص یکی دو ساعت منتظر باشد به آن تربص نمیگویند.
در معجم مقاییس اللغة آمده است: الراء و الباء و الصاد أصلٌ واحدٌ يدلُّ على الانتظار.[8] تعبیر انتظار در شمس العلوم[9] و مصادر دیگر وجود دارد. بعضی تنها کلمه انتظار را آوردهاند و بعضی تعبیر اضافه دارند. در نهایة ابن اثیر المکث و الانتظار هست[10] و گویا باید مقداری توقف کند و کاری انجام ندهد. زمخشری در فائق در ماده ربع روایتی را از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل میکند که فرمودند: اربعی بنفسک و او در بیان تفسیر اربعی میگوید: هذا يحتمل وجهين: أحدهما أن يكون من رَبَع بمعنى وقف و انتظر... فيوافق قوله تعالى: يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ و هذا يقتضي أنه أمرها بالكفِّ عن التزوّج، و انتظار تمام مدة التَّرَبُّص.[11] در مقدمه الادب میگوید: تربّصه چشم داشت او را.[12] خیلی قشنگ و لطیف ترجمه کرده است.
به هر حال یا تنها انتظار تعبیر کردهاند یا مکث و توقف هم آوردهاند که لازمه انتظار است و کسی که انتظار میکشد توقف میکند. اما حبس را که متعدی است ندیدم کسی ذکر کند و اگر هم متعدی باشد، دیگر بانفسهنّ ندارد.
عبارت راغب زیبا است. او میگوید: التَّرَبُّصُ الانتظار بالشيء سلعة كانت يقصد بها غلاء أو رخصا متربص به معنای محتکر است که منتظر است تا کالایی گران شود و بفروشد یا ارزان شود و بخرد أو أمرا ينتظر زواله أو حصوله.[13] در اساس البلاغه زمخشری این طور آمده است: تربّص بسِلعته الغلاء[14] در مورد کالایش انتظار گران شدن کرد. در هیچ یک از این تعبیرات، حبس نیست.
دو نوع استعمال تربصدیروز عرض کردم که تربص به معنای انتظار کشیدن است. تربّص دو جور استعمال دارد. یک استعمال متعدی دارد که انسان حادثه و واقعهای را در مورد شیئی انتظار میکشد ﴿نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ﴾.[15] لسان العرب میگوید: كقول الشاعر تَرَبَّصْ بها رَيْبَ المَنُونِ لعلّها/ تُطَلَّقُ يوماً أَو يَمُوتُ حَلِيلُها.[16] عاشقی هست که میگوید حالا صبر کن ممکن است شوهرش بمیرد یا طلاقش دهد. گاهی مفعول نمیگیرد و نفس انتظار کشیدن است. میگوید منتظر بمان حالا ببینیم چه میشود. در آیات قرآن هست که ﴿الَّذينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ﴾[17] یعنی در مورد شما منتظر هستند که ببینند چه اتفاقی میافتد و اینجا مفعول وجود ندارد نه اینکه مفعولش محذوف باشد. آن چه متعلّق باء است مورد انتظار است.
آیه شریفه ﴿يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ﴾ دو گونه ترکیب شده است که در کشاف هم آمده است. میگوید درباره اینکه ثلاثة قروء منصوب به چیست دو احتمال وجود دارد فإن قلت: فعلام انتصب (ثَلاثَةَ قُرُوءٍ)؟ قلت: على أنه مفعول به كقولك: المحتكر يتربص الغلاء، أى يتربصن مضىّ ثلاثة قروء أو على أنه ظرف، أى يتربصن مدة ثلاثة قروء.[18] اینجا مضی در تقدیر میگیریم یا مدت، اگر مضی در تقدیر بگیریم میشود مفعول به و اگر مدت در تقدیر بگیریم مفعول فیه خواهد بود. چون ثلاثة قروء خودش زمان نیست، یا باید معنای زمانی در نظر گرفت مانند مدت یا معنای مصدری مثل مضی. در کتابهای بعدی هم این معنا تکرار شده است. بیضاوی میگوید: ثَلاثَةَ قُرُوءٍ نصب على الظرف أو المفعول به أي يتربصن مضيها.[19]
بحثی هم در کتابهای نحوی دنبال شده است که اگر مفعول فیه بگیریم مفعول به آن چیست. بعضی گفتهاند مفعول به آن مضی است. فکر میکنم اگر ثلاثة قروء را مفعول فیه بگیریم نیازی ندارد که مفعول به در نظر بگیریم، چون تربّص هم لازم و بدون مفعول استعمال میشود و هم با مفعول. میفرماید سه ماه باید منتظر بمانند یعنی کاری نکنند.
کارهایی که نباید انجام شودنکته مهم در این بحث این است که هر جوری که معنا و ترکیب کردیم، به هر حال از تربّص نوعی توقف و عدم اقدام استفاده میشود، حال در این مدت چه اقدامی نباید انجام شود؟ آیا همان سه مورد یعنی ازدواج، زینت و خروج از بیت است و کدام یک نباید انجام شود؟ به نظر میرسد که خود این آیه شریفه در مقام بیان این مطلب نیست و به آیات دیگر و سنت واگذار شده است. در مورد عده طلاق در آیات دیگری اشاره شده است که زن حق خروج از خانه شوهر را ندارد و باید با اجازه شوهر باشد ولی زینت و آرایش کردن اشکالی ندارد. چیزی که در همه عدهها مشترک است ازدواج است. نباید در مدت عده ازدواج صورت گیرد. خصوصیاتی در عده طلاق وجود دارد که خروج از بیت شوهر نباید انجام شود و شوهر هم حق ندارد که او را اخراج کند که بعداً در مورد آن صحبت میکنیم. در عده وفات زینت کردن نباید باشد و وقتی تمام شد ﴿فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما فَعَلْنَ في أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ زینت کردن یا ازدواج کردن همان چیزی است که در این مدت ممنوع بود و بعد از چهار ماه و ده روز دیگر مانعی ندارد. در جمهرة اللغة چنین آمده است: تربَّصتُ بالشيء تربُّصا و رَبَصْت به رَبْصا، و هو انتظارك بالرجل خيرا أو شرًّا يحلُّ به. یعنی آن چه متعلّق باء قرار میگیرد حادثهای است که انسان متنظرش است که ممکن است خیر باشد یا شر و قد جاء في التنزيل: فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِينٍ.[20] چنین چیزی در آیه یتربّصن بانفسهنّ تصور میشود.[21]
به نظر میرسد که بانفسهنّ متعلّق به خود تربّص است و نه کلام زمخشری در کشّاف صحیح است، نه تفسیری که مرحوم علامه طباطبایی فرموده است.
راغب در مفردات میگوید: أو أمرا ينتظر زواله أو حصوله و دو چیز را مطرح میکند، چیزی که انسان منتظر زوال یا حصول آن است. در بعضی از روایات، قرء به معنای حیض گرفته شده است و ما قبلا در تفسیر ثلاثة قروء گفتیم که ممکن است مراد از قرء دخول در حیض باشد. این مطلب با عبارت مفردات راغب خیلی تناسب دارد که میگوید أو حصوله. یعنی قرء را به معنای حیض بگیریم ولی مراد حصول حیض باشد یعنی حصول سه حیض به ورود در حیض سوم است. ولی من از لغویهای اصیل این مطلب را ندیدم و کلمات راغب لغت اصیل نیست بلکه نوعی اجتهاد در لغت به وسیله لغوی انجام شده است. کتاب خیلی خوبی است ولی در این جور ریزهکاریها مشکل است که به مفردات راغب تکیه کنیم.
نسخ آیه 240 سوره بقرهدر روایات و نیز در کلمات مفسران وارد شده که این آیه شریفه ﴿وَ الَّذينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً﴾ ناسخ آیه 240 سوره بقره است که میفرماید: ﴿وَ الَّذينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِيَّةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْراجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ في ما فَعَلْنَ في أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ﴾[22] کسانی که از دنیا میروند و همسرانی را به جا میگذارند، این تعهد به نفع همسرانشان وجود دارد که تا یک سال باید نفقه به آنان داده شود و ورثه حقّ ندارند که اینها را از خانه قبلی اخراج کنند و تا یک سال حق دارند از آن خانه و امکانات استفاده کنند. یعنی اوصی الله وصیة لازواجهم و آن وصیت متاعاً الی الحول است یعنی تا یک سال نفقه آنان به عهده ورثه است و ورثه باید اجازه دهند که از اموال شوهر مرحومشان استفاده کنند و نباید آنان را اخراج کنند. ﴿فَإِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ في ما فَعَلْنَ في أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ﴾ اگر خودشان خواستند خارج شوند مسئلهای نیست. در ادامه میفرماید که در مورد مطلّقات هم یک تمتیعی وجود دارد و البته تمطیع مطلّقات غیر از تمطیع متوفی عنهن زوجاتهنّ است ﴿وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقينَ﴾.[23]
در روایات ما هست که این آیه شریفه به وسیله آیه ﴿يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً﴾ نسخ شده است. در آن آیه شریفه میفرماید یک سال حق نفقه دارند و یک سال حق اخراج از خانه ندارید، پرداخت نفقه توسط وراث و عدم حقّ اخراج، ملازمه عرفی دارد با اینکه آنها نمیتوانند شوهر کنند چرا که اگر میتوانستند شوهر کنند به خانه شوهر میرفتند و نفقهشان به عهده شوهر میافتاد. تفسیر مقاتل میگوید موضوع این آیه غیر از موضوع آن آیه است و نسخ معنا ندارد. درست است، موضوع مستقیمش متفاوت است ولی ملازمه عرفی دارد به این معنی که اگر یک سال واجب النفقه وراث هستند، یعنی واجب النفقه دیگری که شوهر باشد ندارند. غیر اخراجٍ هم مؤیّد این مطلب است. روایات میفرماید که این آیه با دو چیز نسخ شده است: آیات ارث و این آیه عده.