< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

89/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طرق اثبات هلال/ اعتبار حکم حاکم در اثبات هلال/

 

استدلال به صحیحه محمد بن قیکلام صاحب حدائق

در این جلسه ضمن بررسی مجدد صحیحه محمد بن قیس، کلام صاحب حدائق درباره اختصاص اعتبار شهادت به صورتی که در نزد شخص باشد را مورد بررسی قرار داده و در نهایت به توضیح عبارت عروة در مورد حکم حاکم می‌پردازیم.

تجدید نظر در مورد دلالت صحیحه محمد بن قیس

در صحیحه محمد بن قیس که مضمونش این است که وقتی دو نفر در نزد امام شهادت دادند، امام امر می‌کند به افطار آن روز، سپس اگر قبل از ظهر باشد نماز عید را می‌خواند و اگر بعد از ظهر باشد نماز را در روز بعد برگزار می‌کند. ما دیروز مثل آقایان گفتیم که مراد از امام در آن، امام معصوم است. ولی یک شبهه‌ای در اینجا به نظر می‌رسد که پذیرش این حرف را بعید می‌کند؛ چرا که متفاهم از این کلام اگر مقصود از امام، امام معصوم باشد، این است که وظیفه خود امام باقر(علیه السلام) و وظیفه امام صادق(علیه السلام) این است که چنین کاری را انجام بدهند! در حالی که ایشان بسط ید نداشته‌اند، تا اینکه بخواهند که برای خودشان و سایر معصومین(علیه السلام) چنین وظیفه‌ای را تعیین نمایند. و لذا این معنا خیلی بعید به نظر می‌رسد. و مقصود از امام باید رهبر و پیشوای مردم که مردم از او تبعیت می‌کنند باشد، منتها با توجه به اینکه رهبر کل فقط نسبت به شهر خودش می‌توانسته است این را انجام بدهد، ظاهر این روایت این است که در هر منطقه‌ای و شهری و حتی در هر دهی که یک کسی رئیس و پیشوای آنهاست، او که سرنوشت مردم را تعیین می‌کند، در اینجا هم باید، دستور بدهد و اتباع خود را امر به روزه یا افطار نماید و نماز را هم با آنها بخواند. به نظر ما می‌رسد که مقصود در روایت چنین معنایی است. و

البته این معنا ربطی به مجتهد عادل ندارد، بله ممکن است که ما عدالت را هم شرط نماییم و بگوییم: کسی که در یک منطقه‌ای رهبریت می‌کند و عادل هم هست؛ چون می‌خواهد برای آنها نماز بخواند، چنین کسی وظیفه‌اش این است که چنین که در روایت آمده است عمل نماید.

(پاسخ به سؤال): یک طلبه‌ای که مقداری درس خوانده است پیشوا نمی‌شود، مجتهد جامع الشرایط بودن هم پیشوایی درست نمی‌کند. پیشوایی مال کسی است که رهبر مردم باشد؛ چه رهبر ده باشد و یا رهبر شهر باشد و یا اینکه رهبر مملکت باشد، این روایت وظیفه پیشوا را تعیین کرده است.

(پاسخ به سؤال): روایت می‌گوید امامی که جمعیتی تابع او هستند و با ایشان نماز می‌گزارد و این شامل پیشوای شهر و ده می‌شود؛ یعنی امام هر شهر و دهی چنین نماید و فردایش نماز عید می‌خواند. و یک نفر که نمی‌تواند برای دنیا نماز بخواند! هر کسی برای منطقه خودش می‌خواند.

خلاصه: اینکه معنای روایت، بیان وظیفه امام اصلی و معصوم باشد، منتها این را از دست امام گرفته‌اند و در عصر ظهور حضرت ولی عصر سلام الله علیه آن را به اجزاء در می‌آورد. این معنا روشن نیست و بعید است. و اما معنایی که برای آن ذکر کردیم، کسی طبق آن فتوا نداده است و لذا فتوای مطابق با آن مشکل است.

کلام صاحب حدائق در اعتبار شهادت در خصوص صورت اداء آن در نزد شخص

مرحوم صاحب حدائق[1] که حکم حاکم را نافذ نمی‌داند، یک استدلالی که برای عدم نفوذ حکم حاکم در مورد بحث کرده است این استکه روایات متعددی بر اعتبار شهادت در خصوص صورت اداء آن در نزد شخص دلالت می‌کنند که عبارتند از: در باب جُبُن (پنیر) می‌فرماید: «کُلُّ شَیْ‌ءٍ لَکَ حَلَالٌ حَتَّی یَجِیئَکَ شَاهِدَانِ یَشْهَدَانِ عِنْدَکَ أَنَّ فِیهِ مَیْتَةً»[2] که یعنی باید پیش تو شهادت بدهند، پس اگر در پیش دیگری شهادت بدهند، از این استفاده می‌شود که آن شهادت برای تو اعتباری ندارد، حتی اگر آن دیگری حاکم باشد.

و اما در باب مربوط به هلال هم روایاتی بر این معنا دلالت می‌کنند که عبارتند از: در باب سوم: در آخر روایت سوم می‌فرماید: روایت حلبی است تا می‌رسد به اینجا که «إِلَّا أَنْ تَشْهَدَ لَکَ بَیِّنَةٌ عُدُولٌ فَإِنْ شَهِدُوا أَنَّهُمْ رَأَوُا»[3] . در روایت پنجم که مال عمر بن ربیع بصری است می‌گوید: «إِلَّا أَنْ یَشْهَدَ لَکَ عُدُولٌ أَنَّهُمْ رَأَوْهُ»[4] و می‌گوید: روایت ابوالصباح کنانی هم همین‌طور است و شیخ مفید هم همین مضمون را می‌گوید. 3ـ در روایت ششم زید شحّام و مفضل هم عبارتش این است: «إِلَّا أَنْ تَشْهَدَ لَکَ بَیِّنَةٌ عُدُولٌ»[5] . 4ـ در روایت سیزدهم منصور بن حازم عبارتش این است «فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَکُمْ شَاهِدَانِ مَرْضِیَّانِ بِأَنَّهُمَا رَأَیَاهُ فَاقْضِه»[6] و می‌گوید عبدالله بن مسکان و زید شحام هم همین را می‌گویند.

اشکال بر استدلال صاحب حدائق

بله این تعبیرات در روایات هست ولی بحث این است که آیا از این روایات موضوعیتی برای در نزد شخص بودن استفاده می‌شود؟ و از اینها استفاده می‌شود که اگر شاهدها در اتاق مجاور برای کسی شهادت می‌دهند و من هم شهادتشان را می‌شنوم، این شهادت آنها برای من فایده‌ای ندارد؟! و آیا یک چنین تعبدی در اینجا مطرح است؟! این خیلی بعید است و چنین حرفی احتیاج به تعبد قوی دارد، که اگر یقین به شهادت دارد، کافی نباشد، در حالی که متفاهم از این تعبیرات این است که این تعبیرات به جهت این است که متعارف برای انسان این است که وقتی که شهادت در نزد او باشد، به آن اطمینان پیدا می‌کند و از طرفی می‌بینیم که روایات زیادی که چندین برابر روایاتی است که خواندیم، وارد شده‌اند که هیچ قیدی مثل «لک» و «عندک» در آنها وجود ندارد و فقط مسأله شهادت دو نفر را معیار قرار داده‌اند. و بلکه برخی از همین روایاتی که خواندیم در نقل دیگرشان «لک» ندارند که عبارتند از: روایت عبیدالله حلبی که می‌گوید «إِلَّا أَنْ تَشْهَدَ بِذَلِکَ بَیِّنَةٌ

عُدُولٌ»[7] و همین‌طور ابوالصباح و محمد بن فضیل و زید ابی اسامه. و اما روایاتی که اصلاً «لک» و «عندک» ندارند عبارتند از:

الف ـ در باب سوم: حدیث‌های سوم[8] ، هفتم[9] ، پانزدهم[10] ، بیست و سوم[11] ، بیست و نهم[12] ، سی و یکم[13] ، سی و دوم[14] ، سی و سوم[15] ، سی و چهارم[16] .

ب ـ در باب ششم: روایات یکم[17] ، دوم[18] ، سوم[19] ، چهارم[20] ، ششم[21] ، هفتم[22] ، هشتم[23] ، نهم[24] و یازدهم[25] .

ج ـ در باب نهم: احادیث یکم[26] ، دوم[27] ، سوم[28] .

و اما اینکه این حرف را به بعضی از متأخر المتأخرین هم نسبت داده است، به نظر ما این نسبت هم درست نیست؛ چون آن عبارتی که از او نقل کرده است، اگر چه حجیت حکم حاکم را نفی می‌کند، ولی اینکه شهادت باید در نزد شخص باشد و اگر با تواتر برای او ثابت بشود که در نزد حاکم چنین شهادتی انجام گرفته است، باز هم اعتباری ندارد. چنین مطلبی از عبارت آن متأخر المتأخرین که نقل کرده است، استفاده نمی‌شود.

خلاصه: اگر حکم حاکم را پذیرفتیم که حرفی در آن نیست. ولی وقتی حکم حاکم را معتبر ندانستیم، این حرفی که صاحب حدائق می‌گوید درست نیست، و در متعارف موارد و در خیلی از مواقع انسان اطمینان پیدا می‌کند که شهادت صحیحی در نزد رهبر یا مراجع انجام گرفته است و این‌طور نیست که در عدالت سخت‌گیری باشد و تمام شهادت دهندگان فساق باشند گاهی هم شناخته شده هستند و انسان آنها را می‌شناسد و مطمئن می‌شود که رفته‌اند و شهادت داده‌اند و لذا در خیلی از موارد با این راه مسأله حل می‌شود و به طوری که صاحب حدائق گفت مضیّق نمی‌شود.

توضیح عبارت عروة

«السادس حکم الحاکم الذی لم یعلم خطاؤه و لا خطاء مستنده کما إذا استند إلی الشیاع الظنی»[29] .

یعنی بنابر قول به اعتبار حکم حاکم در ثبوت هلال، این حجیت مطلق نیست و محدود به این است که یقین به خطای خود حاکم در جایی که از روی رؤیت و مانند آن حکم به هلال کرده است نداشته باشیم و همین‌طور می‌گوید علم به خطای مستند او نداشته باشیم و آن را تفسیر می‌کند به اینکه «کما إذا استند إلی الشیاع الظنی» در حالی که این تفسیر اقتضاء می‌کند که خود حاکم خطاء نموده باشد و باید می‌گفت «ولاخطاءه فی الاستناد» یعنی در اینکه شیاع ظنی را مستند قرار داده است اشتباه کرده است. ایشان می‌گوید در این دو صورت حکم حاکم نافذ نیست. بله اگر شک کردیم که آیا در استنادش اشتباه کرده است یا نه مثلاً نمی‌دانیم که آیا دو نفر شاهد او عادل بودند یا نه؟ در این صورت حکم حاکم نافذ است.

استثناء ایام حج و قبول نفوذ حکم حاکم ولو غیر عادل و خاطی در آن

بله در مورد خصوص ایام حج که اولاً می‌داند که حاکم غیر عادل است و ثانیاً چه بسا انسان یقین پیدا می‌کند که اینها با مدرک اشتباه مثل حکم بر اساس عدل واحد و بلکه بر اساس شهادت فسّاق حکم به اول ماه می‌کنند، ولی مع ذلک ممکن است از اینکه در تمام طول مدت دویست و شصت سال و بیشتر، حتی یک سؤال هم راجع به خطأ حاکمی که امیر الحاج بوده است، نشده است، در باب حج ما قائل بشویم که حتی در صورت یقین به خطأ عامه، در این ایام باید مطابق حکم آنها عمل بشود؛ و حکمتش این است که همیشه و در سال‌های بعد هم اختیار در دست آنها بوده است و اینکه ائمه طاهرین علیهم السلام حکم بفرمایند که دوباره حج را بجا بیاورید، با صعوبت همراه بوده است، لذا به همان اکتفاء شده است.

و اما در غیر حج اگر ما بفهمیم که حاکم اشتباه کرده است و یا در استناد به خطأ افتاده است، در این دو صورت حجیتی برای حکم حاکم نخواهد بود.

(پاسخ به سؤال) مقبوله عمر بن حنظلة در مورد قضاء است و ما آن را در این باره تمام نمی‌دانیم. بلکه ممکن است حکم حاکم را از این جهت که سنی‌ها قبول دارند، اگر احتمال ردع نبود، ما هم می‌پذیرفتیم، ولی ما این احتمال را می‌دهیم که ردع شده باشد؛ چون

کسی به نحوی که عامه قائل هستند، قائل نشده است و بر فرض اینکه ما پذیرفتیم که ردع نشده است و ما هم باید حرف‌های آنها را مثل عامه بپذیریم، در صورتی که ده است.


[1] . الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج13، ص: 260، « بالجملة فالمسألة عندي موضع توقف و اشكال لعدم الدليل الواضح...».
[2] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج6، ص: 339، باب الجبن، ح2.
[3] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 156، ح(434- 6).
[4] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 163، ح(460- 32).
[5] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 156، ح(434- 6).
[6] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 157، ح(436- 8).
[7] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 161، ح(455- 27).
[8] .جامع الاحادیث، جلد10، ص299، ح14706، تهذيب الأحكام؛ ج4، ص: 161، ح (455-27)، « عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَهِلَّةِ قَالَ هِيَ أَهِلَّةُ الشُّهُورِ فَإِذَا رَأَيْتَ الْهِلَالَ فَصُمْ وَ إِذَا رَأَيْتَهُ فَأَفْطِرْ قَالَ قُلْتُ أَ رَأَيْتَ إِنْ كَانَ الشَّهْرُ تِسْعَةً وَ عِشْرِينَ يَوْماً أَقْضِي ذَلِكَ الْيَوْمَ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ تَشْهَدَ بِذَلِكَ بَيِّنَةٌ عُدُولٌ فَإِنْ شَهِدُوا أَنَّهُمْ رَأَوُا الْهِلَالَ قَبْلَ ذَلِكَ فَاقْضِ ذَلِكَ الْيَوْمَ».
[9] . جامع الاحادیث، جلد10، ص: 301، ح14710، تهذیب الاحکام، جلد4، ص: 163، ح31، «مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ الْكِسَائِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْأَهِلَّةِ فَقَالَ هِيَ أَهِلَّةُ الشُّهُورِ فَإِذَا رَأَيْتَ الْهِلَالَ فَصُمْ وَ إِذَا رَأَيْتَهُ فَأَفْطِرْ قُلْتُ إِنْ كَانَ الشَّهْرُ تِسْعَةً وَ عِشْرِينَ يَوْماً أَقْضِي ذَلِكَ الْيَوْمَ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ تَشْهَدَ بَيِّنَةٌ عُدُولٌ فَإِنْ شَهِدُوا أَنَّهُمْ رَأَوُا الْهِلَالَ قَبْلَ ذَلِكَ فَاقْضِ ذَلِكَ الْيَوْمَ».
[10] . جامع الاحادیث، جلد10، ص: 303، ح14718، المقنعه، ص297، « و روى ابن أبي نجران عن عبد الله بن سنان عن أبي عبد الله علیه السلام قال سمعته يقول‌ لا تصم إلا للرؤية أو يشهد شاهدا عدل».
[11] . جامع الاحادیث، جلد10، ص: 305، ح14726، تهذیب الاحکام، جلد4، ص:164، ح( 451- 23)، « سَعْدٌ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُوسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُثْمَانَ الْخَزَّازِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ كَمْ يُجْزِي فِي رُؤْيَةِ الْهِلَالِ فَقَالَ إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ فَرِيضَةٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ فَلَا تُؤَدُّوا بِالتَّظَنِّي وَ لَيْسَ رُؤْيَةُ الْهِلَالِ أَنْ يَقُومَ عِدَّةٌ فَيَقُولَ وَاحِدٌ قَدْ رَأَيْتُهُ وَ يَقُولَ الْآخَرُونَ لَمْ نَرَهُ إِذَا رَآهُ وَاحِدٌ رَآهُ مِائَةٌ وَ إِذَا رَآهُ مِائَةٌ رَآهُ أَلْفٌ وَ لَا يُجْزِي فِي رُؤْيَةِ الْهِلَالِ إِذَا لَمْ يَكُنْ فِي السَّمَاءِ عِلَّةٌ أَقَلُّ مِنْ شَهَادَةِ خَمْسِينَ وَ إِذَا كَانَتْ فِي السَّمَاءِ عِلَّةٌ قُبِلَتْ شَهَادَةُ رَجُلَيْنِ يَدْخُلَانِ وَ يَخْرُجَانِ مِنْ مِصْرٍ.».
[12] . جامع الاحادیث، جلد10، ص: 307، ح14732، دعائم الإسلام، ج1ص :280، «عَنْهُ ص أَنَّهُ قَالَ إِذَا رَأَيْتُمُ الْهِلَالَ أَوْ رَآهُ ذَوَا عَدْلٍ نَهَاراً فَلَا تُفْطِرُوا حَتَّى تَغْرُبَ الشَّمْسُ كَانَ ذَلِكَ فِي أَوَّلِ النَّهَارِ أَوْ فِي آخِرِهِ وَ قَالَ لَا تُفْطِرُوا إِلَّا لِتَمَامِ ثَلَاثِينَ يَوْماً مِنْ رُؤْيَةِ الْهِلَالِ أَوْ بِشَهَادَةِ شَاهِدَيْنِ أَنَّهُمَا رَأَيَاهُ».
[13] . جامع الاحادیث، جلد10، ص: 307، ح14734، تهذیب الاحکام، ج4، ص:178، ح65، «وَ عَنْهُ(حسین بن سعید) عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ هِلَالِ رَمَضَانَ يُغَمُّ عَلَيْنَا فِي تِسْعٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ شَعْبَانَ- فَقَالَ لَا تَصُمْهُ إِلَّا أَنْ تَرَاهُ فَإِنْ شَهِدَ أَهْلُ بَلَدٍ آخَرَ أَنَّهُمْ رَأَوْهُ فَاقْضِهِ وَ إِذَا رَأَيْتَهُ وَسَطَ النَّهَارِ فَأَتِمَّ صَوْمَهُ إِلَى اللَّيْلِ».
[14] .جامع الاحادیث، جلد10، ص: 308، ح14735، تهذیب الاحکام، ج4، ص:157، ح(439-11)، «وَعَنْهُ عَنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ هِلَالِ رَمَضَانَ- يُغَمُّ عَلَيْنَا فِي تِسْعٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ شَعْبَانَ- فَقَالَ لَا تَصُمْ إِلَّا أَنْ تَرَاهُ فَإِنْ شَهِدَ أَهْلُ بَلَدٍ آخَرَ فَاقْضِهِ.».
[15] . جامع الاحادیث، جلد10، .ص: 308، ح14736، تهذیب الاحکام، ج4، ص:177، ح63، «عَنْهُ( علی بن حاتم)عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَقِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِذَا رَأَيْتُمُ الْهِلَالَ فَأَفْطِرُوا وَ أَشْهِدُوا عَلَيْهِ عُدُولًا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَإِنْ لَمْ تَرَوُا الْهِلَالَإِلَّا مِنْ وَسَطِ النَّهَارِ أَوْ آخِرِهِ فَ أَتِمُّوا الصِّيٰامَ إِلَى اللَّيْلِ وَ إِنْ غُمَّ عَلَيْكُمْ فَعُدُّوا ثَلَاثِينَ ثُمَّ أَفْطِرُوا».
[16] . جامع الاحادیث، جلد10، ص: 309، ح14737، مستدرک الوسايل ومستنبط المسایل، ج7، ص:407، ح (8545- 4)، « أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَقِيلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: إِذَا رَأَيْتُمُ الْهِلَالَ فَأَفْطِرُوا أَوْ شَهِدَ عَلَيْهِ عُدُولٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَإِنْ لَمْ تَرَوُا الْهِلَالَ فَأَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ وَ إِذَا غُمَّ عَلَيْكُمْ فَعُدُّوا ثَلَاثِينَ يَوْماً ثُمَّ أَفْطِرُوا».
[17] . جامع الاحادیث، جلد10، ص: 314، ح14752، الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص:76، ح(2 7- 408- 1)، «حَمَّادٌ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَقُولُ لَا أُجِيزُ فِي الْهِلَالِ إِلَّا شَهَادَةَ رَجُلَيْنِ عَدْلَيْنِ».
[18] جامع الاحادیث، جلد10، .ص:315، ح14753، تهذیب الاحکام، ج4، ص:180، ح70، «سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ عَلِيٌّ ع لَا تُقْبَلُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِي رُؤْيَةِ الْهِلَالِ إِلَّا شَهَادَةُ رَجُلَيْنِ عَدْلَيْنِ».
[19] . جامع الاحادیث، جلد10، ص: 315، ح14754، الكافي (ط- الإسلامية)، ج4، ص:77، ح(4 7- 408- 3)، « عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ لَا تَجُوزُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِي الْهِلَالِ وَ لَا تَجُوزُ إِلَّا شَهَادَةُ رَجُلَيْنِ عَدْلَيْنِ».
[20] . جامع الاحادیث، جلد10، ص: 315، ح14755، تهذیب الاحکام، ج6، ص:269، ح129، «عَنْهُ(حسین بن سعید) عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تُقْبَلُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِي رُؤْيَةِ الْهِلَالِ وَ لَا يُقْبَلُ فِي الْهِلَالِ إِلَّا رَجُلَانِ عَدْلَانِ».
[21] .جامع الاحادیث، جلد10، .ص: 315، ح14757، تهذیب الاحکام، ج4، ص:317، ح(962- 30)، «- عَنْهُ (محمد بن یعقوب)عَنْ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ شُعَيْبِبْنِ يَعْقُوبَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ عَلِيّاً ع قَالَ: لَا أُجِيزُ فِي الطَّلَاقِ وَ لَا فِي الْهِلَالِ إِلَّا رَجُلَيْنِ.».
[22] . جامع الاحادیث، جلد10، ص: 316، ح14758، النوادر (للأشعري)، ص: 160، ح410، «أبي قال قضى رسول الله ص بشهادة الواحد و يمين الخصم و أما في الهلال فلا إلا شاهدي عدل و يجوز شهادة النساء في كل ما لم يجز للرجال النظر إليه».
[23] .جامع الاحادیث، جلد10، .ص: 316، ح14759، تهذیب الاحکام، ج4، ص:159، ح20، «سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَبِيبٍ الْخُزَاعِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تَجُوزُ الشَّهَادَةُ فِي رُؤْيَةِ الْهِلَالِ دُونَ خَمْسِينَ رَجُلًا عَدَدِ الْقَسَامَةِ وَ إِنَّمَا تَجُوزُ شَهَادَةُ رَجُلَيْنِ إِذَا كَانَا مِنْ خَارِجِ الْمِصْرِ وَ كَانَ بِالْمِصْرِ عِلَّةٌ فَأَخْبَرَا أَنَّهُمَا رَأَيَاهُ وَ أَخْبَرَا عَنْ قَوْمٍ صَامُوا لِلرُّؤْيَةِ».
[24] . جامع الاحادیث، جلد10، ص:316، ح14760، الهداية في الأصول و الفروع، ص: 185، « و قال الصادق عليه السلام: لا تقبل في رؤية الهلال إلا شهادة خمسين رجلا، عدد القسامة إذا كانوا في المصر، أو شهادة عدلين إذا كانامن خارج المصر و لا تقبل شهادة النساء في الطلاق، و لا في رؤية الهلال».
[25] . جامع الاحادیث، جلد10، ص: 317، ح14762، تهذيب الأحكام، ج6، ص: 270، ح(726- 131)، «فَأَمَّا مَا رَوَاهُ- سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَ الْهَيْثَمِ بْنِ أَبِي مَسْرُوقٍ النَّهْدِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ قَالَ: لَا تَجُوزُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِي الْفِطْرِ إِلَّا شَهَادَةُ رَجُلَيْنِ عَدْلَيْنِ وَ لَا بَأْسَ فِي الصَّوْمِ بِشَهَادَةِ النِّسَاءِ وَ لَوِ امْرَأَةً وَاحِدَةً.».
[26] . جامع الاحادیث، جلد10، ص: 319، ح14765، تهذيب الأحكام، ج4، ص:165، ح(468-40)، «أَبُو غَالِبٍ الزُّرَارِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ صَبِيحِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ صَبَّارٍ مَوْلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَصُومُ تِسْعَةً وَ عِشْرِينَ يَوْماً وَ يُفْطِرُ لِلرُّؤْيَةِ وَ يَصُومُ لِلرُّؤْيَةِ أَ يَقْضِي يَوْماً فَقَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ لَا إِلَّا أَنْ يَجِيءَ شَاهِدَانِ عَدْلَانِ فَيَشْهَدَا أَنَّهُمَا رَأَيَاهُ قَبْلَ ذَلِكَ بِلَيْلَةٍ فَيَقْضِيَ يَوْماً.».
[27] . جامع الاحادیث، جلد10، ص: 317، ح14766، تهذيب الأحكام، ج4، ص:157، ح(438- 10)«وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْيَوْمِ الَّذِي يُقْضَى مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ لَا تَقْضِهِ إِلَّا أَنْ يُثْبِتَ شَاهِدَانِ عَدْلَانِ مِنْ جَمِيعِ أَهْلِ الصَّلَاةِ مَتَى كَانَ رَأْسُ الشَّهْرِ وَ قَالَ لَا تَصُمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ الَّذِي يُقْضَى إِلَّا أَنْ يَقْضِيَ أَهْلُ الْأَمْصَارِ فَإِنْ فَعَلُوا فَصُمْهُ.».
[28] . جامع الاحادیث، جلد10، ص: 317، ح14767، تهذيب الأحكام، ج4، ص:158، ح(443- 15)، «سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: فِيمَنْ صَامَ تِسْعَةً وَ عِشْرِينَ قَالَ إِنْ كَانَتْ لَهُ بَيِّنَةٌ عَادِلَةٌ عَلَى أَهْلِ مِصْرٍ أَنَّهُمْ صَامُوا ثَلَاثِينَ عَلَى رُؤْيَةٍ قَضَى يَوْماً.».
[29] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج2، ص: 224.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo