< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله شبیری

86/11/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نیّت روزه/ بررسی حکم یوم الشک (تردید بین آخرشعبان و اول ماه رمضان)- ادامه بررسی روایات

 

ادامه بررسی روایات مانعه و ناهیه

برخي از روايات قول به منع روزه يوم الشك شعبان المعظم در جلسه گذشته مورد نقل و بررسي قرار گرفت و در اين جلسه به ادامه بحث در روايات مي‌پردازيم.

 

استدراک

در مورد روايت هشام بن سالم كه روايت 20 باب 17 «ابواب فصل الصوم و فرضه» است و آن را خوانديم، من صحيحه تعبير كردم اما اين روايت موثقه است.

«أَبُو غَالِبٍ‌ الزُّرَارِيُ‌ عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِي يَوْمِ الشَّكِّ مَنْ صَامَهُ قَضَاهُ وَ إِنْ كَانَ كَذَلِكَ يَعْنِي مَنْ صَامَهُ عَلَى أَنَّهُ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ بِغَيْرِ رُؤْيَةٍ قَضَاهُ وَ إِنْ كَانَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لِأَنَّ السُّنَّةَ جَاءَتْ فِي صِيَامِهِ عَلَى أَنَّهُ مِنْ شَعْبَانَ وَ مَنْ خَالَفَهَا كَانَ عَلَيْهِ الْقَضَاء‌».[1]

اينكه اين روايت را صحيحه تعبير كردم، راجع به أحمد بن محمد غفلتي شده بود، او أحمد بن محمد بن عمر بن رباح است و واقفي ثقه است، روايت موثقه است.

مطلب ديگري كه در مورد اين روايت هست، در جامع الأحاديث در اين روايت در ادامه «كذلك» اين هست كه «يعني و ان كان من رمضان لأنه لا يجوز له أن ينوي يوم الشك من شهر رمضان» يعني چون چنين نيت كرده، و لو يكي از روزهاي ماه مبارك رمضان هم باشد، باطل است. ولي در وسائل و همچنين تهذيب با همين آدرسي كه جامع الأحاديث ذكر كرده، اينگونه نيست، در تهذيب جلد 4 صفحه 162 كه اينجا نيز همين آدرس را داده و وسائل نيز مطابق همان مصدر اصلي نقل كرده، عبارت اين است: «يَعْنِي مَنْ صَامَهُ عَلَى أَنَّهُ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ بِغَيْرِ رُؤْيَةٍ قَضَاهُ وَ إِنْ كَانَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لِأَنَّ السُّنَّةَ جَاءَتْ فِي صِيَامِهِ عَلَى أَنَّهُ مِنْ شَعْبَانَ وَ مَنْ خَالَفَهَا كَانَ عَلَيْهِ الْقَضَاء»

«يَعْنِي مَنْ صَامَهُ عَلَى أَنَّهُ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ بِغَيْرِ رُؤْيَةٍ قَضَاهُ» گويا به حسب تعبيري كه در جامع الأحاديث است، همان كه استظهار مي‌كرديم شهر رمضان در خود روايت درج شده است، كأنه گوينده «يَعْنِي» ماه مبارك رمضان را در روايت درج شده، فرض كرده است، ولي بنابر اين تعبيري كه در تهذيب هست، تقييد مي‌كند، «وَ إِنْ كَانَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لِأَنَّ السُّنَّةَ جَاءَتْ فِي صِيَامِهِ عَلَى أَنَّهُ مِنْ شَعْبَانَ وَ مَنْ خَالَفَهَا كَانَ عَلَيْهِ الْقَضَاء»، عبارت اين است، و عجيب است كه جامع الأحاديث آن را به گونه‌اي ديگر نقل كرده در حالي كه به همين مكان آدرس داده است، حالا اين بماند، چون بعداً در اين باره بحث خواهيم كرد.

تا اينجا اكثر روايات منع را كه خوانديم، اطلاق نداشت كه روزه يوم الشك شعبان المعظم به نيت روزه‌هاي اين ماه منهي شده باشد.

اما روايت درست بن أبي منصور عن بعض أصحابنا عن محمد بن مسلم اطلاق دارد.

 

روایت محمد بن مسلم

«دُرُسْتُ بْنُ أَبِي مَنْصُورٍ فِي كِتَابِهِ، قَالَ حَدَّثَنِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْيَوْمُ الَّذِي يُشَكُّ فِيهِ مِنْ رَمَضَانَ أَوْ مِنْ شَعْبَانَ يَصُومُهُ الرَّجُلُ فَيَتَبَيَّنُ لَهُ أَنَّهُ مِنْ رَمَضَانَ قَالَ عَلَيْهِ قَضَاءُ ذَلِكَ الْيَوْمِ إِنَّ الْفَرَائِضَ لَا تُؤَدَّى عَلَى الشَّكِّ‌».[2]

«قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْيَوْمُ الَّذِي يُشَكُّ فِيهِ مِنْ رَمَضَانَ أَوْ مِنْ شَعْبَانَ يَصُومُهُ الرَّجُلُ فَيَتَبَيَّنُ لَهُ أَنَّهُ مِنْ رَمَضَان» در اين روايت ديگر فرض نشده كه به چه نيتي بجا آورد، «قَالَ عَلَيْهِ قَضَاءُ ذَلِكَ الْيَوْمِ إِنَّ الْفَرَائِضَ لَا تُؤَدَّى عَلَى الشَّك». البته اين روايت از نظر سند ارسال دارد و مرسله است.

مضمون اين روايت به وسيله يك روايت مسند خوبي نيز اثبات شده و آن روايت 23 باب سوم «ابواب فضل الصوم و فرضه» است.

 

روایت ابراهیم بن عثمان خزاز

«سَعْدٌ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُوسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُثْمَانَ الْخَزَّازِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ كَمْ يُجْزِي فِي رُؤْيَةِ الْهِلَالِ فَقَالَ إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ فَرِيضَةٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ فَلَا تُؤَدُّوا بِالتَّظَنِّي».[3]

«سَعْد» كه «سعد بن عبد الله» است، «عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُوسَى» او همان عباس بن موسي وراق ثقه است، «عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُثْمَانَ الْخَزَّازِ» حدس مي‌زنم بايد خراز باشد، «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام»، همه روات اين روايت عدل امامي ثقه هستند، «قَالَ: قُلْتُ لَهُ كَمْ يُجْزِي فِي رُؤْيَةِ الْهِلَالِ فَقَالَ إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ فَرِيضَةٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ فَلَا تُؤَدُّوا بِالتَّظَنِّي» و بعد مي‌فرمايند با گفته يكي دو نفر ماه مبارك رمضان اثبات نمي‌شود و ذيلي دارد كه بايد در مباحث ديگر بحث شود.

اگر مراد از اين جمله «فَلَا تُؤَدُّوا بِالتَّظَنِّي» اين باشد كه در حال ظن، به قصد ماه مبارك رمضان نمي‌توانيد بجا آوريد، اين با تعليل «فَرِيضَةٌ مِنْ فَرَائِض» سازگار نيست، زيرا اگر انسان بخواهد به قصد جزم بجا آورد، بين فريضه و غير فريضه فرقي نيست و اگر مستحب را نيز با قصد جزم بجا آورد، صحيح نيست، معناي «فَلَا تُؤَدُّوا بِالتَّظَنِّي» اين است كه انسان در واجبات بايد يقين داشته باشد كه اين صوم مأمور به است و احتمال و رجاء كفايت نمي‌كند، لسان اين روايت اين است. نظير همين در باب طواف هست، تعداد اشواط طواف بايد بر اساس يقين انجام شود و در حال شك مثلاً بين شش و هفت نمي‌توان رجاءاً يك شوطي بجا آورد، فتوا هم همين است كه باطل است و از روايت نيز همين استفاده مي‌شود كه با شك، انجام دادن فريضه موجب بطلان است. و مثلاً در ركعات اول و دوم نماز نيز بنابر بعضي از تصاوير چنين است و با شك، انجام دادن يك ركعت از باب رجاء موجب بطلان نماز است، البته اين مطلب يك اشكالي دارد، ولي بنابر مباني اين آقايان اين جايز نيست.

اين روايت صحيحه است و از اطلاق آن استفاده مي‌شود كه روزه يوم الشك به نيت رجاء درست نيست و بايد به جزم و ما بحكم الجزم مانند استصحاب بجا آورده شود، يوم الشك آخر ماه مبارك رمضان را مي‌توان به قصد ماه مبارك رمضان روزه گرفت، ولي در يوم الشك اول ماه مبارك رمضان مقتضاي استصحاب، ماه مبارك رمضان بودن نيست و به نيت رجاء و احتياط به آن قصد درست نيست.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): ممكن است شارع در بعضي موارد ارفاق نموده باشد، نمي‌شود ساقط شود، به حكم ضرورت چيزي را قائم مقام و جانشين قرار دهد، ولي طبعاً جايز نيست.

روايت بعدي روايتي است كه مقنع نقل كرده، «سأل عبد الله بن سنان أبا عبد الله عليه السلام»[4] ممكن است كسي بگويد كه مرحوم صدوق در مقنع فتوا مي‌دهد و فقط يك مسئله استحبابي نيست و در مورد يك امر واجب فتوا مي‌دهد و روايت را مقنع نقل كرده است، كأنه استفاده مي‌شود به سند معتبر به دست او رسيده است.

 

مکاتبه ابو عمرو

يك روايت ديگر نيز بخوانم تا نقل و بررسي روايات ناهيه تمام شود، اولين روايت باب 11 «ابواب فضل الصوم و فرضه»، « وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ كَتَبَ إِلَيْهِ أَبُو عَمْرٍو أَخْبِرْنِي يَا مَوْلَايَ أَنَّهُ رُبَّمَا أَشْكَلَ عَلَيْنَا هِلَالُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَلَا نَرَاهُ وَ نَرَى السَّمَاءَ لَيْسَتْ فِيهَا عِلَّةٌ فَيُفْطِرُ النَّاسُ وَ نُفْطِرُ مَعَهُمْ وَ يَقُولُ قَوْمٌ مِنَ الْحُسَّابِ قِبَلَنَا إِنَّهُ يُرَى فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ بِعَيْنِهَا بِمِصْرَ وَ إِفْرِيقِيَةَ وَ الْأُنْدُلُسِ فَهَلْ يَجُوزُ يَا مَوْلَايَ مَا قَالَ الْحُسَّابُ فِي هَذَا الْبَابِ حَتَّى يَخْتَلِفَ الْفَرْضُ عَلَى أَهْلِ الْأَمْصَارِ فَيَكُونَ صَوْمُهُمْ خِلَافَ صَوْمِنَا وَ فِطْرُهُمْ خِلَافَ فِطْرِنَا فَوَقَّعَ ع لَا تَصُومَنَّ الشَّكَّ أَفْطِرْ لِرُؤْيَتِهِ وَ صُمْ لِرُؤْيَتِهِ».[5]

«محمد بن الحسن الصفار عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ كَتَبَ إِلَيْهِ أَبُو عَمْرٍو أَخْبِرْنِي يَا مَوْلَايَ أَنَّهُ رُبَّمَا أَشْكَلَ عَلَيْنَا هِلَالُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَلَا نَرَاهُ وَ نَرَى السَّمَاءَ لَيْسَتْ فِيهَا عِلَّةٌ فَيُفْطِرُ النَّاسُ وَ نُفْطِرُ مَعَهُمْ وَ يَقُولُ قَوْمٌ مِنَ الْحُسَّابِ قِبَلَنَا إِنَّهُ يُرَى فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ بِعَيْنِهَا بِمِصْرَ وَ إِفْرِيقِيَةَ وَ الْأُنْدُلُس» برخي از منجمين اينگونه مي‌گويند، «فَهَلْ يَجُوزُ يَا مَوْلَايَ مَا قَالَ الْحُسَّابُ فِي هَذَا الْبَابِ حَتَّى يَخْتَلِفَ الْفَرْضُ عَلَى أَهْلِ الْأَمْصَارِ فَيَكُونَ صَوْمُهُمْ خِلَافَ صَوْمِنَا وَ فِطْرُهُمْ خِلَافَ فِطْرِنَا؟ فَوَقَّعَ ع لَا تَصُومَنَّ الشَّكَّ أَفْطِرْ لِرُؤْيَتِهِ وَ صُمْ لِرُؤْيَتِه». راجع به اين روايت بعداً بحث خواهيم كرد.

از نظر سند، در محمد بن صفار حرفي نيست و در محمد بن عيسي نيز اشكالي نيست و او كه ظاهر محمد بن عيسي عبيدي است، به طور بتّي به كتابت ابو عمرو حكم مي‌كند، يا نامه را ديده و يا اينكه به ابو عمرو وثوق داشته، مي‌شود اين روايت را از نظر سند پذيرفت.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): ظاهراً محمد بن عيسي عبيدي است، و اگر او هم نباشد و محمد بن عيسي اشعري، پدر احمد بن محمد بن عيسي باشد، او هم ثقه است، البته به لحاظ طبقه، مظنون اين است كه محمد بن عيسي عبيدي باشد.

عرض شد كه يكي از طرق جمع بين روايات مجوزه و ناهيه اين است كه روزه يوم الشك شعبان المعظم حمل به كراهت شود.

اصولاً با وجود روايات مفصلي كه مي‌خوانم، چنين جمعي صحيح نيست، و علاوه، در خصوص اينها رواياتي كه راجع به يوم الشك است، روايات مجوزه نيست و روايات مرغبه و ترغيب كننده به صوم است، تعبيراتي مانند «يوم وفق له» در آنها هست، لذا نمي‌توان آنها را به جواز كراهتي حمل نمود، لسان روايات با كراهت تناسب ندارد. روايت مفصله مي‌گويد به قصد شعبان المعظم خوب است و به قصد ماه مبارك رمضان منهي است.

حال برخي روايات را بخوانم، در جلد 11 دو روايت هست كه يكي روايت كرّام و يكي روايت قتيبه است. در جلد 11 صفحه 602 صحيحه كرّام است، او عبد الكريم بن عمرو است كه لقب او كرّام است، اينجا به عنوان دو روايت نقل شده ولي يك روايت است.

 

دو روایت از کرّام

«كَرَّامٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي جَعَلْتُ عَلَى نَفْسِي أَنْ أَصُومَ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ ع فَقَالَ صُمْ وَ لَا تَصُمْ فِي السَّفَرِ وَ لَا الْعِيدَيْنِ وَ لَا أَيَّامَ التَّشْرِيقِ وَ لَا الْيَوْمَ الَّذِي يُشَكُّ فِيهِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ».[6]

روايت بعدي: «وَ سَأَلَهُ عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ عَمْرٍو فَقَالَ إِنِّي جَعَلْتُ عَلَى نَفْسِي أَنْ أَصُومَ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ ع فَقَالَ لَا تَصُمْ فِي السَّفَرِ وَ لَا فِي الْعِيدَيْنِ وَ لَا فِي أَيَّامِ التَّشْرِيقِ وَ لَا الْيَوْمِ الَّذِي يُشَكُّ فِيهِ».[7]

 

روایت قتیبه أعشی

«الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَعْفَرٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ قُتَيْبَةَ الْأَعْشَى قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ صَوْمِ سِتَّةِ أَيَّامٍ الْعِيدَيْنِ وَ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ وَ الْيَوْمِ الَّذِي يُشَكُّ فِيهِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ».[8]

 

روایت حسین بن یزید

و فقيه نيز روايت ديگري نقل كرده، «روي عن شعيب بن واقد عن الحسين بن يزيد[9] عن الصادق جعفر بن محمد عن أبيه عن آبائه عن أمير المؤمنين عليهم السلام» اين حديث مناهي پيامبر صلي الله عليه و آله است: «قال نهي رسول الله صلي الله عليه وآله عَنْ صِيَامِ سِتَّةِ أَيَّامٍ- يَوْمِ الْفِطْرِ وَ يَوْمِ الشَّكِّ وَ يَوْمِ النَّحْرِ وَ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ».[10]

در سند روايت قتيبة الأعشي، جعفر أزدي واقع شده كه به اين عنوان توثيق خاصي نيست ولي ابن أبي عمير كتاب جعفر أزدي را نقل مي‌كند و راوي كتاب او است و منقولات ابن أبي عمير را كافي مي‌دانيم، اين روايت صحيحه است. در اينجا اين دو روايت هست كه از روزه يوم الشك نهي شده است.

حالا غير از اين دو روايت كرّام و قتيبة، به دليل روايات مفصله، بين روايات ديگر اينگونه جمع كرده‌اند كه اگر به قصد روزه ماه مبارك رمضان باشد، حرام و باطل است و به قصد شعبان المعظم صحيح است.

دو سه روايت مفصله هست كه بعضي معتبر و بعضي مؤيد است؛ يكي موثقه سماعة است.

 

روایت سماعه

«سَمَاعَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ صَامَ يَوْماً وَ لَا يَدْرِي أَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هُوَ أَوْ مِنْ غَيْرِهِ فَجَاءَ قَوْمٌ فَشَهِدُوا أَنَّهُ كَانَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ عِنْدَنَا لَا يُعْتَدُّ بِهِ فَقَالَ بَلَى فَقُلْتُ إِنَّهُمْ قَالُوا صُمْتَ وَ أَنْتَ لَا تَدْرِي أَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هَذَا أَمْ مِنْ غَيْرِهِ فَقَالَ بَلَى فَاعْتَدَّ بِهِ فَإِنَّمَا هُوَ شَيْ‌ءٌ وَفَّقَكَ اللَّهُ لَهُ إِنَّمَا يُصَامُ يَوْمُ الشَّكِّ مِنْ شَعْبَانَ وَ لَا يَصُومُهُ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لِأَنَّهُ قَدْ نُهِيَ أَنْ يَنْفَرِدَ الْإِنْسَانُ بِالصِّيَامِ فِي يَوْمِ الشَّكِّ وَ إِنَّمَا يَنْوِي مِنَ اللَّيْلَةِ أَنَّهُ يَصُومُ مِنْ شَعْبَانَ فَإِنْ كَانَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَجْزَأَ عَنْهُ بِتَفَضُّلِ اللَّهِ تَعَالَى وَ بِمَا قَدْ وَسَّعَ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَهَلَكَ النَّاسُ».[11]

«قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ صَامَ يَوْماً وَ لَا يَدْرِي أَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هُوَ أَوْ مِنْ غَيْرِهِ فَجَاءَ قَوْمٌ فَشَهِدُوا أَنَّهُ كَانَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ عِنْدَنَا لَا يُعْتَدُّ بِهِ فَقَالَ بَلَى»، بلي بعد از نفي به معناي ضد آن مطلب منفي است، و معناي اثباتي دارد و اينجا به معناي يعتد به است، مانند آيه شريفه ﴿ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى﴾[12] ،«فَقُلْتُ إِنَّهُمْ قَالُوا صُمْتَ وَ أَنْتَ لَا تَدْرِي أَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هَذَا أَمْ مِنْ غَيْرِهِ فَقَالَ بَلَى فَاعْتَدَّ بِهِ فَإِنَّمَا هُوَ شَيْ‌ءٌ وَفَّقَكَ اللَّهُ لَهُ إِنَّمَا يُصَامُ يَوْمُ الشَّكِّ مِنْ شَعْبَانَ وَ لَا يَصُومُهُ مِنْ شَهْرِ رَمَضَان»، منحصراً يوم الشك شعبان المعظم به نيت روزه روزهاي اين ماه گرفته مي‌شود و به نيت ماه مبارك رمضان درست نيست، «لِأَنَّهُ قَدْ نُهِيَ أَنْ يَنْفَرِدَ الْإِنْسَانُ بِالصِّيَامِ فِي يَوْمِ الشَّك»، بعداً درباره اين قسمت روايت بحث خواهيم كرد، «وَ إِنَّمَا يَنْوِي مِنَ اللَّيْلَةِ أَنَّهُ يَصُومُ مِنْ شَعْبَانَ فَإِنْ كَانَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَجْزَأَ عَنْهُ بِتَفَضُّلِ اللَّهِ تَعَالَى وَ بِمَا قَدْ وَسَّعَ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَهَلَكَ النَّاس».

 

روایت دعائم الاسلام

يكي از آن روايات فريضه كه آن را نخواندم، روايت 18 اين باب 17 است: «وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ لَا تُصَامُ الْفَرِيضَةُ إِلَّا بِاعْتِقَادٍ وَ نِيَّةٍ وَ مَنْ صَامَ عَلَى شَكٍّ فَقَدْ عَصَى».[13]

سه روايت در اين مسئله هست؛ يكي مرسله محمد بن مسلم است كه درست بن أبي منصور نقل كرده است، و يكي اين روايت دعائم است، اينها براي تأييد خوب است، و يكي روايت خزاز يا خراز بود كه آن صحيحه است، اين سه روايت بود كه مي‌گفت فريضه با شك انجام نشود.

 

روایت عبدالله بن سنان

غير از موثقه سماعه كه روايت 11 باب است، يكي ديگر از روايات مفصله روايت عبد الله بن سنان است كه مقنع نقل كرده: «و سأله عبد الله بن سنان عن رجل صام شعبان، فلما كان شهر رمضان أضمر يوما من شهر رمضان [فبان] أنه من شعبان، لأنه وقع حد الشك، فقال- عليه السلام-: يعيد ذلك اليوم، و إن أضمر من شعبان [فبان] أنه من شهر رمضان فلا شي‌ء عليه».[14]

تعبير مي‌كند «سأل عبد الله بن سنان أبا عبد الله عليه السلام» كه ظاهر آن اين است كه مقنع به اين روايت اعتماد دارد، اين فتواي مقنع است و «سأل» هم تعبير مي‌كند و به صيغه مجهول نيست، «عن رجل صام شعبان، فلما كان شهر رمضان أضمر يوما من شهر رمضان [فبان] أنه من شعبان» در بعضي نقل‌ها «فبان» نيست، «لأنه وقع حد الشك، فقال- عليه السلام-: يعيد ذلك اليوم، و إن أضمر من شعبان [فبان] أنه من شهر رمضان فلا شي‌ء عليه». اين «فبان» در بعضي از نقل‌ها نيست و شايد صحيح نيز همين باشد كه مي‌گويد كسي شعبان المعظم را روزه مي‌گيرد و در يوم الشك با اينكه به حسب استصحاب، انه من شعبان، به نيت رمضان المبارك روزه گرفت. به گونه‌اي ديگر مي‌توان معنا كرد كه آن تكلف دارد، شايد اظهر اين معنا باشد كه يوم الشك نيت ماه مبارك رمضان كرده با اينكه يوم الشك شرعاً و به حسب حكم ظاهري شرع، از روزهاي شعبان المعظم حساب است، و بعد مي‌فرمايد اگر نيت شعبان المعظم كرده و بعد معلوم شد كه ماه مبارك رمضان است، كفايت مي‌كند، اين همان تفصيلي است كه روايات ديگر بر آن دلالت مي‌كند.

 

روایت محمد بن شهاب زُهری

روايت زهري هم كه روايت 23 است، مي‌گويد: «مُحَمَّدِ بْنِ شِهَابٍ الزُّهْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ يَوْمُ الشَّكِّ أُمِرْنَا بِصِيَامِهِ وَ نُهِينَا عَنْهُ أُمِرْنَا أَنْ يَصُومَهُ الْإِنْسَانُ عَلَى أَنَّهُ مِنْ شَعْبَانَ وَ نُهِينَا عَنْ أَنْ يَصُومَهُ عَلَى أَنَّهُ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ هُوَ لَمْ يَرَ الْهِلَال».[15]

مفصل اين روايت زهري در جلد 11 صفحه 584 آمده است، اينها روايات مفصله است.

عرض كردم كه اصلاً روزه يوم الشك به نيت شعبان المعظم از مورد روايات مسئله تخصصاً خارج است و فقط روايت ابو عمرو اطلاق دارد.

حالا در مورد صحيحه عبد الكريم بن عمرو كرّام و صحيحه قتيبه چه بگوييم؟ مرحوم آقاي حكيم فقط روايت عبد الكريم را نقل كرده و با اينكه صحيحه است، در مورد آن خبر تعبير كرده است.[16]

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): حالا اگر هم واقفي گفته باشند، حدس مي‌زنم صحيحه باشد، حالا يا وقف او ثابت نيست يا دليل ديگر وجود دارد. و روايت قتيبه را نيز صحيحه مي‌دانيم، چون كتاب جعفر أزدي را محمد ابن أبي عمير نقل مي‌كند و خود قتيبه نيز ثقه است.

مرحوم آقاي حكيم و مرحوم آقاي خوئي[17] گفته‌اند كه تفصيل موجود در برخي روايات را نسبت به اين دو صحيحه نمي‌توان گفت، چون اينكه خود شخص قرار داده، نمي‌توان راجع به جعل خودش چنين تفصيلي قائل شد.

معلوم نيست چرا در اينجا نمي‌توان چنين تفصيلي را گفت، در بسياري از موارد بر اساس روايات ديگر كه مي‌گويد ايام رمضان المبارك سي روز و ايام شعبان المعظم بيست و نه روز است، اين مطلب مطرح بوده كه شخص منجزاً قصد روزه ماه مبارك رمضان داشته باشد و پس از روز بيست و نهم شعبان المعظم، كاري به ابري يا صاف بودن هوا نداشته باشد و روز بعد را روز اول ماه مبارك رمضان حساب كند و به اين نيت روزه بگيرد، شخص بر اساس اين مطلب، پس از روز بيست و نهم، قصد جزمي خواهد كرد، ممكن است بر اساس روايات مفصل، اينگونه حمل كنيم كه شخص همين روايات عدديه را ديده و به نادرست در فكر او بوده كه آن روز را طبعاً به آن نيت روزه بگيرد و حضرت مي‌فرمايند كه به آن نيت روزه نگيرد، ممكن است كه در اين روايت نيز بگوييم اگر بخواهد مطابق آن فكر نادرست روزه بگيرد، آن منهي است و راه صحيح دارد كه به قصد شعبان المعظم روزه بگيرد، اين را هم در اين دو روايت مي‌توان گفت.

حالا مرحوم آقاي حكيم و مرحوم آقاي خوئي مي‌فرمايند چنين تفصيلي را در اين دو روايت نمي‌توان گفت، و هر كدام راه حلي براي اين دو روايت ارائه نموده‌اند.


[1] تهذيب الأحكام، ج‌4، ص: 162، ح457 و وسائل الشيعة، ج‌10، ص: 27، ح12747.
[2] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌7، ص: 320، ح8287.
[3] تهذيب الأحكام، ج‌4، ص: 160، ح451 و وسائل الشيعة، ج‌10، ص: 289، ح13439.
[4] المقنع (للشيخ الصدوق)، ص: 186.
[5] تهذيب الأحكام، ج‌4، ص: 159، ح446 و وسائل الشيعة، ج‌10، ص: 297، ح13459.
[6] الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌4، ص: 141، ح1 و وسائل الشيعة، ج‌10، ص: 26، ح12745.
[7] من لا يحضره الفقيه، ج‌2، ص: 127، ح1925 و وسائل الشيعة، ج‌10، ص: 26، ح12745.
[8] تهذيب الأحكام، ج‌4، ص: 183، ح509 و وسائل الشيعة، ج‌10، ص: 25، ح12744.
[9] درفقیه ووسائل بن زید است.
[10] من لا يحضره الفقيه، ج‌4، ص: 10، ح4968 و وسائل الشيعة، ج‌10، ص: 514، ح13990.
[11] الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌4، ص: 82، ح6 و وسائل الشيعة، ج‌10، ص: 21، ح12733.
[13] دعائم الإسلام، ج‌1، ص: 272.
[14] المقنع (للشيخ الصدوق)، ص: 186.
[15] تهذيب الأحكام، ج‌4، ص: 164، ح463 و وسائل الشيعة، ج‌10، ص: 26، ح12743.
[16] مستمسك العروة الوثقى، ج‌8، ص: 222، في خبر عبد الكريم بن عمرو.
[17] موسوعة الإمام الخوئي، ج‌21، ص: 67، مع الغضّ عمّا ذكرناه و تسليم بُعده عن الرواية.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo