< فهرست دروس

درس رجال آیت الله شبیری

جلسه 22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مشایخ ابن ابی عمیر
در مستدرک و معجم الثقات و مشایخ الثقات، اشخاصی به عنوان مشایخ ابن ابی عمیر ذکر شده اند که منشأ آن اشتباه در فهم کتب مربوطه و یا رجوع به نسخه های غلط بوده است. بنا بر این گاه می گویند که ابن ابی عمیر از غیر ثقات نیز روایت نقل می کند و حال آنکه منشأ آن همان فهم غلط و رجوع به نسخه ای غلط بوده است.
به عنوان نمونه به برخی از این موارد اشاره می کنیم هرچند این موارد که اشتباه شده است بسیار است. همچنین گاه یک نفر با عناوین متعددی ذکر شده است که تصور شده است چند نفرند:
یکی از آنها محمد بن سنان است که گفته اند ضعیف است ولی ابن ابی عمیر از او روایت کرده است. صاحب وسائل در باب 77 از ابواب الدفن در حدیث 19 روایتی نقل می کند که در آن ابن ابی عمیر از محمد بن سنان نقل می کند. ما بجز این حدیث در هیچ جای دیگری ندیدیم که او از محمد بن سنان روایتی نقل کرده باشد. محمد بن سنان نیز علی المشهور فرد ضعیفی است.
کسانی که در تصحیحات کار کرده اند و یا مقدمات منتقی صاحب معالم را دیده باشند حل مشکل فوق برایشان روشن می شود. صاحب معالم می فرماید: نسخه ی خطی تهذیب به دست ما رسیده است. شهید ثانی نیز نسخه ای از تهذیب با خط شیخ داشته است که آن را با نسخه ای که در دست داشته مقابله کرده و ما نیز آن نسخه ی شیخ را دیده ایم. به هر حال شهید ثانی که پدر صاحب معالم است به نسخه ی اصل تهذیب دسترسی داشته و این نسخه نزد پسر او که صاحب معالم است نیز بوده است. سپس صاحب معالم می فرماید: در موارد بسیاری دیده ایم که شیخ نوشته است (عن فلان) و بعد شیخ با خط خود لفظ (عن) را به (و) تبدیل کرده است. (در رسم الخط قدیم عن را به گونه ای می نوشتند که می شد آن را به واو تبدیل کرد.) بعد صاحب معالم اضافه می کند که چون به حسب متعارف این گونه بوده است که در یک طبقه یک راوی وجود داشته است نه چند راوی که با هم به واو عطف شده باشند در نتیجه شیخ گاه روی همین پیش فرض ذهنی گاه به جای واو، از لفظ عن استفاده می کرد که بعد آن را تصحیح کرده است.
روایت فوق نیز از این قبیل است و آن اینکه ابن ابی عمیر و محمد بن سنان در یک طبقه بوده اند و باید با هم به واو عطف می شدند.
بعد ما به اصل روایت وسائل در کتب اربعه مراجعه کردیم و دیدیم که در همه ی آنها از واو استفاده شده است.
شیخ حر عاملی نیز در وسائل یا خودش سهو کرده است و واو را به عن تغییر داده است و یا نسخه ای در دست او بوده که اشتباه مزبور در آن نسخه وجود داشته است و صاحب وسائل نیز همان را منعکس کرده است. صاحب کتاب مشایخ الثقات به موارد بسیاری از این قبلی اشاره می کند که البته او نیز خود در بعضی موارد اشتباه کرده است.
مورد دیگر نجیة بن اسحاق الفزاری است. روایت او در علل، جلد اول باب 142، حدیث دوم آمده است. در آنجا آمده است: حدثنا محمد بن زياد مولى بني هاشم قال حدثنا شيخ لنا ثقة يقال له نجية بن إسحاق الفزاري‌
به عنوان مقدمه می گوییم که ابن ابی عمیر، نامش محمد، کنیه اش ابو احمد و نام پدرش زیاد بوده است. بنا بر این به او محمد بن زیاد الازدی می گویند و گاه محمد بن زیاد البزاز و گاه ابو احمد العبدی نیز به او می گفتند و همه به ابن ابی عمیر بر می گردد.
محمد بن زیاد که در سند است، گفته شده است که ارجاع به ابن ابی عمیر دارد و در نتیجه از نجیة بن اسحاق روایت کرده است.
صحیح این است که هرچند نام ابن ابی عمیر همان محمد بن زیاد است ولی محمد بن زیادی که در سند فوق است به فرد دیگری اشاره دارد. قرینه ی دیگر این است که کسی در مورد ابن ابی عمیر نگفته است که او (مولی بنی هاشم می باشد.) بله ابن ابی عمیر جزء موالی است و عرب اصیل نمی باشد ولی او را مولی بنی امیه و یا چیز دیگری می گفتند نه مولی بنی هاشم.
به هر حال نجیه نیز فقط همان یک روایت را نقل کرده است.
مورد سوم: این مورد هم در مشایخ الثقات و هم در معجم الثقات آمده است و آن اینکه معاویة بن حفص را جزء مشایخ ابن ابی عمیر شمرده اند. در علل ج 2 باب 210 حدیث چهار آمده است: حدثنا محمد بن الحسن (ابن ولید استاد صدوق) قال حدثنا محمد بن الحسن الصفار (صاحب بصائر الدرجات) قال حدثنا الحسين بن الحسن بن أبان (از روات کثیر الروایة می باشد.) عن الحسين بن سعيد عن ابن أبي عمير عن حماد بن عثمان و معاوية بن حفص عن منصور جميعا عن أبي عبد الله ع
گفته شده است که ابن ابی عمیر از حماد بن عثمان و معاویة بن حفص روایت کرده است بنا بر این هر دو از مشایخ ابن ابی عمیر می باشند.
ما تمام روایات ابن ابی عمیر را جمع آوری کردیم ولی در هیچ مورد ندیدیم که او از معاویه بن حفص روایت کند و فقط همان یک مورد بوده است ولی آن هم از باب عدم دقت به سند است. کلمه ی (جمیعا عن ابی عبد الله علیه السلام) مشکل را حل می کند. یعنی ابن ابی عمیر از عثمان روایت کرده و در همان طبقه معاویه بن حفص از منصور روایت کره است. بله اگر کلمه ی جمیعا قبل از منصور بود می بایست گفت که ابن ابی عمیر از دو نفر روایت کرده است که آن دو نفر جمیعا از منصور روایت کرده اند.
در کافی نیز گاه کلینی در صدد است از کتاب ابن ابی عمیر روایتی نقل کند و دو طریق به کتاب او دارد در این صورت این گونه می گوید: علی بن ابراهیم عن ابیه و محمد بن اسماعیل عن الفضل بن شاذان جمیعا عن ابن ابی عمیر. لفظ جمیعا در این موارد اشاره به دو طریق است نه اینکه علی بن ابراهیم از پدرش و محمد بن اسماعیل نقل کند که آن دو از فضل بن شاذان نقل کنند.
مورد چهارم که تا اندازه ای مخفی تر است چیزی است که در کتاب تهذیب آمده است. شیخ طوسی می فرماید: الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَمِيلٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَان‌ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام[1]
در مشایخ الثقات، عبد الرحمان بن ابی نجران جزء مشایخ محمد بن ابی عمیر و صفوان بن یحیی ذکر شده است.
با این حال تمامی روایاتی که محمد بن ابی عمیر و صفوان بن یحیی نقل کرده است را بررسی کرده ایم و دیده ایم که حتی یک روایت از عبد الرحمان بن ابی نجران ندارند. حتی این کمی بر عبد الرحمان از نظر زمانی تقدم رتبه دارند.
از آن طرف جمیل نیز هیچ روایتی از محمد بن حمران ندارد.
حق این است که عبد الرحمان بن ابی نجران، عطف بر جمیل نیست بلکه عطف بر فضاله می باشد. یعنی حسین بن سعید به دو طریق روایت را از امام صادق علیه السلام نقل می کند. یکی به واسطه آن سه شخصیت از جمیل است و دیگری از طریق عبد الرحمان از محمد بن حمران است.
مخصوصا که عبد الرحمان از مشایخ حسین بن سعید است و حسین بن سعید روایت بسیاری از او دارد.
تنها توهمی که در اینجا است این است که چرا فعل (قال) به شکل تثنیه نیامده است. با این حال در نسخه ی ملا عبد الله شوشتری (قالا) آمده است. همچنین در نسخه ی دیگری قال سألنا است.
به هر حال مفرد آمده لفظ (قال) مشکلی ایجاد نمی کند زیرا مراد این است که هر یک به تنهایی این را گفته اند.
شاهد دیگر بر آنچه گفتیم روایت دیگری از تهذیب است که در تهذیب ج 5، حدیث 290 آمده است: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ وَ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ جَمِيعاً عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْجُعْفِي‌[2]
شاهد در کلمه ی جمیعا است. یعنی صفوان از جمیل روایت کرده است و ابن ابی نجران از محمد بن حمران.

در جلد هشتم تهذیب نیز آمده است: الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ وَ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ جَمِيعاً عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ[3]
ع‌ این نیز مانند مورد قبلی است که لفظ جمیعا مشکل را حل می کند.
هکذا در جلد 10 تهذیب آمده است: الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع[4]
عبد الرحمان در سند فوق همان عبد الرحمان بن ابی نجران است. استدلال به این نیز مانند مورد قبلی است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo