< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله هاشمی شاهرودی

91/03/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 بحث در اشكالاتی بود كه بر قول به وجوب مقدمه موصله وارد شده بود و آقايان اشكالات عقلی و محاذيری مثل دور و تسلسل مطرح كرده اند و يك بيان تحليلی هم دارند كه آن بيان تحليلی مهم و قابل توجه است ولی سعی كرده اند برای مزيد ابطال مقدمه موصله بگويند كه اين محال است.
 
 وجه اول:
 بيان لزوم تسلسل كه دو بيان داشت يك تقريب از ميرزا - رحمه اللَه - بود كه با پاسخش گذشت.
 از برخی كلمات يك تقريب ديگر هم استفاده می شود كه اگر مقدمه موصله واجب شد به وجوب غيری پس حيثيت موصله بودن هم واجب می شود ـ چون ذات مقدمه مطلقا واجب نيست ـ و تقيد به موصله بودن هم واجب است و وقتی تقيد و مقيد واجب شد قهراً وجود ذی المقدمه، قيد مقدمه موصله می شود و تقيد به ايصال متوقف است براين كه ذی المقدمه را انجام دهد يعنی ذی المقدمه، مقدمه خارجی مقدمه موصله می شود چون قيد خارج از مقيد است و مقدمه آن است همانگونه كه در مقدمات شرعی گفتيم قيود، مقدمات خارجی هستند و قيود واجب هم واجب غيری می باشند پس در اين جا هم ذی المقدمه واجب غيری خواهد شد و يك وجوب غيری از مقدمه موصله به ذی المقدمه ترشح می كند و چون بازهم تحقق اين واجب غيری ـ يعنی ذی المقدمه ـ متوقف است بر مقدمه آن پس، از آن وجوب غيری سومی بر مقدمه مترشح می شود كه آن هم چون مخصوص به مقدمه موصله اش خواهد بود كه متوقف است بر ذی المقدمه، پس وجوب غيری چهارمی از آن به ذی المقدمه مترشح می گردد و هكذا اين تسلسل در وجوبات غيری تا بی نهايت می رود كه محال است.
 در اين جا ديگر جواب سابق نمی آيد كه گفته شد مقدمه داخلى، وجوب غيری ندارد زيرا كه در اين جا ذی المقدمه برای مقدمه موصله، قيد و مقدمه خارجی قرار گرفته است و واقعاً مقدمة المقدمة است نه جزء المقدمه پس وجوب غيری به ذی المقدمه تعلق می گيرد و وجوبی غير از وجوب نفسی پيدا می كند كه از اين وجوب غيری باز وجوب غيری ديگر به مقدمه موصله اين واجب غيری مترشح خواهد شد و. . . تسلسل شكل می گيرد.
 منشأ پيدايش اين بيان محاذير تسلسل و دور و اجتماع مثلين در بيانات اصوليين شده است و خواسته اند از اين مطلب ـ يعنی از اين كه ذی المقدمه، قيد مقدمه موصله شده و واجب غيری می شود و آن محاذير شكل می گيرد ـ همه آن محاذير باطله را بيرون بكشند چنانچه توضيح خواهيم داد.
 
 پاسخ استاد شهيد به اشكالات:
 از اشكال تسلسل به تقريب مذكور چند پاسخ را شهيد صدر - رحمه اللَه - فرموده است كه بسيار جالب است.
 پاسخ اول: اين است كه مدعای صاحب فصول اين نيست كه حيثيت ايصال و موصليت در واجب غيری قيد است ـ به نحو تقيد ـ تا ذی المقدمه، مقدمة المقدمه بشود بلكه وجوب غيری به چيزی كه ملازم با ايصال است می خورد نه به خود موصله بودن ـ كه بعداً در توضيح مقدمه موصله بيان خواهيم كرد ـ و در جای خود ثابت است كه وجوب از احد المتلازمين به عنوان ملازم آن سرايت نمی كند پس اصلاً ذی المقدمه وجوب غيری پيدا نمی كند زيرا كه قيد، لازم مقدمه موصله و واجب غيری است و وجوب به لازم سرايت نمی كند تا قيد آن هم واجب غيری بشود.
 پاسخ دوم: كه اين پاسخ، جواب اصلی است; اگر فرضاً به اخذ موصليت بنحو تقييد در واجب غيری قائل بشويم و ذی المقدمه كه واجب نفسی است قيد اين واجب غيری قرار گرفت و قيد هم مقدمه خارجی است، باز هم ذی المقدمه وجوب غيری پيدا نخواهد كرد تا تسلسل پيش بيايد زيرا كه هميشه وجوب غيری مقدمه از وجوب نفسی ذی المقدمه مترشح است ـ حتی در مقدمه دوم يعنی مقدمة المقدمه ـ نه از وجوب غيری مقدمه اول چون كه قبلاً گذشت وجوب غيری اصلاً داعويت و محركيت ندارد و محركيت مخصوص به اراده و وجوب نفسی است كه هم مقدمه اول و هم مقدمه طولی و دوم را طلب می كند مثلاً نماز كه مقيد است به وضو، و گرفتن وضو نيازمند آب است و تحصيل آب هم مقدمه وضو است ـ يعنی مقدمه طولی و دوم يا مقدمة المقدمه است ـ كه واجب است به وجوب غيری و بايد آب را هم تحصيل كند وليكن مقدمة المقدمه اين وجوب غيريش را از وجوب غيری وضو نمی گيرد بلكه از وجوب نفسی نماز می گيرد يعنی مقدمة المقدمه هم به جهت وصول به ذی المقدمه وواجب نفسی است كه واجب غيری می شود.
 بنابراين وجوب مقدمه طولی از وجوب نفسی ذی المقدمه مترشح است نه وجوب غيری مقدمه اول و اين در جائی حاصل می شود كه آن مقدمه طولی غير از همان واجب نفسی و ذی المقدمه باشد اما اگر همان شد مانند مورد بحث ما كه ذی المقدمه قيد مقدمه موصله می باشد ديگر موضوعی برای ترشح وجوب غيری بر آن نمی باشد زيرا كه اثنينيت و مقربيت ميان واجب نفسی و ذی المقدمه و خودش نيست و شرط ترشح وجوب غيری از واجب نفسی بر مقدمات طولى، تعدد در وجود است تا اثنينيت و مقدميت شكل گيرد اما در جائی كه خود آن واجب نفسى، قيد و مقدمه طولی باشد ديگر از آن، وجوب غيری به خودش ترشح نمی كند و اين واضح و روشن است.
 پاسخ سوم: جوابی است كلی كه در حكمت هم به درد می خورد كه استحاله تسلسل است در وجودات عينی و علت و معلول نه در امور اعتباری و انتزاعی كه اين تقيدات امور انتزاعی هستند و ذهن هرچه لحاظ تقيد كند و قيد و مقيدی انتزاع يا اعتبار كند بازهم می تواند ميان آن منتزع و منتزع عنه تقيد و أمر اعتباری ديگری را انتزاع كند كه اين تسلسل محال نيست و تسلسل (يقفى) است كه با وقوف انتزاع، متوقف می شود مانند تسلسل در لحاظ اعداد كه نهايت ندارد و در اين جا هم وقتی مقدمه موصله را لحاظ می كنيم، به آن، اراده غيری خواهيم داشت و وقتی توقف آن را بر مقدمه طولی لحاظ می كنيم بازهم يك وجوبی غيری روی مقدمة المقدمة خواهيم داشت و هكذا تا هر جا كه اين تقيدات را لحاظ بكنيم اراده غيری حاصل می شود و هر جا كه متوقف شويم حاصل نمی شود و اين نحو تسلسل محال نمی باشد. زيرا كه معنايش اين است كه هر وقت لحاظ نكنی متوقف می شود و تا هر جا لحاظ كنی می رود و اين، استحاله ندارد.
 
 وجه دوم:
 لزوم محذور احتمال مثلين كه گفته شده در ذی المقدمه هم وجوب نفسی و هم وجوب غيری به جهت مقدمه مقدمه موصله شدن جمع می شود و اين همان اجتماع مثلين بر يك موضوع است كه محال می باشد.
 پاسخ وجه دوم: همان دو پاسخ اول و دوم ما از محذور تسلسل است وليكن برخی پاسخ ديگری داده و گفته اند كه دو وجوب در يك وجوب و اراده مؤكد و شديد متحد می شوند كه اين مطلب، صحيح نيست زيرا كه تأكد وجوب به تعدد ملاك نياز دارد كه در اينجا يك ملاك بيشتر نيست و اساساً تاكد وجوب نفسی با وجوب غيری نشأت گرفته از آن واجب نفسى، معقول نيست وقبلاً آن را بيان كرديم.
 
 وجه سوم:
 لزوم محذور دور: كه اين هم به دو بيان تصوير و تقرير شده است:
 
 تقريب نخست: دور در عالم وجود
 كه گفته شده مقدمه موصله متوقف بر موصليت است و موصليت متوقف بر ذی المقدمه است، و ذی المقدمه هم متوقف است بر مقدمه پس تحقق ذی المقدمه متوقف بر ذی المقدمه شده است كه اين دور است.
 
 پاسخ تقريب اول از دور:
 جواب اين تقريب روشن است كه هر چند مقدمه موصله (بما هی موصله) متوقف است بر تحقق ذی المقدمه ليكن آنچه كه ذی المقدمه بر آن متوقف است ذات مقدمه است نه مقدمه موصله (بما هی موصله) و ذات مقدمه متوقف بر ذی المقدمه نمی باشد و در حقيقت موصليت قيد واجب غيری است نه اينكه شرط وجود واجب نفسی باشد پس دور محقق نمی شود
 
 تقريب دوم: لزوم دور در وجوب ذی المقدمه
 از آنجا كه وجوب غيری مقدمه موصله مترشح از وجوب نفسی ذی المقدمه و متوقف بر آن است ولذا اگر از طرف همين وجوب غيرى، ذی المقدمه واجب شود دور لازم می آيد و وجوب ذی المقدمه متوقف بر وجوب خودش می شود.
 
 پاسخ تقريب دوم:
 از اين دور هم پاسخ داده اند كه وجوب ذی المقدمه كه منشأ وجوب غيری مقدمه موصله است، وجوب نفسی است و وجوب ذی المقدمه كه مترشح از وجوب مقدمه موصله است وجوب غيری است پس متوقف غير از موقوف عليه است زيرا كه دو وجوب بر ذی المقدمه است ـ نفسی و غيری ـ و وجوب غيری متوقف است بر وجوب نفسی اما وجوب نفسی متوقف بر غيری نيست.
 
 نقد پاسخ:
 اين پاسخ تمام نيست زيرا كه يا به تأكد و وجوب و اتحاد آنها در يك وجوب قائل می شويم و يا به تعدد آن ها; در صورت دوم اجتماع مثلين لازم می آيدكه محال است و در صورت اول روح دور و نكته امتناع آن در كار خواهد بود زيرا كه اتحاد دو وجوبی و دو اراده ای كه، يكی معلول ديگری است محال است زيرا لازمه اش تقدم متأخر است كه همان نكته استحاله دور است.
 
 پاسخ صحيح:
 پاسخ صحيح از اين تقريب دور همان دو وجه سابق است كه:
 اولاً: ذی المقدمه اصلاً وجوب غيری ندارد و ثانياً: طوليت ميان وجوبات غيری و نفسی صحيح نيست چنانچه در جای خود توضيح داده می شود و بدين ترتيب روشن می شود كه محاذير عقلی مطرح شده همگی بی اساس است وعمده وجوه ديگر تحليلی است كه صاحب كفايه دارد و می خواهد اثبات كند كه نكته وجوب غيری بنابر ملازمه در توقف است نه توصل كه به تفصيل خواهد آمد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo