< فهرست دروس

درس رجال آیت الله شبیری

جلسه 20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ثقه بودن مشایخ اصحاب اجماع

حاجی نوری برای مدعای خود که عبارت بود از این که کلیه ی اشخاصی که بین اصحاب اجماع و معصوم وجود دارند ثقه هستند به ادله ی مختلفی استدلال کرده است. بسیاری از آنها را خواندیم و اکنون به شاهد دیگری که ذکر کرده است می پردازیم. ایشان از عبارت عُده استفاده کرده است که اصحاب اجماع هر آنچه نقل می کنند علاوه بر اینکه خود خبر مورد قبول است واسطه ها نیز از ثقات می باشند در نتیجه اگر این واسطه ها در روایات دیگری وجود داشتند هرچند اصحاب اجماع در سند آنها نباشند باز حکم به ثقه بودن آنها می شود.

صاحب عُده هنگامی که بحث تعارض روایات را بیان می کند می فرماید: گاه بعضی از روات، روایت را به شکل مسند نقل کرده اند و بعضی دیگر به شکل مرسل. در این حال باید به روایت مرسل نگاه کنیم اگر ارسال کننده کسی مانند ابن ابی عمیر و صفوان و بزنطی باشد، مراسیل آنها در حکم مسند است. بنا بر این تعارض بین مسند و مرسل در حکم تعارض بین دو مسند است. اما اگر ارسال کننده غیر اینها بود باید روایت آن را کنار گذاشت و به روایت مسند اخذ کرد:

وإذا كان أحد الراويين مسنِدا والآخر مرسِلا ، نظر في حال المرسل ، فإن كان ممن يعلم أنه لا يرسل إلا عن ثقة موثوق به فلا ترجيح لخبر غيره على خبره، ولأجل ذلك سوّت الطائفة بين ما يرويه محمد بن أبي عمير، وصفوان بن يحيى، وأحمد بن محمد بن أبي نصر وغيرهم من الثقات الذين عرفوا بأنهم لا يروون ولا يرسلون إلا عمن يوثق به وبين ما أسنده غيرهم، ولذلك عملوا بمراسيلهم إذا انفردوا عن رواية غيرهم. (و چون گفته اند که همان اعتبار ذاتی که برای مسانید دیگران است برای مراسیل ایشان است حتی اگر روایت آنها مرسل باشد و آنها منفرد به نقل آن باشند به آن روایات عمل کرده اند.)[1]

حاجی نوری سپس می فرماید: در این عبارت از شیخ، اسمی از اصحاب اجماع برده نشده است و فقط نام چند نفر مانند محمد بن ابی عمیر و مانند آن نام برده شده است ولی شیخ بعد از آن اضافه می کند: (وغيرهم من الثقات الذين عرفوا بأنهم لا يروون ولا يرسلون إلا عمن يوثق به) و مراد از این غیر، همان هجده نفر است که هم ثقه هستند و هم معروف به اینکه از غیر ثقه نقل نمی کنند. از این رو حاجی از عبارت فوق استفاده می کند که مراد شیخ همان چیزی است که کشّی می گوید که این افراد هم ثقه هستند و هم از غیر ثقه مسندا و مرسلا چیزی نقل نمی کنند. بنا بر این راویانی که بین آنها و امام علیه السلام هستند همه از ثقات می باشند.

نقول: ما از عبارت فوق نکته ای که حاجی استفاده کرده است را برداشت نمی کنیم. معنای عبارت شیخ از (وغيرهم من الثقات الذين عرفوا...) این باشد که این افراد به شکل جمعی که هجده نفر باشند نزد طائفه مشهور باشند. بلکه کلام شیخ ناظر به فرد فرد آنها و به شکل جداگانه است. مثلا احمد بن محمد بن عیسی بین طائفه مشهور است که فقط از ثقه نقل می کند و هکذا علی بن حسن طاطری از کسانی است که مشهور است فقط از رجال موثوق بهم و بروایاتهم نقل می کند و یا جعفر بن بشیر نیز کسی است که در مورد او گفته شده است: روی عن الثقات و رووا عنه. و همچنین است عبد الله بن میمون زعفرانی. ممکن است این افراد هم داخل در کلام شیخ طوسی بوده باشند. این مشهور بودن در نزد طائفه نیز کسانی هستند که در زمان شیخ مشهور بودند هرچند ممکن است ما بسیاری از آنها را به سبب بُعد عهد، نشناسیم.

حتی خود حاجی جماعتی متعددی را نقل می کند که مشهور است که فقط از ثقه نقل می کنند ولی در مورد آنها اجماعی محقق نشده است.

همچنین شیخ، در تهذیب و استبصار در موارد بسیاری، روایات اصحاب اجماع (به غیر از بزنطی و ابن ابی عمیر) را ذکر کرده و هم در اعتبار خبر آنها تشکیک کرده است و مشایخ آنها را مورد جرح قرار داده است.

بعضی مانند شیخ بهایی در مشرق الشمسین گویا در مقام این است که بین طبقه ی اولی و بین طبق دوم و سوم فرق بگذارد زیرا کشّی در طبقه ی اولی می گوید: اجتمعت العصابة علی تصدیقهم ولی در مورد دو طبقه ی دیگر می گوید: اجتمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم. دیگران چنین فرقی نگذاشته اند و حاجی نوری از هفت نفر از شخصیات بزرگ علمی نقل می کند که آنها فرقی بین این افراد نگذاشته اند و همه را یکسان حساب کرده اند از جمله:

    1. صاحب معالم متوفای 1011

    2. میرداماد متوفای 1041 (در مورد تاریخ فوق میرداماد بعضی 1040 گفته اند و بعضی 1041 که اصح دومی است و در مورد ماده تاریخ فوت او این شعر سروده شده است: عروس علم دین را مُرده داماد که به حساب ابجد بر عدد 1040 تطبیق می کند ولی کسانی که او را متوفای سال 1041 می دانند شعر را این گونه سروده اند: عروس علم و دین را مُرد داماد.)،

    3. مجلسی اول متوفای 1070 که شاگرد شیخ بهایی است که متوفای 1030 می باشد (برای هر دو ماده تاریخ خوبی ذکر کرده اند. در مورد شیخ بهایی گفته اند: افسر فضل اوفتاد، بی سر و پا گشت شرع، به این معنا که مقصود از «بى‌سر و پا گشت‌ شرع‌» این است که شین و عین از آغاز و آخر (شرع) مى‌افتد، و (راء) مى‌ماند که ۲۰۰ باشد، و (افسر فضل اوفتاد)، یعنى ‌(فاء)»از آغاز آن ساقط مى‌شود و (ضاء) که ۸۰۰ و (لام) که ۳۰ باشد مى‌ماند و روى هم رفته،۱۰۳۰مى‌شود. و در مورد ماده تاریخ مجلسی اول گفته شده است: افسر شرع اوفتاد بی سر و پا گشت فضل. شین اگر از ابتدای شرع بیفتد، رع باقی می ماند که به حساب ابجد 270 می شود و سر و پای فضل بیفتد ضاد می ماند که هشتصد است و جمع آنها 1070 می شود.)

    4. فیض کاشانی در وافی متوفای 1091

    5. وحید بهبهانی متوفای 1205

    6. سید بحر العلوم 1212

    7. سید محسن اعرجی کاظمینی که گاه او را به محقق اعرجی یا مقدس اعرجی و یا مقدس کاظمی می نامند که شارح جدید وافی است که شیخ از او در رسائل بسیار نقل می کند. او معاصر سید بحر العلوم بوده که بنا به یک قول متوفای 1240 می باشد.

این هفت نفر قائل هستند که بین طبقه ی اولی و سایر طبقات فرقی نیست.

حال سخن در این است که بر چه اساس باید اینها را یکسان بدانیم و بر خلاف قول شیخ بهایی قائل شویم زیرا این دسته دو طبقه ی بعدی را به طبقه ی اولی ارجاع داده اند و گفته اند که مراد از تصحیح ما یصح عنهم که کشّی در مورد طبقه ی دوم و سوم می گوید همان تصدیقهم فیما یقولون است که کشّی در مورد طبقه ی اول می گوید:

وجه اول: آقا سید محمد باقر حجة الاسلام متوفای 1260 که شاگرد وحید بهبهانی است می فرماید: روایات از زمان صادقین علیهما السلام شروع به انتشار کرده است. طبقه ی اولی شاگردهای صادقین می باشد و روایات آنها از معصومین غالبا بلا واسطه می باشد. ولی طبقه ی دوم غالبا روایاتی که از امام باقر علیه السلام نقل می کنند با واسطه و از امام صادق علیه السلام بلا واسطه نقل می کنند. اما روات طبقه ی سوم از امام موسی بن جعفر و امام رضا علیهما السلام بلا واسطه و از امام باقر و امام صادق علیهما السلام با واسطه نقل می کنند. نتیجه اینکه روایات بلا واسطه از طبقه ی اول کمتر است و در طبقات بعدی بیشتر می شود. در نتیجه کشّی می گوید که مرویات هر سه طبقه اعم از با واسطه و بلا واسطه قابل قبول است ولی چون مرویات آنها در طبقه ی اولی بیشتر بی واسطه است کشّی از کلمه ی تصدیق استفاده کرده است زیرا تصحیح بیشتر در روایات با واسطه است و تصدیق در بدون واسطه ولی در طبقات دوم و سوم چون با واسطه و بلا واسطه است هم عبارت تصحیح استفاده کرده است و هم تصدیق.

 

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo