< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

90/03/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام قضاء/ افطار بعد از زوال در قضاء ماه رمضان/

 

در این جلسه حضرت استاد ـ مد ظله ـ اقوال و ادله حکم به کفاره داشتن افطار در بعد از زوال در قضاء ماه رمضان را مورد بررسی قرار می‌دهند.

حکم افطار بعد از زوال در قضاء ماه رمضان

مسألة 27: «لا یجوز للصائم قضاء شهر رمضان إذا کان عن نفسه الإفطار بعد الزوال بل تجب علیه الکفارة به و هی کما مر إطعام عشرة مساکین لکل مسکین مد و مع العجز عنه صیام ثلاثة أیام و أما إذا کان عن غیره بإجارة أو تبرع فالأقوی جوازه و إن کان الأحوط الترک کما أن الأقوی الجواز فی سائر أقسام الصوم الواجب الموسع و إن کان الأحوط الترک فیها أیضا و أما الإفطار قبل الزوال فلا مانع منه حتی فی قضاء شهر رمضان عن نفسه إلا مع التعین بالنذر أو الإجارة أو نحوهما أو التضیق بمجی‌ء رمضان آخر إن قلنا بعدم جواز التأخیر إلیه کما هو المشهور»‌.[1]

توضیح مسأله

درباره قضاء صوم ماه رمضان بحث‌هایی هست که بعضی از آنها بحثشان گذشته است مثل بحث از نیت که نیاز به تکرار ندارد و اما بعضی دیگر به جهت تناسبی که هست در اینجا نیاز به بررسی و تکرار دارد، از جمله بحث از کفاره افطار در بعد از زوال است؛ که مشهور می‌گویند: افطار در قبل از زوال جایز است و کفاره ندارد و اما افطار پس از زوال حرام بوده و دارای کفاره است. و ابن ابی عقیل از قدماء در مقابل مشهور، اگر چه عصیان

در صورت افطار در پس از زوال را پذیرفته است ولی کفاره را نفی می‌کند[2] ، سبزواری هم در ذخیرة[3] و کفایه[4] قول ابن ابی عقیل را قویّ دانسته است.

بررسی حکم به کفاره در صورت افطار قضاء بعد از زوال

ذکر روایات دالّه بر وجوب کفارة

1ـ صحیحه: «هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ وَقَعَ عَلَی أَهْلِهِ وَ هُوَ یَقْضِی شَهْرَ رَمَضَانَ فَقَالَ إِنْ کَانَ وَقَعَ عَلَیْهَا قَبْلَ صَلَاةِ الْعَصْرِ فَلَا شَیْ‌ءَ عَلَیْهِ یَصُومُ یَوْماً بَدَلَ یَوْمٍ وَ إِنْ فَعَلَ بَعْدَ الْعَصْرِ صَامَ ذَلِکَ الْیَوْمَ وَ أَطْعَمَ عَشَرَةَ مَسَاکِینَ فَإِنْ لَمْ یُمْکِنْهُ صَامَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ کَفَّارَةً لِذَلِکَ»[5] .

در این روایت حضرت می‌فرماید: اگر قبل از نماز عصر (یا قبل از عصر) مرتکب آن بشود، کفاره‌ای به گردنش نیست و فقط باید آن روزی را که می‌خواست قضاء بکند، دوباره قضاء نماید. و اما اگر بعد از عصر مرتکب آن بشود، باید آن روز را دوباره قضاء نموده و از نظر کفاره هم باید ده مسکین را اطعام نماید و اگر مقدور نبود سه روز روزه بگیرد.

پس این روایت اصل کفاره را در صورت افطار بعد از عصر اثبات نموده است، اگر چه در مورد مقصود از عصر در آن بحثش را خواهیم کرد.

2ـ روایت: «بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی رَجُلٍ أَتَی أَهْلَهُ فِی یَوْمٍ یَقْضِیهِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ قَالَ إِنْ کَانَ أَتَی أَهْلَهُ قَبْلَ زَوَالِ الشَّمْسِ فَلَا شَیْ‌ءَ عَلَیْهِ إِلَّا یَوْمٌ مَکَانَ یَوْمٍ وَ إِنْ کَانَ أَتَی أَهْلَهُ بَعْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ فَإِنَّ عَلَیْهِ أَنْ یَتَصَدَّقَ عَلَی عَشَرَةِ مَسَاکِینَ فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ صَامَ یَوْماً مَکَانَ یَوْمٍ وَ صَامَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ کَفَّارَةً لِمَا صَنَعَ»[6] .

در این روایت هم درباره ارتکاب وقاع در بعد از زوال حکم به کفاره شده است، منتها در مورد نحوه جمع بین آن و روایت قبلی که تعبیر به «بَعْدَ الْعَصْرِ» شده است، بحثش می‌آید.

روایت مقابل با روایات مذکور

موثقه: «عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یَکُونُ عَلَیْهِ أَیَّامٌ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ یُرِیدُ أَنْ یَقْضِیَهَا مَتَی یُرِیدُ أَنْ یَنْوِیَ الصِّیَامَ قَالَ هُوَ بِالْخِیَارِ إِلَی أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ فَإِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فَإِنْ کَانَ نَوَی الصَّوْمَ فَلْیَصُمْ وَ إِنْ کَانَ نَوَی الْإِفْطَارَ فَلْیُفْطِرْ (یعنی تا قبل از ظهر نیت کردن در اختیار اوست، پس اگر نیت کرد و ظهر شد، همان را باید ادامه بدهد و اگر نیت نکرد، دیگر صحیح نیست که دوباره نیت صوم بکند) سُئِلَ فَإِنْ کَانَ نَوَی الْإِفْطَارَ یَسْتَقِیمُ أَنْ یَنْوِیَ الصَّوْمَ بَعْدَ مَا زَالَتِ الشَّمْسُ قَالَ لَا (در این عبارت این سؤال را می‌کند که اینکه فرمودید که اگر قبل از زوال نیت نکرده باشد، باید افطار بکند، از باب رخصت است یا عزیمت است؟ حضرت جواب می‌دهند که عزیمت است و بعد از زوال نمی‌شود نیت روزه نماید) سُئِلَ فَإِنْ نَوَی الصَّوْمَ ثُمَّ أَفْطَرَ بَعْدَ مَا زَالَتِ الشَّمْسُ قَالَ قَدْ أَسَاءَ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ‌ءٌ إِلَّا قَضَاءُ ذَلِکَ الْیَوْمِ الَّذِی أَرَادَ أَنْ یَقْضِیَهُ»[7] .

به این عبارت تمسک شده است برای قول به نفی کفاره در صورت افطار بعد از زوال؛ چرا که سؤال شده است که اگر نیت صوم نموده باشد و بعد از زوال افطار نماید چه حکمی دارد؟ حضرت هم در جواب می‌فرماید: اگر چه عصیان کرده است، ولی به غیر از قضاء آن روز، چیزی بر عهده او نیست.

راه‌های جمع بین روایات مذکور

راه اول: مرحوم شیخ بدین‌گونه بین روایت عمار ساباطی و روایات برید و هشام بن سالم جمع نموده است که مقصود از «لا شیء علیه» در روایت عمار ساباطی منافاتی با اثبات کفاره در روایات برید و هشام ندارد؛ چرا که مقصود از آن نفی کفاره نیست بلکه نفی عقوبت و گناه است و معنای «قَدْ أَسَاءَ» هم این است که کار خوبی نکرده است.[8]

اشکال: این جمع را نپسندیده‌اند و چنین اشکال کرده‌اند که «وَ لَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ‌ءٌ إِلَّا قَضَاءُ ذَلِکَ الْیَوْمِ الَّذِی أَرَادَ أَنْ یَقْضِیَهُ» صریح در این است که غیر از قضاء چیزی بر او نیست؛ چرا که این‌گونه از تعابیر نوعا کاری به عقاب اخروی و گناه و استغفار ندارد؛ استغفار یک تکلیف

عامی است که در همه گناهان هست، و لذا حداقل کالصریح در نفی کفاره است و اینکه فقط قضاء بر او واجب است. پس این جمع درست نیست.

راه دوم: بعضی گفته‌اند که اگر چه «قَدْ أَسَاءَ» شاید دلالت بر تحریم بکند، ولی مع ذلک عبارت «وَ لَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ‌ءٌ ...» کفاره را نفی می‌کند و هیچ منافاتی هم با دو روایت برید و هشام ندارد؛ چون فرض این روایت در مورد کسی است که از شب نیت نکرده است و در روز به فکر افتاده است که نیت روزه بنماید. از حضرت سؤال می‌کند که در چه زمانی نیت بکند صحیح است؟ حضرت می‌فرمایند: اگر قبل از ظهر نیت کند صحیح است و بعد از ظهر صحیح نیست و خلاف این را اگر انجام بدهد حرام است و حرمت هم غیر از کفاره است؛ ممکن است حرمت باشد ولی کفاره نداشته باشد؛ چرا که در این صورتی که در روز نیت صوم کرده است، این صوم اگرچه تنزیل به منزله صوم کامل و بین الحدین یعنی بین فجر و غروب شده است ولی نسبت به کفاره معلوم نیست که تنزیلی شده باشد.

پس روایت‌های برید و هشام می‌گویند اگر از شب نیت کرده باشد، اگر قبل از ظهر افطار نماید کفاره ندارد و اگر بعد از ظهر افطار کند، باید کفاره بدهد. ولی روایت عمار فرض ظاهر و یا قدر مسلمش عبارت از این است که نیت صوم در روز شده است و حضرت در مورد آن حکم به تحقق معصیت و گناه کرده است، اما کفاره را از آن نفی کرده است.

این جمع به نظر جمع بدی نیست.

راه سوم: جمع دیگری که به نظر می‌رسد ـ و آقایان آن را ذکر نکرده‌اند ـ این است که در بحث اینکه استثنائی که متعقب جمل متعدد است و یا اگر «ما به حکم الاستثناء» قیدی وارد شد، آیا به خصوص جمله اخیر بر می‌گردد و یا به مجموع می‌خورد و یا اجمال دارد؟ این مطلب مورد بحث است، البته این مورد اتفاق است که صلاحیت اینکه به همه برگردد وجود دارد، غیر از مواردی که خود موضوع یک طوری باشد که صلاحیت رجوع به همه را نداشته باشد. به نظر ما از نظر استعمال وضعی، چیزی نیست که مقتضی ظهور در رجوع به همه و یا خصوص اخیر باشد و یا تفصیلی در موارد باشد، بله تناسبات گاهی مقتضی رجوع به خصوص اخیر و گاهی مقتضی تعلق به مجموع است، و اما به خودی خود مسأله اجمال دارد.

در اینجا هم در اینکه این حکم به نفی کفاره شامل صورت نیت صوم از شب و یا قبل از ظهر بشود، جای تردید هست و این احتمال هست که این حکم به خصوص صورتی برگردد که نیت صوم هم بعد از زوال شده است، لذا این روایت منافاتی با روایات برید و هشام نخواهد داشت چرا که مورد بحث جایی است که نیت صوم از شب و یا قبل از ظهر شده باشد و اما اینکه اگر کسی بعد از ظهر نیت صوم بکند، افطارش کفاره ندارد، کسی در آن قائل به کفاره نشده است، تا اینکه دلالت روایت عمار ساباطی بر عدم کفاره در آن منافاتی با روایات دیگر داشته باشد.

خلاصه، بر فرض اینکه کسی توّهم معارضه بین این روایت عمار و روایات برید و هشام را بکند، یک راه جمع خیلی صاف و روشن این است که ما بگوییم که حکم به نفی کفاره در روایت عمار در موردی است که نیت صوم هم بعد از زوال شده باشد.

پس استدلال به روایت عمار برای قول ابن ابی عقیل که مورد قبول سبزواری هم واقع شده است، ناتمام است و حق در این جهت با مشهور است.

راه چهارم: جمع دیگری که مرحوم شیخ در اینجا دارد این است که افطار کردن قبل از ظهر اشکالی ندارد و بعد از ظهر هم تا موقع صلاة العصر جایز است ولی مؤکد این است که این کار را نکند و اما وقتی که صلاة العصر شد، دیگر افطار کردن حرام می‌شود[9] . و این را صاحب معالم در «منتقی» و سبزواری در «ذخیره»[10] و «کفایه»[11] قبول کرده‌اند و این یک جمع عرفی است و لذا ممکن است انسان بگوید که احتیاط این است که اگر پس از ظهر افطار کند، باید کفاره را بدهد و اما فتوای صریح به لزوم کفاره در این صورت مشکل است.

و اما راه‌های جمع بین روایات برید و هشام

بحثی که قابل ملاحظه است، نحوه جمع بین روایت برید از یک طرف و روایت هشام بن سالم از طرف دیگر است؛ چرا که در روایت برید موضوع عبارت از «زوال شمس» است ولی در روایت هشام بن سالم عبارت از «صلوة العصر» یا «عصر» است، باید دید که جمع بین این دو روایت چگونه است؟

جمع‌های مختلفی راجع به این دو روایت گفته شده است که از قرار زیر هستند:

راه اول: مرحوم شیخ یک راه جمع را این چنین دانسته است که در روایات وارد شده است که «اذا زالت الشمس دخل الوقتان الا ان هذه قبل هذه»[12] و طبق این روایت ـ این را من اضافه می‌کنم ـ به ضمیمه روایت داود بن فرقد که می‌گوید چهار رکعت اول وقت، وقت اختصاصی ظهر است و پس از آن وقت نماز عصر شروع می‌شود، شیخ می‌گوید چهار رکعت اول، اختصاص به نماز ظهر دارد و مرحوم آقای بروجردی هم همین قول مشهور را که چهار رکعت اول، اختصاص به نماز ظهر دارد اختیار کرده بود و می‌گفت: «اذا زالت الشمس دخل الوقتان» در مقابل سنی‌هاست؛ که می‌گویند: باید وقت به نصف برسد تا اینکه وقت نماز عصر شروع بشود. این روایت می‌گوید: حرف سنی‌ها صحیح نیست؛ و وقتی که ظهر شد و وقت هر دو وارد می‌شود منتها این جلوتر از آن وارد می‌شود. مثل اینکه می‌گوییم در هنگام ظهر زید و عمرو با هم آمدند، اما او جلوتر بود و این عقب‌تر از او بود.

مرحوم شیخ در اینجا می‌گوید: با توجه به اینکه وقت عصر در اینجا قریب به تحقق است چون چهار دقیقه بیشتر بین آن و وقت نماز ظهر وجود ندارد، این یک امر متعارف است که از آن تعبیر به متحقق بشود؛ ولو بالدقة هنوز وارد نشده است. پس در روایت هشام هم مقصود از عصر همان ظهر است و معیار عبارت از ظهر است منتها به جهت اینکه چهار دقیقه بیشتر فاصله در بین آنها نیست، تعبیر به عصر شده است چون تفاوت معتنابهی با ظهر ندارد. [13]

بنابراین مرحوم شیخ در این جمع قائل به تجوّز شده است و گفته است که مراد همان زوال است منتها چون بین زوال و عصر فاصله چندانی نیست؛ کأنه عصر داخل شده است و الا معیار همان زوال است.

اشکال: این راه را کسانی که دیده‌اند، نوعا نپذیرفته‌اند و مانند «منتقی الجمان» می‌گوید: ذوق سلیم این را قبول نمی‌کند.

راه دوم: راه دیگری که قدری خلاف ظاهر بودنش کمتر از راه اول است این است که کسی بگوید که ما قائل به اشتراک می‌شویم و چنین می‌گوییم که وقت عصر هم با وقت ظهر شروع می‌شود، منتها مسأله ترتیب یک قید ذکری است که در صورت فراموشی اعتبار ندارد و لذا اگر از روی فراموشی نماز عصر را زودتر از ظهر بخواند محکوم به صحت می‌شود. طبق این مبنا با زوال وقت عصر حقیقتاً هم داخل می‌شود، پس تعبیر به عصر در روایت هشام مشکلی نخواهد داشت و مفادش مثل تعبیر به الزوال الشمس و ظهر خواهد بود؛ چون وقت هر دوی ظهر و عصر با اول ظهر شروع می‌شوند.

اشکال: همان طوری که اشاره شد، در خلاف ظاهر بودن این راه هم تردیدی نیست؛ چرا که مشهور بین امامیه تأخر وقت عصر از ظهر است و در بین کل عامه هم خلاف این مطلب هست چرا که وقت عصر را خیلی عقب‌تر می‌دانند. پس تعبیر به عصر و اراده معنای ظهر تو هنگام زوال خصوصاً با توجه به اینکه اینها فصحاء بوده‌اند، یک امر بعیدی است.

راه سوم: وجه دیگری که فاضل آبی آن را در جلد دوم «کشف الرموز»[14] در بحث کفارات ذکر کرده است و مجلسی اول هم در «لوامع صاحبقرانی» که شرح فارسی «من لایحضره الفقیه» است آن را آورده است این است که عرب‌ها از بعد از ظهر تعبیر به عصر می‌کنند[15] و قبل از ظهر را تعبیر به صبح می‌کنند و بعید نیست که این تعبیر «لانه بنّک صباحا و مساءا» هم از همین باب باشد؛ یعنی مقصود از آن قبل از ظهر و بعد از ظهر باشد؛ یعنی همه وقت را گریه می‌کنم.

و مانند تعبیری که خیلی از مواقع ما می‌کنیم که تا قبل از ظهر «صبحکم الله بالخیر» و در بعد از ظهر تعبیر به «مسّاکم الله بالخیر» می‌کنیم. اینها گفته‌اند که کلمه عصر به بعد از ظهر گفته می‌شود و در نتیجه کلمه عصر با کلمه زوال منطبق می‌شود و اشکال روایت مرتفع می‌شود.

اشکال: اگر عصر به خود زوال اطلاق می‌شد این راه درست بود، ولی عرب‌ها عصر را به بعد از زوال اطلاق می‌کنند و به خود زوال، عصر گفته نمی‌شود. پس معنای عبارت «بعد العصر»

می‌شود «بعد بعد الزوال» و معنای «قبل العصر» می‌شود «قبل بعد الزوال» و این تعبیر خیلی غیر عرفی است که «بعد العصر» به معنای بعد از بعد از زوال باشد، بله اگر عصر به معنای زوال بود عیبی نداشت، اما یک چنین چیزی نیامده است. و این خیلی خلاف ظاهر است.

مقصود از «صلاة العصر»

و اما اینکه در روایت هشام بن سالم تعبیر به «قَبْلَ صَلَاةِ الْعَصْرِ» نموده است، مقصود از آن وقت صلاة عصر است و کلمه عصر در عبارت «بعد العصر» هم که در ادامه روایت آمده است این را تأیید می‌کند. آن وقت اگر به معنای وقت گرفتیم ـ که در صحت این من تامّل دارم، کما اینکه در «الحج أشهر معلومات» هم اینکه به معنای وقت الحج اشهر معلومات باشد، ما حرف داشتیم ـ دو احتمال وجود دارد: یکی اینکه مقصود از وقت صلاة عصر یعنی وقتی که شارع برای صلاة تشریع کرده است و دوم اینکه مقصود از آن عمل خارجی صلاة العصر باشد، که این را هم دو جور می‌شود معنا کرد: یکی اینکه مقصود از آن این باشد که قبل از اینکه تو نمازت را بخوانی اشکالی ندارد ولی اگر بعد از نماز عصرت افطار کنی اشکال دارد. و دوم یعنی قبل از صلاة عصر متعارف خارجی که با ورود وقت عصر همراه است و در آن موقع می‌خوانند و خیلی مواقع به همین معنای دوم استعمال می‌شود. مثلاً می‌گویی قبل از اذان می‌آیم، که مقصود اذان گفتن خودت نیست بلکه یعنی وقتی اذان شهر گفته می‌شود، و این متعارف است که مثلاً می‌گویند بعد از نماز مغرب مقصود از آن بعد از نماز مغربی که گیرنده فاتحه انجام می‌دهد نیست بلکه نماز مغرب متعارفی است که بعد از اذان مغرب خوانده می‌شود.

و اگر این معنا مقصود باشد، مفادش با روایتی که ظهر و زوال را موضوع قرار داده بود کاملا تفاوت می‌کند و دیگر قریب به وقت آن هم نیست که مجازا از باب مجاز در کلمه و یا مجاز در خلاف بر آن اطلاق بشود و ادعاءا بر آن منطبق بشود. علاوه بر اینکه خود اطلاق بر چهار دقیقه قبل هم که در توجیه مرحوم شیخ بود، گفتیم که آن هم غیر عادی و غیر قابل قبول برای عرف است.

خلاصه: همان طوری که در راه جمع چهارم در بین روایات گفتیم حمل عصر در این روایت بر زوال خیلی روشن نیست و لذا فتوای صریح به اینکه اگر قبل از عصر و بعد از زوال افطار بکند باید کفاره بدهد مشکل است. بله احتیاط این است که اگر پس از ظهر و قبل از عصر افطار نمود کفاره بدهد.

 


[1] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج2، ص: 235.
[2] . حياة ابن أبي عقيل و فقهه؛ ص: 314 إذ لم أجد فيه خلافا إلا من المحكي عن ابن أبي عقيل حيث أطلق نفيها.
[3] . ذخيرة المعاد في شرح الإرشاد؛ ج2، ص: 509 لكن لا تجب به الكفارة.
[4] . كفاية الأحكام؛ ج1، ص: 239 لكن لا تجب به الكفّارة.
[5] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 279. روایت 845- 18.
[6] . تهذيب الأحكام؛ ج4، ص: 278، روایت844- 17.
[7] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 280، روایت 847- 20.
[8] . تهذيب الأحكام؛ ج4، ص: 280 مَحْمُولٌ عَلَى أَنَّهُ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ مِنَ الْعِقَابِ.
[9] . الاستبصار فيما اختلف من الأخبار؛ ج2، ص: 121 وَ يَجُوزُ أَنْ نَحْمِلَ هَذِهِ الرِّوَايَةَ إِذَا حَقَّقَ الْوَقْتَ.
[10] . قابل بررسی: ذخيرة المعاد في شرح الإرشاد؛ ج2، ص: 509 التكلف و البعد في هذا التأويل ظاهر.
[11] . قابل بررسی: كفاية الأحكام؛ ج1، ص: 239 عن الشيخ وجوب الكفّارة إذا كان الإفطار بعد العصر.
[12] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج3، ص: 276.
[13] . الاستبصار فيما اختلف من الأخبار؛ ج2، ص: 119 الْمُرَادُ بِقَوْلِهِ إِلَى الْعَصْرِ أَوَّلَ وَقْتِ الْعَصْرِ.
[14] . كشف الرموز في شرح مختصر النافع؛ ج2، ص: 258 محمول على بعد الزوال، لأنّ العرب تستعمل ذلك.
[15] . لوامع صاحبقرانى؛ ج6، ص: 547 بعد از زوال را عصر مىگويند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo