< فهرست دروس

درس خارج  فقه آیت الله شبیری زنجانی

87/12/26

باسمه تعالي

بحث در مسئله شرطيت اختيار در بطلان روزه به وسيله مفطرات بود. در اين جلسه، استاد دام ظله، در فرع ارتكاب مفطرات به جهت تقيه، ابتدا، استدراكی نسبت به سقوط قضا در ترک اصل روزه بيان می‌نمايند، و سپس، در اين فرع كه به دليلی خاص كسی دچار عطش می‌شود، ضمن بررسی متن و دلالت موثقه عمار ساباطی قائل به لزوم قضا می‌شوند، و همچنين اكتفا به مقدار ضرورت در نوشيدن آب در ماه مبارک رمضان را لازم می‌دانند.

.... تقريبی می‌كردم كه قضا ساقط می‌شود و می‌گفتم كه روايت ابی الصباح كنانی می‌گويد اگر كسی به جهت تقيه كاری انجام دهد، از ناحيه آن عمل در سعه است و منظور از اين عمل اعم از فعل و ترک است، قهراً اگر كسی در روز آخر ماه مبارک رمضان به جهت تقيه بر اساس حكم عامه به عيد روزه را ترک كرد، از ناحيه ترک روزه در سعه است و قضا و كفاره ندارد.

بعد متوجه مطلبی شدم كه حق با كسانی است كه گفته‌اند قضا ساقط نيست، و مفاد روايتی ضعيف السند نيز عدم سقوط قضا است كه امام عليه السلام به جهت تقيه در روزی كه برای عامه عيد بود، روزه را افطار نمودند و فرمودند كه روزه را افطار كنم و بعد قضا كنم بهتر از كشته شدن است، اين روايت نيز بگوئيم بر طبق قاعده است، بيان مطلب اين است كه قضای نماز و روزه غير از كفاره است، كفاره با آن شيئی كه به خاطر آن كفاره داده می‌شود، مباين است، ولی قضا همان است كه در وقت انجام نشده و در خارج از وقت انجام می‌شود منتها در وقت دارای صد درجه مصلحت و در خارج از وقت پنجاه درجه است، در جائی كه مصلحت قابل تدارک باشد، برای درک مقداری از مصلحت دستور قضا داده می‌شود. بر اين اساس، در اثر تقيه كه شخص می‌تواند قضا كند، به استناد تقيه مقداری از مصلحت از بين رفته و از اين ناحيه در سعه است و كفاره و عقاب اخروی ندارد، اما اين روايت مقداری از مصلحت را كه مورد تقيه نيست، شامل نمی‌شود، اين نظير اين است كه كسی به ديگری صد تومان بدهكار است، به جهت اضطرار يا اكراه يا تقيه پنجاه تومان را نمی‌تواند بپردازد، پنجاه تومان ديگر ساقط نيست و بايد بپردازد.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله) : اگر عمل تقيه‌ای باشد، ممكن است از آن روايت استظهار شود كه در مسح بر خفين نيست، كأنه در بقيه وضعاً صحيح حساب شده، ولی در موارد ديگر در هيچ موردی مجزی نمی‌دانيم، حالا درباره حج از اينكه سيره قائم بوده، در تمام دوران ائمه هيچ سؤال نشده كه مطابق وقوف اينها انجام داده‌ام، چكار بايد بكنم، اين مطلبی اساسی و محل ابتلای عمومی است و بايد هر سال از آن سؤال می‌شد، هيچ سؤال نشده، بعد از نماز، حج از ساير موضوعات بيشتر روايت دارد اما هيچ سؤال نشده است، پيداست كه ائمه همانطور حج انجام می‌دادند كه سنی‌ها انجام می‌دادند، فقط آنجا قبول دارم، حالا اگر هم در باب نماز قبول كنيم، ولی درباره روزه و موضوعات ديگر نمی‌گويم.

اذا غلب علی الصائم العطش بحيث خاف من الهلاك يجوز له أن يشرب الماء مقتصراً علی مقدار الضرورة و لكن يفسد صومه بذلك و يجب عليه الامساك فی بقية النهار اذا كان فی شهر رمضان، و اما فی غيرهد من الواجب الموسع و المعين فلا يجب الامساك و ان كان أحوط فی الواجب المعين. برای اين به دو روايت استناد شده ؛ يكی موثقه عمار الساباطی و ديگری روايت مفضل بن عمر است كه به نظر مختار بايد آن را نيز معتبر دانست.

موثقة عمار فی الرجل يصيبه العطاش حتی يخاف علی نفسه قال يشرب بقدر ما يمسك رمقه و لا يشرب حتی يروی.

رواية مفضل بن عمر قال قلت لابی عبد الله عليه السلام ان لنا فتيات و شباناً لا يقدرون علی الصيام من شدة ما يصيبهم من العطش قال فليشربوا بقدر ما تروی به نفوسهم و ما يحذرون. اينها بقدرٍ با تنوين خوانده‌اند، يعنی به قدری بنوشند كه سيراب نشوند، اما به نظر می‌رسد كه احتمال زيادی هست كه بقدر با تنوين نباشد و به ما اضافه شود، يعنی به مقداری كه سيراب شوند، مجاز هستند و وحشت نكنند كه خلاف كرديم، شارع ارفاق كرده، ممكن است اين باشد كه قهراً مفاد اين روايت غير از موثقه عمار می‌شود و به بحث مربوط نمی‌شود، حالا اين روايت دوم بماند.

فعلاً بحث درباره روايت عمار ساباطی است، در تمام كتبی كه مراجعه كردم، عبارت روايت اصابه العطش است و در عروه نيز عطش را عنوان كرده، ولی در كافی عطاش ذكر شده، به اين جهت مورد بحث قرار گرفته، بسياری مانند مرحوم محقق در معتبر و مرحوم علامه در منتهی و مرحوم صاحب مدارک و شهيد اول، اين روايت را برای فروع مسئله ذو العطاش ذكر كرده‌اند، و عده‌ای ديگر گفته‌اند كه اين مربوط به مسئله ذو العطاش نيست و درباره كسی است كه مرض عطش ندارد و متعارف است اما به خاطر جهتی مانند فعاليت زياد يا ازدحام جمعيت عطش غلبه می‌كند كه اگر آب نخورد، خطر دارد. به نسخی كه مراجعه نمودم، تمام كتبی كه تصريح شده كه از مرحوم شيخ يا من لا يحضر نقل كرده‌اند، عطش نوشته‌اند و فقط مرحوم صاحب وسائل هر سه كتاب را به عنوان عطاش ذكر كرده است، شايد حدود پانزده كتاب كه اين روايت را نقل كرده‌اند، عطش نوشته‌اند، حتی كسانی كه در ذيل بحث عطاش آورده‌اند، عطش نقل كرده‌اند، و مرحوم محقق اردبيلی نيز در مجمع الفائده عطاش نقل كرده كه احتمال هست از كافی اخذ كرده باشد.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله) : كلمه عطش آورده‌اند، منتها حالا چگونه معنا كرده‌اند، آن بحث ديگری است، در روضة المتقين می‌گويد در كافی عطاش است ولی در تهذيب و من لا يحضر عطش است، اينها نسخه اصلی تهذيب در دست داشتند.

پس، آن كه باقی می‌ماند اين است كه نسخه كافی چگونه است؟ مرحوم آقای خوئی می‌فرمايد آن كه از مرحوم شيخ در تهذيب كه قريب العهد به زمان مرحوم كلينی است، نسخه‌های معتبر و حتی مقابله شده با نسخه اصل كه اين اواخر بوده و از كافی نقل می‌كند نيز عطش است، و روايت مستقيم از كتاب عمار ساباطی نيز كه كافی از آنجا نقل كرده و مرحوم شيخ در باب زيادات نقل كرده، عطش است، بنابراين، اين احتمال كه نسخه كافی اشتباه باشد، بسيار قوی است. و بعد ايشان مطلبی اضافه دارد كه لغويين و آقايانی كه عطاش را معنا كرده‌اند، گفته‌اند داء لا يروی صاحبه، و در روايت عمار هست كه بنوشد ولی سيراب نشود، از اينكه از سيراب شدن نهی كرده، معلوم می‌شود سيراب شدن در او هست منتها می‌گويد كه سعی كند كه سيراب نشود، اگر عطاش باشد، قهراً سيراب نمی‌شود و اختياری نيست تا او را نهی كنند كه سيراب نشود، اين عطش است كه

سيراب شدن و نشدن در او متصور است، اين قرينه بر اين است كه عطش صحيح است و عطاش صحيح نيست، مرحوم آقای خوئی به اين نكته ظريف توجه كرده است.

با برخی از پزشكان كه صحبت كردم، گفتند كه هيچ موردی وجود ندارد كه سيراب موقت نشود، منتها مريض عطشی از افراد متعارف خيلی زودتر تشنه می‌شود و تعداد دفعات نوشيدن آب او از ديگران بيشتر است، بنابراين، اشكال مرحوم آقای خوئی وارد نيست.

ولی اصل فرمايش ايشان كه بايد نسخه كافی اشتباه باشد، درست است، و اين را نيز اضافه می‌نمايم كه نسخه كافی را كه با نسخ معتبر بسيار مهم مقابله نمودم، بهترين نسخه كه در باب صوم هست، قطعه‌ای به خط ملا فتح الله كاشانی مفسر است، اين اصح از تمام نسخه‌هائی است كه تاكنون ديده‌ام، اشتباهاتی كه در كافی قطعی است، در آنجا صحيح آن آمده است، اينجا ديدم كه اختلاف نسخه نوشته و عطش و عطاش نوشته است، نسخه كافی كه دست ما هست نيز اختلاف دارد، حالا غير از آن كه در دست مرحوم شيخ بوده است، از اين رو، اين روايت عمار ساباطی به مسئله ذو العطاش مرتبط نيست و به كسی مربوط است كه به جهتی خاص دچار عطش شده است كه می‌گويد به مقدار ضرورت آب بنوشد ولی سيراب نشود.

حالا چنين شخصی كه دچار عطش می‌شود و ذو العطاش نيست، و عروه نيز در ذو العطاش نياورده و مستقل آورده، آيا در اينجا بر اساس اين روايت همينطور است كه بايد به مقدار ضرورت اكتفا شود يا اين را به استحباب حمل كنيم؟ برخی جمعاً بين الادله به استحباب كرده‌اند، به خاطر اينكه اين را آقايان ديگر نيز گفته‌اند كه يكی از مجوزاتی كه روزه بر شخص واجب نيست، اين است كه مريض باشد يا روزه گرفتن احداث مرض كند، در روايت نيز هست كه من خاف علی عينيه من الرمق فليفطر، آن عمومات و قواعد اقتضا می‌كند كه روزه لازم نباشد، اين به گونه‌ای با آن ادله معارضه دارد، ديگر نمی‌توان مطمئناً به اين روايت اخذ نمود، چون ممكن است اين روايت از باب استحباب باشد و به روايات ديگر اخذ شود كه می‌گويد روزه موجب مريض شدن مستنا است، و ممكن نيز هست كه اين روايت مخصص آن روايات باشد، هر دو ممكن است و يكی بر ديگری اولويتی ندارد، و مقتضای اصل نيز برائت است، منتها احتياط استحبابی اين است كه به اين اكتفا كند. و برخی نيز ادعا كرده‌اند كه صوم نيز باطل نيست، همانطور كه در اكراه برخی گفته‌اند كه صوم صحيح است، اينجا نيز گمان شده كه همين مقدار بنوشد و صوم او صحيح است و گفته‌اند كه چون در روايت نيز اشاره نشده كه بعداً قضا كند، سكوت در اين روايت نيز قرينه بر اين است كه می‌خواهد بگويد صوم او نيز صحيح است. ولی اينطور نيست، اينكه می‌گويد به مقدار ضرورت بنوشد، قواعد عامه كلی كه می‌گويد كسی كه افطار كند، بايد قضا كند، آن عمومات شامل می‌شود، آنها مقدم بر سكوت اين مورد است، سكوت در اينگونه موارد چندان ظهور معتنا بهی ندارد، عمومات اقتضا می‌كند كه مفطر باشد و مفطر كه شد، قضا نيز با عمومات ثابت شود، بنابر اين دو مقدمه عمومات قضا ثابت می‌شود، حق در مسئله اين است كه اين قضا دارد.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله) : عمومات می‌گويد اكل و شرب افطار است، منتها شارع اجازه داده است، اجازه با بطلان وضعی منافات ندارد.

منتها آيا لازم است كسی كه به عطش دچار شده، در نوشيدن آب به مقدار ضرورت اكتفا كند؟ در ماه مبارک رمضان ممكن است بگوئيم كه لازم است، چون در آنجا امساک پس از بطلان نيز لازم است، و در غير ماه مبارک رمضان ايشان می‌فرمايد لازم نيست. سابقاً مطلبی عرض می‌نمودم كه بايد توجه داشت كه با اينجا خلط نشود، می‌گفتيم اگر كسی در بعد از ظهر غير ماه مبارک رمضان به وسيله نيت و قصد افطار يا مفطر روزه خود را ابطال كند، لازم است امساک كند، چون كفاره مترتب شده، از كفاره حرمت استفاده می‌كرديم و می‌گفتيم لازم است امساک كند، در ذهنم هست كه مرحوم آقای خوئی نيز اين را در جائی دارد، ولی اگر به غير از نيت به وسيله يكی از مفطرات ابطال كند، بين قبل و بعد از ظهر تفاوتی نيست و امساک لازم نيست، فقط در ماه مبارک رمضان است كه در ابطال به غير از نيت و به وسيله يكی از مفطرات امساک لازم است.

«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo