< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله هاشمی شاهرودی

88/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث چهارم، استعمال لفظ در اكثر از معني/فصل سوم: استعمال/دليل لفظي/علم اصول
 
 دفع دَخْل
 ممكن است اشكال شود در عالمِ تصوّر و مدلولِ تصوّری ترديد جايی ندارد و تنها در عالم تصديق قابل تصوير است زيرا تردّد مساوقِ با وجود مردّد خواهد بود و در جای خود ثابت شده چه بلحاظِ عالم تصوّر و ذهن و چه بلحاظ عالم واقع و خارج، فرد مردّد محال است. وقتی حالت تردّد بلحاظِ دلالت تصوّری در ذهن ممكن نيست استعمالِ لفظ در اكثر از معنی به مشكل برمی خورَد و اگر هم اصلاً از استعمال لفظ واحد هيچ يك از دو تصوّر به ذهن نيايد كه خلافِ وجدان خواهد بود و آنگاه لفظ واحد همچون لفظ مهمَل می شود كه معنايی از اطلاقِ آن به ذهن آيد و يكی از دو تصوّر بدونِ ديگری به ذهن آيد هم كه ترجيح بلامرجّح خواهد بود و نهايتاً بايستی تصوّری مردّد و مجمل به ذهن آيد كه بر اساسِ استحاله فرد مردّد ولو در عالم ذهن، اين أمر ممكن نيست.
 
 پاسخ اين اشكال:
 اوّلاً ـ اگر چه در جای خود ثابت شده است مردّد محال است و تصوّر واحد تواند مقرون به دو تصوّر مردّد شود ولی مقصود ما در اينجا از حالتِ تردّد، توقف ذهن و عدم استقرار هر يك از دو تصوّر است يعنی با تأمّل بيشتری كه نگاه كنيم مرتبه نازله هر دو معنی در ذهن می آيد ولی هيچ يك مستقر و ثابت ماند عيناً شبيه شكل گيری تصوّر معنای مجازی در طولِ شكل گيری شفّاف و روشنِ تصوّر معنای حقيقی كه غيرمستقر يا غيرروشن و مبهم است و حالت توقّف برای ذهن شنونده بدليل قانونِ تكوينی قرن و رفلكس ايجاد شده واحد به واحد است (نه واحد به إثنين) كه اين تردّد يك امر وجدانی است و نوعی توقّف و عنايت زايده ای بلحاظِ عالم تصوّر و ذهن می باشد پس طبق تفسير ما استعمال مذكور دچار محذور دقيق تری از آن چيزی است كه تابحال گفته اند.
 ثانياً ـ اگر اشكال مردّد را نتوان حلّ كنيم و فرض كنيم كه با استعمال لفظ واحد تصوراّ هر دو معنا به ذهن می آيد باز هم اشكال ديگری در كار است و آن اينكه لفظ واحد همواره در جمله، به عنوانِ موضوع و محمول يا طرفِ نسبت قرار می گيرد در حالی كه الفاظِ ديگرِ موجود در اين نسبت، متعدّد نيستند و واحد هستند و آن معانی واحد تواند با تعدّد معنی لفظ مستعمل در اكثر از معنی ارتباط پيدا كند. مثلا در نسبتِ «جئنی بعين» با توجّه به اختصاص هيئت برای يك نسبت (نه دو نسبت) اين با تعددِ معنی عين به نحو دو معنای مستقل از هم سازگار نيست. در اين مثال ولو آنكه تعدّد معنی را بتوانيم در لفظ عين بياوريم يعنی عين باصره و عين جاريه امّا در لفظ «جئنی» چگونه عمل نمائيم؟ اين لفظ كه دو بار استعمال نشده و دو معنی ندارد و دو تصوّر از تلفّظِ آن به ذهن آيد و يك نسبت هم قابلِ انتسابِ به دو تصوّر مستقلِّ از هم نيست. هر تصوّری بالاخره بدنبالِ تصوّر نسبت خود می باشد تا منتَسبِ به آن شود و لذا دو نسبت تامّه موردِ نياز است.
 بنابراين اگر بگوئيم دو معنی مستقلاً به ذهن می آيد با مشكلِ بزرگتری در استعمال لفظ مشترك در اكثر از معنی روبرو هستيم كه لفظ واحد در طرف محمول و نسبت جمله در عالم تصوّر قبل از عالمِ استعمال - كه با يك معنی ربط پيدا می كند چگونه با دو تصوّر مستقل از هم در طرف موضوع قابل ربط خواهد شد؟ لذا چاره ای نيست از آنكه يا بايستی با مجموع يا جامع دو معنا ارتباط و انطباق داشته باشد كه خلف فرض است و يا بايستی با هر يك از آن دو مستقلاًّ انطباق داشته باشد كه لازمه اين ارتباط، وجودِ دو هيئت تامّه «جئنی» در كلام می باشد حال آنكه چنين چيزی در كلامِ «جئنی بعين» نيامده است و به تعبير ديگر هنگامی كه موضوعِ «عين» متعدّد شد محمول و نسبت يعنی «جئنی» هم بايستی متعدد باشد در حالی كه يك هيئت و نسبت بيشتر در كلام نيامده است .
 اين محذور قبل از آنكه خلافِ ظهورِ حالی باشد خلاف حقيقتِ وضع و دلالت تصوّری است و توقّف نيز به اين معنی بود كه در يك تصوّر، دو عين جاريه و باصره بطورِ مستقلّ به ذهن می آيد ولی ذهن مردّد می ماند كه در «جئنی بعين» كدام عين متعيّناً مراد است؟ به همين جهت می توان گفت استعمال لفظ در اكثر از معنا يك نوع امتناع بالعرض دارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo