درس خارج فقه آيتالله سیدموسی شبیریزنجانی
كتاب الصوم
88/08/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: موجبات قضاء و کفاره مفطرات مذکوره / سفر در ماه مبارک رمضان/ استدلال مرحوم خوئی به آیه شریفه
بحث در مسئله مصرف کفاره اطعام بود. در این جلسه، در مسئله سفر در ماه مبارک رمضان، ابتدا، استدلال مرحوم خوئی به آیه شریفه را مورد نقل و نقد قرار میدهیم، و سپس، برخی روایات مسئله را نقل می کنیم .
متن عروة
مسألة 25: «یجوز السفر فی شهر رمضان لا لعذر و حاجة بل و لو کان للفرار من الصوم لکنه مکروه»[1]
مشهور بین امامیه این است که اختیاراً سفر در ماه مبارک رمضان اشکالی ندارد، مرحوم ابی الصلاح حلبی در کافی[2] میگوید که اختیاراً جایز نیست، مرحوم حکیم[3] اینجا بحث کرده اما بحث ایشان مقداری اجمال دارد، مرحوم خوئی روشنتر بحث کرده و ما مطابق بحث ایشان مسئله را مورد بررسی قرار میدهیم.
نظر مرحوم خویی در مسأله
مرحوم خوئی[4] میفرماید درباره جواز یا حرمت مسافرت، باید ببینیم که از نظر آیه شریفه و روایات چه باید بگوئیم، آیه شریفه بعد از اینکه روزه را واجب میکند، میفرماید: ﴿فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَریضاً أَوْ عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَی الَّذینَ یُطیقُونَهُ فِدْیَة﴾[5] ، در این آیه معذورین سه دسته شدهاند و بر عاجز به کلی چیزی نیست، با این که ایشان اینجا درباره و علی الذین یطیقونه فرمودهاند، نمیتوانیم موافقت کنیم و این را بعداً بحث میکنیم، ایشان میفرماید از این تقسیم در آیه معلوم میشود که موضوع وجوب قید دارد و آن این است که اگر کسی از این عناوین مذکوره نبود، واجب است که روزه بگیرد، پس، موضوع کسی است که مسافر نباشد، آقایان به تبع مرحوم نائینی[6] میفرمایند موضوعات به منزله شرط برای محمولات است، یعنی باید مفروض الوجود باشد تا حکم تعلق بگیرد، وقتی که مسافر نبودن را مفروض الوجود فرض کردیم، قهراً تحصیل آن واجب نیست، شرط در واجب مشروط وجوب تحصیل ندارد. بعد درباره روایات و جمع بین آنها بحث میکند.
اشکال استاد به مرحوم خویی
اینکه میفرماید تحصیل شرط در واجب مشروط واجب نیست، با این تعبیر که اینجا شده، یا مسامحه در تعبیر و یا اشکال در تقریر است، بعد از اینکه میفرماید این مانند المستطیع یحج است، عبارت این است: «فلا یجب التصدی لتحصیله لعدم وجوب تحصیل شرط الوجوب. و علیه فیجوز للحاضر السفر و لا یجب علی المسافر الحضر لعدم وجوب تحصیل شرط التکلیف لا حدوثا و لا بقاء، فلو کنا نحن و الآیة المبارکة لقلنا بجواز السفر فی شهر رمضان و لو لغیر حاجة، لأن الواجب مشروط و لا یجب تحصیل الشرط کما عرفت»[7] .
این فرمایش اشکال روشنی دارد، یکی از شاگردان مرحوم شیخ عبد الکریم حائری میگفت که ایشان در درس فرمود که مقدمه واجب نمیتواند حرام شود، مرحوم سید محمد تقی خوانساری اشکال کرد که توبه واجب است و مقدمه آن که معصیت است، حرام است، و گویا خنده شاگردان نشانه بجا بودن این نقض بود. من به ناقل گفتم که این چه نقضی است که ایشان کرده، آن که مورد بحث مرحوم حاج شیخ بود، مقدمه واجب مطلق است که نمیتواند حرام باشد، به خاطر اینکه شخص در واجب مطلق در مقام تحصیل واجب مطلق آمده و حرام در مقام ردع از آن است، بعث به شیء در مقدمه آن نیز اراده ایجاد میکند و این دو با هم متناقض است، اما توبه واجب مشروط است، ان عصیت فتب، اگر کسی را کشتید، او را دفن کنید، شرط همه کفارات حرام است، مقدمات واجب مشروط میتواند احکام خمسه داشته باشد. اولاً، اینکه بگوئیم مقدمه در واجب مشروط باید واجب باشد یا واجب نباشد، این هر دو اشکال دارد، اینطور نیست که مرحوم خوئی میفرماید به دلیل اینکه واجب مشروط است، مقدمه نباید واجب باشد، در حج واجب از بیست و چند چیز به نحو واجب مشروط به حج بجا آوردن، باید اجتناب شود، مرحوم خوئی به جای اینکه بفرماید مقتضای آیه شریفه جواز سفر است، باید مثلاً میفرمود اگر فقط آیه قرآن بود، به وسیله اصل حکم میکردیم، به خاطر اینکه وجوب را باید دلیل اثبات کند و در صورت عدم دلیل، مقتضای اصل جواز است. ثانیاً، ممکن است بگوئیم که از آیه واجب مشروط استفاده نمیشود و در مورد واجب مطلق است، کسی که به چیزی مأمور شد، باید آن را با شرائطی که دارد، انجام دهد، میگوید کسی که ماه مبارک رمضان را درک کرده، وظیفه دارد که روزه بگیرد، و از آنجا که روزه در سفر جایز نیست، وظیفه دارد که مقیم شود و روزه بگیرد، اگر این وظیفه را انجام نداد و به سفر رفت، در سفر روزه نگیرد و در عدة من أیام اخر روزه بگیرد، نظیر اینکه برای کسی که در حال اختیار یا اضطرار فاقد آب میشود، تیمم تشریع شده، نتیجه تشریع تیمم جواز از دست دادن آب اختیاراً نیست، پس، ممکن است بگوئیم که ظاهر آیه حرمت سفر است، در یکی، دو روایت نیز برای عدم مسافرت به همین آیه استدلال شده، و بر فرض که آیه از
این ناحیه ساکت باشد، دیگر این را نمیتوانیم بگوئیم که از آیه میفهمیم که به دلیل اینکه واجب مشروط است، تحصیل شرط آن واجب نیست.
روایات دال بر جواز
اما روایات، صحیحه حلبی: «عَنِ الرَّجُلِ یَدْخُلُ شَهْرُ رَمَضَانَ وَ هُوَ مُقِیمٌ لَا یُرِیدُ بَرَاحاً ثُمَّ یَبْدُو لَهُ بَعْدَ مَا یَدْخُلُ شَهْرُ رَمَضَانَ أَنْ یُسَافِرَ فَسَکَتَ فَسَأَلْتُهُ غَیْرَ مَرَّةٍ فَقَالَ یُقِیمُ أَفْضَلُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ لَهُ حَاجَةٌ لَا بُدَّ مِنَ الْخُرُوجِ فِیهَا أَوْ یَتَخَوَّفَ عَلَی مَالِهِ»[8] «لَا یُرِیدُ بَرَاحاً» قصد مسافرت ندارد، «ثُمَّ یَبْدُو لَهُ بَعْدَ مَا یَدْخُلُ شَهْرُ رَمَضَانَ أَنْ یُسَافِرَ فَسَکَتَ فَسَأَلْتُهُ غَیْرَ مَرَّةٍ»، این باید مراجعه شود که سنیها چه میگویند که حضرت نمیحواستند پاسخ دهند، «فَقَالَ یُقِیمُ أَفْضَلُ ...»، کلمه افضل کالصریح در این است که در غیر حاجت، اقامه تعین دارد.
صحیحة «مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ یَعْرِضُ لَهُ السَّفَرُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ هُوَ مُقِیمٌ وَ قَدْ مَضَی مِنْهُ أَیَّامٌ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِأَنْ یُسَافِرَ وَ یُفْطِرَ وَ لَا یَصُومَ»[9] . این روایت به قوت روایت قبلی نیست اما ظاهر هست.
روایات دال بر عدم جواز
در مقابل، روایات دیگری هست که از مسافرت نهی شده، «أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْخُرُوجِ إِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضَانَ فَقَالَ لَا إِلَّا فِیمَا أُخْبِرُکَ بِهِ خُرُوجٌ إِلَی مَکَّةَ أَوْ غَزْوٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ مَالٌ تَخَافُ هَلَاکَهُ أَوْ أَخٌ تَخَافُ هَلَاکَهُ»[10] .
نظر مرحوم خویی در مورد سند روایت
مرحوم خوئی[11] میفرماید از این روایت صحیحه تعبیر شده، اما این ضعیف است، به خاطر اینکه علی بن ابی حمزه از مؤسسین واقفیه است و برای خاطر پول مذهب ایجاد کرده است. ولی همانطور که سابقاً گفتهام، از مجموع معاشرتهائی که اجلاء روات با او داشتند و اکثار روایاتی که از او شده، استفاده میشود که قبل اینکه در امتحان ثروت هنگفتی که در اختیار او قرار گرفته بود، بلغزد، شخص مورد قبولی بوده است. مرحوم سید عبد المجید گروسی یکی از شاگردان مبرز مرحوم میرزای شیرازی است که نبوغ علمی و عقلی و بیانی داشته و در سلوک نیز دارای مقاماتی بوده، شنیدم که کسی به منزل ایشان میرود و ایشان میگوید آمدی و وضع من را به هم زدی، من با یارو (نفس) مصاحبه میکردم و میگفتم اگر صد تومان به تو بدهند، شهادت ناحق میدهی، گفت نمیدهم، همینطور مبلغ را بالا بردم و او میگفت شهادت ناحق نمیدهم، به ده هزار تومان که رسیدم، مدتی متوقف شده بود و شما آمدی و معلوم نشد چه جوابی میخواست بدهد. درجهای کمتر از عصمت، ممکن است به مراحلی برسد که شخص بلغزد. به نظر مختار، اخذ روایات بزرگان از او در ایام استقامت او بوده است.