< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله هاشمی شاهرودی

90/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 واجب معلق و منجز
 تقسيم دوم در واجب تقسيم واجب به معلق و منجز و اصل اين تقسيم مربوط به صاحب فصول است ايشان فرموده است واجب يا مشروط است يا مطلق و واجب مشروط واجبی است كه قيد و شرط به وجوب بر می گردد مثل حج كه شرط وجوبش استطاعت است و ايشان واجب مشروط را قبول دارد و شرائط و قيودی كه به وجوب بر می گردد واجب را مشروط می كند و شرائطی كه به وجوب بر نمی گردد و قيد واجب است نه وجوب و وجوب نسبت به آنها مطلق خواهد بود و آنها را به دو قسم تقسيم كرده است:
 1) واجب مطلق منجز.
 2) واجب مطلق معلق.
 و گفته است كه اگر قيد به گونه ای باشد كه واجب التحصيل باشد اين واجب منجز است مثل طهور نسبت به وجوب نماز كه طهور شرط وجوب نماز نيست بلكه قيد واجب است و قابل و واجب التحصيل ولذا اين واجب به مجرد فعلی شدن وجوب نماز واجب منجز است كه هم وجوب و هم واجب با قيدش فعلی خواهند شد يعنی واجب است كه نماز را با طهور بخواند و اين را واجب منجز می نامد.
 نوع دوم قيودی است كه مربوط به واجب و قيد آن است نه وجوب ولی اين قيد واجب التحصيل نيست و خودش بايد شكل بگيرد و واجب معلق است بر تحقق آن و تا آن قيد شكل بگيرد وجوب فعلی است وليكن واجب استقبالی است و اين در قيودی است كه غير اختياری می باشد و يا وجود اتفاقی آن قيد واجب است مثل وجوب حج كه بعد از فعليت استطاعت، فعلی می شود ولی واجب، مشروط به آمدن ذی الحجه است كه معلق بر آمدن آن زمان است و يا مثل وجوب صوم كه با خروج هلال ماه رمضان از شب فعلی می شود وليكن واجب امساك از طلوع فجر است كه معلق بر آن است و نام اين را واجب معلق گذاشته اند و بر آن ثمراتی هم بار كرده اند كه يكی از ثمرات وجوب مقدمات مفوته آن واجب قبل از وقت واجب است چون وجوب واجب از قبل فعلی است.
 واجب معلق از حيث وجوب عين واجب منجز است و فرقش در اين است كه در منجز مولا قيد را هم می خواهد ولذا بايد مكلف آن را انجام دهد ولی در واجب معلق انجام قيد را از مكلف نمی خواهد چون كه غير اختياری است و يا بايد اتفاقاً انجام گيرد پس بايد بگذارد انجام گيرد و واجب را بعد از تحقق قيد انجام دهد.
 لهذا واجب طبق نظر صاحب فصول سه قسم است نوع اول: واجب مشروط كه شرط قيد وجوب و شرط اتصاف فعل به ملاك است و اگر شرط نباشد مولا اصلاً آن فعل را نمی خواهد.
 نوع دوم: واجبی است كه وجوب آن نسبت به قيد مطلق است و از نظر ملاكات قيد شرط اتصاف نيست و ملاك فعلی است بلكه شرط استيفا است و تحصيل ملاك مقيد به انجام فعل با آن قيد است پس وجوب مطلق است و قيد در تحقق ملاك دخالت دارد كه اگر آن فعل اختياری بود و در هر زمانی می توانست انجام دهد و وجود تقيد آن دخيل نبود واجب مطلق و منجز است و فعليت وجوب مستلزم وجوب تقيد به آن قيد و درنتيجه فعليت واجب هم می شود كه الان بايد واجب را انجام دهد و قهراً زمان وجوب و واجب هم يكی خواهد بود يعنی زمانی كه وجوب می آيد واجب هم با قيدش واجب می شود و مكلف بايد انجام دهد چون هم مقدور است وهم مطلق وجودش شرط است و اين همان واجب منجز است .
 نوع سوم: وجوب ملاكاً و خطاباً مطلق است ولی واجب مقيد به تحقق قيدی است كه قيد را مكلف نمی تواند انجام دهد چون كه غير اختياری است و يا وجود اتفاقی قيد است كه خودش بايد شكل بگيرد و او نبايد محققش كند مانند اين كه زمان يا زمانی باشد مثل حج در عرفه و يا وجوب اكرام زيد در فرض آمدنش به نحوی كه به اختيار و رغبت خودش بيايد پس وجوب را به مجىء مشروط نكرده و مجىء شرط در واجب است وليكن مجىء اتفاقی شرط است و حصه ای كه او مجىء را ايجاد كند واجب نيست پس بايد صبر كند تا او خود بيايد و بعد اكرامش كند.
 پس واجب يا مشروط است يامطلق و مطلق يا منجز است يا معلق مرحوم شيخ اصل واجب مشروط را قبول ننمودند و ايشان درحقيقت واجب مشروط را به واجب معلق برگرداند زيرا كه شرط را قيد واجب قراردادند و ليكن قيدی كه وجود الزاميش واجب نيست و خودش بايد شكل بگيرد و شيخ اسم آن را واجب مشروط گذاشتند و اين را صاحب فصول واجب معلق قرار داده است چون كه ايشان واجب مشروط را به نحوی كه شرط، قيد وجوب و اراده تشريعی باشد معقول دانسته اند پس اگر وجوب مقيد نباشد واجب مطلق است نه مشروط و اگر قيد به واجب برگشت كند چنانچه به محض وجوب واجب التحصيل باشد چون مقدور است و مطلق وجودش قيد واجب است واجب منجز است و چنانچه غير مقدور باشد واجب معلق است يعنی وجوبش فعلی است و تحقق واجب معلق بر تحقق آن قيد است و اين بدان معناست كه اصل واجب معلق را شيخ قبول دارد كه قيد غير اختياری و يا اتفاقی به واجب بر می گردد ولذا واجب التحصيل هم نيست ولی ايشان همه واجبات مشروط را به اين قسم بر می گرداند و نام آن را واجب مشروط می گذارند.
 تقسيم واجب نزد شيخ دو گانه است نه سه گانه و در حقيقت قسم اول از سه قسم صاحب فصول كه شرط در آن قيد وجوب است را قبول ندارند و دو قسم منجز و معلق را قبول داشته ولی معلق را واجب مشروط می نامند لذا مرحوم شيخ در حقيقت واجب معلق را انكار نكرده است بلكه واجب مشروط را انكار كرده است هر چند ظاهر عبارت ايشان انكار واجب معلق است و اين قسم سه گانه مورد بحث و اشكال قرار گرفته است يعنی واجبی كه وجوبش فعلی و مطلق و بوده واجب آن استقبالی و مقيد به قيد غير اختياری باشد مورد اشكال قرار گرفته است كه هم صاحب كفايه بر آن اشكال كرده است و هم مرحوم ميرزا بر آن اشكال نموده است كه اينها دو نوع اشكال می باشد.
 1 ـ نوع اول اشكالی است كه در كلمات ميرزا و آقای خويی آمده است كه قيد واجب هر چند شرط اتصاف به ملاك نباشد و شرط تحصيل و استيفا باشد ولی چون غير اختياری است مولا نمی تواند آن را شرط وجوب قرار ندهد زيرا وقتی كه وجوب مشروط به آن نشود از آنجا كه قيد واجب است پس فعل به آن واجب مقيد می شود يعنی ذات فعل حج واجب نيست بلكه حج در موسم واجب است كه مقيد به قيد غير اختياری است پس تقييد حج به اين كه در اين زمان انجام بگيرد اين هم مامور به می شود و اگر امر به تقيد مطلق و فعلی باشد تكليف به غير مقدور است كه قبيح است و خلاف ادله شرطيت قدرت در تكاليف می باشد و از ادله عقلی و شرعی مثل ادله رفع و غيره شرطيت قدرت استفاده می شود پس بايد وجوب حج به قدرت بر واجب مقيد باشد و اين معنايش آن است كه آن قيود غير اختياری نيز تحققش شرط وجوب است و شارع اگر بخواهد وجوب قرار دهد بايد وجوبش را به تحقق آن قيود مشروط كند ولذا در واجب مشروط گفتيم كه قيود ممكن است دخيل در اتصاف نباشد ولی چون كه غير اختياری می باشد بايد در وجوب اخذ شود و واجب، مشروط گردد.
 البته مشروط شدن وجوب به شرط غير اختياری بر دو نوع ممكن است يكی شرط كردن به نحو شرط مقارن كه وقتی قدرت و يا آن شرط غير اختياری حاصل شود آن وقت واجب می شود كه اين شرط مقارن است و گاهی می شود شرط متاخر باشد يعنی اگر شرط در آينده متحقق بود از حالا وجوب فعلی می شود بنابر امكان مشروط بودن وجوب شرط متاخر.
 پس اصل مشروط كردن واجب به شرط و قيد غير اختياری واجب لازم است و امر مطلق به فعل مقيد به قيد غير اختياری معقول نيست و بايد آن قيد شرط در وجوب قرار بگيرد ولو به نحو شرط متاخر از برای وجوب متقدم تا اين كه آن قيد و يا تقيد به آن تحت امر قرار نگيرد و تكليف به غير مقدور لازم نيايد زيرا كه قبلاً گفتيم كه شرايط وجوب واجب التحصيل نمی باشند بلكه تا ايجاد نشوند وجوب فعلی نمی شود ولذا آقای خويى(رحمه الله) تعبيرش اين است كه واجب معلق در حقيقت واجب مشروط به شرط متأخر است و صاحب فصول بايد از اول می گفت كه واجب مشروط دو قسم است واجب مشروط به شرط مقارن و مشروط به شرط متاخر و بدين ترتيب واجب معلق قسمی از واجب مطلق نيست بلكه قسيم آن است يعنی قسمی از واجب مشروط است كه قسيم واجب مطلق است .
 البته كسی كه شرط متاخر راقبول نداشته باشد مثل مرحوم ميرزا(رحمه الله) اين جا يا مجبور است بگويد وجوب حج هم بعد از تحقق شرط متاخر می آيد و اگر قبول كرد وجوب از زمان استطاعت فعلی است كما اين كه از نظر فقهی چنين است بايد تأويلی را كه در واجب مشروط به شرط متاخر می كرد در اينجا نيز انجام دهد كه مثلاً تعقب آن شرط متاخر شرط وجوب است ولی در روح اشكال بر صاحب فصول مطلب مرحوم ميرزا (رحمه الله)و آقای خويی (رحمه الله) مشترك است واين اشكال را مرحوم ميرزا (رحمه الله) كرده است كه چون قيد غير مقدور است بايد شرط وجوب باشد هر چند اگر به نحو مشروط به شرط متأخر باشد اين هم نزد ايشان محال است مگر اينكه به شرط مقارن بر گردد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo