< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

90/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: صحت صوم در ايام تشريق در ساير بلدان

اگر ما جمعا بين الادله قائل شديم که در ايام تشريق صوم در ساير بلدان کراهت دارد آيا مي‌توان در اين اموري که مورد نهي تنزيهي قرار گرفته است قصد قربت کرد يا خير و آيا اين نهي دلالت بر فساد مي‌کند يا خير؟

به نظر ما اگر در عبادات چيزي به عنوان خاص نهي شده باشد اين مبطل عبادت است. در اين موارد اگر حتي كراهت چيزي را احراز كرديم لازم نيست به حدّ تحريم برسد و لازمه کراهت اين است که نمي‌توان قصد قربت کرد و عبادت باطل مي‌شود.

ولي در بحث اجتماع امر و نهي چون نهي به عنوان خاص نيست و به جهت عامي که در اين مورد با عبادتي تلاقي کرده است و خود عبادت مستقيما مورد نهي قرار نگرفته اين بحث نمي‌آيد.

منتها در بعضي از موارد هرچند به عنوان خاص نهي شده ولي مجبوريم بخاطر بعضي از قرائن از اطلاق نهي صرف نظر کنيم. در اين موارد نهي به معناي ترجيح يک فرد بر فرد ديگر است مثل اينكه مي‌فرمايند نماز را در حمام نخوانيد. اين معنايش علي وجه الاطلاق نهي از نماز خواندن در حمام نيست. در اين مورد نهي آن‌قدر اطلاق ندارد که حتي اگر در جاي ديگري غير از حمام نشود نماز خواند باز هم از نماز نهي شده باشد. معلوم مي‌شود نسبت به اين موارد اطلاق ندارد. صحت نماز قرينه است که چنين اطلاقي ندارد. در حقيقت نهي به معناي ترجيح افراد ديگر نماز بر نماز داخل حمام است. كأنّه يك قيدي مي‌خورد و مي‌فرمايد تو نماز در جاي ديگر را بر نماز داخل حمام ترجيح دهي.

منتها در روايت معاويه بن عمار[1] که حضرت مي‌فرمايند صوم در ساير بلدان اشکالي ندارد و «لا بأس به» چون فرد متعارف صوم همين صوم با قصد قربت است، پس معلوم مي‌شود که قصد قربت هم اشکالي ندارد. مخصوصا حضرت اين لا بأس را ابتداء مي‌فرمايند يعني فرد عامد و متوجه را هم شامل مي‌شود نه اين که مخصوص عملي باشد که در گذشته انجام شده يا از روي غفلت انجام شده است. در حقيقت در اين موارد هم کراهت به ترجيح عملي بر عمل ديگر برگشت مي‌کند. يعني ترك صوم بهتر از فعل صوم است هر دو عبادت است و هر دو ثواب دارد ولي ثواب تركش بيشتر از فعلش است.

البته ظاهر ابتدايي اين به نظر ما يک اشکالي دارد. اگر دو فعل از نقيضان باشند و مصلحت يکي کمتر باشد نسبت به مصلحت کمتر نمي‌شود قصد قربت کرد هر چند مرحوم صاحب کفايه مي‌فرمايد مي‌تواند نسبت به هر دو قصد قربت کند.

منتها اگر از كلمه «لا بأس به» استفاده صحت ‌كنيم اين قرينه مي‌شود كه اين دو يعني طرف فعل و ترک که مصلحت دارند نقيضين نيستند تا آن اشکال پيش بيايد. در صوم در ايام تشريق در ساير بلدان بين صوم به قصد قربت و عدم صوم به قصد قربت، ‌شقوق ديگري هم قابل تصور است. مثلا اگر صوم امساك كرديد ولي قصد قربت نكرديد آن ثواب ندارد اگر ترك كرديد قصد قربت نكرديد آن‌هم مصلحت ندارد ثواب ندارد شق ثالث و رابع پيدا مي‌شود آن دو تا از شق‌هايش مصلحت دارد منتها ترك عبادي صوم مصلحت بيشتر و فعل عبادي صوم مصلحت كمتري دارد.

الحاق مکه به مني در حرمت صوم ايام تشريق:

نکته ديگر در مورد الحاق مکه به مني در حرمت صوم ايام تشريق است. از رواياتي که مي‌فرمايد آن سه روز روزه بدل هدي را نبايد در مکه در ايام تشريق گرفت ـ مانند صحيحه‌ عبدالله بن سنان[2] ـ استفاده مي‌شود که مکه هم در صوم بدل هدي حکم مني را دارد. البته شايد نتوانيم از مورد روايت به موارد ديگر تعدي کنيم و در غير صوم بدل حتي براي اهل مکه که مشغول مناسک نيستند نمي‌توان گفت که صومشان حرمت دارد. به عبارت ديگر آن طور که شيخ خواسته علي وجه الاطلاق مکه را به مني ملحق کند، اين را نمي‌شود از روايت استفاده کرد.

نيت صوم در سه روز بدل از هدي بايد قبل از اذان باشد

ما قبلا از روايت عبدالله بن سليمان صيرفي[3] طبق يک احتمال مي‌خواستيم استفاده کنيم که در اين سه روز بايد حتما قبل از اذان صبح نيت کند و نيت قبل از ظهر کافي نيست. متن روايت اين است:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَكَرِيَّا الْمُؤْمِنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عُتْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِسُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ ـ مَا تَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ تَمَتَّعَ ـ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ ـ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيٰامُ ثَلٰاثَةِ أَيّٰامٍ فِي الْحَجِّ ـ وَ سَبْعَةٍ إِذٰا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كٰامِلَةٌ ـ أَيَّ شَيْ‌ءٍ يَعْنِي بِالْكَامِلَةِ قَالَ سَبْعَةً وَ ثَلَاثَةً ـ قَالَ وَ يَخْتَلُّ ذَا عَلَى ذِي حِجًا ـ إِنَّ سَبْعَةً وَ ثَلَاثَةً عَشَرَةٌ ـ قَالَ فَأَيُّ شَيْ‌ءٍ هُوَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ قَالَ انْظُرْ ـ قَالَ لَا عِلْمَ لِي فَأَيُّ شَيْ‌ءٍ هُوَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ ـ قَالَ الْكَامِلُ كَمَالُهَا كَمَالُ الْأُضْحِيَّةِ ـ سَوَاءٌ أَتَيْتَ بِهَا أَوْ أَتَيْتَ بِالْأُضْحِيَّةِ ـ تَمَامُهَا كَمَالُ الْأُضْحِيَّةِ.

در اين روايت حضرت مي‌فرمايند هر چند که در اين جا اين صوم بدل از قرباني است و معمولا مصلحت بدل يک مصلحت ناقص است اما در اين جا اين مصلحت به اندازه مصلحت قرباني است و نسبت به آن نقصي ندارد. ما طبق يک احتمال از اين استفاده مي‌کرديم که پس در اين جا نمي‌توانيم فرد ناقص را به جاي کامل قبول کنيم لذا نيت نصفه يعني نيت قبل از ظهر کفايت نمي‌کند و جاي نيت کامل را نمي‌گيرد.

به نظر مي‌رسد که روايت رفاعه بن موسي[4] مثبت همين معنا باشد. متن روايت اين است:

الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ وَ فَضَالَةَ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مُتَمَتِّعٍ لَا يَجِدُ هَدْياً قَالَ يَصُومُ يَوْماً قَبْلَ التَّرْوِيَةِ وَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ وَ يَوْمَ عَرَفَةَ قُلْتُ فَإِنَّهُ قَدِمَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ فَخَرَجَ إِلَى عَرَفَاتٍ قَالَ يَصُومُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ بَعْدَ يَوْمِ النَّفْرِ يَوْماً بَعْدَ التَّرْوِيَةِ وَ يَوْمَ النَّفْرِ قُلْتُ فَإِنْ جَمَّالُهُ لَمْ يُقِمْ عَلَيْهِ قَالَ يَصُومُ يَوْمَ الْحَصْبَةِ وَ بَعْدَهُ يَوْمَيْنِ قُلْتُ يَصُومُ وَ هُوَ مُسَافِرٌ قَالَ نَعَمْ أَ لَيْسَ هُوَ يَوْمَ عَرَفَةَ مُسَافِراً فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ ثَلٰاثَةِ أَيّٰامٍ فِي الْحَجِّ قَالَ قُلْتُ أَعَزَّكَ اللَّهُ تَعَالَى يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى فِي ذِي الْحِجَّةِ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ نَقُولُ فِي ذِي الْحِجَّةِ‌.

در اينجا روايت مي‌فرمايد اگر كسي يوم ترويه وارد شد اين صومش را بگذارد و بعداً بجا بياورد همين شخص اگر قبل از اذن صبح وارد مي‌شد دو روز را اگر مي‌گرفت كفايت مي‌كرد و مي‌توانست آن يك روز را با فصل انجام بدهد ولي اين چون بعد از طلوع فجر وارد شده حضرت مي‌فرمايند كفايت نمي‌كند. در اين جا فرض مسئله هم اين نيست كه قبلاً چيزي خورده باشد و بگوييم چون چيزي خورده نمي‌تواند روزه بگيرد، اين كلي است مي‌گويد چون يوم الترويه وارد شده كفايت نمي‌كند معلوم مي‌شود كه اينجا نيت بايد از قبل طلوع فجر باشد.

مروري بر عبارت‌هاي عروه:

متن عروه: و أمّا المحظور منه ففي مواضع أيضاً: أحدها: صوم العيدين الفطر و الأضحى و إن كان عن كفّارة القتل في أشهر الحرم، و القول بجوازه للقاتل شاذّ[5] ، و الرواية الدالّة عليه ضعيفة سنداً و دلالةً.

الثاني: صوم أيّام التشريق[6] ، و هي الحادي عشر و الثاني عشر و الثالث عشر من ذي الحجّة لمن كان بمنى ، و لا فرق على الأقوى بين الناسك و غيره.

الثالث: صوم يوم الشكّ في أنّه من شعبان أو رمضان بنيّة أنّه من رمضان، و أمّا بنيّة أنّه من شعبان فلا مانع منه كما مرّ.

نکته‌اي در مورد نيت صوم يوم الشک:

اينها بحثش گذشته اينجا هم ايشان مطلب را ناقص بيان كرده‌اند صوم يوم شك به عقيده ايشان منحصر به نيت شعباني نيست، به نظر ايشان اگر به نحو ترديد در نيت هم روزه گرفت، روزه باطل است.

ايشان در عبارت «و أما بنية أنه من شعبان فلا مانع منه» هم مطلب را ناقص ذكر كرده است. اگر به نحو ترديد در منوي شد آن‌هم صحيح مي‌داند لازم نيست منحصر باشد به ماه شعبان. پس دو صورت باطل است دو صورت صحيح. ايشان از باطل يك صورت ذكر كرده از صحيح يك صورت. بله منتها يك كلمه «كما مر» گفته ولي اين «كما مر» ظاهرش عبارت از اين است كه «ما مر» هم همين دو صورت بيشتر نيست اين يك خرده قصور در تعبير است به نحو در ترديد در منوي كه شخص يك انشاء مي‌كند مي‌گويد فردا را من روزه باشد در دلش هم احتمال مي‌دهد براي اينكه فردا ماه رمضان باشد خب آن نه چيز باشد خب مي‌گويد به قصد قربت فردا را من روزه مي‌گيرم نه ماه رمضان هم باشد چرا به قصد قربت فردا را من روزه مي‌گيرم يك انشاء مي‌كند منتها آن روزه قربي آيا مستحبي است يا نه انشائي آن را نيت نمي‌کند.

الرابع: صوم وفاء نذر المعصية، بأن ينذر الصوم إذا تمكّن من الحرام الفلاني، أو إذا ترك الواجب الفلاني، يقصد بذلك الشكر على تيسّره، و أمّا إذا كان بقصد الزجر عنه[7] فلا بأس به. نعم، يلحق بالأول في الحرمة ما إذا نذر الصوم زجراً عن طاعةٍ صدرت منه أو عن معصيةٍ تركها.

ايشان مي‌گويند اگر كسي نذر كند كه اگر متمكن شدم از ترك واجبي چند روز را روزه بگيرم، اين روزه‌اش علاوه بر اينكه قربي نيست حرام هم هست.

اين تعبير «تمکن از حرام» در اين جا مقداري ناقص است. شايد صرف تمکن از حرام موجب حرمت از صوم نشود. ممكن است انسان تمكن از حرام پيدا كند و كف نفس بكند. يا اصلاً نيرو ندارد و مثلا نمي‌تواند زنا كند ولي از خدا مي‌خواهد كه يك نيرويي بدهد بتواند كف نفس كند اين خودش قربي است به خداوند لذا صرف اين نذر موجب بطلان صوم نمي‌شود. مناسب اين بود همان طور كه در قسمت دوم «ترك الواجب الفلاني» تعبير كرده اين‌جا ‌هم مي‌فرمودند: «إذا أتي الحرام الفلاني».

«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»

 


[1] . الاستبصار فيما اختلف من الأخبار؛ ج‌2، ص: 132. رَوَى مَا ذَكَرْنَاهُ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصِّيَامِ أَيَّامَ التَّشْرِيقِ فَقَالَ أَمَّا بِالْأَمْصَارِ فَلَا بَأْسَ بِهِ وَ أَمَّا بِمِنًى فَلَا‌.
[2] . الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج‌2، ص: 277‌. الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ وَ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ وَ حَمَّادٍ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَمَتَّعَ فَلَمْ يَجِدْ هَدْياً قَالَ فَلْيَصُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ لَيْسَ فِيهَا أَيَّامُ التَّشْرِيقِ وَ لَكِنْ يُقِيمُ بِمَكَّةَ حَتَّى ‌ يَصُومَهَا وَ سَبْعَةً إِذَا رَجَعَ إِلَى أَهْلِهِ.
[3] . وسائل الشيعة؛ ج‌14، ص: 181.
[4] . الاستبصار فيما اختلف من الأخبار؛ ج‌2، ص: 280.
[5] . اين بحثش مفصل شد ما در حاشيه نوشتيم كه «القائل به جماعة غير شاذة و الرواية دالة عليه صحيحة سندا بلا ريب و تامة دلالة علي الأظهر.
[6] . در جلسة گذشته در اين مورد که ايام تشريق به کدام روزها اطلاق مي‌شود بحث کرديم. از مجموع روايات استفاده مي‌شود ايام تشريق اطلاقات مختلفي دارد ولي آن صومي که در ايام تشريق حرمت دارد صوم روز دهم، ‌يازدهم و دوازدهم است هر چند طبق بعضي روايات روز سيزدهم هم جزء‌ ايام تشريق محسوب مي‌شود اما جمعا بين الادله صوم در اين روز حمل بر کراهت مي‌شود. استحباب مؤكد اين است كه بگذارد روز سيزدهم هم بگذرد از روز چهاردهم روزه بگيرد.
[7] . منظور زجر از ترک معصيت يا زجر از ترک واجب است. براي اين که ديگر اين معصيت را مرتکب نشود نذر صوم مي‌کند در اين موارد قصد قربت متمشي مي‌شود و روزه صيح است. شنيدم آقاي بروجردي يك وقتي عصباني شده بوده براي خاطر اينكه ديگر بي‌جا عصباني نشود نذر كرده بود سه ماه پشت سر هم روزه بگيرد . لذا ايشان ماه رجب، شعبان و رمضان را روزه گرفته بود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo