< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله شبیری

76/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسائل تقسیم کردن خمس

 

خلاصه جلسات قبل و اين جلسه

در جلسه قبل، به بررسي سند روايت ريّان بن صلت كه مراد از «ذوالقربي» را در آيه غنيمت امام(ع) دانسته پرداختيم، اتحاد و عدم اتحاد جعفر بن محمد بن مسرور و جعفر بن محمد بن قولويه[1] را بررسي و 5 شاهد بر عدم اتحاد آنها ذكر كرده، به سه شاهد آن پاسخ داديم. در اين جلسه ضمن نقل دو شاهد ديگر بر عدم اتحاد و پاسخ بدانها و پاسخ دو شاهد برجاي مانده از جلسه قبل، اتحاد اين دو عنوان را ثابت مي‌نماييم. سپس به دو راه ديگر براي اثبات اعتبار روايت اشاره كرده، با عنايت به ساير روايات باب، نتيجه مي‌گيريم كه مراد از ذوالقربي در آيه غنيمت امام معصوم(ع) است.

ادامه بحث اتحاد یا تعدد ابن مسرور و ابن قولويه

ادامه ادلّه و شواهد قائلين به عدم اتّحاد

شاهد ششم عدم اتحاد و پاسخ آن

تنقيح المقال[2] شاهد ديگري را بر عدم اتحاد جعفر بن محمد بن مسرور و جعفر بن محمد بن قولويه ذكر كرده است و آن ترجمه هر دو عنوان در باب "من لم يرو عنهم(ع)" از رجال شيخ طوسي مي‌باشد.[3]

در پاسخ اين شاهد مي‌گوييم:

اولاً: جعفر بن محمد بن قولويه[4] در رجال شيخ طوسي ذكر شده، ولي ترجمه جعفر بن محمد بن مسرور اصلاً در اين كتاب نيامده است. ما رجال شيخ را با نسخ بسيار معتبر مقابله كرده‌ايم و در هيچ يك از آنها اين عنوان وجود ندارد، كتب رجال متأخر هم هيچ يك چنين عنواني را از رجال شيخ نقل نكرده‌اند، به احتمال زياد در اينجا خلطي بين اين عنوان و عنوان جعفر بن محمد بن مسعود[5] رخ داده است كه در رجال شيخ ترجمه شده است.

علت اين اشتباه انس ذهن با جعفر بن محمد بن مسرور است كه سبب مي‌شود قلم انسان به جاي مسعود به اشتباه مسرور بنگارد، يا در هنگام سماع حديث به جاي كلمه مسعود، مسرور بشنود.

شبيه اين اشتباه در برخي از منابع بحار آمده به همين جهت در بحار در برخي اسناد: ابن مسرور راه يافته[6] كه ناصحيح بوده و بايد به جاي آن ابن‌العيّاشي (مخفف جعفر بن محمد بن مسعود) به كار مي‌رفت.

به هرحال اصل ذكر دو عنوان ابن قولويه و ابن مسرور در رجال شيخ ناصحيح است.

ثانياً: فرض كنيم هر دو عنوان ذكر مي‌شد، اين دليل بر عدم اتحاد نيست، بلكه تنها دليل بر اين است كه شيخ طوسي در هنگام درج اين دو ترجمه به اتحاد آنها توجه نداشته است. شيخ طوسي چه بسا در يك منبع عنواني را ديده كه در رجال درج مي‌كند، همان شخص را در منبع ديگري با عنواني ديگر ديده و توجه به اتحاد اين دو عنوان نكرده هر دو را ضبط مي‌كند و اين امر در رجال شيخ طوسي بسيار اتفاق افتاده است. شيخ طوسي با آن همه مسئوليتهاي سنگيني كه بر دوش داشته و تأليفات بسيار مهم و ارزشمندي را كه به رشته تحرير درآورده اصلاً فرصت نمي‌كرده است كه بيش از اين در اين موارد وقت بگذارد. پس ذكر دو عنوان دليل اين نيست كه شيخ بحث و بررسي مفصّل كرده و پي به تغاير دو عنوان برده است.

خود ما هم اگر اين دو عنوان را ببينيم و توجه به اتحاد آنها نداشته باشيم هر دو را ضبط مي‌كنيم. در معجم رجال مرحوم آقاي خويي هم عناوين متعدد افراد را ذكر كرده، معمولاً با علامت تساوي به اتحاد آنها با عناوين ديگر اشاره مي‌كنند ولي گاه متوجه اتحاد برخي عناوين نشده، بدان تذكر نداده‌اند.

خلاصه، تعدد ذكر در رجال شيخ به معناي عدم حكم به اتحاد است نه حكم به عدم اتحاد، پس اين شاهد قابل قبول نيست.

شاهد هفتم عدم اتحاد و پاسخ آن

شيخ صدوق از جعفر بن محمد بن مسرور فراوان نقل كرده ولي از جعفر بن محمد بن قولويه اصلاً نقل نكرده است.

اين شاهد به دو گونه مي‌تواند بيان شود: يكي آن كه شيخ صدوق از جعفر بن محمد بن قولويه اصلاً روايت نكرده، ديگر آن كه با عنوان مشهور از وي نقل نكرده است.

اگر بيان اول مراد باشد، پاسخ آن روشن است، زيرا عدم نقل صدوق از ابن قولويه مبني بر اين است كه ما جعفر بن محمد بن مسرور را با جعفر بن محمد بن قولويه يكي ندانيم، ولي اگر ما گفتيم يا احتمال داديم كه اين دو يكي باشند، مي‌گوييم يا احتمال مي‌دهيم كه صدوق از ابن قولويه بسيار روايت كرده است، البته با تعبير جعفر بن محمد بن مسرور.

اگر بيان دوم مراد باشد، اين همان شاهد سوم است كه از قاموس الرجال ذكر كرده پاسخ داديم كه يك شخص مي‌تواند در ازمنه يا امكنه مختلف به عناوين گوناگون اشتهار داشته باشد.

حال به بررسي دو شاهدي كه از جلسه قبل مانده بود مي‌پردازيم:

بررسي شاهد دوم

شاهد دوم اين بود كه لقب پدر جعفر بن محمد بن قولويه مسلمه و لقب پدر علي بن محمد بن جعفر بن موسي بن مسرور ممله است، پس اين دو برادر نيستند.

در پاسخ اين شاهد بايد دانست كه مسلمه اصلاً لقب نيست بلكه از اسماء مي‌باشد، پس در عبارت نجاشي در ترجمه جعفر، اشتباهي رخ داده، و ظاهراً مسلمة محرف ممله است، و ممله نيز همان محمد است كه در لهجه قمي‌ها بدين صورت در آمده است.[7] بنابر اين، اين شاهد نه تنها شاهد بر عدم اتحاد نيست بلكه خود تأييدي است بر اتحاد اين دو عنوان، چه در مورد هر دو نام پدرشان به گونه خاص به صورت «ممله» خوانده مي‌شده است.[8]

شواهدي را كه تا اينجا بر عدم اتحاد دو عنوان جعفر بن محمد بن مسرور و جعفر بن محمد بن قولويه بررسي كرديم همگي شواهد ضعيفي مي‌باشند و شاهدي كه تا حدودي قابل توجه است شاهد پنجم مي‌باشد كه نياز به بحث جدي تري دارد.

بررسي شاهد پنجم

شاهد پنجم اين بود كه ابن قولويه در كامل‌الزيارات و ساير اسناد بيش از همه از پدر خود روايت مي‌كند ولي جعفر بن محمد بن مسرور اصلاً از پدرش روايت نكرده است. همچنين جعفر بن قولويه از مشايخ ديگر خود همچون برادرش علي نيز رواياتي دارد كه از هيچ يك از آنها جعفر بن محمد بن مسرور روايت نمي‌كند تنها از تعداد معدودي از مشايخ ابن قولويه روايت كرده است، بنابر اين ابن‌مسرور غير از ابن قولويه خواهد بود.

پاسخ اين شاهد را در دو قسمت مي‌آوريم:

قسمت اول: روايت نكردن جعفر بن محمد بن مسرور از پدرش

نخست بايد دانست كه بر خلاف آنچه در اين شاهد ذكر شد، جعفر بن محمد بن مسرور از پدرش روايت كرده است، البته در غير كتب صدوق ـ چنانچه در پايان اين قسمت اشاره خواهيم كرد ـ بنابر اين اشكال را به گونه دقيقتري طرح مي‌كنيم كه اگر جعفر بن محمد بن مسرور همان جعفر بن محمد بن قولويه است، پس چرا شيخ صدوق هيچ‌گاه از جعفربن محمدبن مسرور از پدرش نقل نمي‌كند؟

در پاسخ به اين سؤال ابتداء بايد مقدمه‌اي بيان شود، و آن اين است كه نقل روايات در دوران صدوق معمولاً از روي كتب صورت گرفته و نقل شفاهي خلاف متعارف بوده است.[9]

تكرّر يك سند هم در يك كتاب به جهت اخذ از كتب مي‌باشد، مثلاً اين سند را در كافي بسيار مي‌بينيم: علي‌بن ابراهيم، عن ابيه، عن ابن ابي‌عمير، عن حماد، عن الحلبي عن ابي عبدالله(ع)

علّت تكرر اين سند بعينه اين است كه اين روايات از كتاب حلبي اخذ شده و اين سند واحد، سند به آن كتاب است.

حال مي‌گوييم: پدر جعفر بن قولويه (يعني محمد بن قولويه) در كامل الزيارات از ده نفر نقل مي‌كند كه يك مورد آن (:موسي بن جعفر بغدادي) از غلط نسخه بوده[10] ، موسي بن جعفر بغدادي در طبقه مشايخ محمد بن قولويه نيست بلكه از مشايخ مشايخ وي همچون سعد بن عبدالله بوده، كساني چون محمد بن احمد بن يحيي و عمران بن موسي از وي نقل حديث مي‌كنند.

از اين يك مورد كه بگذريم ساير موارد عبارتند از:

سعد بن عبدالله (كه بيشتر روايات محمد بن قولويه از اوست)، احمد بن ادريس، حسين بن حسين بن ابان، حسن بن متيل، عبدالله بن جعفر، علي بن ابراهيم بن هاشم، محمد بن يحيي عطار، محمد بن حسن صفّار، حسن بن متويه بن السندي

اين افراد همگي از مشايخ اساتيد مهم صدوق همچون پدرش و محمد بن الحسن بن الوليد و محمد بن موسي بن متوكل و... مي‌باشند، بنابر اين شيخ صدوق نيازي نمي‌ديده است كه به توسط جعفر بن قولويه از پدرش نقل حديث كند، چون فايده‌اي كه در اين نقل وجود دارد روايت از اين نه نفر است با دو واسطه (جعفر بن قولويه و پدرش) در حالي كه شيخ صدوق خود از اين افراد مي‌تواند با يك واسطه نقل كند، البته براي تكميل اين بيان بايد به مقدمه‌اي كه ذكر كرديم توجه نمود كه نقل روايات در آن زمانها، نقل از كتب بوده و كساني چون جعفر بن محمد بن مسرور عمدةً واسطه اتصال سند به كتب بوده‌اند. بنابر اين وقتي صدوق مي‌توانسته روايات جعفر بن محمد بن مسرور (را كه به فرض با ابن قولويه يكي مي‌باشد) را از پدرش از راه ديگر با واسطه كمتر نقل كند چه ضرورتي داشته آنها را از طريق جعفر بن محمد بن مسرور نقل كند.

محمد بن قولويه در غير كامل الزيارات هم از همين مشايخ نقل مي‌كند، تنها در رجال كشي از محمد بن ابي‌القاسم ماجيلويه[11] و محمد بن بندار قمي[12] هم نقل كرده كه هر دو يكي هستند. اين شخص نيز از مشايخ شيوخ صدوق (پدرش، ابن وليد، محمد بن علي ماجيلويه) بوده و نيازي نبوده كه روايت آنها را از طريق ابن مسرور نقل كند.

تنها يك نفر ديگر بر جاي مي‌ماند كه محمد بن موسي همداني است كه محمد بن قولويه در رجال كشي از او نقل كرده است[13] اين شخص به اعتقاد ابن‌وليد كذّاب و واضع حديث بوده[14] و شيخ صدوق در هنگامي كه كتاب منتخبات سعد بن عبدالله را در نزد ابن وليد مي‌خوانده بر روي احاديث وي علامت گذاشته، آنها را روايت نمي‌كرده است[15] از اين جهت در كتب صدوق در هيچ مورد نام وي نه از طريق جعفر بن محمد بن مسرور و نه از طريق ديگر ذكر نشده است.

قسمت دوم: روايت نكردن جعفر بن محمد بن مسرور از ديگر مشايخ ابن قولويه

از ديگر مشايخ ابن قولويه، برادرش علي مي‌باشد، وي از پنج نفر روايت مي‌كند كه همگي از مشايخ پدرش نيز مي‌باشند: احمد بن ادريس، الحسن بن متويه، سعد بن عبدالله، علي بن ابراهيم بن هاشم و محمد بن يحيي عطار.

بنابر اين، علت عدم روايت صدوق به توسط جعفر بن مسرور از برادر وي، از بحث قبل روشن مي‌گردد.

در مورد ساير مشايخ ابن قولويه هم بايد دانست كه برخي از آنها همانند پدر صدوق و ابن وليد، از مشايخ صدوق هستند.

در مورد ديگر مشايخ نيز، به طور اجمال مي‌گوييم كه شيخ صدوق طريق بهتري از طريق ابن قولويه در اختيار داشته كه هر چند با طريق ابن قولويه از جهت تعداد و واسطه مساوي مي‌باشند، ولي مشتمل بر مشايخ معروف صدوق همچون پدر وي و ابن وليد بوده و به طور طبيعي صدوق اين طريق را بر طريق ابن مسرور ترجيح مي‌داده چه ابن مسرور هر چند اندك تقدّم طبقه بر شيخ صدوق داشته ولي به هر حال از جهت طبقه از ساير مشايخ معروف وي همچون پدر وي و ابن وليد متأخرتر بلكه شاگرد اين افراد بوده است، بنابر اين صدوق به طور طبيعي طريق پدر و ابن وليد را بر طريق شاگرد اين دو ترجيح مي‌داده است.

نتيجه بررسي شاهد پنجم

بنابر اين شيخ صدوق در مورد اكثر مشايخ جعفر بن قولويه، داراي طريق بهتري است كه يا از جهت كمّي (=كمي واسطه) يا از جهت كيفي (= اشتمال بر مشايخ مهم صدوق) از طريق ابن قولويه برتري داشته و شيخ صدوق نيازي به نقل از ابن قولويه نداشته است[16] ، از اين روست كه پاره‌اي از روايات جعفر بن محمد بن مسرور از مشايخ جعفر بن قولويه در غير كتب صدوق از طريق غير او واقع شده است، مانند روايت جعفر بن محمد بن مسرور از پدرش.[17]

شواهد اتحاد و نتيجه بحث

هيچ يك از شواهدي كه بر نفي اتحاد جعفر بن محمد بن مسرور و جعفر بن محمد بن قولويه صحيح نبود، بنابر اين در مقابل ظاهر كلام نجاشي[18] در ترجمه علي بن محمد بن جعفر بن موسي بن مسرور هيچ شاهدي وجود ندارد، بنابر اين دو عنوان مورد بحث متحدند.

اتحاد اين دو عنوان در برخي از مشايخ و نام گرفتن پدر هر دو به ممله نيز تأييدي بر اتحاد آنها است، از سوي ديگر لازمه عدم اتحاد آنها اين است كه علي بن محمد بن جعفر بن موسي بن قولويه (برادر جعفر بن قولويه) كتاب كسي را روايت كند كه تا پدر جد با وي همنام باشد و اين امر بسيار مستبعد است.

ما در تمام معجم الرجال[19] كه بيش از 15 هزار عنوان دارد تنها يك نفر با نام علي بن محمد بن جعفر بن موسي يافته‌ايم و شخص ديگري بدين نام موجود نيست.

بنابر اين، بي‌ترديد جعفر بن محمد بن مسرور همان جعفر بن محمد بن قولويه است.

ادامه بحث تفسير كلمه ذوالقربي در آيه غنيمت

نكات ديگر درباره روايت ريان بن الصلت

از سوي ديگر علي بن حسين بن شاذويه و جعفر بن محمد بن مسرور هر دو از مشايخ اجازه بوده و مشايخ اجازه ثقه بوده، يا لااقل سندي كه آنها در آن واقع هستند معتبر بوده نيازي به وثاقت آنها نيست.

تفصيل اين بحث را به فرصتي ديگر وا مي‌نهيم، پس روايت ريان بن الصلت[20] از جهت سند با دو تقريب صحيح است.

گذشته از همه اين امور متن روايت ريان بن الصلت، بسيار متن قوي بوده و از آن احساس نور ولايت مي‌شود.

اين روايت با متن قوي و سند معتبر به وضوح مراد از ذوي‌القربي را امام معصوم(ع) مي‌داند.

خلاصه كل بحث

روايت صحيحه ريان بن صلت و نيز مرسله حماد بن عيسي[21] كه اعتماد كليني (كه به هر روايت مرسلي عمل نمي‌كند) دليل بر اعتبار آن مي‌باشد و ساير روايات همگي دليل بر اين است كه مراد از ذوالقربي در آيه غنيمت امام معصوم(ع) است.

تفسير قربي در آيه﴿ قل لااسئلكم عليه اجراً الاّ المودة في القربي﴾[22] به ائمه معصومين عليهم السلام كه از جهت روايات مسلم است نيز تأييدي است بر اين امر.

درباره رواياتي هم كه ذوالقربي را به خويشاوندان پيامبر تفسير كرده، گفتيم كه اين روايات تنها بيان مي‌كنند كه مراد از ذوالقربي خويشاوندان شخص مالك نيست و در اين مقام نيستند كه مطلق بني‌هاشم ذوالقربي مي‌باشند، البته به جهت خاصي همچون تقيه در اين گونه روايات تفسير دقيق ذوالقربي بيان شده كه روايات ديگر اين جنبه را نيز روشن ساخته‌اند.

نتيجه كل بحث

مراد از ذوالقربي در آيه غنيمت امام معصوم(ع) است.

 

فهرست منابع اصلي :

1ـ رجال نجاشي (مرحوم نجاشي)

2ـ معجم رجال الحديث (مرحوم آيةاللّه خوئي)

3ـ قاموس الرجال (مرحوم شوشتري)

4ـ طبقات اعلام الشيعه (مرحوم شيخ آقابزرگ تهراني)

5ـ الفوائد الرجاليه (مرحوم وحيد بهبهاني)

6ـ كامل الزيارات (مرحوم ابن قولويه).


[1] . در نگارش بحث جلسه قبل، از اين دو عنوان از باب سهوالقلم گاه به محمد بن جعفر بن مسرور و محمد بن جعفر بن قولويه ياد شده كه از اين بابت پوزش مي‌طلبيم. گفتني است كه در يك سند از اسناد جعفر بن محمد بن مسرور هم همين تحريف رخ نموده است (ر.ك. عيون اخبار الرضا، 2: 12/27).
[2] . تنقيح المقال 1: 226، ر.ك. اعيان الشيعة 181:4.
[3] . تنقيح المقال فی علم الرجال، ج16، ص57، ش298، أقول يبعّد ما احتمله أن الشيخ رحمه الله عنون فی باب من لم يرو عنهم عليهم السلام ابن قولويه و عنون هذا أيضاً فلا يمکن الإتحاد.
[4] . رجال الشيخ الطوسي - الأبواب، ص: 418، ش6038.
[5] . رجال الشيخ الطوسي - الأبواب، ص: 418، ش6043.
[6] . البحار 36: 256/75، 92: 98/69 به نقل از كمال‌الدين [:284/37]، ولي در نسخه چاپي كمال‌الدين به جاي ابن مسرور: جعفر بن محمد بن مسعود آمده كه صحيح مي‌باشد. (نيز بنگريد شواهد التنزيل 1: 41/47).
[7] . (توضيح بيشتر كلام استاد ـ مدظله ـ)، بنابر اين كلمه مموله نيز لقب نمي‌باشد، گفتني است كه در ترجمه محمد بن الحسن صفار در رجال شيخ: 436/16 درباره وي آورده: يلقب ممولة، اين تعبير نيز ظاهراً همان محمد است در لهجه محلي قم، نظير لفظ ممّد در لهجه كنوني اهل قم، تطورات لغات در لهجه‌هاي محلي بسيار زياد رخ مي‌داده است، از جمله نام علاّن دايي كليني به فرموده علامه طهراني و مرحوم آقاي بروجردي همان علي است در لسان عجمي، و اين كه در لباب ابن‌اثيرآمده : «علاّن لقب جماعة ممن اسمه علي» از عدم توجه نه نكته اعجام ناشي شده است.
[8] . اساساً نفس اين نكته كه نجاشي در ترجمه جعفر بن محمد بن قولويه و هم در ترجمه علي بن محمد بن مسرور به ذكر لقب پدر آنها با عبارت «يلقب ابوه» مي‌پردازد، تأييدي بر برادر بودن آنها به شمار مي‌رود، چون نشان مي‌دهد كه لقب پدر آنها به گونه‌اي ويژه است و نياز به تذكر دارد، در تمام كتب رجالي تعبير «يلقب ابوه» در غير اين دو ترجمه تنها در ترجمه احمد بن النظر بن سعيد المعروف بابن ابي هراسه (:يلقب ابوه هوذه)، آن هم در رجال شيخ: 442/31 آمده است، و در رجال نجاشي اين تعبير تنها در همان دو ترجمه آمده است.
[9] . (توضيح بيشتر كلام استاد ـ مدظله ـ) شيخ صدوق در مقدمه فقيه بدين معنا تصريح كرده (: و جميع مافيه مستخرج من كتب مشهورة عليها المعوّل و اليها المرجع)شيخ طوسي نيز در مشيخه تهذيب (10: 4 ـ 5) و مشيخه استبصار (297:4) بدين امر اشاره نموده است، عبارت مشيخه استبصار چنين است: ...و عوّلت علي الابتداء بذكر الراوي الذي اخذت الحديث من كتابه أو اصله، علي أن اورد عند الفراغ من الكتاب جملة من الاسانيد يتوصل بها الي هذه الكتب او الاصول، حسب ما عملته في كتاب تهذيب الأحكام.
[10] . (توضيح بيشتر كلام استاد ـ مدظله ـ)، در چاپ نجف كامل الزيارات ب79 /ذيل ح6 روايتي با اين سند درج شده: حدّثني ابي، عن موسي بن جعفر البغدادي.اين روايت در نسخ معتبر كامل الزيارات در جاي ديگر و به گونه ديگر درج شده است. در نسخ معتبر اين روايت پس از روايتي با اين سند: حدّثني ابي و غير واحد عن سعد بن عبدالله عن احمد بن محمد بن عيسي... چاپ نجف رقم 12، از ب79)، با اين تعبير آمده است: «عنه عن موسي بن جعفر البغدادي» مرجع ضمير با توجه به طبقه روات، سعد بن عبدالله است، پس پدر جعفر بن قولويه آن را به توسط سعد ـ و نه مستقيم ـ نقل مي‌كند، به هم ريختگي ترتيب احاديث و تبديل «عنه» ب «حدّثني ابي» باعث گرديده كه محقق كاملاً در اشتباه بيفتد.متأسفانه اين اشتباه در دو چاپ جديد كامل الزيارات هم تكرار شده است. (چاپ نشر الفقاهه، : 378، ب79/8، چاپ مكتبة الصدوق: 227، ب79/7).
[11] . رجال الكشي، ص: 147، ش234، حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْمَعْرُوفُ بِمَاجِيلَوَيْهِ.
[12] . رجال الكشي، ص: 219، ش394، حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ الْقُمِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ بُنْدَارَ الْقُمِّيُّ.
[13] . رجال الكشي، ص: 573، ش1086، حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ الْجَمَّالُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى الْهَمْدَانِيِّ.
[14] . الفقيه 2: 90/1817، فهرست شيخ طوسي: 71/289 و 290، رجال نجاشي : 338/904 و نيز ر.ك. : 348/939، فهرست شيخ طوسي : 145/612، مجمع الرجال 59:6.
[15] . الفهرست (للشيخ الطوسي)، ص: 76، ش306، و أعلمت على الأحاديث التي رواها محمد بن موسى الهمداني.
[16] . و تنها در مواردي شيخ صدوق از جعفر بن محمد بن مسرور نقل مي‌كند كه وي به سندي با واسطه كم دست يافته باشد، مثلاً از حسين بن محمد بن عامر (كه از مشايخ كليني بلكه از مشايخ اساتيد كليني همچون صفّار و سعد بن عبدالله بوده) نقل حديث كند، حسين بن محمد بن عامر از مشايخ جعفر بن قولويه بوده و در كامل الزيارات در مواردي چند و در رجال نجاشي در چند ترجمه از وي نقل كرده است (كامل الزيارات در مواردي چند و در رجال نجاشي در چند ترجمه از وي نقل كرده است (كامل الزيارات، ب41/5، 50/3، 54/12 و 15، 71/4، 79/12، 108/9 رجال نجاشي: 111/282، 218/570، 327/887، 418/1117).
[17] . در جمال الاسبوع: 150 آمده، عن ابي الحسين البزاز علي بن محمد بن يوسف رحمه الله ثنا جعفر بن محمد بن مسرور ثنا ابي عن سعد بن عبدالله، اين سند مشهورترين سند جعفر بن محمد بن قولويه است.و نيز در فلاح السائل: 49، عن علي بن محمد بن يوسف ثنا جعفر بن محمد بن مسرور ثنا ابي‌ثنا محمد بن ابي‌القاسم، محمد بن ابي‌القاسم چنانچه گذشت از مشايخ محمد بن قولويه مي‌باشد.و نيز در فلاح السائل: 128 و 288 روايت جعفر بن محمد بن مسرور از حسن بن عبدالله بن محمد بن عيسي و قاسم بن محمد بن علي بن ابراهيم همداني وارد شده كه هر دو از مشايخ ابن قولويه مي‌باشند.
[18] . رجال النجاشي - فهرست أسماء مصنفي الشيعة، ص: 262، ش685، علي بن محمد بن جعفر‌بن موسى بن مسرور أبو الحسين يلقب أبوه مملة. روى الحديث و مات حديث (حدث) السن، لم يسمع منه. له كتاب فضل العلم و آدابه أخبرنا محمد و الحسن بن هدية قالا: حدثنا جعفر بن محمد بن قولويه قال: حدثنا أخي به.
[19] . معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال، ج‌13، ص: 142، ش8416.
[20] . وسائل الشيعة، ج‌9، ص: 515، ح12609 « مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْمَجَالِسِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ شَاذَوَيْهِ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ الصَّلْتِ عَنِ الرِّضَا ع فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ قَالَ: وَ أَمَّا الثَّامِنَةُ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ- فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبىٰ - فَقَرَنَ سَهْمَ ذِي الْقُرْبَى مَعَ سَهْمِهِ- وَ سَهْمِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَى أَنْ قَالَ- فَبَدَأَ بِنَفْسِهِ ثُمَّ بِرَسُولِهِ ثُمَّ بِذِي الْقُرْبَى- فَكُلُّ مَا كَانَ مِنَ الْفَيْ‌ءِ- وَ الْغَنِيمَةِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِمَّا رَضِيَهُ لِنَفْسِهِ- فَرَضِيَهُ لَهُمْ إِلَى أَنْ قَالَ- وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ الْيَتٰامىٰ وَ الْمَسٰاكِينِ - فَإِنَّ الْيَتِيمَ إِذَا انْقَطَعَ يُتْمُهُ خَرَجَ مِنَ الْغَنَائِمِ- وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ فِيهَا نَصِيبٌ- وَ كَذَلِكَ الْمِسْكِينُ إِذَا انْقَطَعَتْ مَسْكَنَتُهُ- لَمْ يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنَ الْمَغْنَمِ وَ لَا يَحِلُّ لَهُ أَخْذُهُ- وَ سَهْمُ ذِي الْقُرْبَى- قَائِمٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فِيهِمْ لِلْغَنِيِّ وَ الْفَقِيرِ- لِأَنَّهُ لَا أَحَدَ أَغْنَى مِنَ اللَّهِ وَ لَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص- فَجَعَلَ لِنَفْسِهِ مِنْهَا سَهْماً وَ لِرَسُولِهِ سَهْماً- فَمَا رَضِيَهُ لِنَفْسِهِ وَ لِرَسُولِهِ رَضِيَهُ لَهُمْ- وَ كَذَلِكَ الْفَيْ‌ءُ مَا رَضِيَهُ مِنْهُ لِنَفْسِهِ وَ لِنَبِيِّهِ- رَضِيَهُ لِذِي الْقُرْبَى إِلَى أَنْ قَالَ- فَلَمَّا جَاءَتْ قِصَّةُ الصَّدَقَةِ- نَزَّهَ نَفْسَهُ وَ رَسُولَهُ وَ نَزَّهَ أَهْلَ بَيْتِهِ‌ - فَقَالَ إِنَّمَا الصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ وَ الْمَسٰاكِينِ الْآيَةَ- ثُمَّ قَالَ فَلَمَّا نَزَّهَ نَفْسَهُ عَنِ الصَّدَقَةِ- وَ نَزَّهَ رَسُولَهُ وَ نَزَّهَ أَهْلَ بَيْتِهِ لَا بَلْ حَرَّمَ عَلَيْهِمْ- لِأَنَّ الصَّدَقَةَ مُحَرَّمَةٌ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ- وَ هِيَ أَوْسَاخُ أَيْدِي النَّاسِ لَا تَحِلُّ لَهُمْ- لِأَنَّهُمْ طُهِّرُوا مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ وَسَخٍ».
[21] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌1، ص: 539، ح4 و وسائل الشيعة، ج‌9، ص: 513، ح12607 « وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع قَالَ: الْخُمُسُ مِنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ مِنَ الْغَنَائِمِ- وَ الْغَوْصِ وَ مِنَ الْكُنُوزِ- وَ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ الْمَلَّاحَةِ- يُؤْخَذُ مِنْ كُلِّ هَذِهِ الصُّنُوفِ الْخُمُسُ- فَيُجْعَلُ لِمَنْ جَعَلَهُ اللَّهُ لَهُ- وَ تُقْسَمُ الْأَرْبَعَةُ الْأَخْمَاسِ- بَيْنَ مَنْ قَاتَلَ عَلَيْهِ وَ وَلِيَ ذَلِكَ- وَ يُقْسَمُ بَيْنَهُمُ الْخُمُسُ عَلَى سِتَّةِ أَسْهُمٍ- سَهْمٌ لِلَّهِ وَ سَهْمٌ لِرَسُولِ اللَّهِ ص- وَ سَهْمٌ لِذِي الْقُرْبَى- وَ سَهْمٌ لِلْيَتَامَى وَ سَهْمٌ لِلْمَسَاكِينِ- وَ سَهْمٌ لِأَبْنَاءِ السَّبِيلِ- فَسَهْمُ اللَّهِ وَ سَهْمُ رَسُولِ اللَّهِ- لِأُولِي الْأَمْرِ مِنْ بَعْدِ رَسُولِ اللَّهِ وِرَاثَةً- وَ لَهُ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ سَهْمَانِ وِرَاثَةً- وَ سَهْمٌ مَقْسُومٌ لَهُ مِنَ اللَّهِ- وَ لَهُ نِصْفُ الْخُمُسِ كَمَلًا- وَ نِصْفُ الْخُمُسِ الْبَاقِي بَيْنَ أَهْلِ بَيْتِهِ- فَسَهْمٌ لِيَتَامَاهُمْ وَ سَهْمٌ لِمَسَاكِينِهِمْ- وَ سَهْمٌ لِأَبْنَاءِ سَبِيلِهِمْ- يُقْسَمُ بَيْنَهُمْ عَلَى الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ إِلَى أَنْ قَالَ- وَ إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ هَذَا الْخُمُسَ خَاصَّةً لَهُمْ- دُونَ مَسَاكِينِ النَّاسِ وَ أَبْنَاءِ سَبِيلِهِمْ- عِوَضاً لَهُمْ مِنْ صَدَقَاتِ النَّاسِ- تَنْزِيهاً مِنَ اللَّهِ لَهُمْ لِقَرَابَتِهِمْ بِرَسُولِ اللَّهِ ص- وَ كَرَامَةً مِنَ اللَّهِ لَهُمْ عَنْ أَوْسَاخِ النَّاسِ- فَجَعَلَ لَهُمْ خَاصَّةً مِنْ عِنْدِهِ- مَا يُغْنِيهِمْ بِهِ عَنْ أَنْ يُصَيِّرَهُمْ فِي مَوْضِعِ الذُّلِّ وَ الْمَسْكَنَةِ-...».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo